بخشی از مقاله
بررسي ساختار سياسي در روزنامه کيهان و سلام در سال 1377 و تجزيه و تحليل مطالب و موضوعات موجود در آنها
عنوان
فصل اول- كليات
پيشگفتار
مقدمه
تاريخچه مطالعاتي
طرح موضوع
چارچوب نظري: تالك
وت
پارسونز
فرضيات و پرسشهاي تحقيقاتي
اهداف تحقيق
اهميت و ضرورت تحقيق
تعريف اصطلاحات تحقيق
فصل دوم
مرور متون مطالعاتي
خبر و تعريف آن
سبك هاي خبر نويسي
سه ضابطه خبر
نقدي به حقوق بشر
تاريخ روند آزادي مطبوعات
سوابق سانسور
پيدايي روزنامه در جهان غرب
انتشار روزنامه
دموكراسي و فضاي باز سياسي
تشكيلات صنفي و استقلال حرفه اي
جامعه مدني
نقش دولت و جامعه مدني در فرايند توسعه
ديدگاههاي سنتي درباره نقش دولتو جامعه مدني در توسعه
جامعه مدني و روابط آن با جامعه سياسي
تحولات توسعه ملي به سوي يك چارچوب نظري جايگزين
ديدگاه چند جامعه شناس در ارتباط با وسايل ارتباطي:
فرديناند تونيس
ديويد رايزمن
مارشال مك لوهان
تعريف فرهنگ
لزوم تحقيق در تعاريف فرهنگ
تعاريف فرهنگ از ديدگاه دايرةالمعارفهاي مشهور جهان
فرهنگ از ديدگاه آنتوني گيرتز
عناصر فرهنگ
جامعه مدني و مطبوعات
تحولات روزنامه نگاري در كشور هاي در حال توسعه
تاسيس اولين چاپخانه و روزنامه در ايران
تاسيس دانشكده علوم ارتباطات اجتماعي
مسائل اجتماعي مطبوعات ايران
مطبوعات ايران در قرن بيستم
طبقه بندي روزنامه ها بر حسب جناح
تعريف جناح و جناح بندي
آغاز فصلي نوين در تاريخ مطبوعات ايران
گامي در تحديد آزادي مطبوعات در حاشيه طرح پيشنهادي مركز
پژوهشهاي مجلس شوراي اسلامي درباره قانون مطبوعات
پيش نويس يك طرح موقت ارائه شده توسط مركز پژوهشهاي مجلس
پيش نويس طرح اصلاح قانون مطبوعات
روزنامه كيهان
روزنامه سلام
فصل سوم
جامعه آماري
شيوه نمونه گيري
ابزارهاي اندازه گيري
روش جمع آوري اطلاعات
آزمون مجذور كي x
تعريف تحليل محتوا
روش تحقيق
تحليل محتوا، تحقيق درباره تاثير ارتباط جمعي
شاخص ها و مراحل روش تحليل محتوا
طرح
واحد بندي
نمونه گيري
رمز دهي (كد گذاري)
استخراج نهايي نتايج
معتبر سازي
نقاط قوت تحليل محتوا
شرط انتظام
موضوع عينيت و كيفيت
تعريف مقوله هاي تحقيق
فصل چهارم
ارائه و تجزيه و تحليل داده ها
فصل پنجم
استنتاج
نتايج تحقيق
توصيه و پيشنهادات
ضمائم: جداول
جدول شماره 1. حلقه يك
(روزنامه هاي درجه اول تاثيرگذار و توقيف شده)
جدول شماره 2. حلقه دو.
(روزنامه هاي درجه دو تاثير گذار و توقيف شده)
جدول شماره 3.
(هفته نامه هاي توقيف شده)
پيشگفتار:
به همراه گسترش وسايل ارتباط جمعي و گسترش سوادآموزي، نيروي تازهاي پاي به صحنه گذاشته است كه بدان افکار عمومي مي گويند. اين نيروي تازه که تجلي اراده و خواست مردم است، در تمام جهان به ويژه در کشورهاي داراي نظامهاي پارلماني و مردمي نقش مهمي در شکل دادن به حوادث و رخدادهاي سياسي، اقتصادي، اجتماعي، دارد و کمترل دولتي است که بتواند از راي سرپيچي کند و يا آن را به حساب نياورد، اين واقعيتي است که همراه با تحولات عظيمي که در جوامع بشري از جهت ارتباطي و تکنولوژيک، اقتصادي، اجتماعي و سياسي در قرن بيستم رخ داده است.
افکار عمومي مي تواند بر رفتار فردي، گروهي وسياست دولت تاثير بگذارد. بنابراين نقش افکار عمومي در عرصه هاي مختلف (علمي) پذيرفته شده است.
دانشمندان علوم سياسي و تاريخ نويسان بيشتر به آن بخش از افکار عمومي علاقمند بوده اند که در زندگي سياسي نقشي را ايفا کرده و يا مي کند، براين مبنا آنها اساسا به افکار عمومي به عنوان تجلي افکار از جانب عموم مردم نگريسته اند که به دولت مي رسد و دولت شرط عقل را در توجه به آنها مي بيند.
ژان ژاک روسو، براين باور بود که همه قوانين در نهايت به افکار عمومي مبني بوده است. و بيان آزادانه آن را سد اصلي در برابر حکومت استبدادي مي دانست:
«جرمي بنتام» تاکيد مي کرد که قانونگذاران نمي توانند وجود افکار عمومي را ناديده بگيرند. از اين جهت شناخت افکار عمومي و ارزيابي آن و راههاي نفوذ و تاثير گذاري بر آن يکي از نيازهاي اساسي تمام دولتها و سازمانهايي است که با مردم و افکار عمومي سروکار دارند، دولتها به شناخت افکار عمومي نيازمندند تا بتوانند ميزان حمايت مردم را از برنامه و سي
استهاي خود ارزيابي کنند و تا حد ممکن مشارکت آنها را در کارها جلب کنند.
سازمانها و ارگانهائي که با افکار عمومي سروکار دارند (مانند، راديو، تلويزيون، و مطبوعات) به اين شناخت نيازمندند، زيرا بدون اين شناخت نمي توانند با مردم ارتباط برقرار کنند و تاثير لازم را بر افکار عمومي بگذارند و برد آن نفوذ کنند، مي گويند ارزش يک جامعه به کيفيت افکار عمومي آن جامعه بستگي دارد، يا به عبارت ديگر هر جامعه شايسته همان افکار عمومي است که داراست. ارزش افکار عمومي در يک جامعه ارزش تمامي آن جامعه است. لذا هر تاثيري نفوذي بر اين افکار بايستي مدنظر داشتن ارزشهاي حاکم انجام شود، گسترش افکار عمومي در جامعه هاي قديمي بسيار کند بوده است. و به همين نسبت از حدت و شدت و بالنتيجه تاثيرگذاري بي بهره مانده است. در جامعه هاي جديد با ورود وسايل ارتباط جمعي به عرصه زندگي و اشاعه سريع اخبار و انعکاس بلامانع و منازع رخدادهاي اجتماعي، افکار عمومي نيز به ويژه از طريق مطبوعات و ادبيات و راديو و تلويزيون گسترش مي يابد.
از آنجا که مطبوعات افقها را وسيع مي سازند، ديدگاهها و جهان نگريها را وسعت ميبخشند، استعدادها را شکوفا مي نمايند مردم را سرگرم مي کنند، و فزون خواهي را در ميان مردم رواج مي دهند، بنابراين همکاري و مشارکت را در پيش مردم ايجاد مي کنند، لذا از طريق اين مشارکت مي توان به اهميت و نقش مطبوعات در شکل دهي و نفوذ بر افکار و عقايد مردم پي برد. مطبوعات را در مقايسه با ساير وسايل ارتباط جمعي بايد بهترين و نافذترين وسيله تاثير بر افکار عمومي و اقناع خواسته هاي گروههاي مختلف اجتماعي دانست. مطبوعات مي توانند افکار عمومي را در قالبهاي
دلخواه خود درآورد.و به آن شکل دهد. دولت را واژگون سازد. (ماجراي واترکيت که توسط روزنامه واشنگتن پست، افشا شد و به برکناري ريچارد نيکسون رئيس جمهور آمريکا منجر شد). و برروي کارآورد و بالاخره سازنده هر جامعه نو باشد.
اين وسيله به قدرتمندترين وسيله ايجاد تفکر عمومي در قرون اخير نيز هست. و چنانچه بتواند به رسالت حقيقي خود در تنوير افکار عمومي و آگاه ساختن آنها و قرار دادن اطلاعات صحيح به آنها عمل کند. مي تواند بهترين نقش را در ساختن افکار عمومي سالم در جامعه ايفا کند، وقتي که وضع نامطلوب و يا يک کار غيرقانوني و خلاف از طريق مطبوات بر ملاء و افشا ميشود، افکار عمومي عليه آن تهييج مي گردد. و خواهان رسيدگي و پيگيري آن مورد و وضع خاصي مي شود. و چونکه مطبوعات بازار انعکاس افکار سياسي هستند، از طريق آنها عملکردها و خط مشي ها و
هدفهاي دولتها در معرض قضاوت و ارزيابي مردم قرار مي گيرد و مفسران، موافقان، مخالفان و همچنين توده مردم، هر يک به رغم و سهم خود به اظهار نظر مي پردازند، و از جمع بندي و يا تضارب افکار يک نظر کلي و واحد حاصل مي شود. و حتي گاهي مي بينم که مطالعه را روزنامه نگاران از واقعي نقل مي کنند. و يا به ريشه يابي مساله اي مي پردازند، در اماکن عمومي و يا تريبونهاي مختلف و باشگاهها و کلاسهاي درس نيز مردم به بحث درباره آن موضوع مي پردازند و همه اينها تاثير و نقشي است که مطبوعات در جهت دهي به افکار عمومي دارند.
مقدمه:
امروزه پژوهشها و بررسي هاي ارتباطات جمعي بيشتر بر مبناي پيام هاي ارتباطي صورت مي گيرند و مطالعات و تحقيقات در مورد وسايل ارتباطي صرفنظر از محتواي پيامها به سبب فرضي نمودار شدن نظريات مربوط به آنها هنوز مراحل مقدماتي را ميگذرانند، و به همين دليل مطالعات در تحقيقاتي که در زمينه مندرجات مطبوعات و محتواي برنامه هاي راديويي و تلويزيوني و فيلمهاي سينمايي صورت مي گيرد از اهميت و اعتبار خاصي برخوردار مي باشند و در اين ميان پژوهشها و بررسي هائي که درباره محتواي مطبوعات انجام مي شوند از اهميت خاصي برخوردار ميباشد.
ريشه تجزيه و تحليل محتوا نياز طبيعي انسان براي ادراک اطلاعات مربوط به محيط زندگي اجتماعي او بوده است و به همين دليل قرنها پيش از آنکه تحت تاثير نيازهاي جديد علمي روشهاي دقيق براي آن مشخص گردد به روش گوناگون مورد استفاده قرار مي گرفته است. خود را درزمينه مکالمات و مکاتبات پيدا کرده بود اما آنچه در تجزيه و تحليل محتوا به عنوان يک اصل مدنظر قرار مي گيرد اين است که تجزيه و تحليل منطقي – لغوي هر محصول لفظي بايد افشاگر عقايد و يا رفتارها و گرفتارهاي ذهني گوينده آن باشد، بنابراين تجزيه و تحليل محتوا از آغاز در قالب «منطق» ارتباط بين انسانها قرار ميگيرد.
تحقيقي که پيش روي شماست، با استفاده از تکنيک تحليل محتواي مقالات سياسي دو روزنامه کيهان و سلام در سال 1377 مي باشد.
روزنامه ها گاه چنان داراي قدرت اثرگذاري و ارتباطي مي شوند که حکومتها بدان به مثابه نا
ظري هوشيار بر عملکردهاي خود و نيز مردم آنها را به پلي پيوند دهنده بين آنها و حکومت قلمداد مي کنند. انتصاب و مخابره رويدادها بايد براساس مبنايي صورت گيرد و توجه به ارزشهاي خبري نبايد مورد غفلت قرار گيرد. زيرا بر اهميت و حساسيت کار انتخاب کنندگان اخبار در تحريريه مي افزايد.
بررسي و تجزيه و تحليل ميزان و ساختار پيامها و توجه به پروسه مبادله اطلاعات و اخبار امروزه، در جهان به عنوان يک شاخص پراهميت براي وسايل ارتباط جمعي به شمار مي رود، چرا که سعي و تلاش در راه تهيه و تدوين، پردازش و انتقال پيام و بخصوص ميزان و ساختار آن نيازمند شناخت عملکردهاي روزنامه ها و يافته و نتايج بررسي هاي تحليلي و آماري است.
پژوهش در مطبوعات و توجه به روشهاي علمي و شيوه هاي نوين تحقيقاتي همچون تحليل محتوا و بررسي آماري، تصويري از واقعيتها را نمايان مي سازد: که اين امر نيز در تحليل محتواي مطالب سياسي در روزنامه سلام و کيهان قابل ملاحظه است.
در اين تحقيق (پژوهش) سعي شده در فصل اول به بيان اهداف و اهميت تحقيق، سوالات و فرضيه ها و به طور کلي به شرح طرح تحقيق مي پردازيم:
فصل دوم، چارچوب نظري تحقيق را شامل مي شود، در ابتدا به بررسي سير تحولي مطبوعات از زمان پيدايش روزنامه در ايران و بررسي جايگاه و نقش مطبوعات در دنياي امروزي ميپردازد، سپس به تشريح فرايند خبر، گزارشگري خبر، برجسته سازي، ميپردازد. افکار عمومي و نقش مطبوعات در اين زمينه، بخش ديگري از اين فصل را در بر مي گيرد، در فصل سوم به تعريف روش تحليل محتوا و بيان روش تحقيق و کاربرد آن و در فصل چهارم به تجزيه و تحليل جداول و آزمونهاي آماري مي پردازيم.
فصل پنجم، نيز شامل خلاصه تحقيق و نتيجه گيري مي باشد.
پيشينه پژوهش
در تحقيقات انجام گرفته، تحقيق خانم فاطمه اميري، به تحليل محتواي روزنامههاي جامعه، خرداد و صبح امروز با تاكيد بر جانشين روزنامهها در ارتباط با احزاب سياسي مورد بررسي قرار گفت كه سه روزنامه مورد بررسي (7/72 درصد) از مطالب سياسي را به مقوله خبر اختصاص داده است، بيشترين فراواني در ارزش خبري به مقوله شهرت با (5/39 درصد) اختصاص دارد.
مهمترين موضوع و رويداد مطرح شده در روزنامه ها در طول دوره مورد بررسي، قتلهاي زنجيرهاي بوده است و مدير كل احزاب و اعضاي آن بيشترين فراواني را در عامل خبري داشتهاند (5/45 درصد) از مطالب جنبه اطلاع رساني داشته و (6/33 درصد) از مطالب فاقد نام منبع در مطلب خبري بوده اند.
در زمينه ديدگاه مطالب سياسي در سه روزنامه جامعه، خرداد و صبح امروز 597 ( 5/45 درصد) از مطالب جنبه اطلاع رساني دارند. اخبار و مطالب انتقادي با 327 ( 8/24 درصد) در رتبه دوم اهميت
و مطالب مخالف با 209 (8/15 درصد) در رتبه سوم اهميت قرار گرفته اند. خبرنگار مطبوعات با 512 (8/38 درصد) در رتبه دوم و خبرگزاري جمهوري اسلامي (ايرنا) با 180 (6/13درصد) در رتبه سوم اهميت قرار گرفته اند.
در زمينه استفاده از عكس از مجموع 1320 مطلب سياسي 1196 ( 6/88 درصد) فاقد عكس بوده اند. در صورتي كه عكس مكمل خبر است و خواننده را هر چه بيشتر به خواندن مطالب ترغيب مي كند. مي تواند خود گوياي خبر باشد.
در عامل خبر گروههاي فشار بيشترين فراواني به موضوع مخالفت با دولت ايجاد موانع براي دولت با 51 ( 2/34 درصد)، قتل هاي زنجيره اي با 40 ( 8/26 درصد) تعطيلي و توقيف مطبوعات اطلاح قانون مطبوعات و دادگاه مطبوعات با 19 ( 8/12 درصد) اختصاص دارد.
تحقيق ديگري كه توسط دكتر مسعود حاجيزاده ميمندي صورت گرفته است10 روزنامه در سال 1377 مورد بررسي قرار گرفت. روزنامه ها عبارتند از : ايران، اطلاعات، جمهوري اسلامي، جهان اسلام، رسالت، زن، سلام، كار و كارگر، كيهان و همشهري براساس اين بررسي روزنامه همشهري مقام معظم رهبري را بيش از ساير روزنامهها به عنوان شخصيت خبري تيترهاي اول، دوم و سوم خود انتخاب كرده است و روزنامه زن از اين نظر در مرتبه آخر قرار داشته است. موقعيت خبري شخصيتهاي اجرايي كشور در روزنامه هاي مختلف به ترتيب زير بوده است ايران، رياست جمهوري بيشترين و رئيس قوه قضائيه كمترين مقدار. اطلاعات ، رياست جمهوري بيشترين و ائمه جمعه تهران كمترين مقدار. جمهوري اسلامي، رياست جمهوري بيشترين و شهردار تهران وزير ارشاد كمترين مقدار. جهان اسلام، رياست جمهوري بيشترين و رئيس قوه قضائيه و شهردار تهران كمترين مقدار ، رسالت ، رياست جمهوري بيشترين مقدار و وزير ارشاد كمترين مقدار، زن، رياست جمهوري بيشترين مقدار و ائمه جمعه تهران كمترين مقدار ، سلام ، رياست جمهوري بيشترين و ائمه جمعه تهران كمترين مقدار، كار و كارگر، رياست جمهوري بيشترين ائمه جمعه تهران كمترين مقدار، كيهان، رياست جمهوري بيشترين و ائمه جمعه تهران كمترين، و همشهري، رياست جمهوري بيشترين و ائمه جمعه تهران كمترين مقدار، از نظر موضوع تيترهاي اول روزنامهها به جمهوري اسلامي بيش از هم و زن كمتر از همه سياسي بوده است. كار و كارگر بيش از همه و رسالت
كمتر از همه اجتماعي و زن بيش از همه و جمهوري اسلامي كمتر از همه سر مقاله داشته است. در موضوع سرمقالهها، جمهوري اسلامي بيش از همه، همشهري كمتر از همه سياسي، كار وفرهنگي جهان اسلام بيش از همه و جمهوري اسلامي كمتر از همه اجتماعي و كيهان بيش از همه و جهان اسلام كمتر از همه حقوقي بوده است. تعداد و عكسهاي خبري روزنامه اطلاعات بيش از همه جهان اسلام كمتر از همه بوده است. از نظر حجم اختصاص يافته به آگهي روزنامه اطلاعات در صدر و روزنامه زن در مرتبه آخر قرار داشته است، روزنامه سلام بيش از همه روزنامه و اطلاعات كمتر از همه خبر و مطالب درباره مطبوعات داشته است، از نظر حجم اختصاص يافته به اخبار داخلي روزنامه كار و كارگر در رديف اول و روزنامه ايران در رديف آخر قرار داشته است.
از نظر سبك مطلب در ميان همه روزنامه ها و سلام بيشترين مقاله، ايران بيشترين گزارش، زن بيشترين مصاحبه را داشته است. رتبه بندي روزنامه ها بر حسب موضوع بندي مطالب، جهان اسلام بيشترين و همشهري كمترين مطالب سياسي، كار و كارگر بيشترين و زن كمترين مطالب اقتصادي، رسالت بيشترين و كيهان كمترين مطالب فرهنگي،زن بيشترين و رسالت كمترين مطالب اجتماعي را داشته است.
طرح موضوع:
دنياي امروزي به ارتباطات مستمر يا کنش متقابل ميان مردمي که بسيار جدا از يکديگرند وابسته است. در قرن بيستم حمل و نقل سريع و ارتباط الکترونيکي انتشار جهاني اطلاعات را بسيار شدت بخشيدهاند، باورها و نگرش و اطلاعات انسانها در دنياي امروز برگرفته از رسانه هاست. در بين رسانه ها مطبوعات در جامعه از نقش حساس تري برخوردارند، و به عنوان تعديل کننده زندگي اجتماعي نقش ضروري و انکار ناپذيري دارد و بيش از عوامل ديگر قادر است در تهذيب تمايلات و استحکام پيوندهاي افراد يا جامعه خود يا جوامع بين المللي موثر واقع شود. به خصوص در کشور ما که کار مطبوعاتي يک کار سياسي است. و اشخاص که در عرصه هاي سياسي، اقتصادي، و اجتماعي فعاليت مي کنند به نوعي در کانون روابط و رفتارهاي سياسي دست و پنجه نرم ميکنند، حتي آن عده از افراد مطبوعاتي که صرفا درقلمروهاي فرهنگي، هنري، و حتي علمي قلم ميزنند و ممکن است تصور کنند کارشان غيرسياسي است، بعضا به طور مستقيم و يا غيرمستقيم به عنوان يک مطبوعات از خود عمل سياسي بروز مي دهند يا تحت تاثير عمل سياسي قرار ميگيرند.
کار مطبوعاتي از جنس فکر و اگاهي است و به همين دليل ارزشگذاري و ارزيابي آن با پيچيدگيهاي فراواني آميخته است. اين ارزيابي و سنجش در جامعه از سوي افکار عمومي، مراجع قضائي و قانوني و منابع قدرت سياسي صورت ميگيرد.
در اين تحقيق سعي شده با استفاده از روش تحليل محتوا براي ارزيابي و سنجش عملکرد دو روزنامه سلام و کيهان در سال 1377، و جهت گيري آنها در ارتباط با مسائل مختلف از جمله، انتخاب رئيس جمهور جديد، و شيوه اعمال و خط مشي او، و ايجاد ارتباط با بيگانگان، و پرونده قتلهاي زنجيره اي و ايجاد رعب و وحشت، و پرونده ها مربوط به عملکرد مطبوعات، چه موضعي داشته و هر يک در شکل دهي به افکار عمومي به چه نحوي عمل کرده اند، مورد بررسي قرار گيرند.
چارچوب نظري: تالكوت پارسونز
برطبق نظريه کارکردگرايي ساختاري پارسونز، هر سازمان اجتماعي داراي 4 خرده نظام مي باشد که يکي از آنها خرده نظام فرهنگي است کار کرد اين خرده نظام، انسجام و هماهنگي سيستم جامعه است. طبق اين خرده نظام که مهم ترين آن نيز ميباشد اين نظام ترکيب يافته است از ايده ها، و انديشه ها، آرزوها، اعتقادات، باورهاي جمعي و اداب و رسوم زندگي اجتماعي که فرد از جامعه حال و گذشتهاش فراگرفته است.
از سوي ديگر انسان هم مي تواند تا اندازه اي بر اين نظام تاثير بگذارد و اين بستگي به انتخابي
دارد که او مي کند منتها چون انسان از ميان داده هاي موجود گزينش مي کند، تاثير او بر محيط بسيار محدود مي شود يعني چيز عمده اي به نظام اضافه نمي کند. بنابراين براي يافتن عوامل موثر ديگري بايد بدنبال نظامهاي ديگري بود که بر روابط اجتماعي و مسائل اجتماعي تاثير مي گذارند.
مهم ترين کارکردي که وجه مشخصه خرده نظام فرهنگي است پايداري يا بقاء مي باشد.
Latency، هر جامعه اي که پايداري نداشته باشد خيلي زود از بين ميرود و هر جامعهاي که بتواند اين کارکرد عمده را ايجاد کند قطعا بيشتر دوام مي آورد، بنابراين بقاي جامعه به خرده نظام فرهنگي مربوط مي شود کارکرد عمده اين نظام اين است که کارهايي انجام دهد و وسايلي تعبيه کند تا بتواند جامعه را پابرجا نگهدارد. چون مسئله اساسي حفظ و ثبات نظام اجتماعي، بخصوص دفاع از نظام حاکم است. پايداري توسط دوسازه واره در «جامعه پذيري و کنترل اجتماعي social control» به کارکرد اصلي خود جامعه عمل مي پوشاند.
جامعه پذيري فرايندي است که از طريق آن باورها و ارزشهاي فرهنگي و يا به قول دورکيم، وجدان جمعي، در فرد از طريق فرايند ساختي تقسيم کار دروني شده و سبب مي شود تا فرد همسان و همنوا با نظام اجتماعي کنش نموده و راههاي متناسب را برگزيند ولي از آنجائيکه پارسونز نيز، مثل ديگر انسجام گرايان معتقد به شرارت طبع بشر است. معتقد است که در صورت عمل نکردن جامعه پذيري، لازم و ضروري است که از حربه زور و اجبار بهره گرفت و بدين ترتيب، کنترل اجتماعي در اشکال تعليم و تربيت، تبليغ، تلقين و سرانجام زور مي تواند عمل نمايد تا به هر طريقي افراد را موافق و همسو با کل نظام سازد.
چگونگي عمل کارکرهاي عمده خرده سيستمها:
کارکرد عمده اولين خرده نظام هاي فرهنگي ايجاد پايداري در جامعه است، اين کارکرد موجب بقاي سيستم مي شود يعني وظيفه بخش اطلاعات، انديشه ها، و آرمانهاي جامعه در اين است که نظرياتي را باعث حفظ و تداوم حيات نظام مي شود ارائه دهد و در عين حال به نوعي آنها را به خرده نظامهاي ديگر جامعه منتقل کند، اين امر طبق قانون هابس، در مکتب کارکرد گرايي سنديت دارد، بدين ترتيب که هرگاه نظام در عين به کارگيري قوانين آموزشي و پرورشي چه در سطح رسمي و چه غيررسمي نتايجي خلاف انتظار بدست آورد، در اين صورت سعي مي کند با حکم زور و اجبار آن نتايج را بدست آورد. مثل اعمال زور توسط نيروهاي نظامي و انتظامي براي کنترل اجتماعي مردم. البته اگر خرده نظام فرهنگي به اين طريق ممکن هم بتواند کارکرد و وظيفه اصلي خويش را انجام دهد. هنوز نميتوان ادعا کرد که جامعه پايدار است مگر اينکه خرده نظامهاي ديگر هم بتواند کارکرد خويش را به نحو مطلوب انجام دهند.
پارسونز فرهنگ را نيروي عمده اي مي انگاشت که عناصر گوناگون جهان اجتماعي و يا به تعبير خودش، نظام اجتماعي را به هم پيوند مي دهد و فرهنگ ميانجي کنش متقابل ميان کنشگران است و شخصيت و نظام اجتماعي را با هم ترکيب ميکند.
فرهنگ اين خاصيت ويژه را دارد که کم و بيش مي تواند بخشي از نظامهاي ديگر گردد، بدين سان که فرهنگ در نظام اجتماعي به صورت هنجارها و ارزشها تجسم مي يابد و در نظام شخصيتي ملکه ذهن کنشگران مي شود اما نظام فرهنگي تنها بخشي از نظامهاي ديگر نيست بلکه به صورت ذخيره دانش، نمادها، و افکار، وجود جداگانهاي نيز براي خود دارد، اين جنبههاي نظام فرهنگي در دسترس «نظامهاي اجتماعي» و شخصيتي هستند. ولي به بخشي از آنها تبديل نميشوند براي پارسونز، نظام فرهنگي حتي بيشتر از ساختارهاي نظام اجتماعي اهميت دارد. در واقع همچنانکه پيش از اين ديده ايم نظام فرهنگي بر تارک نظام کنش پارسونز جاي دارد. و او خودش را يک «جبرگراي فرهنگي» ناميده بود.
از نظر پارسونز مفهوم نظام فرهنگي با مفهوم بقاي الگو همراه است. منظوراز نظام فرهنگي بخش منتظمي از محيط نظام اجتماعي است که در اساس متشکل از اصول مشروعي است که کنشهاي هنجاري بر مبناي آن انجام مي گيرد. لازم است دو نکته را در اينجا متذکر شويم. اول اينکه «ما به شيوهاي معين عمل مي کنيم» دوم اينکه «ما بدليل خاصي به اين شيوه عمل مي کنيم» در نهايت تنها توجهات براي کنش در يک جامعه، ارزش ها و اصول معمول در جامعه اند
که مردم اعتقاد زيادي به آنها دارند. اين توجيهات به نحو سازمان يافته اي در باورهاي مذهبي، توصيف ماهيت جهان در هنر به عنوان تجلي هيجانات عاطفي و تجسم فرديت و امثال آن. صراحت مي يابند. اين جنبههاي فرهنگ در هر حال بيانگر معنايي است که با زندگي اجتماعي پيوند دارد. نظام فرهنگي عمدتاً فراهم کننده پاسخ هاي انتزاعي است به اين سوال که چرا زندگي بدين گونه است؟ الگوهاي فرهنگي براي مدتي نسبتا طولاني دوام ميآورند و موجب همبستگي فعاليتهاي متباين ميشوند. از اين روي، آنها را مي توان حفظ کنده الگو دانست.
بقاي الگو ملازم با نهادهايي است که بطور خاص به حراست و تنظيم آن چيزي که مي توان آن را در «حقيقت اساسي» ناميد ارتباط دارد. نهادهاي مذهبي يک مورد از آن است نهادهاي مذهبي براساس اصل عالي اخلاقي يا واقعيت غايي فتواي قانوني صادر کرده و آنها را در قالب بيانات اخلاقي تفسير مي کنند. اين امر ممکن است به شيوه هاي غيرمستقيم انجام گيرد ليکن در نهايت، رفتار با ارجاع به يک ارزش فرهنگي است که مشروعيت مي يابد.
پارسونز مي خواهد بگويد که نهادهاي بقاي الگو «درستي» هميشگي بعضي از فعاليتهاي شخص را براي ما تعيين ميکند. اين حقانيت و درستي، اساس اخلاقي جامعه پذيري و تعليم و تربيت را بنياد نهاده است و زمينه ارزيابي و کنترل رويه هاي اجتماعي است. ارزش حيات، قانون طلايي يا اهميت مسئوليت اجتماعي نيست که نهايتاً ميتواند پشتيبان زمينههاي عقلانيت، يا کارايي باشد مفاهيم ارزشهاي فرهنگي صورت نمادي پيدا کرده است.
پارسونز به همان سان که در مورد نظامهاي ديگرش نيز عمل کرده نظام فرهنگي را برحسب رابطة آن با نظامهاي ديگر کنش، تعريف نمود. بدينسان که فرهنگ را نظام الگودار و سامانمندي از نمادها ميداند که هدفهاي جهتگيري کنشگران، جنبههاي ملکه ذهن شدة نظام شخصيتي و الگوهاي نهادمند نظام اجتماعي را در بر مي گيرد.
فرهنگ از آنجا که بسيار نمادين (ذهن) فرهنگ ويژگي ديگري به آن ميبخشد که همان توانايي نظارت بر نظامهاي ديگر کنش پارسونز است.
پارسونز به اين نتيجه ميرسد که معيارهاي اخلاقي، همان «شگردهاي يکپارچه کننده و حاکم بر نظام کنش مي باشند اين نتيجه گيري اين فکر تعيين کننده را در نظريه پارسونز، بازتاب ميکند که نظام فرهنگي يک نظام مسلط است.
از نظر من جامعه متشكل از انواع خرده نظام ميباشد كه همه به اتفاق هم و بصورت پيوسته برطبق ارزشهاي مشترك. جامعه را پيش مي برند و نظام و قدرت سياسي نبايد قدرت نهادهاي ديگر از جمله نظام فرهنگي يا نظام آموزشي و اقتصادي را مورد تعرض قرار دهد.
نظام فرهنگي كه خود متشكل از خرده نظامهاي متعددي مي باشد يكي از نهادهاي تأثيرگذار بر جامعه مي باشد. كه فعاليت اين نظام بايد همراه با آزادي انديشه و عمل باشد. دولت بايد كنترل از راه دور و محدودي بر فعاليت آنها داشته باشد، اگر نظارت و كنترل دولت بر نهادها به صورت عيني و ملموس باشد. فعاليتهاي فرهنگي افراد جامعه توسط دولت مورد تعرض قرار گرفته و اعتراض آنها را برميانگيزد. بعنوان مثال اگر جامعهاي در رسانههاي جمعي با سانسور و سركوب خبري و
اطلاعاتي از جانب دولت بر بخش مختلف و رسانههاي مختلف از جملة راديو تلويزيون مجلات و روزنامه هاي، و غيره را حس كنند دولت با اعتراض و خشونت مواجه مي شود. بنابراين وجود جو مناسب و مطلوب و تا حدودي آزاد براي فعاليتهاي فرهنگي اقشار جامعه لازم است. در جامعه
دموكراتيك و مردم سالار ايران نظام فرهنگي با محدوديت همراه است به خصوص رسانههاي گروهي و از جمله مطبوعات كه در اواخر دهه هفتاد و با سركارآمدن دولت آقاي خاتمي مطبوعات با فشار فراوان از جانب نظامهاي مخالف دولت مواجه شدند و اشاعة افكار و انديشههاي جديد و از انحصار خارج شدن و لزوم تغيير خط مشي، صاحبان روزنامه ها را متحمل هزينههاي گزافي كرد كه دو روزنامة كيهان و سلام از جملة آنان بودند.
فرضيات تحقيق
1-به نظر ميرسد ساختار مطالب سياسي روزنامه کيهان در جهت هماهنگي و تاييد نظام سياسي ميباشد.
2-به نظر ميرسد ساختار مطالب سياسي روزنامه سلام در جهت هماهنگي و تاييد نظام سياسي ميباشد.
3- به نظر ميرسد که ساختار مطالب سياسي روزنامه کيهان بيشتر در جهت انتقاد از نظام سياسي باشد.
4-به نظرميرسد که ساختار مطالب سياسي روزنامه سلام بيشتر در جهت انتقاد از نظام سياسي باشد.
5-به نظر مي رسد که ساختار مطالب سياسي روزنامه کيهان حول موضوعات داخلي مي باشد.
6-به نظر مي رسد ساختار مطالب سياسي روزنامه سلام حول موضوعات داخلي مي باشد.
پرسشها:
1-ساختار مطالب سياسي روزنامه کيهان در چه جهتي مي باشد؟
2-ساختار مطالب سياسي روزنامه سلام در چه جهتي مي باشد؟
3-ساختار مطالب سياسي روزنامه کيهان داراي چه نگرشي مي باشند؟
4-ساختارمطالب سياسي روزنامه سلام داراي چه نگرشي مي باشد؟
5-ساختار مطالب سياسي روزنامه کيهان حول چه موضوعاتي است؟
6-ساختار مطالب سياسي روزنامه سلام حول چه موضوعاتي است؟
اهداف تحقيق:
مطبوعات به عنوان رکن چهارم دموکراسي در کنار سه رکن ديگر يعني قوه مجريه، قوه قضائيه، و قوه مقننه، و نيز ساير نهادها و ارگانها فعاليت مي کنند و حتي بايد به صراحت گفت «چالش جدي بين رکن چهارم و ديگر ارکان، امروزه جلوه تازهاي به خود گرفته است» .
بنابراين با علم به نقش مهم اين رسانه در ايجاد انديشه توسعه و پيشرفت به سوي جامعهاي متعالي، بررسي و تجزيه و تحليل محتواي جزئي، از اين رسانه ها مستلزم اهداف مهم ديگر نيز ميباشد که هدف اصلي تحليل محتواي ساختار مطالب سياسي دو روزنامه سلام و کيهان،و شناخت نقش اين دو روزنامه در طرح مسائل واقع شده در طول سال 1377.
آگاهي به موضع گيري و عملکرد نشريات مزبور نسبت به وقايع مهم جامعه در سال 1377، شناخت ارزشهاي خبري مندرج در دو روزنامه کيهان و اسلام در خصوص وقايع 1377، اطلاع از نحوه هدايت و جهت دهي به افکار عمومي.
آگاهي نسبت به عناصر خبري در دو روزنامه سلام و کيهان، و در نهايت اينکه، روزنامه نگاران و سردبيران جرايد، به خصوص کساني که در بخشهاي سياسي مطبوعات قلم ميزنند و فعاليت ميکنند، براي اينکه مسئوليت خويش را به نحو مطلوب به انجام رسانند، چگونه مي توان چ
نين کاري را انجام دهند و چه ملاکهايي را بايد مورد توجه قرار دهند.
اهميت و ضرورت تحقيق:
رسانههاي ارتباطي به طور روز افزوني توانستند مرزها و محدودههاي ملي را در نوردند و اين باور را به وجود آورند که قادر به تضعيف اهداف ملي ساير کشورها هستند.
پس از پايان جنگ و تغيير فضاي سياسي کشور و بويژه با ديدگاههاي آقاي سيدمحمد خاتمي بعنوان وزير وقت فرهنگ و ارشاد اسلامي، اقداماتي در جهت تجديد فعاليت نشريات و توسعه مطبوعات صورت گرفت. بدنبال فراهم شدن بسياري تسهيلات، تعداد نشريات تا سال 1373 بالغ بر 550 عنوان و تيراژ آنها به رقمي در حدود 5/1 ميليون نسخه رسيد.
بدنبال انتخابات دوم خرداد سال 1376 و روي کارآمدن آقاي خاتمي در مرداد ماه همان سال، عصر جديد و کاملا متفاوت با گذشته در زمينه توسعه کمي و کيفي مطبوعات و فعاليت هاي پيرامون آن آغاز شد. تشکيل اولين انجمن صنفي روزنامه نگاران ايران، تجديد ترکيب اعضاي هيئت منصفه مطبوعات افزايش سريع تعداد روزنامه ها، هفته نامه ها و ماهنامه ها در تهران و ديگر استانهاي کشور، رشد فزاينده همراه با تکثري قريب به 1000 عنوان مختلف در حوزه هاي گوناگون سياسي، اجتماعي، فرهنگي، ورزشي و .. انتشار بيش از 30 روزنامه کثيرالانتشار روزنامه در تهران، تيراژ بيش از 3 ميليون نسخه در روز و غلبه عناوين و شمارگان نشريات غيردولتي بر دولتي از جمله مواردي است که در اين رابطه مي توان به آنها اشاره کرد.
علاوه برموارد ياد شده، نشريات در عصر خاتمي با کار کردن کاملا متفاوت وارد صحنه شدند، و علاوه براطلاع رساني صرف در زمينههاي مختلف عهدهدار مسئوليتهاي ديگري هم شدند. روزنامهها و هفته نامهها با توجه به فقدان احزاب و ساير نهادهاي مدني در جامعه به بسياري از فضاهاي خالي و حساس را پر کردند، افزايش روز افزون عناوين و تيراژ مطبوعات از يک سو و ارتباط، اعتماد و استقبال اقشار گوناگون جامعه با آنها از سوي ديگر بيانگر اين نکته ميباشد.
در دوران رياست جمهوري آقاي خاتمي به جرات مي توان ادعا کرد که هيچ مسالهاي به ميزان مساله مطبوعات در ميان مسئولان کشور به جناحهاي سياسي، مردم و حتي خود مطبوعات مطرح نبوده است، به طوري که در طي اين سه سال هيچ يک از دست اندرکاران امور کشور به قواي مقننه، و مجريه و قضائيه، چهرههاي سياسي و فرهنگي و جناحهاي موجود در جامعه را نميتوان يافت که درباره مطبوعات اقدامي نکرده يا سخني نگفته باشند.
وجود حوادث و وقايع مهمي از جمله انتخابات شوراها استيضاح وزراي هيات دولت، و مخالفت با دولت، ارتباط با آمريکا، پرونده قتلهاي زنجيره اي، پرونده مربوط به عملکرد مطبوعات و جريانات کوي دانشگاه 18 تيرماه 1378 باعث شده که اين دوره يک دوره مهم و استثنايي براي گام برداشتن به سوي جامعه مدني و توسعه باشد، که البته با قربانيهاي زيادي همراه بود، و لذا با بررسي و تحليل محتواي دو روزنامه سلام و کيهان در سال 1377، سعي شده وقوع اين حوادث چه بازتابي در اي
ن دو روزنامه داشتهاند و اين دو روزنامه چه علمکردي را نسبت به آنها در پيش داشتند؟
تعريف عملياتي واژگان تحقيق:
تعريف روزنامه: نشريهاي كه به صورت روزانه چاپ ميشود و اخبار و رويدادهاي روزانه را منتشر مي كند.
الف: سبك مطلب
هر مطلب سياسي روزنامه ، با توجه به سبكهاي زير كدگذاري مي شود.
1) خبر:گزارش از وقايع عيني دنياي خارج كه اطلاعات لازم از طريق مشاهده يا مصاحبه به دست آمده و نظرات خبرنگار در آن دخالت نداردو جنبه تازگي مطرح است.
2) يادداشت تفسير و تحليل خبري:
يادداشت: اين نوع مقالات در نشريات جاي ثابتي نداردو باعناويني مختلف چاپ مي شود فراگيري مقالات در محدودة خاصي نيست. نشر اين مقالات محدود به شيوه خاصي نيست و انتقاد در آن جايگاه ويژهاي دارد.
تفسيرو تحليل خبري: مطلبي كه جنبه تفسير و اظهار نظر شخصي نويسنده را در بردارد و حاوي ارزشيابي و قضاوت او در مورد موضوعات خبري و غير خبري است. همچنين مطالبي كه با استفاده از منابع گوناگون به منظور روشنتر شدن و تفهيم بهتر وقايع منتشر ميشوند در اينگونه مطالب نظرات گزارشگر مستقيماً منعكس نميشود.
ساير؛ آنچه نتوان در مقوله فوق كدگذاري كرد.
ب: ارزشهاي خبري: هر مطلب سياسي روزنامه ، باتوجه به ارزشهاي خبري آن به صورت زير كدگذاري ميشود.
1. شهرت: اين ارزش خبري در مورد شخصيتهايي است كه به خاطر فعاليتهايشان در گذشته يا حال در جامعه شناخته شده هستند. اين اشخاص حقيقي يا حقوقي و همچنين داراي عملكرد مثبت يا منفي در زمان حال و يا گذشته باشد.
2. برخورد: اينگونه رويدادها، برخورد ميان افراد، گروهها، ملتها، حيوانات با يكديگر يا با طبيعت است. برخورد ممكن است بصورت جسمي (فيزيكي) يا فكري و يا ايدئولوژي باشد. اخبار س
رقت، قتل، تصادف، سيل، زلزله، جنگ، اعتصاب، سوء استفادههاي مالي و جدالهاي سياسي و غيره از رويدادهايي هستند كه عامل برخورد و يادگيري در آنها نهفته است .
3. در برگيري: رويدادوقتي داراي ارزش در برگيري است كه بر روي تعداد زيادي از افراد جامعه درزمان حال يا آينده تأثير داشته باشد. در برگيري يك رويداد ممكن است باعث نفع و يا ضررمادي يا معنوي افراد جامعه شود و تأثير مستقيم و يا غير مستقيم بر روي مردم بگذارد.
4. عجيب و استثناء: رويداد در اين حالت غيرعادي، استثنايي،عجيب و نادر است. در بعضي از موارد اين رويدادها برخلاف پيش بيني يا انتظار اتفاق ميافتد، اختراعات و اكتشافات را نيز ميتوان از اينگونه رويدادها دانست.
ج:مقوله بندي موضوعات: هر مطلب سياسي، با توجه به موضوعات در رويدادهايي كه در طول دوره مورد بررسي برجسته شده بود كد گذاري گرديد.
د. عامل خبري: فرد يا افراديكه خبر در رابطه با آنان است و يا منعكس كننده گفته هاي آنان به طور نقل قول مستقيم ميباشد. و يا به عبارت ديگر خبر ساز در مطالب هستند.
هـ . نوع ديدگاه مطالب خبري: هر مطلب سياسي، با توجه به نوع ديدگاه و گرايش هايي كه سه روزنامه مورد بررسي دنبال مي كردند كدگذاري شد. منظور از موافق يا مخالف اين است كه مطالب خبري كه در جهت ايدئولوژي و سياست روزنامه مورد بررسي بود در گزينه موافق و موضوعاتي كه برخلاف اهداف و منش گردانندگان نشريه بود در گزينه مخالف كدگذاري شده است. مطالبي كه صرفاً به دادن اطلاعات پرداختند در مقوله اطلاع رساني و مطالبي كه جنبة انتقادي نسبت به وقايع روز داشتند در گزينه منتقد كد گذاري شد .
و. منبع مطلب: هر مطلب سياسي ،با توجه به منبعي كه در ابتدا و داخل به آن اشاره شده بود با توجه به دستورالعمل كد گذاري گرديد. مطبوعات، منظور از مطبوعات در اين پژوهش رسانه هاي مكتوبي هستند كه به صورت ادواري به چاپ مي رسند و بيشتر مطالب آنها سياسي است آن هم مطبوعات ايران، يعني نشرياتي ادواري كه در سرتاسر كشور توزيع مي گردد.
تعريف خبر
خبر گزارش يك رويداد است. آنچه يك گزارشگر مينويسد، خبرناميده ميشود. يعني اينكه خبر(news) با اتفاق يك رويداد(event) فرق دارد ممكن است كه آنچه گزارش ميس شود عينا مانند واقعه اي كه رخ داده است نباشد و فقط جنبههايي از آن رويداد را منعكس كند. در اين تعريف ميان حقيقت رويداد و واقعيت خبرتفاوت وجود دارد و درحقيقت نگرش شخصي خبرنگار و سازمان خبري و ساير عوامل موثر برتغيير رويداد مخابره شد, تاثير گذار هستند.
لرد نورث كليف درتعريف خبر ميگويد:، آگهي است. تعريف ديگر كه متعلق به ويليام گيبر(W.Gieber) است و از زاويه جامعه شناسي توليد خبر به تعريف خبر مي پردازد و مورد قبول اكثر روزنامه نگاران مي باشد.»
سبکهاي خبرنويسي:
1-سبک هرم وارونه (In verted – pyramid style)
2-سبک تاريخي (Chronological style)
3-سبک تاريخي به همراه ليد (Combination style)
سبک هرم وارونه:
در سبک هرم وارونه قاعده هرم حاوي جذابترين، و در بسياري از مواقع، حاوي مهم ترين بخش خبر است و بخش انتهايي حاوي بي اهميت ترين بخشهاي ماجراست.
گفته ميشود که اختراع تلگراف بيشترين تاثير را بر شکل گيري و تکوين سبک هرم وارونه گذاشت پس در سبک هرم وارونه پاراگراف اول اصليترين بخش مطلب را در خود جا مي دهد و ساير پاراگرافها به ترتيب اهميت به دنبال پاراگراف اول ميآيند.
سبک هرم وارونه به دو منظور مورد استفاده قرار مي گيرد و مقبوليت دارد:
1-شيوه طبيعي نقل وقايع 2- مشخص شدن سريع تکليف خواننده با متن.
خواننده به محض خواندن پاراگراف نخست، اگر تمايلي به خواندن موضوع حس کند، بقيه مطلب را خواهد خواند و به اين ترتيب وقت او تلف نخواهد شد.
مزيت ديگر کار تيتر زدن در سبک هرم وارونه به علت اينکه اصل مطلب در پاراگراف اول ميآيد آسان است وبه سبب اختصار و ايجازي که دارد جاي کمتري در روزنامه مي گيرد.
معايب سبک وارونه:
خبرنگار به خاطر قدرت مانوري که اين سبک از نظر جابه جائي عناصر خبري به او مي دهد قادر به اعمال نظر مي شود. چون اصل خبر در پاراگراف نخستين خوانده مي شود ممکن است بقيه مطالب خوانده نشود و همچنين آنچه در پاراگراف اول آمده است، دوباره در خبر تکرار مي شود.
کاربرد سبک هرم وارونه، از اين سبک براي تنظيم خبرهاي مربوط به سمينارها، سخنرانيها و اخبار روزمره بهره مي گيرند.
سبک تاريخي:
مطالب به همان صورتي که به لحاظ زماني تحقق يافته اند در قالب خبر ارائه مي شوند، در سبک تاريخي تا حدود زيادي از اعمال نظرخبرنگار جلوگيري مي شود و مطالب به طرز کامل تري ارائه ميگردد. البته سبک هرم تاريخي هم ليد خاص خود را دارد که به صورت مقدمه بر تارک خبر قرار ميگيرد، اما به اين دليل مي توان آن را ليد ناميد. که بيش از حد كلي است موارد کلي خبر را بيان ميکند.
معايب سبک تاريخي
- بايد دقت بيشتري را در مقايسه با سبک هرم وارونه به وقف خواندن خبر يا متني کرد که به اين شيوه تهيه شده است.
- خواننده را خسته ميکند، چون که طولاني است و لذا امکان ترغيب خواننده به خواندن لازم مطلب کم مي شود.
- به خاطر طولاني بودن، مشکل تراکم مطلب، همواره وجود خواهد داشت.
- صفحه بندي و تهيه ماکت در شيوه سبک تاريخي دشوارتر از سبک هرم وارونه است.
سبک تاريخي به همراه ليد :
اين سبک تلفيقي از دو سبک وارونه و سبک تاريخي است و خاص پوشش دادن به خبرهايي شهري و حادثهاي، سبک تاريخي به همراه ليد در بسياري از مواقع به ويژه وقتي که از يک بلوغ مضموني و ساختاري برخوردار شود، شانه به شانه داستان ميزند، انتريگ دارد، تضاد ميآفريند، راوي دارد، زاويه ديد دارد، فراز و فرود دارد، ريتم يا آهنگ، رينگ يا نواخت، ميزانسن يا صحنهپردازي، فضا، رنگ و ... خلاصه هر فن و تجربهاي را در خود حل ميکند تا به مساحت درام هر چه نزديکتر شود.
انواع مدلهاي خبري :
مطالعاتي که در زمينه سمت و سوي جريان خبرها بعمل آمده است درباره سه مدل متمايز فرضياتي ارائه کرده است. اولين مدل نظريه «مرکزي پيراموني» است که در تئوري ساختاري امپرياليسم اثر جان گالتونگ نمود يافته است.
در اين تئوري جهان به دو بخش تقسيم شده است. مرکز يا جوامع حاکم و پيرامون که به مناطق وابسته اطلاق مي شود اين سازه هاي تئوريک را به کنشهاي متقابل فرهنگي و ارتباطي ربط داده و به کنش متقابل عمودي به مثابه عمده نابرابري ملتها اشاره مي کند.
از نظر وي شبکههاي فئودالي، ارتباطات بين المللي که در کنترل ملل مرکز ميباشد به اين نابرابري دامن ميزنند. فرضيه گالتونگ را مي توان به چهار دسته تقسيم کرد که وضعيت خبرهاي بين المللي را مشخص مي سازد خلاصه کرد.
مدل مرکز پيراموني:
1-رويدادهاي خبري مرکز که در سيستمهاي مطبوعاتي جهان گزارش ميشود از ثقل بيشتري برخوردار است.
2-ميزان تبادل خبرها ميان ملل «مرکز پيرامون» و ميزان تبادل خبرها بين خود ملل مرکز با يگديگر تفاوت بسيار زيادي دارد.
3-خبرهاي ملل «مرکز» سهم بيشتري از رويداهدهاي خارجي
را در رسانههاي ملل پيرامون به خود اختصاص مي دهد حال آنکه سهم رويدادها پيرامون در رسانه هاي متمرکز کمتر است.
4- تقريبا جريان خبردر ميان ملل پيرامون بسيار ناچيز است و يا اصلا وجود ندارد. چندين تلاش پژوهش به عمل آمده است تا ثابت کند که نظريه گالتونگ خود يک الگوي فئودالي است پژوهشهايي که مكنزي و اورتون در سال 1981 مبني بر تحليل محتواي وسايل ارتباط جمعي استراليا انجام دادهاند تاييدي بر فرضيه گالتونگ مي باشد آنان نتيجه گرفتهاند که جهت جريان بين المللي خبرها به سوي استراليا و از استراليا به خارج و عمدتا تحت سيطره منابع خبرهاي سنتي و استعماري است.
در مدل گالتونگ اثبات اين نکته مورد نظر است که بسياري از رسانه ها در کشورهايي پيرامون «جنوب» از جهت نحوه پوشش رويدادهاي جهاني شبيه يکديگر هستند و همه کمابيش به يک ميزان تحت تاثير جريانهاي خبري کشورهاي مرکز «شمال» قرار دارند.
گالتونگ معتقد است که کشورهاي روبه توسعه از اين لحاظ به خبرگزاريهاي فراملي وابسته اند در حاليکه همه مي دانيم که اين خبرگزاريها عملا بحرانها و جرايم و ... به هنگام مخابره خبر از پيرامون به مرکز تاکيد مي کنند و در مقابل هنگاميکه ملل پيرامون به خاطر وابستگي خبري به انعکاس خبرهاي مرکز در نشريات خود مي پردازند خواسته يا ناخواسته ذهنيت وسايل ارتباط جمعي غرب را براي مخاطبان به ارمغان ميآورند و اين امر به ايجاد يک امپرياليسم فرهنگي مي كند، زيرا ادامه اين روند عملا سبب ميشود که به تدريج توليدکنندگان و مصرف کنندگان خبر در «جنوب» نظير همتايان خود در مرکز بينديشند و اين يعني از «چشم غرب به جهان نگريستن».
در هر صورت گالتونگ معتقد است که امپرياليسم ارتباطي به امپرياليسم فرهنگي انجامد. گالتونگ در نظريه ساختاري امپرياليسم 1971 مهم ترين وجود ساختار بنيادين جامعه بين المللي را چنين بر مي شمارد. امپرياليسم فرهنگي و ارتباطي با امپرياليسم اقتصادي و امپرياليسم سياسي و نظامي آراي گالتونگ هنوز هم در کانون بحث مناسبات جهاني قدرت دارند به عقي
ده او نظام اخبار بين المللي بخشي از امپرياليسم فرهنگي و ارتباطي جهاني است.
او اهميت انواع امپرياليسم ارتباطي، فرهنگي، سياسي، اقتصادي، نظامي را به ميزان مي داند و براي آنها ساختارهاي مشابهي را قائل مي شد و چنين نتيجه مي گيرد که:
از انجا که نظام بين المللي اخبار بخش مهمي از ساختار جهاني است پس مشخصه اصلي نظام خبر وجود يک رابطه تعاملي عمودي ميان مرکز و محيط و يک ساختار تعاملي فئودالي است. رابطه عمومي همان نکته ايست که ژان دارسي از آن به عنوان محور اختلافات ياد کرده است. به اين ترتيب با توجه به مدل مرکز پيرامون گالتونگ مي توان نتيجه گرفت که وابستگي رسانه هاي پيرامون به اخبار «مرکز» ايجاد ساختارهاي تازه امپرياليستي براي جريانهاي خبري مي پردازد و چهار غول بين المللي براي آمريکائيها، انگليسي ها و فرانسويها قلمروهاي انحصاري نفوذ اطلاعاتي ايجاد مي کنندو اين نوع ارتباطات نمونه بارز ساختار بين المللي استعماري قلمداد مي شود و به همين دليل گالتونگ مشخصه مناسبات شمال و جنوب و اداري ساختار فئودالي تصور مي کند بايد يادآوري کرد که يکي از عمده ترين دلايلي که براي اعتبار و صحت نظريه هاي ساختارگرايي و وابستگي اقامه مي شود اين است که اين نظريات قادر به ايجاد و ارتقاي شکلهاي تازه اي از اقدام سياسي و سازمانهاي اجتماعي و اقتصادي شده اند.
مدل مثلثي:
مدل دوم يک جريان مثلثي است که شمال را به شرق و غرب تقسيم و سپس هر يک را به جنوب متصل مي سازد.
«گرنبر – مرواني» در يکي از جامع ترين پژوهشهاي مبتني بر جغرافيا چنين نتيجه گرفتند که شرق و غرب در خبرهاي خارجي خود، اولويت را به مناطق ژئوپولتيک مورد علاقه خود مي دهند،
حال آنکه رسانه هاي جهان سوم به طور کلي سهم عمده خبرهاي خارجي خود را به شمال (يعني به شرق و غرب)، اختصاص مي دهند.
در اين اواخر نيز پژوهشي که توسط (استونسون و کول) به عمل آمد نتيجه آن چنين بود که آشکار است که ويژگي حاکم بر خبرهاي خارجي مجاورت منطقه اي است اروپاي غربي و آمريکاي شمالي قابل رويت ترين مناطق در جهان رسانه ها هستند حال آنکه اروپاي شرقي و مناطق در حال توسعه از کمترين توجه برخوردارند.
مدل مثلثي
مدل مثلثي
در هر صورت اکثرپژوهشهايي که در قلمرو جريان خبري تحت سلطه شمال به عمل آمده اند حاکي از آن هستند که سلطه خبري شمال باعث مخابره شدن خبرهاي مربوط به پيشرفتهاي، فرهنگي ، اجتماعي و اقتصادي و غيره جهان سوم مي شود و به طور همزمان تصويري که جريان خبري «شمال» از «جنوب» ارائه مي کند حاکي از ابدي نشان دادن خشونت و بي نظمي در جهان سوم است در جريان خبري شمال سعي مي شود که جهان سوم ناقض حقوق بشر غيرمنطقي و بدوي نشان داده شود.
افزون بر اين اهميت سلطه خبري موجب تحميل فرهنگ مصرفي و تلقين الگوي ذهني و رفتاري غرب به جهان سوم مي شود و در اين سلطه و تهاجم خبري مطلوبترين هدف شمال نابود کردن هويت مذهبي – فرهنگي و از بين بردن اقتدار ملي در جهان سوم است.
مفهوم دروازه باني:
هر پيام براي رسيدن به مخاطب خود بايد از دروازه هاي فراواني عبور کند بعضي از اين دروازه ها گشوده، پاره اي نيمه باز و برخي نيز کاملا مسدود مي باشند. هر دروازه بان براساس مجموعه اي از معيارها مثل جايگاه طبقاتي، تحصيلات، نحوه نگرش به جهان ارزشها هنجارها نگاه سازماني خود با انتخاب اخبار مبادرت مي ورزند.
استوارت هود در زمينه برنامه هاي تلويزيوني ودرباره اينکه چه کساني دروازه بان ه
ستند مي نويسد: يک برنامه تلويزيوني حاصل چندين انتخاب است که توسط طيفي از دروازه بان صورت مي گيرد اين دروازه بانان شامل افراد ذيل مي شوند.
«دبيري که موضوع مورد پوشش خبري را تعيين مي کند، سازمان دهنده اي که فيلمبرداران گزارشگران را براي تهيه موضوع توجيه مي کند، تدوين کننده اي که دست به انتخاب فيلم مي زند، سازنده نهائي که مقولات را از نوارها استخراج مي کند، معاون دبيري که مسئول نوشتن سوژه است و مسئول طرح که شکل زماني کار خود را مشخص مي کند .
الگوي دروازه باني وتسلي و مک لين
اين دو محقق آمريکايي از دانشگاه آيوا نيز در الگوي ارتباطي خود جايگاه گزينشگر و نقش دروازه باني او را به نمايش گذاشتند.
در الگوي وستلي و مک لين x خبرها هستند و گزينشگر عمدتا x2 و x4 را انتخاب نکرده و اين دور از دايره خود خارج کرده است و مخاطب B نيز براي آنکه بداند چرا خبر x4 و x2چاپ نشده و از طريق ارتباطات ميان فردي چيزهايي درباره آن شنيده به سراغش رفته است البته x2 به خاطر نداشتن ارزش خبري رد شده است.
نظريه برجسته سازي يا اولويت گذاري
در ميان رسانه هاي جمعي، روزنامه ها داراي جايگاهي خاصندهر روزنامه اي که به دست ما مي رسد حاصل يکسري انتخابهاست. از موضوع تا مسايل فني، بي ترديد گزينش خبر از ميان ميليونها رويدادي که به صورتهاي گوناگون به موسسات مطبوعاتي مي رسد کاري حساس وظريف است رويدادهاي سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي، اين حساسيت در صفحه اول روزنامه نمايان تر مي شود تاثيري که تيتر اول روزنامه بر خواننده مي گذارد انکارناپذير است چه تا مدتي فکر او را به آن رويداد جلب کرده و ذهنش را مشغول مي کند. ديدگاهي که در اوايل دهه 1970 ميلادي با عنوان برجسته سازي يا اولويت گذاري Agenda – setting توسط «دونالدشا» و «مک کوفر» مطرح شد به اين نکته توجه داشت در واقع برجسته کردن يک رويداد تا حد قرار گرفتن به عنوان تيتر اول و يا اصولا جاي گرفتن آن رخداد در صفحه اول فکر و ذهن مخاطب را به سمت آن روي
داد سوق مي دهد.
برجسته سازي به اين نکته اشاره دارد که دست اندرکاران و صاحبان رسانه ها با بزرگ کردن رويدادهاي گوناگون سعي در القاي ديدگاههاي خاص خود را به مخاطبان دادند. حال اين ديدگاه مي تواند در جهت برانگيختن احساسات خوانندگان نسبت به رويدادهاي سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي باشد جبهه گيري در برابر يک منطقه يا رويدادي خاص تاثيري مستقيم بر روي مخاطبان آن رسانه دارد که مي تواند مثبت و يا منفي باشد.
برجسته سازي مدعي است که مخاطبان از رسانه هاي خبري برجستگي را مي آموزند و ترکيبي از برجستگي شخصيتي را بين افرادي که وضعيتي مشابه به هم دارند، پديد مي آورند.
از سوي د يگر، برجسته سازي حامل پيامهاي بسيار مهمي است که براي مخاطبان ارسال مي شود. اين عقايد درباره وظيفه و عملکرد برجسته سازي در رسانه هاي جمعي به مفهوم تعيين کننده اي مربوط مي شود که رابطه قوي و مثبتي ميان تاکيد وسايل ارتباط جمعي و برجستگي آن مباحث در تک تک مخاطبان قائل است.
اين مفهوم اشاره دارد به افزايش نفوذ برمردم دراثر برجسته کردن يک مبحث دررسانه هاي جمعي و برجستگي آن مبحث يا موضوع در ميان مردم.
در بيشتر مقالات و مطالعاتي که درباره موضوع برجسته سازي صورت گرفته است، اشارتي که رسانه براي انتقال صحيح هر رويداد از طريق معاني روزنامه نگاري مشخص مي کنند از ويژگي خاص برخوردار است.
بطور مثال، در مورد نشريات نوشتاري با درشت کردن حروف چاپي يا درشت کردن تصاوير ميتوان عمل برجسته سازي را انجام داد.
بطور کلي مفهوم برجسته سازي عبارتند است از افزايش بار خبري يک مطالب در ذهن خواننده در برجسته سازي، رسانه هاي خبري با کوچک جلوه دادن رويدادها ذهن مخاطبان خود را از مساله اي دور و يا متوجه رويدادي مي سازند و بدين طريق در نحوه قضاوت و نتيجه گيري آنها نسبت به مسائل اجتماعي دخل و تصرف مي کنند.
رسانه ها با برجسته ساختن برخي از موضوعات مي توانند بر اطلاعات و شناخت مردم تاثيربگذارند به عبارتي، رسانه ها اگر چه نتوانند تعيين کنند که مخاطبان «چطور بينديشند» اما مي توانند تعيين کنند که «درباره چه» بينديشند.
با بررسي مجموع مطالعات و تحقيقات بعمل آمده در زمينه برجسته سازي مي توان موارد زير را نتيجه گرفت:
1-مطبوعات برخي وقايع و رويدادها را بزرگ کرده و آنها را چشمگير نشان مي دهند.
2-انواع مختلف جريانات نياز به انواع مختلف پوشش خبري براي جلب توجه دارند.
3-وقايع و رويدادهاي مورد توجه مي بايست محدود شده و يا محدوده فضايي خاصي داشته باشد تا در آن محدوده بتوان آن واقعه را درک کرد.
4-زبان به کار گرفته شده توسط رسانه هاي جمعي، بر درک اهميت موضوع تاثير مي گذارد.
5-رسانه هاي جمعي، وقايع رويدادهايي را که مورد توجه مي باشند به نهادها و سمبلهاي ثانويه ربط مي دهند.
سه ضابطه خبر:
1-واقعه روز بودن، خبر برحسب تعريف ساده خود عبارت از چيزي است که تازه باشد، وقتي کسي روزنامه را باز مي کند، يا در ساعت پخش اخبار، راديو، يا تلويزيون را روشن مي کند انتظار دارد جوابي براي اين سوال خود بيابد «تازه چه خبر»؟
تلاش روزنامه نگاران زرنگ و جدي براي کسب تازه ترين اخبار و پيشي جستن بر رقيبان مي تواند جواب عموم را بدهد. نياز به واقعه روز بودن خبر هنگامي آشکار تر مي شود که نشر آن، هيجان يا عکس العملي در توده خوانندگان يا دست کم بخشي از آنان را در برانگيزد و تاخير در نشر آن عواقب ناراحت کننده اي ايجاد کند مثلا برخي قوانين و مقررات که بايد سريعا به آگاهي همگان برسد و بلافاصله مورد اجرا گذاشته شود و دير اطلاع يافتن از آن ممکن است موجب جريان گروهي شود.
حتي در مواردي هم که منافع و مصالح شغلي در ميان نباشد، همبستگي ملي و جهاني عصر ما اين ضرورت را ايجاب مي کند که از آنچه در دورترين نقطه کشور يا جهان اتفاق مي افتد با خبر شويم. بايد اضافه کرد که جنبه واقعه روز دادن به يک خبر، به گونه ا
ي مي تواند توجه عمم را نيز نسبت به آن برانگيزد. و چون ذره نسبي آن را درشت کند.
معمولا کنجکاوي و علاقه خوانندگان روزنامه يا شنوندگان راديو نسبت به مسائل زمان يا مردم کشورهاي دوردست سطحي و پراکنده است، اما اگر واقعه جالبي در ارتباط با اين مسائل يا مردم اتفاق بيفتد و روزنامه ها و راديوها آن را به عنوان يک واقعه روز به اط
لاع مردم برساندن نوعي علاقه و هيجان فکري در ايشان بوجود مي آورد.
بايد به اين نتکه اشاره کرد که بهترين و جالبترين مقالات و گزارشها در هر زمينه اي که باشد و به هر کشور يا منطقه اي ارتباط پيدا کند، از نظر روزنامه نگاري فقط در صورتي با ارزش است که به نحوي با يک واقعه روز ارتباط يابد.
معمولا سردبيران مجرب اين قبيل گزارشها و مقالات را که با تاخير و بعد از زمان مناسب تهيه شده باشد دور نمي ريزند، بلکه آن را در انتظار فرا رسيدن فرصت شايسته در بايگاني مخصوص نگاه مي دارند و به محض آنکه به علت وقوع پيشامدي نام آن کشور بر سر زبانها افتاد آن را چاپ مي کنند.
2-اثرگذاري:
اين ضابطه در عين حال که به اصل رويداد مربوط است، دامنه انعکاس آن زمان و مکان را نيز در برمي گيرد البته عوامل اثراگذاري بسيار متعدد و متنوع آنست، ولي يک تجربه و تحليل سريع غالبا مي تواند در ارزيابي ميزان اهميت رويداد و اينکه خبر آن تا چه اندازه مي تواند از نظر عموم جالب باشد، به خبرنگار کمک کند، براي آنکه خبرنگار يا دبير هيئت تحريريه در ارزش گذاري و اثربخشي اخباري اخباري که به دستشان مي رسد کمتر دچار خطا شود و از داوري دقيقتري برخوردار باشند، با روح وروش انتقادي يک مورخ به رويدادها بنگرند. و بر همه اين خصوصيات سرعت تصميم گيري را نيز بيفزايند. رويدادي که بايد امروز به اطلاع عموم برسد اگر به فردا موکول شود، ديگر کهنه و بي ثمر شده است و چنين تاخيري در عرف روزنامه نگاري نابخشودني است.
3-سودمندي:
اين ضابطه تا اندازه اي پيچيده تر از دو ضابطه قبلي است، چون نه فقط با اصل رويداد بلکه به طرز تلقي مردم نيز ارتباط دارد. اگر اين ضابطه ناديده گرفته شد همه روزنامه هاي جهان شکل ظاهر و محتوايي مشابه خواهند يافت و هيچ کام نيز خواننده اي را راضي نخواهند کرد.
نخستين صورت اين، فايده اي مستقيم و عيني است که در نيتجه اطلاع از خبري عايد خواننده مي شو. و از همين نقطه نظر واکنشي در او ايجاد مي کند علاوه برم وارد و ضوابط ذکر شده به عوامل ديگري نيز در جلب توجه عموم موثر است از جمله مي توان از جنبه دراماتيک و فاجعه آميز وقايع يا از اسم و شهرت عاملان يک رويداد نام برد.
فاصله هاي جغرافيايي نيز در ميزان اثرگذاري اخبار رويدادها موثر است.
مورد ديگري که بايد بدان اشاره کرد جنبه اي است که در همه مردم کما بيش وجود دارد، تمايل به هم هويت کردن خود با شخصيت قهرمان، بدين ترتيب ملاحظه مي شود که روزنماه نگار ناچار است تا سرحد امکان توده اي را که براي ايشان مي نويسد بشناسد و وسايل اين شناخت در درجه اول نظر خواهيها و سرشماريها است که از طرف سازمانهاي مسئول انجام مي گيرد و نتايج آن در اختيار همگان گذاشته مي شود، و بالاخره، ورطه ديگري که هر روزنامه نويسي را تهديد مي کند عوامفريبي است.
سقوط در اين ورطه، روزنامه نگار را به چنان سطح اخلاقي پستي نزول مي دهد که يکباره رسالت آموزندگي مطبوعات را از ياد مي برد.
ساختار يک خبر
بعد از مراحل انتخاب و تصميم براي تبديل رويداد به خبر، بايد توضيحي نيز درباره خصوصيات ذاتي خبر داده شود. البته خبر شرح گواهي گونه اي از يک رويداد است، اما تنها نه يک گواهي عادي و معمولي که خبرنگار آنچه را که ديده است بگويد و غير از انچه ديده است نگويد، بلکه گزارش يک شاهد فعال و گلچين کننده است.
اساس يک خبر هميشه جوابي قاطع به اين شش سوال است. «که؟ چه؟ کجا؟ کي؟ چگونه؟ چرا؟» بديهي است اهميت نسبي هر يک از اين پرسشها بسته به نوع واقعه تفاوت مي کند، اما در هر حال اسوليترين خبر آن است که دست کم براي چهار سوال اول جواب داشته باشد و خبري از هر جهت کامل خواهد بود که به هر شش سوال پاسخ داده باشند.
در فن روزنامه نگاري به اين شش سوال «عناصر خبري» گفته مي شود نکته اي که در اينجا بايد متذکر شد اين است که در واقع بين عناصر خبري و ارزشهاي خبري رابطه مستقيم وجود دارد.
چه کسي – شهرت،
چه چيزي – دربرگيري و شگفتي و فراواني،
کجا – مجاورت،
چه وقت – تازگي.
اگر ارزشهاي خبري به اخبار شکل مي دهند عناصر خبري اخبار را به نمايش مي گذارند.
ارزشهاي خبري:
ارزشهاي خبري آن دسته از معيارهاي تشخيص اهميت اخبارند که جنبه نسبتا عيمجموعه اي از ارزشهاي خبري است و همين ارزشها هستند که در مرحله انتخاب رويداد، خود را ه گزينشگر رويداد تحميل مي کنند.
ارزشهايي که در روزنامه نگاري معاصر تقريبا حالت معيار مطلوب به خود گرفته اند و در سراسر جهان براي روزنامه نگاران آشنا و شناخته شده هستند عبارتند از:
1- دربرگيري
2-شهرت.
3-برخورد، اختلاف و درگيري .
4-استثناء و شگفتي.
5-بزرگي و فراواني تعداد و مقدار
6-مجاورت.
7-تازگي
اين هفت ارزش خبري که ذکر شده حالتي منحصر به فرد دارند و مي تواندن جنبه هاي ارزشي خبرها را پوشش دهند و اطلاع از آنها کم و بيش مي تواند براي درک ارزشهاي خبري کفايت کند. اما بحث ارزشهاي خبري از وجود ديگري هم مورد توجه قرار دارد. ولي مي توان گفت که گرماي خود را حفظ کرده است. فيليپ گايار فرانسوي در کتاب فن روزنامه نگاري به سه ارزش خبري اشاره مي کند. او در فصل سوم اين کتاب، تحت عنوان «ازرويداد تا خبر» ابتدا به بررسي مبحث مسير خبر مي پردازد و سپس با اشاره به موضوع انتصاب اخبار، به سه ضابطه انتصاب اشاره مي کند.
گايار مي گويد: «ضوابط جهاني خبر در خود خبر مستتراند که بايد آنها در اين عبارت جست، آنچه مورد توجه و علاقه خوانندگان باشد».
1- واقعه روز بودن (که همان عنصر تازگي است).
2- اثرگذاري (دامنه انعکاس رويداد در زمان و مکان)
3- سودمندي (طرز تلقي مردم نسبت به رويداد).
در ادبيات مربوط به ارزشهاي خبري به غير از فيليپ گايار، دونا) برجسته ديگر وجود دارد. يوهان گالتونگ ومري روگ، از چهره هاي برجسته در پژوهشهاي ارتباطي به شمار مي آيند، و شايد بتوان آن را کلايه داران بحث ارزشهاي خبري شمرد.
آنان با نگاهي ويژه به اين ارزشها مي نگرند که هم اکنون نيز در کانون بحثها و بررسيهاي علمي و دانشگاهي قرار دارد.
اين دو پژوهشگر با اعلام يک مرحله اي بودن فرايند تبديل رويداد به خبر، دوازده عامل موثر بر گزينش خبر را مشخص کردند. به عقيده ايشان هشت ارزش نخست از آن دوازده ارزش در همه جاي جهان به طرزي مشترک مورد استفاده روزنامه نگاران قرار مي گيرند و چهار عامل آخر از نظر فرهنگي بر انتخاب اخبار موثرند و مي توان گفت اين چهار عامل در گوشه شمال غربي دنيا از جنبه فرهنگي به طور يکسان در امر گزينش اخبار به کار گرفته مي شوند. اين ارزشهاي دوازده گانه عبارتند از:
1-تواتر، اين ارزش خبري در حقيقت يک ظرف زماني است که رويداد آن را پر مي کند.
2-آستانه، نقطه شروع و در حقيقت اندازه، قد و قواره رويداد است.
3-فقدان ابهام، به وضوح رويداد مربوط مي شود.
4-معني دار بودن، از دو جنبه مجاورت فرهنگي و مربوط بودن مطرح مي شود.
5-همخاني و هماهنگي به معني قابليت پيش بيني کردن يک رويداد و يا تمايل داشتن رسانه ها به يک رويداد.
6-غيرمنتظره بودن : غيرقابل پيش بيني بودن و ندرت رويداد.
7-استمرار يا تداوم، ناظر بر خبر جاري است.
8-ترکيب: آميزه اي از انواع رويدادهاست.
9-ارجاع يا تمثيل به ملل برگزيده: آنها اثبات مي کنند که رسانه هاي غربي در اکثر موارد خبري، خانه هاي خود را از ميان ملل برگزيده انتخاب مي کندن و عامرانه در اين موارد از پرداختن به کشورهاي رو به توسعه مي پرهيزند.
10-ارجاع به اشخاص برگزيده: آنها براين باورند که عملکرد اشخاص برگزيده و معروف دامنه دارتر از عملکرد افراد عادي است.
11-شخصيت سازي، رويدادها را عملکرد افراد و مردم مي دانند.
12- منفي گرايي: مراد از منفي گرايي اين است، خبر بد، خبر خوب است.
شرح هر کدام:
1-تواتر freguency
به اعتقاد کالتونگ و روک به اين ارزشي خبري در حقيقت يک ظرف زماني است که رويداد، آن را پر مي کند به عنوان مثال، جنايتها در يک زمان اندکي روي مي دهد و معني آنها هم ملموس است و به سرعت درک مي شود. مثل ديواري که زود بالا مي آيد و همه آن را مي بيند.
خبرهايي که از لحاظ تواتر و فرکانس کوتاهترند، بيشتر مطلوب روزنامه نگاران هستند.
2-آستانه (Threshold)
آستانه که ميتوان آن را نقطه شروع هم ناميد، در حقيقت اندازه، قد و قواره رويداد اس
ت. براي هر رويدادي آستانه اي وجود دارد که اگر رويداد به سطح آن نرسد اصلا مخابره نخواهد شد. افزون بر اين، اگر رويدادي به آستانه برسد و مخابره شود، ممکن است که درون
خود آستانه هاي ديگري بيافزايند.
3-فقدان ايهام (Unambiguity)
فقدان در واقع به وضوح رويداد مربوط مي شود وضوح به معني ساده سازي نيست، اما به هر حال بايد به طيف گسترده معاني جهت داد و سامان بخشيد.
4-معني دار بودن (Meahing fullness)
که به دو صورت نشان مي دهد:
الف) مجاورت فرهنگي ب) مربوط بودن.
مجاورت فرهنگي، گزينشگر خبر اگر احساس کند که پيشينه فرهنگي يا رخداد با او و مخاطبان رسانه اش هماهنگي و سنخيت و همخواني دارد، آن را براي درج و پخش انتخاب مي کند.
ب، مربوط بودن و ربط داشتن، رويداد هايي که در فرهنگهاي در دست رخ مي دهند، کمتر بخت و امکان گزينش مييابند، مگر آنکه به صورت تهديد جلوه گر شوند.
5-همخواني و هماهنگي (consonance)
اگر رسانه ها انتظار و قصد تحقق يک رويداد را داشته باشند آن رويداد قطعا متحقق خواهد شد.
6-غيرمنتظره بودن (unexpectedness)
منظور گالتونک و روک از غير منتظره بودن يک رويداد، غيرقابل پيش بيني بودن و ندرت رويداد است.
7-استمرار (continuity)
استمرار يا تداوم ناظر بر خبر جاري است. اگر خبري تحت پوشش خبري قرار گيرد، تا زمان مشخص به طور مستمر تحت پوشش خبري، خواهد ماند.
8-ترکيب (composition)
ترکيب آميزه اي از انواع رويدادهاست.
9-ارجاع يا تشکل به ملل برگزيده (Re ference toelitenation)
يوهان گالتونگ رو مري روگ اثبات مي کنند که رسانه هاي غربي در اکثر موارد خبري «نمونه هاي خود را از ميان ملل برگزيده انتخاب ميکنند و عامرانه در اين موارد از پرداختن به کشورهاي رو به توسعه مي پرهيزند. مقولات خبري مربوط به جنگها، انتخباات و فجايع از مثالهاي مناسب براي اين موضوع به شمار مي آيند».
10-ارجاع به اشخاص برگزيده: (Refrence to elite person)
از آنجا که اين باور وجود دارد که عملکرد اشخاص برگزيده و معروف دامنه دارتر از عملکرد افراد عادي است و عملکرد افراد معروف از بخت الگو گرفتن به وسيله ديگران برخوردار است و
چون که تصور مي شود که عملکرد اين نوع آدمها بر زندگي سايرين تاثير مي گذارد، پوشش خبري عملکرد افراد برگزيده و رسانه هاي غربي بيشتر از افراد عادي است.
11-شخصيت سازي (Personalization)
رويدادها را عملکرد افراد و مردم مي دانند. هويت بخشيدن به افراد به مراتب آسانت
ر از هويت دهي به ساختارها، و نيروها و نهادها است، بنابراين به جاي فرضا عنوان «دولت انگلستان» نامه جان ميجر را شنيده ايم.
12-منفي گرياي (Negatinity)
مراد از منفي گرايي اين است، خبر بد، خبر خوب است و همين برداشت است که جوهره اصلي نگاه خبرگزاريهاي غربي به جهان سوم را شکل مي دهد. دلايلي که اين محققان براي عامل منفي گرائي ارائه مي کنند، اين چنين فهرست مي شود.
1-غيرمنتظره است. 2 – بدون ابهام است.
3-به سرعت رخ مي دهد. 4- همخوان و هماهنگي دارد.
بحثي به حقوق بشر:
متن اعلاميه حقوق جهاني حقوق بشر روزنامه سلام: يکشنبه 22 آذر ماه 77 شماره 2184
امسال سال (77) يکشنبه 22 آذرماه، مصادف است پانزدهمين سالگرد صدور اعلاميه جهاني ص 9 حقوق بشر. بدين مناسبت سلسله مطالبي درباره اين مناسبت و مواضع جمهوري اسلامي درقبال آن تقديم خوانندگان گرامي مي شود که بخش نخست آن شامل متن کامل اعلاميه جهاني حقوق بشر است.
مقدمه:
از آنجا که شناسايي حيثيت ذاتي کليه اعضاي خانواده بشري و حقوق يکسان و انتقال ناپذيرآن اساس آزادي و عدالت و صلح جهان را تشکيل مي دهد. از آنجا که علم شناسايي و تحقير بشر منتهي به اعمال وحشيانه اي گرديده است که روح بشريت رابه عصيان واداشته و ظهور دنيايي که در آن افراد بشر در ميان و عقيده آزاد و از ترس و فقر فارغ باشند به عنوان بالاترين آمال بشرا علام شده است از آنجا که اساس حقوق انساني رابايد با اجراي قانون حمايت کرد تا بشر به عنوان آخرين علاج به قيام بر ضد ظلم و فشار مجبور نگردد، از آ«جا که اساس لازم است توسعه روابط دوستانه بين المللي مورد تشويق قرار گيرد. از آنجا که حول عضو متعهد شده اند که احترام جهاني و رعايت حقوق بشر و آزادي هاي اساسي را با همکاري سازمان ملل متحد تامين کنند از آ«جا که حس تفاهم مشترکي نسبت به اين حقوق و آزادي ها براي اجراي کامل اين تعهد کمال اهميت را دارد.
مجمع عمومي اين اعلاميه حقوق بشر را آرمان مشترکي براي تمام مردم و کليه ملل اعلام مي کند تا جميع افراد و همه ارکان اجتماعي اين اعلاميه دائما مدنظر داشته باشند و مجاهدت کنند که بوسيله تعليم و تربيت، احترام اين حقوق و آزادي ها توسعه يابد و با تدبير تدريجي ملي وبين المللي با شناسايي و اجراي واقعي و حياتي آنها، چه در ميان خود ملل عضو و چه در بين مر
دم کشورهايي که درقلمرو آنها مي باشند، تامين گردد.
ماده 1:
تمامي افراد بشر آزاد به دنيا مي آيند و ازلحاظ حيثيت و حقوق با يکديگر برابرند. همه داراي عقل و وجدان مي باشند و بايد نسبت به يکديگر با روح برادري رفتار کنند.
ماده 2:
1-هر کس مي تواند بدون هيچ گونه تمايز به مخصوصا از حيث نژاد، رنگ، جنس، زبان، مذهب، عقيده سياسي يا هر عقيده ديگر، و همچنين مليت، موقعيت اجتماعي، ثروت، ولادت و يا هر دموقعيت ديگر، از تمام حقوق و کلمه آزادي هايي که در اعلاميه حاضر ذکر شده است، بهره مند گردد.
2-به علاوه هيچ تبعيضي به عمل نخواهد آمد که مبتني بر وضع سياسي، اداري و قضايي يا بين المللي کشور يا سرزميني باشد که شخص به آن تعلق دارد، خواه اين کشور مستقل، تحت قيومت يا غيرخود مختار بوده يا حاکميت آن به شکلي محدود شده باشد.
ماده 3:
هر کسي حق زندگي، آزادي، و امنيت شخصي دارد.
ماده 4:
احدي را نمي توان در بردگي نگهداشت و دادوستد بردگان به هر شکلي که باشد ممنوع است.
ماده 5:
احدي را نمي توان تحت شکنجه يا مجازات يا رفتاري قرار داد که ظالمانه ويا برخلاف انسانيت و شئون بشري يا موهن باشد.
ماده 6: هر کس حق دارد که شخصيت حقوقي اش در همه جابه عنوان يک انسان در برابر قانون شناخته شود.
ماده 7: همه در برابر قانون برابر هستند و حق دارند بدون تبعيض و به طور يکسان از حمايت قانون برخوردار شوند همه حق دارند درمقابل هر تبعيض که ناقض اعلاميه حاضر باشد و عليه هر تحريکي که براي چنين تبعيض به عمل آيد به طور تسايو از حمايت قانون بهره مند شوند.
ماده 8: دربرابر اعمالي که حقوق اساسي فردرا مورد تجاوز قرار دهد و آن حقوق به وسيله قانون اساسي يا قانون ديگري براي او شناخته شده باشد، هر کسي حق رجوع موثر به محاکم ملي صالحه را دارد.
ماده 9: احدي را نمي توان خودسرانه توقيف، حبس يا تبعيد کرد.
ماده 10- هر کس با مساوات کامل حق دارد که دعوايش به وسيله دادگاه مستقل و
بي طرفي منصفانه و علنا رسيدگي بشود و چنين دادگاهي درباره حقوق و الزامات او يا هر اتهام جزائي که به او وارد شده باشد اتخاذ تصميم نمايد.
ماده 11 – هر کس که به بزهکاري متهم شده باشد بي گناه محسوب مي شود تا زمانيکه در جريان يک دعواي عمومي، که در آن کليه تضمين هاي لازم براي دفاع او تامين شده باشد تقصير او قانونا محرز مي گردد.
2-هيچ کس براي انجام يا عدم انجام عملي که در موقع ارتکاب، آن عمل به موجب حقوق ملي يا بين المللي جرم شناخته نمي شده است. محکوم خواهد شد. به همين ترتيب هيچ مجازاتي شديدتر از آنچه که در موقع ارتکاب جرم بودن تعلق مي گرفت، درباره احدي اعمال نخواهد شد.
ماده 12 – احدي درزندگي خصوصي، امور خانوادگي، اقامتگاه يا مکاتبات خود، نبايد مورد مداخله هاي خودسرانه واقع شود و شرافت و اسم و رسمش نبايد مورد حمله قرار گيرد. هر کس حق دارد که درم قابل اينگونه حوادث و حملات مورد حمايت قانون قرار گيرد.
ماده 13- 1-هر کس حق دارد که داخل هر کشوري آزادانه بود و مرور کند و محل اقامت خود را انتخاب کند.
2- هر کس حق دارد هر کشوري و از جمله کشور خود را ترک کند يا به کشور خود باز گردد.
3- ماده 14-1-هرکس حق دارد در برابر تعقيب، شکنجه و آزار پناهي جست و جو کند و در کشورهاي ديگر پناه اختيار نمايد.
2-درمواردي که تعقيب واقعا مبتني بر جرم عمومي و غيرسياسي يا رفتارهاي مخالف با اصول و مقاصد ملل متحد باشد، نمي توان ازاين حق استفاده نمود.
ماده 15- 1- هر کس حق دارد که داراي تابعيت باشد.
2-احدي را نمي توان خودسرانه از تابعيت خود يا حق تغيير تابعيت محروم کرد.
ماده 16-1-هر زن و مرد بالغي حق دارند بدون هيچ گونه محدوديت از نظر نژاد، مليت، تابعيت، يا مذهب با يکديگر زناشويي مي کندن و تشکيل خانواده مي دهند. در تمام مدت زناشويي و هنگام انحلال آن، زن و شوهر در کليه امور مربوط به ازدواج، داراي حقوق مساوي مي باشند.
2-ازدواج بايد با رضايت کامل و آزادنه زن و مرد انجام گيرد.
3-خانواده رکن طبيعي و اساسي اجتماعي و حق دارد از حمايت جامعه و دولت بهره مند شود.
ماده 17-1- هر شخص، چه به طور فردي و چه به طور جمعي، حق مالکيت دارد.
2-احدي را نمي توان خودسرانه ازحق مالکيت محروم کرد.
ماده 18- هر کس حق دارد از آزادي فکر، وجدان و مذهب بهره مند شود، اين حق متضمن آزادي اظهار عقيده و ايمان مي باشد و نيز شامل تعليمات مذهبي و اجزاي مراسم ديني است. هر کس مي تواند از اين حق منفردا يا مجتمعا، به طور خصوصي يا عمومي، برخوردار باشد.
ماده 19-هر کس حق آزادي عقيده بيان دارد و حق مزبور شامل آنست که از داشتن عقايد خود بيم و اضطرابي نداشته باشد و در کسب اطلاعات و افکار و در اخذ و انتشار آن به تمام وسايل ممکن و بدون ملاحظات مرزي آزاد باشد.
ماده 20-1-هر کس حق دارد آزادانه مجامع و جمعيت هاي مسالمت آميز تشکيل دهد.
2-هيچ کس را نمي توان مجبور به شرکت در اجتماعي کرد.
ماده 21-1- هر کس حق دارد که در اداره امور عمومي کشور خودخواه مستقيما و خواه با وساطت نمايندگاني که آزادانه انتخاب شده باشند شرکت جويد. 2- هر کس حق دارد با تساوي شرايط، به مشاغل عمومي کشور خود نائل آيد. 3- اساس و منشا، قدرت حکومت، اراده مردم است، اين اراده بايد به وسيله انتخاباتي ابراز گردد. که از روي صداقت وبه طور ادواري صورت پذيرد، انتخابات بايد عمومي و با رعايت مساوات باشد و با راي مخفي يا طريقه اي نظير آن انجام گيرد که آزادي راي را تامين نمايد.
ماده 22- هر کس به عنوان عضو اجتماعي حق امنيت اجتماعي دارد و مجاز است به وسيله مساعي ملي و همکاري بين المللي حقوق اقتصادي و اجتماعي و فرهنگي خود را که لازمه مقام و نمود ارائه شخصيت اوست، با رعايت تشکيلات و منابع هر کشور به دست آورد.
ماده 23-1-هر کس حق دارد کار کند، کار خود را آزادانه انتخاب نمايد. شرايط منصفانه و رضايت بخشي براي کار خواستار باشد و در مقابل بيکاري موردحمايت قرار گيرد. 2- همه حق دارند که بدون هيچ تبعيض در مقابل کار برابر، جرت برابر دريافت کنند. 3- هر کس که کار مي کند به مزد منصفانه و رضايت بخشي ذيحق مي شود، که زندگي او و خانواده اش را موافق شئون انساني تامين کند و آن را در صورت لزوم با هر نوع وسايل ديگر حمايت اجتماعي تکميل نمايد. 4-هر کس حق دارد که براي دفاع از منافع خود يا ديگران اتحاديه تشکيل دهد و در اتحاديه نيز شرکت کند.
ماده 24- هر کس حق استراحت و فراغت و تفريح داردو به خصوص به محدوديت معقول ساعات کار و مرخصي هاي ادواري با اخذ حقوق ذيحق مي باشد.
ماده 25-1- هر کس حق دارد که سطح زندگي، سلامت و رفاه خود و خانواده اش را ا
ز حيث خوراک و مسکن و مراقبت هاي پزشکي و خدمات لازم اجتماعي تامين کند و همچنين حق دارد که در مواقع بيکاري، نقص عضو، بيوگي، پيري يا در همه موارد ديگري که به علل خارج از اراده انسان، وسايل امرار معاش از دست رفته باشد، از شرايط آبرومندانه زندگي برخوردار شود.
2-مادران و کودکان حق دارندکه از کمک و مراقبت مخصوص بهره مند شوند. کودکان چه بر اثر ازدواج و چه بدون ازدواج به دنيا آمده باشند. همه از حق حمايت اجتماعي يکسان برخوردارند.
ماده 26-1- هر کس حق دارد که از آموزش و پرورش بهره مند شود. آموزش و پرورش حداق تا حدودي که مربوط به تعليمات ابتدايي و پايه اي است بايد رايگان باشد. آموزش حرفه اي بايد عموميت پيدا کند و آموزش عالي بايد در شرايط برابر کامل، به روي همه باز باشد تا همه بتوانند بنا به استعداد خود از آن بهره مند گردند. 2- آموزش و پرورش بايد طوري هدايت شود که شخصيت انساني هر کس به حداقل اکمل رشد آن برساند و احترام به حقوق و آزادي هاي بشر را تقويت کند. آموزش و پرورش بايد حس تفاهم، گذشت و احترام عقايد مخالف و دوستي ميان همه ملل و جمعيت هاي نژادي يا مذهبي و همچنين توسعه فعاليت هاي ملل متحد را در راه حفظ صلح تسهيل نمايد.
3-پدر و مادر در انتخاب نوع آموزش و پرورش فرزندان خود به ديگران اولويت دارند.
ماده 27-1-هر کس حق دارد آزادانه در زندگي و فرهنگ اجتماعي شرکت کند، از فنون و هنرها متمتع گردد و در پيشرفت علم و فوايد آن سهيم باشد.
2-هر کس حق دارد از حمايت منافع معنوي م ادي آثار علمي فرهنگي يا هنري خود برخوردار باشد.
ماده 28 – هرکس حق دارد برقراري نظمي را بخواهد که از لحاظ اجتماعي و بين المللي حقوق و آزادي را که در اين اعلاميه ذکر گرديده است تامين کند و آنها را به مورد اجرا بگذارد.
ماده 29-1-هر فرد در مقابلآن جامعه اي وظيفه دارد که رشد و آزادي و کامل شخصيت وي را ميسر سازد.
2 – هر کس در اجراي حقوق و استفاده از ازادي هاي خود فقط تابع محدوديت هايي است که به وسيله قانون منحصرا به منظور تامين شناسايي و مراعاتحقوق و آزادي هاي ديگران و براي رعايت مقتضيات صحيح اخلاقي و نظم عمومي و رفاه همگاني در شرايط يک جامعه دموکراتيک وضع گرديده اند. 3- اين حقوق و آزادي ها در هيچ موردي نمي توانند برخلاف مقاصد و اصول ملل متحد اجرا گردند.
ماده 30 – هيچ يک از مقررات اعلاميه حاضر نبايد طوري تفسير شود که متضمن حقي براي دولتي يا جمعيتي يا فردي باشد که به موجب آن بتوانند هريک ازحقوق و آزادي هاي مندرج در اين اعلاميه را از بين ببرند و يادر جهت از بين بردن آن فعاليت کنند.
تاريخ روند آزادي مطبوعات
درنيمه قرن 15 صنعت چاپ كارخود را آغازكرد و به تدريج پيشرفت و توسعه آن موجب انتشار كتاب و نشريه دراروپا شد. درسالهاي نخستين قرن 17 مساله راه حمل و نقل موجبات پيدايي سرويسهاي منظم نقل و انتقالها شد كه از بركت اين خدمات ,انتشار و توزيع جرايد دوره اي را كه درزمانهاي معين با فاصله مشخص به چاپ مي رسيدامكان پذير ساخت. انتشارجرايد دوره اي با فضاي ي روبرو شد كه درآن آزادي بيان جايي نداشت. تعدا دي ازصاحبان فكربه اهميت اشاعه عقايد آگاهي داشتند و مي دانستند كه با انتشار و اشاعه نظرو عقيده مي توان گرو ههاي انساني همفكر رادور هم جمع كرد و ازآن ها قد رتهاي اجتماعي قابل توجهي تشكيل داد.
به طور نمونه درقرن 16 ماكيالي دركتاب خود به نام شهريارنوشت«حكومت كردن يعني معتقدساختن. در قرن 18 ويكو(Vico)متفكر ديگرايتاليايي گفت:«صاحبان قدر ت ناچار قوانين را بايد با توجه به انتظار مردم مدنظر قراردهند»
اما دربرابر اين تفكرات سد محكمي به عنوان يك مانع قرارداشت كه آن هم قدرت كليسا بود. علاوه بركليسا مقامات غيرمذهبي هم خويشاوندشان نبود كه مردم دربرابر قواعد قديمي حاكم برمردم و فرامين حاكمان و سلاطين ايستادگي كنند.
مطبوعات دوره اي از بخت نامساعد, مقارن با دوران شاهان مستبد و خودكامه بودند و مي دانيم كه آزادي گفتار و حقوق افراد با منافع پادشاهان كه از قدرت مطلق برخورداربودند تطبيق نمي كرد. علاوه برآن فيلسوفاني همچون Hobbs و بوسوئهBossuet كه اولي انگليسي و دو
مي فرانسوي است, ريشه قدرت مطلق پادشاهان را به قدرت الهي پيوند مي زدند و به گونه اي تفكرات خود رابه طرفداري ازحقوق الهي ارائه مي كردند كه اين فكر مسلماً كليسا و مقامات مذهبي را اراضي مي كرد.در اين زمينه علاوه بركلسيا و مقامات غيرمذهبي اشراف زميندار نيزار به انتقاد از پديده سانسور كرد و درباره ي آزادي مطبوعات كتاب نوشت. كاري كه همه عمال استبداد در لحظات نزاع پيكر استبداد مي كنند.
چنين طرز تفكري كه توسط فيلسوفان و صاحبنظران نيز حمايت مي شد اظهار رضايت مي كردند. زيرا نتايج آن به حفظ وضع موجود و در نهايت به حفظ منافع اشراف زميندار نيز كمك مي كرد.
سوابق سانسور
قبل از اينكه صنعت چاپ كارخود را آغازكند هيچ نوشته اي بدون اينكه ازكانال كليسا كنترل شود حق انتشار نداشت. درآغازكارچاپ از اينكه به وسيله آن عقايد مذهبي به سرعت و درتعداد زياد قابليت انتشار و توزيع مي يافت. مقامات كليسا بسيار خوشحال شده بودند. سلاطين و مقامات غيرمذهبي نيز به دليل انتشار فرامين ودستورات آنها با سرعت و حجم بسيار كاملا راضي به نظر مي رسيدند ولي درابتدا غافل از اين پديده بودند كه بالاخره صاحبان فكر و انديشه نيز از اين نعمت
استفاده خواند كرد و براي اشاعه عقايد خود ازچاپ كمك خواهند گرفت و تا هوشيار شوند متوجه
شدندكه بسياري از عقايد و نظرات و مطالب كه مورد خوشايند آنها نبود دردسترس مردم قراررگرفته است. ناچار كليسا و دربارها دراين باره متحد شدند كه چاپ و صاحبان آن را سركوب كنند.
در فرانسه, انگلستان, هلند و ديگركشورهاي اروپايي به همين ترتيب عمل مي شد. مثلا در فرانسه از قرن 16 تا 1789 (انقلاب كبيرفرانسه)تمام جرايد و كتابهاي چاپي تابع نظام ظالمانه
سانسور قبل از انتشار بودند. لزوم كسب اجازه يا امتياز كه تا امروز نيز براي انتشار جرايد و كتاب در بسياري ازكشورها اعمال مي شود, يادگار آن دوران است. در ابتداي امر دانشگاهها براي اعطاي اجازه چاپ كتاب و جريده , وحتي سانسور آنها اقدام مي كردند و به تدريج اين اختيار از دانشگاه به موسسات و ماموران ويژه حكومتي منتقل شد كه اختيارات دانشگاه ها را در اين مورد به خود اختصاص دادند كساني كه بدون كسب اجازه درانتشار جرايد و كتاب عمل مي كردند مجازاتهاي سنگيني درباره آنها اعمال مي شد حتي بعضي از آنها در قرن 16 و 17 به اعدام نيز محكوم شدند.
پيدايي روزنامه در جهان غرب:
نخستين عصر ارتباطات جمعي درح دود 1450 م با اختراع چاپ آغاز مي شود. در اين دوره به عقيده مارشال مک لوهان دانشمند معاصر کانادايي رروابط اجتماعي و انديشه ها و رفتارهاي انساني همه تحت تاثير شديد نوشته هاي چاپي هستند به همين سبب وي همه مظاهر زندگي جوامع غربي را در اين عصر، به عنوان کهکشان گوتنبرگ معرفي مي کند.
البته نبايد فراموش کرد که از زمان اختراع گوتنبرگ تا استفاده از صنعت چاپ براي انتشاروسيع و مداوم اخبار و انديشه ها و ايجاد ارتباطات جمعي واقعي، چند قرن فاصله است، زيرا به طوري که ضمن مطالعه درباره تحول و توسعه وسايل ارتباط جمعي مشاهده خواهيم کرد.
نخستين روزنامه هاي چاپي اروپايي، به تعداد نسبتا زياد و با نظم دوره اي، هفتگي، از دهه سوم قرن 17 هفدهم (1630) يعني در حدود دو قرن پس از ايجاد صنعت چاپ، بوجود مي ايند. و اگر در نظر داشته باشيم که انتشار توده گير و نظم دوره اي کوتاه، به دو خصلت اصلي وسائل ارتباط
جمعي بشمار مي روند، باز بين زمان انتشار نخستين مطبوعات غربي، تا اوايل قرن نوزدهم ميلادي که روزنامه هاي روزانه توسعه وت کامل پيدا مي کنند روزنامه ها تنها از پايان قرن نوزدهم 19 به بعد با هزاران يا ميليونها خواننده به صورت روزانه درآمدند. روزنامه تحول اساسي مهمي در تاريخ وسايل ارتباط همگاني امروزي بود. زيرا بسياري از انواع اطلاعات گوناگون را در قطعي حدود و قابل تکثير جاي مي داد روزنامه ها اطلاعاتي را درباره امور جاري سرگرمي و آگهي در يک جا ارائه مي کردن
د. جزوه آگهي به همراه يکديگر توسعه يافتند، اما در واقع تفاوتهاي ميان جزء آگهي و سرگرمي در حال تغييرند و تعريف آنها دشوار است.
براي مثال اعلام اينکه يک کشتي خارج يا وارد مي شود ممکن است در يک زمينه خبر باشد. در زمينه اي ديگر يک آگهي يا اگر مربوط به مسافران به خصوص مي باشد و به عنوان بخشي از يک ستون شايعات نشوته شده باشد به صورت سرگرمي در مي آيد. مطبوعات روزنامه ارزان نخستين بار در ايالات متحده به وجود آمد. روزنامه يک سنتي در آغاز در نيويورک داير گرديد . سپس در شهرهاي بزرگ ديگر شرق آمريکا تکثير گرديد.
در نخستين سالهاي قرن بيستم، روزنامه شهري يا منطقه اي پديدار شد که اکثر مناطق ايالات آمريکا را پوشش مي داد. (برخلاف کشورهاي کوچکتر اروپا، روزنامه هاي ملي به وجود نيامد).
در طي دوره مهاجرت انبوه، روزنامه هاي بسياري به زبانهاي خارجي در ايالات متحده منتشر گرديد. براي مثال در سال 1892 نود و هفت روزنامه به زبان آلماني در شهرهاي غرب ميانه و شمال شرق آمريکا منتشر ميشد. توليد کاغذ روزنامه ارزان کليد انتشار انبوه روزنامه ها را اواخر قرن نودزهم به بعد بود.
دو نمونه از نخستين روزنامه ها معتبر در آغاز قرن حاضر نيويورک تايمز و تايمز لندن بودند، بيشتر روزنامه هاي متنفذ در کشورهاي ديگر اين دو روزنامه را به عنوان الگوي خود انتخاب کردند. روزنامه ها بخش ممتاز بازار تبديل به نيروي سياسي عمده اي شدند و تا امروز همين گونه باقي مانده اند.
براي مدتي بيش از نيم قرن روزنامه ها وسيله اصلي انتقال سريع و جامع اطلاعات به توده مردم بودند نفوذ آنها يا ظهور، راديو، سينما، و مهم تر از همه تلويزيون به تدريج کاهش يافته است.
در سال 1960 ميلادي «هر روز در انگلستان بيش از 1 روزنامه به نسبت هر خانوار به فروش مي رسيد. به طور متوسط 12 روزنامه براي هر 100 خانوار، اما اين نسبت از آن پس پيوسته کاهش يافته است. امروز کمتر از 90 روزنامه براي هر 100 خانوار به فروش مي رسد. فروش روزنامه به جوانان به ويژه کاهش پيدا کرده است.
انتشار روزنامه:
روزنامه نشريات ادواري و مجلات از پايان قرن هيجدهم به بعد در غرب رواج يافتند اما تعداد خوانندگان آنها نسبتاً اندك بود تنها در يك قرن پس از آن بود كه اينگونه مطالب جائي جزئي از تجربه هر روزه ميليونها نفر گرديد. نگرشها و عقايد آنها را تحت تاثير قرار دادند. گسترش رسانهها همگاني متكي بر اسناد چاپي به زودي با ارتباطات الكترونيكي همراه گرديد. روزنامه ها مدتها با تصوير قطب قدرتمند (powerful – tycoon) يا فردي که در راس يک ام
پراتوري انتشاراتي، قرار گرفته، مرتبط در نظر گرفته شده اند.
اين تصوير، تصويري غيردقيق نيست، در بسياري از کشورها مالکيت روزنامه ها در دست چند شرکت بزرگ متمرکز گرديده است. که اغلب در مالکيت يا تحت سلطه افراد يا خانواه هاي معيني است، بسياري ازا ين شرکتها امروز نيز سهام فراواني در تلويزيون و
صنعت تفريح و سرگرمي دارند.
در بريتانيا، شرکتهاي بزرگي که توسط سلاطين مطبوعاتي، يعني لرد نورث کليف، لرد پيور بروک، و لرد کسلي اداره مي شدند. براساس موفقيت روزنامه هاي پرتيراژ شان در دهه هاي 1920، و 1930 توسعه يافتند، فرانسه شاهد توسعه امپراتوري اطلاعاتي هر سال بوده است. سازمانهاي اشپرينگر و گرونر در آلمان نيز بسيار وسيع هستند، در ايالات متحده، تعداد شهرهايي که در آن شرکتهاي مطبوعاتي رقيب وجود دارند، پيوسته کاهش يافته است، يعني از بيش از 500 شهر در آغاز قرن به تنها اندکي بيش از 30 شهر در 1984 رسيده است، فقط 3% درصد شهرهاي آمريکا روزنامه هايي دارند که با يکديگر رقابت مي کنند. انتشار روزنامه هاي محلي نيز به صورت يک پيشه انحصاري در آمده است. به استثناء ايالات متحده هم کشورهاي غربي به داشتن تعدادي روزنامه هاي سراسري مي بالند، بين روزنامه هايي که در سطح ملي منتشر مي شوند و اغلب ديدگاههاي سياسي متفاوت دارند. امکان انتخاب وجود دارد.
اگر چه روزنامه ها در آمريکا هستند اما به هيچ وجه تماما در مالکيت افراد محلي هستند بيش از 700 درصد اين روزنامه ها به وسيله خط مشي در سياستهاي سرمقاله را تعيين مي کنند و سردبيران و روزنامه نگاران مجبورند. از اين سياستها پيروي کنند.
در دنياي امروز، مطبوعات علاوه بر وظيفه اصلي خود که همان خبررساني است با مطالب و موضوعات مختلف در زمينه هاي گوناگون حتي در قالب، قصه، داستان، عکسف کاريکاتور و طنز به شيوه اي بارز تاثيري عميق بر افکار مردم يعني خوانندگان برجاي مي گذارند.
همچنين اکثر موارد، صحنه ها، شخصيت ها، حوادث و عبارات و مجلات درج شده در مطبوعات به صورت زنده و روشن حتي پس از طي ساليان متمادي به عنوان ردي از خاطره ها در يادها باقي مي مانند و اين تنها به سبب ماهيت دوگانه آن است که از سويي محصولي صنعتي و توليدي ب
ه شمار رفته و از سويي ديگر آفريده هاي فکري با ويژگيهاي و کارکردهاي مختص به خود است.
مطبوعات به دليل برخورداري از رابطه نزديک با علوم اجتماعي، سياسي، اقتصادي و فرهنگي مربوط به جامعه چنان غني شده که به عنوان پشتوانه اي محکم و بي رقيب و از کاملي و جامع ترين منابع تاريخ عمومي جهان به شمار مي آيد.
با تلاش براي بهره جوي از مطبوعات به دليل شناخت نقش کليدي آن در شکل دهي به افکار عمومي ميان انديشمندان و سياستمداران از سوي و سکانداران فرامرزي کشتي اقتصادي جهاني – همان سرمايه داران تراستهاي بين المللي – از سوي ديگر جدال و کشمکش در گرفته است.
مهم ترين نقش مطبوعات را در شکل گيري افکار عمومي مي دانند به خصوص جنبه اي از آن در اجتماعي کردن و سياسي نمودن افراد جامعه نقش اساسي را ايفا مي کند. به عقيده صاحب نظران علوم سياسي اگر چه رسانه هاي نوشتاري نمي توانند به مردم بگويند که به چه بينديشند ليکن تلويحا بر آنها القا مي کنند که چگونه بينديشند، در واقع با تکيه بر قدرت لايزال افکار عمومي هر برنامه اي عملي مي گردد.
مطبوعات با تکيه بر ويژگي منحصر به فرد خود قهرمانان سياسي و اجتماعي ساخته يا به نابوده آنان همت مي گمارند و به منظور منحرف ساختن اذهان عمومي با پنهان ساختن جنايتکاران و و يا برملا نمدن موارد ارتشاء و اشتباه و انحراف، سياست دولتها را تغيير داده و قادر مي باشند تا تاريخ ملتها را رنگ ديگري بخشند.
از مهم ترين ويژگي کاربردي مطبوعات نقش دروازه باني خبر است که قطعا منجر به تغيير ماهيت خبر خواهد شد اگر چه در ابتدا به نظر مي رسد واقعيت هاي اجتماعي همان چيزهايي هستند که رسانه ها به مخاطب ارائه مي نمايند.
در حقيقت رسانه ها بيش از هر زمان ديگري در معرض اغراض و هدفهاي گوناگون سياسي، اقتصادي و منافع خاص گروهي جاه طلبي ها و قدرت مداريها قرار دارند.
ايده انتخاب در فرايند ارتباط رساني چنان مستحکم است که از وراي ان نظريه اي به نام نظريه دروازه باني خبر شکل گرفت. چنين نظريه هاي نه تنها شامل انتخاب خبر مي شود بلکه ممانعت از نشر، انتقال و شکل دهي، ارائه و تکرار آن را نيز با زمان بندي مطلوب در نظر دارد و به طور کلي تمام جنبه هاي انتخاب و نگه داشتن و کنترل پيام را نيز در برمي گيرد.
بهره گيري از برجسته سازي در چاپ و درج برخي مطالب و ناديده پنداشتن ساير موارد ارائه تصاويري از حقايق را منجر شده و اين رسانه را قوميت گرا و طرفدار برتري نژادي خواهد نمود.
اين نوع جانبداري خبري را سوگيري ناميدند وجود خاستگاههاي مختلف اجتماعي، سياسي، اقتصادي مربوط به نهادهاي مخابره کننده خبر همواره سبب مي گردد اخبار از زاويه اي ويژه اي
ارائه شده به لحاظ محتوايي جانبداري مثبت يا منفي نسبت به طرفهاي ديگر در يک رويداد صورت مي پذيرد.
وجود سوگيري ملي برگرفته از سوگيري شخصي، حرفه اي، مذهبي مي باشد. منجر به ايجاد نوعي حس وابستگي و ديدگاه مثبت نسبت به ميهن شده و عقايد بر پايه آن شکل مي گيرد. حال آنکه در بيان ديدگاههاي مختلف مردم سايرملل تصاويري نه چندان دلپذير و حتي گاه به شدت مخفي ارائه مي گردد.
اعتقاد به کاربرد شيوه هاي فوق الذکر به تحريف ماهيت خبر و ناديده انگاشتن اهميت «عيني
ت در اخبار» خواهد انجاميد تحريب خبر از دو جنبه خطرناک است. نخست اينکه رسانه هاي غربي، با اطلاع کامل در بهره گيري از عنوان ميزانها حرفه اي در انتخاب خبر، بخصوص در مورد کشورهاي جهان سوم و در حال توسعه شيوه هاي خاص از پوشش خبري را پي گيري نموده که شامل تکيه بر اخبار داغ و ناآراميهاي سياسي و کودتاها و بلايا و حوادث مي باشد. از سويي ديگر چون بيشتر خبرهايي که به مخاطبان جهان سوم مي رسد و رسانه هاي بزرگ خبري غربي تهيه مي کنند، مردم آن سرزمينها همان تصاوير تحريف شده را دريافت نموده و اين غرور آنان را جريحه دار خواهد نمود. و اساس هويت فرهنگيشان را تخريب خواهد نمود.
دموکراسي و فضاي باز سياسي
فعاليت آزادانه رسانه ها از جمله مطبوعات، منوط به وجود شرايط سياسي باز و نظام دموکراتيک است که در آن حقوق همگان براي تعيين سرنوشت خود و اظهار آزادانه عقايد و ديدگاهها به رسميت شناخته شود. در يک نظام بسته و توسعه نيافته و مطبوعات گرفتار سانسور هستند و قادر به ايفاي نقش هاي فعال و بسط مشارکت سياسي – اجتماعي نيستند. در جامعه غيردموکراتيک، مطبوعات زبان به چاپلوسي مي گشايند و به ثناگويي قدرت مي پردازند و يا از ترس، حقايق را پنهان مي سازند. در نظام دموکراتيک
- دولت بر منافع خبري و ارتباطي غلبه انحصاري ندارد و مطبوعات و رسانه هاي جمعي آزادند.
- دلبستگي به حقيقت، راستگويي و بي طرفي، پشتوانه اعتبار روزنامه نگاران است.
- نويسندگان و روزنامه نگاران جايگاه اجتماعي ويژه اي دارند.
- جامعه مدني بر پيوند هاي متقابل ارتباطي استوار است.