بخشی از مقاله
روانشناسي نقاشي کودکان
1فاصله بين اشخاص در نقاشي: اگر كودك خود را در كنار اعضاي خانواده خود بكشد نشانگرانس و الفت بين اعضاي خانواده است. \
2- برجسته نمودن اشخاص:در بيشتر نقاشي هاييكه كودكان از خانواده ترسيم مي كنند هميشه يك شخصيت اصلي وجود دارد كه كودك بيشترينبار احساسي خود را چه به صورت عشق و ستايش، چه به صورت ترس و دلهره، بر روي اومستقر مي كند. اين شخصيت اصلي غالبا قبل از ديگران كشيده مي شود. اين شخص گاه دروسط صفحه و گاه نفر اول از سمت چپ كاغذ است. 3- بي ارزش كردن اشخاص:وقتي در نقاشي، يكياز اغضاي خانواده وجود ندارد مي توان نتيجه
گرفت كه كودك آگاهانه يا ناخودآگاهآرزوي نبود آن شخص را دارد. گاهي ديده مي شود كه كودك خودش در نقاشي نيست كه دليلشاين است كه احتمالا كودك در خانه احساس راحتي ندارد.
طريق ديگر براي بي ارزش كردنيك شخص، كشيدن تصوير او و سپس پاك كردن آن است. نقاشي و روان درمانينقاشي تنها وسيلهتشخيص ناسازگاري كودك نيست، بلكه خود عامل بالقوه خلاقيتي است كه وسيله درمان مؤثريمي شود. روان درماني به وسيله نقاشي توسط اشترن پيشنهاد و به كار گرفته شد. اشترنمي گويد: نقاشي به عنوان وسيله اي براي روان درماني، بيشتر براي كودكان كم سازگار،ناثابت و عقب مانده، آموزش مناسبي است و نتيجه اي كه از اين كار حاصل ميشود،
اعجابانگيز است. زيرا نقاشي به كودك امكان مي دهد كه قدرت و قابليت خلاقيت خود را بشناسدو در نتيجه حل مشكلات آموزش برايش سهل تر جلوه كند. طريقه معالجه به اين صورت استكه روانكاو تمام تمايلات و مشكلات سركوب شده بيمار را كه در ناخودآگاه جاي گرفتهبرايش بيان مي كند. بدين ترتيب، وقتي بيمار از فرآيندهاي مزاحم آزاد شود، مي توانددوباره شخصيت خود را بر پايه هاي استواري بنا سازد. جهان پر از كودكان باهوش و خوش ذهن است كه با ذوق خود به زندگي، معني ميدهد. اي كاش براي كمك به آنها با دست خودمان باعث نابودي آنها نشويم. موضوع نقاشيو شخصيت كودكدرك و فهم نقاشي هاي كودكو چيزي كه او مي خواهد بيان كند، براي والدين و مربيان بسيار لازم است. زيرا شناختآن باعث بهتر شدن روابط بين بزرگسالان و كودكان مي شود
. بزرگسالان مي توانند با برقرار كردن روابط دوستانه با كودك از اوبخواهند برايشان درخت، حيوان، خانه، يك شخص، خانواده، خودش و يا هر چه را كه موردعلاقه اش هست يا از آن ميترسد يا يك رويا را ترسيم كند. البته بي آنكه چيزي را بهاو تحميل كنند. البته براي تعبير نقاشي هاي يك كود
ك بايد از تعداد زيادي از نقاشيها و اطلاعات دقيق زندگي كودك كمك گيريد.1- شكل آدم:در نقاشي كودكان اگر شكل آدمكدر مجموع هماهنگ باشد، احتمال زيادي وجود دارد كه كودك كاملا سازگار باشد. اگربرعكس آدمك در اندازه كوچك يا در گوشه اي از كاغذ كشيده شده باشد، به معناي اين استكه كودك خود را كم ارزش و از ديگران پايين تر مي داند. اگر در نقاشي دست و بازو رانكشيده،
بيانگر احساس عدم امنيت است. كودكاني كه آدمهايي با اندازه بزرگ رسم ميكنند خود را بالاتر از بقيه مي دانند و زودرنج و حساس هستند. كودكان پرخاشگر،جزئيات صورت را به حد اغراق آميزي بزرگ رسم مي كنند، در حالي كه كودكان خجالتي،جزئيات را از نظر مي اندازند و فقط دايره صورت را ترسيم مي كنند. كودكان ضعيف و درونگرا اغلب براي آدمك پا نميگذارند و يا او را به حالت
نشسته نقاشي مي كنند. بالاتنه اگر لاغر و باريك باشدمشخص كننده اين است كه كودك از اندام خود ناراضي است و يا از چاق و بزرگ شدن ميترسد. 2- نقاشي كودكانهمسن و سال:در اين نوع نقاشي از كودك خواسته مي شود كه خود را در ميانكودكان همسن بكشد. اگر كودك در اين نقاشي خود را در ميان گروه يا كنار دايره كشيدهباشد معاني مختلفي پيدا مي كند. ناسازگارها اغلب در محدوده خارجي گروه و يا تنهاكشيده ميشوند. 3- نقاشي خواب و رويا: نقاشي خواب و رويا ممكن است ترسها يا تمايلات كودكان راظاهر كند.4- خانه: در نقاشي كودكان، خانه بيش از هر چيز ديگري كشيده مي شود. خانه نمادپناهگاه و هسته اصلي خانواده است كه ممكن است مورد علاقه يا تنفر كودك باشد. درسنين 5 تا 8 سالگي كشيدن خانه هايي كه در ورودي آن از بقيه خانه جدا مانده و نيزديوارهاي بلند نشانگر خجالتي بودن كودك است. بعد از 8 سالگي نشانگر خود كوچك بيني وتنهايي و در نوجواني نشانگر شرم و حياي زياده از حد است. در خانواده هايي كه پدر ومادر از هم جدا شده اند در كودك خانه را به 2 قسمت تقسيم كرده و دو در ورودي برايآن مي گذارد. اگر خانه به شكل قصر باشد در واقعبه منزله پناهگاه مطلوب است و يا برعكس اگر به شكل زندان باشد، نماد فشار خانوادگياست.5- كوچه: اگر كودك دچار مشكل باشد، كوچه كه محلي براي ارتباط با ديگران است را به صورت پيچ وخم دار مي كشد. كلا كوچه نماد فرار و گريز است.
كودكان شاد خيابانهاي عريض و باز ميكشند. ولي كودكاني كه داراي خانواده اي گسسته و ناهماهنگ هستند، معمولا در نقاشيهايخود كوچه هاي متعدد كه در يك نقطه تلاقي مي كنند، ترسيم مي كنند. 6- درخت:برايتجزيه و تحليل نقاشي درخت بايد سه قسمت آن را مشخص كرد (ريشه، تنه، شاخه ها وبرگها). ريشه كه در زمين فرورفته نماد فشارهاي غريزي است. تنه
پرثباتترين و مشابهترين عامل به خود كودك است. بنابراين بيانگر مشخصات دائمي و عمق شخصيت اوست. شاخه ها و برگها نشانگر ارتباط كودك با دنيايخارج است. اگر كودك به ترسيم ريشه درخت اهميتزيادي داده باشد نشانگر طبيعت بدوي و عاشقانه و در عين حال محافظه كار و بي حركتكودك است. بلند بودن تنه درخت بعد از سنين مدرسه اغلب نشانگر عقب افتادگي فكري يابيماري عصبي يا آرزوي بازگشت به دنياي قبل از مدرسه است. اگر تنه درخت كج كشيده شودنشانگر عدم ثبات
كودك است. اگر درخت برگهاي زياد و درهم داشته باشد نشان دهنده ايناست كه كودك در خود فرو رفته و آمادگي تغيير و تحول را ندارد. ولي درختي كه شاخههاي آن هر كدام به سويي كشيده شده نمايانگر حساسيت شديد كودكي است كه مسائل را بهسادگي مي فهمد و مي تواند با محيط سازگار شود. 7- خورشيد:در بيشتر نقاشي كودكان خورشيدوجود دارد و تصوير آن نشان دهنده خوشحالي و گرما و بنابه نظر پژوهشگران نماد پدرمطلوب است. وقتي رابطه بين كودك و پدر خوب باشد، خورشيد هميشه به طور كامل در حالدرخشيدن است و اگر اين طور نباشد، خورشيد در پشت كوه يا قوسي در افق ديده مي شود: اگر كودك از پدرش بترسد،خورشيد را به رنگ قرمز تند يا سياه در مي آورد.
چرا کودکان نقاشي مي کشند؟
منطقي مينمايد که فرض کنيم که کودکان مختلف در سنين مختلف دلائل متفاوتي براي نقاشي کشيدن دارند يکي از اين دلائل انديشيدن نقاشي به مثابه نوعي بازي است. يقينا خود کودکان نقاشي را شکلي از بازي به شمار مي اورند با اشتياق به ان مي پردازندو به اندازهاي که در تنهايي خود با اسباب بازي هايشان بازي مي کنند مجذوب ان مي شوند. يکي از نخستين نظريه هاي مربوط به بازي اين است: که کود کان ذاتا فعالندو بازي يکي از شيوه هاي تخليه انرژي است. بسياري از صاحب نظران توافق دارند که يکي ديگر از دلائل نقاشي کودک اين است که تصوير را فعاليتي ارضا کننده مي يابندبه ويژه تصاويريکه علائق و تجارب انان را نمادين بيان مي کند. اين
برداشت يقينا با انتخاب مو ضوع نقاشي از سوي کودکان ساز گار است. بررسي هايي که با استفاده از ازمون " کشيدن يک انسان" صورت گرفته به کرات نشان داده است که گودکان ترجيح مي دهند تصاويري از جنس خود بکشند که همانا همانند سازي کودک با جنس خود تفسير شده است همچنين در فرايند درون سازي کودک تکامل يابنده مي کوشدتا با استفاده از ساختارهاي شناختي و انديشه هاي مو جودمحيط را بفهمدچنين به نظر مي ايدکه نقاشي غالبا فعاليت شخصي است در نتيجه بيشتر نظريه پردازان عمداتا پذيرفته اندکه اکثر کودکان عمداتا براي رضايت
خاطر خود نقاشي مي کشند و اين دليل اخر مبين اين انديشه است که نقاشي در خدمت يک هدف بياني قرار دارد و بيان تجربه عاطفي هم عميقا رضايت بخش است وهم براي سلامت عاطفي ضرورت دارد گر چه کليه انگيزه هاي ياد شده قابل قبول به نظر مي رسند اما به دشواري مي توان شاهد مستقلي در تاييد اعتبار انها يافت.
نقاشي کودک واکنشي به هستي
هموطن:گاه ميبينيم که کودک در نقاشياش تمايل به رنگ تيره دارد، گاه رنگ روشن را ترجيح ميدهد و برخي مواقع نيز تصايري را نقش ميکند که پدر و مادرها را نگران ميکند همه کودکان نقاشي ميکشند، اما نقاشي همهشان مثل هم نيست. در عين حال نقاشي يک کودک در دوران مختلف و در شرايط مختلف روحي روانياش نيز يکي نيست.
گاه ميبينيم که کودک در نقاشياش تمايل به رنگ تيره دارد، گاه رنگ روشن را ترجيح ميدهد و برخي مواقع نيز تصايري را نقش ميکند که پدر و مادرها را نگران ميکند.
به عنوان مثال "ماندانا.س" مادر گلچهره 3 ساله ميگويد: هيچ وقت نديدهام در نقاشيهاي گلچهره فردي به عنوان پدر وجود داشته باشد. او يک خانه ميکشد که در آن من هستم، خودش، عروسکها و اسباببازيهايش هست، اما همسرم نيست.
اين را ميدانم که گلچهره بيشتر ساعات روز با من تنها است و پدرش ساعات طولاني سرکار است و وقتي هم ميآيد معمولا گلچهره خواب است، اما اگر واقعا نقاشي تصويري از دنياي درون بچهها باشد ميتوانم چنين نتيجه بگيرم که پدر در ذهن گلچهره کوچک ما نقش اندکي دارد و اين نگرانم ميکند.
اين که کودکان داراي ذهن خلاق و سرشار از ايده هستند شکي نيست و گاه ميشنويم که برخي آهنگسازان براي ساختن يک آهنگ جديد از ابتکار کودکاني استفاده ميکنند که مشغول آموختن موسيقي هستند ولي در عين حال نبايد فراموش کرد که هنر نقاشي مثل ساير هنرها از روح ريشه ميگيرد و هرآنچه در ضميرناخودآگاه هست روي کاغذ ميآيد.
کودکان نيز با نقاشي خود روح خود را عريان ميکنند و همين امر لزوم توجه پدر و مادرها را بر اين کار در مورد همه کودکان ضروري ميکند و خانواده بايد که علاوه بر حفظ خلاقيت کودکان خود بر تغييراتي که در نقاشي آنها روي ميدهد توجه کنند.
اليوريو فراري روانشناس در کتاب "نقاشي کودکان و مفاهيم آن" درباره مراحل نقاشي کودکان ميگويد: نخستين مراحل نقاشي خط خطي کردن و سپس تکامل چهرهنگاري و قصهپردازي در نقاشي است.
وي همچنين معتقد است: نقاشي و زندگي عاطفي کودک مثل بررسي رنگها، موضوعها، نقاشي خانواده، رابطه محيط و نقاشي و نقاشي و ناسازگاري از جمله مولفههاي مورد بحث روانشناسان است.
اين روانشناس يادآور ميشود: در نقاشي همانند خواب و رويا کودک خود را از ممنوعيتها رها ميسازد و با مادر حالتي ناخودآگاهانه درباره مسائل کشفيات و دلهرههايش صحبت ميکند.
به همين دليل اين نويسنده اصرار دارد که اگر آموزش نقاشي را بر پايه تصحيح نقاشي قرار دهيم و به آنها تمرين کپي و تقليد را بياموزيم به از بين بردن خلاقيت در فرزندمان کمک کردهايم.
آيا بايد به کودک آموزش نقاشي بدهيم؟
باران دختري است هوشيار و بازيگوش. او هيچ وقت نه در مهد کودک نه در بازيهاي گروهي به مشکل برنخورده است و حس همکاري و دوستپذيري قوي دارد، اما مادرش نگران است. ميگويد در نقاشيهاي باران نظم منطقي به چشم نميخورد مثل اين که خانه را روي آسمان ميکشد و ابرها را روي زمين يا هيچ وقت خورشيد نقاشيهاي او بالاي صفحه نيست. او ميخواهد کودکش را به کلاس آموزش نقاشي ببرد. در عين حال فکر ميکند از اين طريق راه را بر خلاقيت او خواهد بست.
مرضيه قرهداغي مترجم کتابهاي آموزشي کودکان در اين مورد معتقد است: بهترين راه براي پرورش خلاقيت کودکان آزاد گذاشتن آنها در نقاشي است. حتي اخيرا اين نظريه قوت گرفته است که مداد، کودک را محدود ميکند. کپي کردن يا رنگ کردن تصاوير چاپي او را بشدت محافظه کار بار ميآورد. بايد براي آزاد گذاشتن حس کودک وسايل ديگر مثل قلم يا پنبهدارو از او بخواهيم در صفحات بزرگ هر آنچه دلش ميخواهد بکشد.
وي همچنين معتقد است هنگام نقاشي نبايد کودک را زير رگباري از اطلاعات قرار داد و به او توضيح داد که مثلا درخت چه شکلي دارد يا اين که من درخت را ميکشم و بعد تو آن را بکش. به نظر او بهترين روش آشنا کردن کودک با طبيعت و مظاهر آن به صورت نزديک است. به اين صورت که مثلا در يک گردش به او کاملا توضيح داده شود که اين درخت است و برگها و ساقههاي آن داراي اين اشکال هستند و بعدا با يادآوري آن روز گردش از کودک بخواهند که يک درخت نقاشي کند.
نکته مورد توجه بعدي که خانوادهها بايد به آن توجه داشته باشند همذات پنداري کودک با اشي
ا يا انسانها و حيوانات کارتوني و انعکاس آنها در نقاشي است. کودک به محض آن که بتواند ويژگيهاي موارد گفته شده را تشخيص بدهد ميتواند با آنها همذات پنداري بکند و اين در نقاشيهاي او نيز متجلي ميشود.
رويا کوچک انتظار، روانشناس درباره اين واکنش که به بحث هيجانهاي کودک مربوط ميشود ميگويد: هيجانها زماني شکل ميگيرد که بچه بتواند آنها راتشخيص بدهد. فرزند از بدو تولد خشم، شادي و خوشحالي را ميتواند در چهره مادرش ببيند و به مرور آن را در چهره ديگران نيز ميتواند پيدا کند و اگر جايي برود که چهره ديگران به جز چهره مادرش شاد است ميداند که در يک ميهماني يا شادي قرار گرفته است و او هم شاد ميشود.
کودک قبلا حالتهاي هيجاني را در چهره مادرش تجربه کرده است و ميتواند آن را با نقاشي نشان بدهد در عين حال در مبحث همذات پنداري هم بايد گفت که کودک در 2 تا 6 سالگي وانمود سازي ميکند و خود را جاي کساني ميبيند که بيشترين علاقه را به آنها دارد يا وقتي نقاشي ميکشد مثلا شکل پدر را ميکشد و ميگويد اين من هستم.
رويا کوچک انتظار، درباره نزديک شدن برخي نقاشي کودکان به کاريکاتور ميگويد: برخي کودکان در نقاشيهاي خود اغراق به خرج ميدهند و مثل کفشهاي پاشنه بلند مادرشان را در بزرگترين اندازه ميکشند که اين به هنر کاريکاتور خيلي نزديک است و اين هنر يا ويژگي بايد تقويت بشود و لازمه تقويت و هدايت آن تشخيص است.
يعني پدر و مادر بايد تشخيص بدهند که وقتي کودک چهره پدرش را ترسيم ميکند و در آن مثلا عينک ميکشد در حالي که تمام چهرهاش را پوشانده است اين يعني نوعي کاريکاتور و نبايد بيتوجه به آن بود يا روش درست نقاشي کردن به او آموزش داده شود.
و از ياد نبريم که آموزش مقوله مهمي است و هرچه بگوييم کودک بايد در نقاشي رها باشد، اما مشاهده ميشود که کساني که آموزش ميبينند و هدايت ميشوند ميتوانند زودتر از همسالان خود هنري را شروع کنند.
با همه اين اوصاف آنچه مهمترين نکته به نظر ميرسد شناخت کودک، ميزان استعداد و علاقه
اوست و پدر و مادر بايد هوشيار و مبتکر باشند و اطلاعات کافي داشته باشند چرا که غفلت از کودک و دنياي دروني او که اغلب زمينه بروز آن در صفحه کاغذ سفيد و به وسيله نقاشي است استعدادهاي نهفته کودک را در همان ابتدا از بين ميبرد. در عين حال اگر به نقاشي او بيتوجه باشيم نميدانيم که او از چيزي در رنج است يا خير يا شايد او ترسيده است و با نقاشياش آن را به سادگي به ما ميگويد و ما بايد با توجه کامل و دقت به آن هميشه بنگريم و بدانيم که از کودک 3 چيز ميتوان آموخت: سرگرم شدن با هر چيز، شادي بدون دليل و شعور خواستن.
تفسيري بر نقاشي کودکان
نقاشي زبان کودکان است . کودکان بر خلاف بزرگسالان هستند . آنها از طريق نقاشي کشيد
ن قصه گويي بازي کردن و … شناخته مي شوند . نقاشي به ما کمک مي کند تا به دنياي دروني و روح کودک پي ببريم و بدانيم چه نيازهايي دارد ؟ آيا کودک ناسازگار يا بيمار است ؟ در بزرگسالي مي خواهد چه کاره شود ؟ و… .
ما در اينجا مفهوم خورشيد, ماه , آسمان , زمين, اتوموبيل و حيوانات را بررسي خواهيم کرد. لطفا” توجه داشته باشيد که شما به کودک موضوع نقاشي نمي دهيد و خودش آزادانه نقاشي مي کند .1
- خورشيد و ماه : در اغلب نقاشي هاي کودکان خورشيد ديده مي شود . خورشيد نشانه امنيت خوشحالي گرما قدرت و به قول روانشناسان خورشيد به معني پدر است . وقتي رابطه کودک و پدر خوب است کودک خورشيد را در حال درخشيدن مي کشد و وقتي رابطه آن دو مطلوب نيست کودک خورشيد را در پشت کوه ناپديد مي کند . ترس کودک از پدر به رنگ قرمز تند و يا سياه در نقاشي ديده مي شود . البته با يک نقاشي ما به قضاوت نمي پردازيم بلکه بايد چندين نقاشي کودک را بررسي کرد . ماه نشانه نيستي است . اغلب کودکان ماه را کنار قبر و قبرستان مي کشند . کودکان در نقاشي خود ماه را با مرگ معني مي بخشند .
2- آسمان و زمين : آسمان به معني الهام و پاکي است . ولي زمين به معني ثبات و امنيت مي باشد . کودکان خيلي کوچک هيچ وقت خطي براي نشان دادن زمين ترسيم نمي کنند ولي در سن 5 يا 6 سالگي که آغاز به درک دلايل منطقي مي کنند به کشيدن زمين نيز مي پردازند .
3- اتوموبيل : در جامعه امروزي ماشين نشانه قدرت است به همين دليل در نقاشي هاي کودکان مخصوصا” پسر بچه ها ماشين زياد ديده مي شود . وقتي يکي از اعضاي خانواده که اغلب پدر و گاهي خود کودک است رانندگي مي کنند از ديدگاه برون فکني اهميت پيدا مي کند . بيشتر نوجوانان به بهانه اينکه کشيدن تصوير آدم حوصله شان را به سر مي برد يا سخت است از کشيدن شکل آدم خودداري مي کنند اما به دليل اعتقاد روانشناسان ترجيح دادن کشيدن ماشين در اين دوره خود به خود نشان دهنده وابسته بودن شخص به دنياي خارج و زندگي ماشيني است . البته اين مسائل بستگي به سن فرهنگ و عوامل ذهني و … نوجوان دارد .
4- حيوانات : اگر در نقاشي کودک شما تصاوير حيوانات ديده مي شود ممکن است دلايل مختلفي وجود داشته باشد که شما با صحبت کردن با کودک پي به آن مي بريد . کودکي که در روستا زندگي مي کند و يا حيوان خانگي دارد و يا عاشق حيوانات باشد و يا حتي زياد به باغ وحش برود طبيعي است که حيوان بکشد . پس فرهنگ و طرز زندگي کودک در خانواده از اهميت زيادي برخوردار است . گاهي ممکن است کودک احساس گناه و تقصيري را که تجربه کرده و جرات نکرده
آن را ابراز کند در نقاشي و در قالب حيوان نشان دهد . مثلا” کودکي ممکن است به دليل اينکه ديشب در رختخواب خرابکاري کرده و سرزنش احساس گناه کرده باشد و در نقاشي اش شکل مارمولک بکشد . کشيدن حيوانات درنده نشانه فشارهاي دروني مخفي کودک است . مثلا” کودکي که نسبت به برادر کوچکتر تازه به دنيا آمده اش حسادت مي کند در نقاشي ممکن است گرگ بکشد که اين نشان دهنده ترس و دلهره کودک از تازه وارد کوچولو است . توجه داشته باشيد که شما نبايد موضوع نقاشي کودک خود را تعيين کنيد و نبايد بالاي سر او بنشينيد وبه او مدادرنگي به ميل خودتان بدهيد . او در نقاشي کردن بايد آزادي کامل داشته باشد . در پايان نقاشي از کودک بخواهيد که در مورد تصاوير کشيده شده براي شما حرف بزند . کودکان را به کشيدن تشويق کنيد اما آنها را مجبور نکنيد که همين الان براي شما نقاشي بکشند .
روانشناسي نقاشي کودکان
آيا کودکان از کشيدن نقاشي مقصودي دارند؟
- بله، زيرا همه ي کودکان با کشيدن نقاشي گونه اي از احساسات داخلي خود را بيان مي کنند، به طوري که با ملاحظه ي نقاشي آنها مي توانيم به احساسات دروني آنها پي ببريم و آنها را درک کنيم.
آيا شما کودکان از کشيدن نقاشي لذت مي برند؟
- در صورتي که کودک خود به کشيدن نقاشي علاقه داشته باشد، از کشيدن نقاشي لذت مي برد. اما اگر کودک را به کشيدن نقاشي مجبور کنند،او اينکار را از روي علاقه انجام نمي دهد ،بلکه
سعي مي کند اين کار را از روي نفرت انجام دهد.
آيا کودک از خط خطي کردن کاغذ منظور خاصي دارد؟
- به نظر ما بيشتر به سن کودک بستگي دارد. اگر کودک سن کمي داشته باشد، خط خطي کردن کاغذ براي سنين او يک کارعادي به شمارمي آيد واو سعي دارد با نقاشي کردن احساسات دروني خود را بروز دهد. اما اگر کودک اين کار را در سنين بالا انجام دهد،معلوم است که به وسيله ي خط خطي کردن نقاشي خود مي خواهد نفرت خود را نشان دهد.
چه گونه از روي نقاشي مي توان به ميزان اعتماد به نفس فرد پي برد؟
- اگر کودک تمام صفحه ي دفتر يا ورق خود را به وسيله ي نقاشي پر کند، معلوم است که از اعتماد به نفس بالايي برخوردار است و حضور خود را در ميان جمع احساس مي کند. اما اگر کودک تنها گوشه اي از تمام صفحه را پر کند، معلوم است که وي از اعتماد به نفس کمتري برخوردار است.
آيا کودکاني که يک يا دو نفر از اعضاي خانواده خود را از نقاشي حذف مي کنند ،مي خواهند منظور خاصي را به حضور ما برسانند؟
- بله زيرا کودک هر چه يکي از اعضاي خانواده خود را به خود نزديک تر بکشد، مي خواهد علاقه ي خود را نسبت به ان فرد نشان بدهد،اما اگر هر چه فرد آن فرد را از خود دورتر بکشد نشان دهنده ي نفرت کودک نسبت به فرد است.
- حرکات عضلاني و اثر گذاري بر روي کاغذ :
نوزاد از آغاز تولد ، لحظات کوتاهي توجهش به حرکاتي که در ميدان ديد او انجام مي گيرد جلب مي شود . و اين حرکات را با چشمانش تعقيب مي کند . کمي بعد او سرش را هم اندکي به طرف اشياء و يا اشخاص در حال حرکت مي گرداند . در سه ماهگي او مرتب به دستهايش مي نگرد و اشياء را لمس مي کند . از اين زمان است که وي تجارب اساسي و مداومي در جهت فعاليتهاي فکري و عاطفي خود پيدا مي کند . در سال 1972 بوور در آزمايشي نشان داد که بر خلاف عقيده ي عمومي ، نوزاد چند ماهه کاملا قادر است بين تصويرهاي دو بعدي و سه بعدي اشياء تمايز قايل شود ، جهت هاي مختلف را در فضا تعقيب کند ، و بنا بر گفته ي بريمر به کمک ذهن و مغز خود از ميان چند شي يکي را برگزيند .
اين کشفيات علمي بر پژوهشهايي که راجع به کودکان در بيشتر مواقع مي گرفت اثر بسزايي کرد _ اگر چه روابط بزرگسالان نامفهوم مي نمود. بزرگسالان اصولا امکانات فکري و عاطفي کودک را در سنين قبل از مدرسه ناچيز مي شمارند ، زيرا کودک هنوز مانند زماني که به مدرسه خواهد رقت ،
مجبور به انجام تکليفي نيست و يا به طور کلي در بسياري جهات هنوز به بزرگتر ها وابسته است . ولي بنابر نوشته دوگرادا و پونزو به مجرد اينکه کودک به مدرسه مي رود ، همه از او انتظاري بيش از قدرت واقعيش دارند . بزرگسالان اصولا نوزاد را به عنوان مجودي کاملا بي دست و پا حقير مي نگرند و عملا نيز او را در قنداق مي پيچيانند و در گهواره اش قرار مي دهند ، و اطراف آن را با پرده مي پوشانند تا نتواند کوچکترين حرکتي کند و يا جائي را ببيند ، و در مقابل هر عمل واکنشي نشان دهد . در صورتي که ثابت شده است که نوزاد از اولين روزهاي تولدش به اطراف خود نگاه مي کند .
او در چند ماهگي متوجه مي شود که برخي از اشياء که بر سطح چيزي کشيده و يا پرتاب شوند اثري از خود باقي مي گذارند .
کراتي گفته است اگر کودک فرصت و امکان تماس با اشيائي را بيابد که در اطراف او وجود دارند و بتواند که آن ها را ، آزمايش کند ، خيلي زود متوجه مي شود که مداد و قلم و خودکار و گچ جزو آن دسته از اشياء قرار دارند که از خود اثري مشخص بر سطوح مختلف مانند کاغذ يا تخته بر جاي مي گذارند . کشف اين موضوع يا همان اثر براي کودک داراي اهميتي بسيار اساسي است در همين زمان است کودک متوجه مي شود با حرکت دادن دهان و دستگاه تنفسي خود مي تواند صداهاي مختلفي از خود خارج سازد ، که براي خود او و ديگران قابل شنيدن است . اين موجود کوچک با زحمت و در عين حال با هيجان زيادي مي ياموزد که چگونه صدا را از دهان خارج کند . هدف او از
اين کار شنيدن صداي خود اوست . موفقيت او در اين خصوص سبب مي شود که کودک عمل خود را که به خودي خود نيز لذت بخش است تکرار کند . و هنگامي که متوجه مي شود اثر اين صدا اطرافيان او را نيز خوشحال مي کند ، لذت او بيشتر مي شود . بدين طريق کودک کم کم صداها را کامل تر مي کند و از اولين صداهاي جيغ جيغي و گلوئي ناصاف به سوي صداهاي مشخص تر و غير از صداهاي قبلي کشيده مي شود .