بخشی از مقاله
زندگی نامه امام حسین (ع)
حسين فرزند علي پسر ابوطالب و فاطمه دختر محمد پيامبر اسلام و امام سوم شيعيان است. حسين ۳ شعبان ۴ هجري قمري زاده شده و در ۱۰ محرم ۶۱ در کربلا کشته ميشود.
زندگي
هنگام زمامداري پدرش با او در جنگهاي جمل و صفين و نهروان همراهي کرد. سال ۵۰ هجري هنگام مرگ برادرش حسن پسر علي، معاويه حدود ۱۰ سال به عنوان خليفه باقي بود. بر پايه قرارداد صلح با حسن، معاويه نميبايست براي خود جانشيني انتخاب کند[نياز به ذکر منبع]. ولي
معاويه سال ۶۰ هجري مرد و پسرش يزيد رابه جانشيني انتخاب کرد. حسين از همان ابتدا بيعت وي را نپذيرفت. يزيد نامهاي به حاكم مدينه نوشت و به او دستور داد كه از حسين براي يزيد بيعت بگيرد و اگر حاضر نشد او را به قتل برساند. حسين كه حاضر به بيعت كردن با يزيد نبود با خانواده خود از مدينه به مكه رفتند.
در اين هنگام مردم كوفه كه از مرگ معاويه با خبر شده بودند نامههاي زيادي براي حسين نوشتند و از او خواستند تا به عراق و كوفه بيايد. حسين نيز مسلم بن عقيل را به كوفه فرستاد. ابتدا هزاران نفر از مردم كوفه بامسلم بن عقيل همراه شدند. اما با ورود عبيداللّه پسر زياد كه از طرف يزيد به حكومت كوفه گمارده شده بود و مردم کوفه را تهديد کرده بود مسلم را تنها گذاشتند.
در نتيجه عبيداللّه، مسلم بن عقيل را دستگير نموده و به قتل رسانيد. حسين با خانواده و ياران خود به طرف كوفه حركت كرد و در نزديكي كوفه بود كه خبر پيمان شكني مردم كوفه و قتل مسلم را آوردند. عبيداللّه كه بر اوضاع كوفه تسلط پيدا كرده بود حر پسر يزيد رياحي را براي دستگير كردن حسين و همراهانش فرستاد. و سپس عمر پسر سعد را با سي هزار نفر به كربلا اعزام نمود.
اين امر موجب شد تا تعداد زيادي از افرادي که با حسين بودند او را رها کنند وتنها حدود ۷۰ تن با او باقي بمانند. عبيداللّه به عمر بن سعد وعده داده بود كه اگر حسين را به شهادت برساند او را حاكم ري خواهد كردولي پس از اين ماجرا اين کار را نکرد.
عمر دستور داد حسين و همراهانش را محاصره كنند و آب را بر روي آنان ببندند. سرانجام حسين را روز عاشورا، ۱۰ محرم سال ۶۱ در کربلا شهيد کردند.
سوم شعبان سال 4 هجري دومين سبط وريحانهي رسول اكرم (ص) و سومين پيشوا و امام معصوم و پنجمين چهرهي درخشان آل عبا حضرت ابا عبدالله الحسين در خانه علي و فاطمه (س) متولد شد و جهان از ولادت آن حضرت روشن و منور گشت.
حضرت امام حسين(ع) در آغوش پيامبر بزرگ اسلام (ص) به مدت 7 سال تربيت يافت و درباره امام حسين(ع) پيامبر مكرر فرموده است: خدايا من حسين را دوست مي دارم پس دوست بدار كسي كه او را دوست مي دارد و در جاي ديگر مقام آن حضرت را به قدري بالا برده است كه مي فرمايد:
حسين مني و انا من حسين، حسين از من است و من از حسينم، و پيامبر امام حسين را احياء كننده شريعت خود و نگه دارندهي قرآن و مكتب خود مي داند و اين مقام را بدست نياورد جزء با پاسداري خالصانهي حضرتش از اسلام و قرآن و نثار خون پاك و مقدسش در احياي دين جدش رسول الله (ص)، درود خدا بر او و اهل بيتش باد.
امام حسين (ع) جلوه اوصاف پيامبران است وجود مبارك امام حسين (ع) كه در آيينهي قرآن و در عرصه گاه وجود پيامبر اسلام و در صفحهي روشن بصيرت و بينش خود همه پيامبران را با ارزش هاي وجودي آنان مي ديد سرا پا عاشق آنان شد و در دنياي باطنش همراه و همراز آنان گشت و از ارزشهاي وجود آنان به شدت رنگ گرفت تا جايي كه وارث آنان شد.
هنگامي كه مي گوييم حسين وارث پيامبران است به اين معنا نيست كه آن حضرت از آن بزرگواران ارث مادي برده است بلكه به اين معنا است كه آن جلوهگاه حقيقت همهي ارزشهاي الهي و معنوي آنان را به ارث برده است.
پربارترين و سنگين ترين ارثي كه از پيامبران براي پس از خودشان باقي ماند ارزش هاي الهي و انساني و فرهنگ ثمر بخش و پاكشان بود كه هر انساني با نشان دادن لياقت و شايستگي و از طريق حسب و نسب معنوي مي توانست از آن بزرگواران ارث ببرد و در ميان همه سهم ارث بري امام حسين (ع) به خاطر بستگي روحي به آنان، سهم فوق العاده اي بود.
امام حسين (ع) از حضرت آدم (ع) مقام خلافت، مقام علم همهي اسماء، مقام هدايت و مقام كرامت را به ارث برد و از حضرت نوح مقام تبليغ و صبر و استقامت و دلسوزي و مهرورزي به بندگان خدا و از حضرت ابراهيم مقام دوستي و دعا و تسليم و امامت و از حضرت موسي مقام پايداري و مبارزه سخت بر ضد ستمگران و از حضرت عيسي مقام معنوي و باطني و از پيامبر اسلام همهي ارزش هاي الهي و از امير المومنين علي (ع) همهي حقايق را بهميراث برد و از طريق اين ارث بري و همنشيني باطني به جايي رسيد كه در زيارت وارث به آن حضرت خطاب مي شود.
« اشهد انك الامام البر التقي الرضي الزكي الهادي المهدي »
گواهي مي دهم كه تو يقينا پيشوا، نيكوكار، اهل رضايت از حق، و پاك و پاكيزه، هدايت كننده، هدايت شده اي امام حسين هنگام زمامداري پدرش با او در جنگهاي جمل و صفين و نهروان همراهي کرد. سال ۵۰ هجري هنگام مرگ برادرش حسن پسر علي، معاويه حدود ۱۰ سال به عنوان خليفه باقي بود. بر پايه قرارداد صلح با حسن، معاويه نميبايست براي خود جانشيني
انتخاب کند[نياز به ذکر منبع]. معاويه در سال ۶۰ هجري مرد و پسرش يزيد رابه جانشيني انتخاب کرد. حسين از همان ابتدا بيعت وي را نپذيرفت. يزيد نامهاي به حاكم مدينه نوشت و به او دستور داد كه از حسين براي يزيد بيعت بگيرد و اگر حاضر نشد او را به قتل برساند. حسين كه حاضر به بيعت كردن با يزيد نبود با خانواده خود از مدينه به مكه رفتند.
حج ناتمام
در اين هنگام مردم كوفه كه از مرگ معاويه با خبر شده بودند نامههاي زيادي براي حسين نوشتند و از او خواستند تا به عراق و كوفه بيايد. حسين نيز مسلم بن عقيل را به كوفه فرستاد. ابتدا هزاران نفر از مردم كوفه بامسلم بن عقيل همراه شدند. اما با ورود عبيداللّه پسر زياد كه از طرف يزيد به حكومت كوفه گمارده شده بود و مردم کوفه را تهديد کرده بود مسلم را تنها گذاشتند.
در نتيجه عبيداللّه، مسلم بن عقيل را دستگير نموده و به قتل رسانيد. حسين با خانواده و ياران خود به طرف كوفه حركت كرد و در نزديكي كوفه بود كه خبر پيمان شكني مردم كوفه و قتل مسلم را آوردند. عبيداللّه كه بر اوضاع كوفه تسلط پيدا كرده بود حر پسر يزيد رياحي را براي دستگير كردن حسين و همراهانش فرستاد. و سپس عمر پسر سعد را با سي هزار نفر به كربلا اعزام نمود. اين
امر موجب شد تا تعداد زيادي از افرادي که با حسين بودند او را رها کنند وتنها حدود ۷۰ تن با او باقي بمانند. عبيداللّه به عمر بن سعد وعده داده بود كه اگر حسين را به شهادت برساند او را حاكم ري خواهد كرد ولي پس از اين ماجرا اين کار را نکرد.
امام حسين در روز دوم محرم سال ۶۱ هجري قمري همراه کاروانش به کربلا رسيد و پس از اطلاع از نام آن سرزمين گريه کرد و گفت: «به خدا سوگند، اين زمين زمين کربلا است.» سپس گفت: «اين خاکي است که جبرئيل از جانب پرودگار براي جدم، رسول خداآورده و گفته است که حسين در آن مدفون ميشود.»
روز نبرد
روز عاشورا، حملهاي سراسري و شديد از سوي سپاه عمر سعد به اردوگاهامام حسين انجام گرفت. اين حمله كه با تيراندازي عمر سعد به طرف اردوگاه امامحسين شروع شد[نياز به ذکر منبع]، با تيرهاي نيروهاي سعد ادامه يافت. حسين گفت: اين تيرها، پيكها و قاصدهاي دشمن به سوي شماست. شمر هم به نيروهاي خود دستور داد كه حمله گروهي انجام دهيد و افراد حسين را بكلي نابود سازيد. همه گردانهاي سپاه كوفه در اين حمله شركت داشتند. ياران حسين هم در
مقابل اين هجوم سعي کردند که از خود دفاع کنند [نياز به ذکر منبع]و نيمي از ياران امام (غير از بني هاشم) در اين حمله نخست کشته شدند. عده کشته شدگان اين حمله را ۴۱ نفر گفتهاند. تعدادي از آنان (غير از ده نفر از غلامان حسين و دودمانش و دو تن ازغلامان علي)، عبارتاند از:
نعيم بن عجلان، عمران بن كعب، حنظله، قاسط، كنانه، عمرو بن مشيعه، ضرغامه، عامربن مسلم، سيف بن مالك، عبدالرحمان درجي، مجمع عائذي، حباب بن حارث، عمرو جندعي، حلاس بن عمرو، سوار بن ابي عمير، عمار بن ابي سلامه، نعمان بن عمر، زاهر بنعمر، جبلة بن علي، مسعود بن حجاج، عبدالله بن عروه، زهير بن سليم، عبدالله و عبيدالله پسران زيد بصري بررسي زندگي امام حسين(ع) (از ولادت تا شهادت)
اِنَّ الحُسينَ مِصْباحُ هدي و سَفينَهُٔ نَجاهِٔ
تاريخ گذشته، تومار بازي است در برابر تومار بسته آينده. بهوسيلهٔ اين تومار باز،بايد بخش بسته را گشود و خطوط حرکت آينده را ترسيم کرد، و از زندگاني گذشتگاندرسهايي فراوان آموخت.
امام حسين(ع) از جهات فضيلت و کمال اخلاقي بر همه کس برتري و رجحانداشته است. عشق و اراده، صبر و فداکاري، حسن خلق، تواضع، ادب، بخشش، صله رحم،راستي، درستي، عبادت، فراست و ذکاوت، شجاعت و شهامت، آزادي و سعادت، فداکاري وگذشت، اميدواري و آرزو، شرافت و عشق، مرام و مسلک، سياست ملي و مظلوميتاجتماعي، بر همه کس صراحت دارد که اگر حسين(ع) نبود اين کلمات معنا نميشد.
حسين(ع) از جهت امامت و ولايت با پدر و برادرش در يک سطح قرار داشتهاند وساير ائمه هدي هم در همان صف بودهاند ولي هر يک از آنها در بروز خصال و مکارمشخصي يک اهميت و مزيت خاصي داشتهاند و از ميان همه آنها حسين(ع) ويژگيخاصي دارد، زيرا او مکتب تربيتي خاصي
گشود و در مکتب عملي خود درس فضيلت واخلاق داد و روش اخلاقي او و پرورش تربيتي او چنان بود که پيغمبر(ص) و علي(ع) و خلفاو اصحاب همه، در اکرام و احترام او تأکيد و مبالغه داشتند و حتي معاويه که رقيبسرسخت او، پدرش و برادرش بود حضوراً و غياباً نسبت به حسين نهايت احترام ميکرد واعتراف به مقام و فضيلت او مينمود.
مقدمه
اي گشته فلک منور از رأي حسين افتاده ملک چو سايه در پاي حسين
شد رنگ قمر عارض زيباي حسين طوبي خجل از قامت رعناي حسين
اي گشته عيان بنزد اقبال حسين دانسته زقول نبوي حال حسين
خواهي که خداوند تو را دارد دوست در دل جا ده محبت آل حسين
ملل پيشرفتهٔ جهان ملتي هستند که براي آيندهشان از گذشته سرمشق گيرند ومسير بزرگان، آباء و اجداد و اقوام خود را انتخاب کنند تا به مطلوب خود برسند. ملترستگار آن است که اخبار تاريخي ـ ملي خود را حفظ و در آن سير کند تا به سرحد کمالنائل گردد.
جالبترين صفحات اوراق گذشته تاريخ، شرح حال رجال و پيشوايان جامعهٔبشري است که براي سعادت خانواده يا ملت خود قيام کرده و گامهاي بلند برداشته و باخطرات خانمان برافکن مبارزه کردهاند و در نتيجه، نسل آينده و اخلاف آنها از اينمجاهدت براي پيشرفت و ارتقاء فردي و جمعي استفاده نمودهاند. بهرهگيري از سيرهٔبزرگان، سنت بشري است که هر قوم و ملتي آداب و عادات،
حرکات و سکنات، کردار وگفتار بزرگان خود را به عمل گذاشته و به صورت شئون ملي و رسوم اجتماعي درآوردهاست. پس مجموعهٔ انديشه و گفتار و کردار بزرگان يک قوم آداب مليت و شئون قوميتآن جامعه را تشکيل ميدهد.
هرکه ناموخت از گذشت روزگارهيچ ناموزد زهيچ آموزگار
ميلاد سيد الشهدا
اشعهٔ آفتاب وجود مبارک «با سوابقي که جبرئيل به پيغمبر خدا از مولود او خبردادهبود» روز پنج شنبه سوم شعبان سال چهارم هجرت در مدينه از مشرق دامانفاطمه زهرا۳ در خانهٔ اميرالمؤمنين(ع) پرتو افکن گرديد. او دومين ثمرهٔ پيوند فرخندهٔعلي(ع) و حضرت فاطمه۳ بود.
حسين بن علي(ع) در دوران خود به شجاعت و آزادگي و ايستادگي در برابر ستمشهرت داشت. ميلادش مانند زندگاني و شهادتش شگفتانگيز است. حضرت در مدتزندگي خود در کنار ج
دش رسول خدا(ص) با آن حضرت مأنوس بوده و حتي وقت نماز از آنحضرت جدا نميشد. رسول خدا(ص) سخت به او و برادرش اظهار علاقه کرده و با جملاتيکه دربارهٔ آنها فرمودند، گوشهاي از فضايل آنها را براي اصحاب بازگو کردند. اکنون در آثارحديثي، شمار زيادي فضيلت براي امام حسين(ع) نقل شده که بسياري از آنها نظيرحديث «الحسن والحسين سيدا شباب أهل الجنهٔ» متواتر بوده و يا فراوان نقل شده است.
بعد از تولد حسين(ع)، بيدرنگ او را که شش ماهه به دنيا آمده بود، به حضورپيغمبر خدا(ص) بردند. به اتفاق تمام مورخان رسول خدا کام کودک را با آب دهان خودبرداشت و زبان در دهان او گذاشت و او را از شيرهٔ جان خود سيراب کرد و فرمود: «حسينمني و انا من حسين» و آن طور که ميل داشت حسين را پرورش داد و تربيت کرد تابزرگشد. ابن اثير مينويسد: در زمان تولد امام
حسين(ع)، رسول خدا(ص) در گوشراست او اذان و در گوش چپش اقامه گفت و اسراري را به گوش او خواند و اماناتي به اوتحويل داد. حسين هم اسرار و امانت جدش را بهتر از هر کس حفظ کرد و به عملگذاشت.
در مسير تاريخ سه نفر شش ماهه به دنيا آمدند
آنچه از تاريخ به دست ميآيد، سه نفر شش ماهه به دنيا آمدهاند:
يحيي بن زکريا، عيسي بن مريم و حسين بن علي (ع)
عالمان طبيعي اروپا از روي موازين علمي تکامل ثابت کردهاند که جنين آدميشش ماهه کامل نميشود و زيست نميکند. هر مولود شش ماهه ناقص الخلقه ميشود؛زيرا مقدار تکامل سلولهاي او به حد زيست نرسيده و ميگويند هر مولودي بايد کمتر از۲۵۰۰ گرم وزن نداشته باشد و حد کمال جنيني او در نه ماهگي است و حال آنکه حسينشش ماهه به دنيا امد و اين قول
مورد انفاق فريقين است و از نظر صورت وسيرت همزيباترين و کاملترين افراد بشر بود. نه تنها نقصي در او ديده نشد بلکه به کمال جسمانيو رشد کامل روحاني خود رسيد. قيام عاقلانه و حکيمانه او مثل اعلاي کياست و سياستونشانهٔ جرئت بود. نبايد حساب زندگاني ابي عبدالله را با ساير مردم عادي مقايسه نمود.حسين مرد آسماني بود و از آب و خاکِ ديگر عجين شده و نشو و نما يافته و سير فکري اوباعث نجات بشر از نابخردي است.
ابن شهر آشوب مينويسد: پس از تولد حسين، فاطمه مريض شد و رسول خدا(ص)دايه خواست. حسين از پستان احدي شير نخورد مگر آن که چهل شبانه روز از انگشتوزبان پيغمبر(ص) تغذيه کرد تا بزرگ شد.
دوران کودکي سيدالشهدا(ع)
امام حسين(ع) تا هفت سالگي زير نظر مقام نبوت و رسالت سايهوار حرکتميکرد و در کنار مهد عصمت و طهارت بود. تا سي وهفت سالگي در حجر ولايت مطلقهالهيهٔ پدرش و تا چهل وهشت سالگي در کنار مهر و عاطفهٔ امامت برادرش، حضرتمجتبي عمر گذرانيده و يازده سال هم دورهٔ امامت و ولايت مطللقه خود او بود. بنابرايندورانِ کودکي و جواني، کمال و امامت او در مهبط نزول وحي و مهد عصمت و دامان ولايتو ساحل امامت و مکتب ولايت ادامه داشته تا عاشورا که سن او پنجاه وهفت سال سال وهفت ماه بود.
در تربيت حسين اسرار شرافت، پاکيزگي، فضيلت، سعادت، سيادت، شهامت،شجاعت، استقامت و پافشاري در راه دين، عزت و حميت، حفظ ناموس و حقوق ديگران،دستگيري از بينوايان، احقاق حق مستمندان، تسليم نشدن و زير بار زور نرفتن،طرفداري از حق و حقيقت، نهفته است.
سجايايي که حسين از جد و پدر و مادرش به ارث برد براي احدي امکانپذير نبود.در پرورشگاه محمدي شخصيت حسين عامل مؤثري در احياء شريعت اسلام بود و مثلاعلاي درس فضيلت و اخلاق گرديد.
دوستي حسين براي پيغمبر نه تنها از راه عاطفهٔ فرزندي بود، بلکه برايسفارشاتي بود که از زبان وحي گرفته و حسين را سببِ جاودانگي و استمرار رسالت و نبوتخود شناخت.
حسين، احياگرِ مجد و عظمت اسلام و سبب ابقاء حيات اجتماعي مسلمين برايهميشه گرديده و نقش او فراموش شدني نيست.
حسين و نسب
امام حسين از حيث نسب ممتازترين انسان است؛ زيرا جدش رسول خدا(ص)،مادرش فاطمه زهرا، پدرش علي مرتضي، برادرش حسن مجتبي، خواهرش زينب کبريو همسرش دختر يزدگرد پادشاه ساساني است و اين نسب براي احدي نيست
حسين و صورت و سيرت
خواند مير از شواهد النبوه نقل ميکند که امام حسين(ع) صورتي زيبا و جماليمنور داشت که چون در خانه تاريک مينشست از سفيدي رخسار مبارکش محيط اطرافروشن ميشد و همه ميدانستند امام حسين(ع) است.
حسين بن علي شخصاً داري مزايايي بود که ديگران فاقد آن بودند وسرتاسرزندگيش عجيب بود؛ يکي آن که شش ماهه به دنيا آمد و ديگر آن که شهادتشبينظير بود. در قيام خونين او بسياري از کلمات عملاً ترجمه شد که اگر حسين(ع) نبوداين کلمات معنا نميشد: عشق و اراده و صبر و فداکاري از جمله آن موارد است. سالارشهيدان در حسن خلق، تواضع، ادب، بخشش، صله رحم، راستي، درستي، عبادت،فراست و ذکاوت، شجاعت و شهامت، آزادي و سعادت، فداکاري و
گذشت، اميدواري وآرزو، شرافت و عشق، مرام و مسلک، صبر وبردباري، سياست ملي و مظلوميت اجتماعيداراي نبوغ فکري بود. اين کلمات را چنان معنا کرد که تاکنون کسي چنين معنانکردهاست.
امام حسين(ع) سرباز با شخصيت و فداکار اسلام است که درس آزادي و فداکاريو مجد و عظمت را به مسلمين آموخت و در صورت و سيرت بينظير و ممتاز بود.
دوران کودکي سيدالشهدا(ع)
امام حسين(ع) تا هفت سالگي زير نظر مقام نبوت و رسالت سايهوار حرکتميکرد و در کنار مهد عصمت و طهارت بود. تا سي وهفت سالگي در حجر ولايت مطلقهالهيهٔ پدرش و تا چهل وهشت سالگي در کنار مهر و عاطفهٔ امامت برادرش، حضرتمجتبي عمر گذرانيده و يازده سال هم دورهٔ امامت و ولايت مطللقه خود او بود. بنابرايندورانِ کودکي و جواني، کمال و امامت او در مهبط نزول وحي و مهد عصمت و دامان ولايتو ساحل امامت و مکتب ولايت ادامه داشته تا عاشورا که سن او پنجاه وهفت سال سال وهفت ماه بود.
در تربيت حسين اسرار شرافت، پاکيزگي، فضيلت، سعادت، سيادت، شهامت،شجاعت، استقامت و پافشاري در راه دين، عزت و حميت، حفظ ناموس و حقوق ديگران،دستگيري از بينوايان، احقاق حق مستمندان، تسليم نشدن و زير بار زور نرفتن،طرفداري از حق و حقيقت، نهفته است.
سجايايي که حسين از جد و پدر و مادرش به ارث برد براي احدي امکانپذير نبود.در پرورشگاه محمدي شخصيت حسين عامل مؤثري در احياء شريعت اسلام بود و مثلاعلاي درس فضيلت و اخلاق گرديد.
دوستي حسين براي پيغمبر نه تنها از راه عاطفهٔ فرزندي بود، بلکه برايسفارشاتي بود که از زبان وحي گرفته و حسين را سببِ جاودانگي و استمرار رسالت و نبوتخود شناخت.
حسين، احياگرِ مجد و عظمت اسلام و سبب ابقاء حيات اجتماعي مسلمين برايهميشه گرديده و نقش او فراموش شدني نيست.
حسين و نسب
امام حسين از حيث نسب ممتازترين انسان است؛ زيرا جدش رسول خدا(ص)،مادرش فاطمه زهرا، پدرش علي مرتضي، برادرش حسن مجتبي، خواهرش زينب کبريو همسرش دختر يزدگرد پادشاه ساساني است و اين نسب براي احدي نيست
حسين و صورت و سيرت
خواند مير از شواهد النبوه نقل ميکند که امام حسين(ع) صورتي زيبا و جماليمنور داشت که چون در خانه تاريک مينشست از سفيدي رخسار مبارکش محيط اطرافروشن ميشد و همه ميدانستند امام حسين(ع) است.
حسين بن علي شخصاً داري مزايايي بود که ديگران فاقد آن بودند وسرتاسرزندگيش عجيب بود؛ يکي آن که شش ماهه به دنيا آمد و ديگر آن که شهادتشبينظير بود. در قيام خونين او بسياري از کلمات عملاً ترجمه شد که اگر حسين(ع) نبوداين کلمات معنا نميشد: عشق و اراده و صبر و
فداکاري از جمله آن موارد است. سالارشهيدان در حسن خلق، تواضع، ادب، بخشش، صله رحم، راستي، درستي، عبادت،فراست و ذکاوت، شجاعت و شهامت، آزادي و سعادت، فداکاري و گذشت، اميدواري وآرزو، شرافت و عشق، مرام و مسلک، صبر وبردباري، سياست ملي و مظلوميت اجتماعيداراي نبوغ فکري بود. اين کلمات را چنان معنا کرد که تاکنون کسي چنين معنانکردهاست.
امام حسين(ع) سرباز با شخصيت و فداکار اسلام است که درس آزادي و فداکاريو مجد و عظمت را به مسلمين آموخت و در صورت و سيرت بينظير و ممتاز بود.
حسين بر دوش پيغمبر(ص)
شيباني از عبدا.. بن شداد روايت ميکند که پدرش گفته در يکي از اوقات نمازهايجماعت خدمت پيغمبر بودم ايشان حسن و حسين را بر دوش خود سوار کرده بود و چوننزديک شد، آنها را بر زمين گذاشت. آن گاه براي نماز جماعت تکبير گفت. هنگام سجودخيلي طول کشيد. من سر خود را بلند
کردم، ديدم حسين بر پشت پيغمبر(ص) سوار شده.من دوباره به سجده رفتم. چون نماز تمام شد، بعضي گفتند: يا رسول الله ميان دو سجدهآنقدر طول دادي که ما گمان کرديم امري حادث شده و يا وحي بر تو نازل شده، فرمود:هيچ کدام از آنها نبود، فقط پسرم حسين سوارم شده بود و من نخواستم او را پايين آورمصبر کردم تا خود فرود آيد.
ابوسعيد خدري روايت کرده که حسين را ديدم دوان دوان نزد پيغمبر آمد. رسولخدا نماز ميخواند و حسين به گردنش آويخت و پيغمبر با دست او را گرفت و تا به رکوعرفت، او را نگاه داشت.
بخاري از ابوهريره نقل ميکند که حسين و حسن نزد پيغمبر(ص) و در دامان مهر وعطوفت او بودند که هوا تاريک شد. پيغمبر(ص) فرمود برويد به حجرهٔ مادرتان. گفتندتاريک است ما ميترسيم. ناگاه نوري ظاهر شد يا برقي زد و فضا را روشن کرد. حسنين بهخانهٔ مادر رفتند.
ابو عمر بن عبدالله قرطبي نقل ميکند که با چشم خود ديدم پيغمبر(ص) حسين راصدا ميکرد و او از دامان رسول الله بالا ميرفت. آن گاه دهان حسين را ميبوسيد وميگفت: خدايا من حسين را دوست دارم تو نيز او را دوست دار.
حسين و فدايي شدن ابراهيم
در ترجمه المستقصي نقل کردهاند که پيغمبر(ص) امام حسين را بر زانوي راست وابراهيم را بر زانوي چپ خود نشانيده بود که جبرئيل نازل شد و گفت: خدايت سلامميرساندو ميفرمايد اين دو فرزند را براي تو جمع نخواهد کرد و يکي را از تو باز خواهدگرفت، اينک بينديش و هر کدام را خواهي اختيار کن.
پيغمبر(ص) بر چهرهٔ حسين و ابراهيم نگريست و فرمود: اگر حسين وفات کند ازمفارقت او دل من و علي و فاطمه هر سه خواهد سوخت، ولي اگر ابراهيم وفات يافت اکثردرد و حزن نصيب من خواهد شد و انتقال ابراهيم را قبول نمود و او را فداي حسين کرد وپس از سه روز ابراهيم مريض شد و وفات يافت.
حسين(ع) و لباسهاي مختلف
لباس، معرف فرد و اجتماع است و با لباس ميتوان افراد و قبايل و ملل را از همتشخيص داد. سادگي و بيآلايشي لباس نمونهٔ سادگي و بيآلايشي روح است.
در روايتي مجلسي نقل ميکند که در روز عيد حسنين لباس رنگارنگ، تن کودکانمردم ديدند و از جدشان لباس خواستند، جبرئيل لباس حرير سفيد آورد و آن گاه آنانلباس رنگين خواستند. طشتي آوردند جبرئيل آب ريخت و لباس حسن سبز و لباسحسين سرخ شد در اين موقع حسين پنج ساله بود.
حسين(ع) داراي لباسهاي بهشتي بود؛ يعني لباس مخصوص پيغمبر ازتافتههاي نرم بود که فاطمه۳ تهيه کرده بود و بر او ميپوشانيد و ميفرمود لباسبهشتياست. نماز گزاردنِ حسين بر پدر و برادر و خواهرش
طبري در تاريخ کبير مينويسد: چون اميرالمؤمنين(ع) از جهان درگذشت. حسنو حسين و عبدالله بن جعفر عامل غسل و کفن و دفن او شدند و او را در پارچهايکفنکرده، دفن نمودند و بر او نماز خواندند و حسن(ع) نُه تکبير بر جنازهٔ پدر گفت.
حسين(ع) و حج خانه خدا
مورد اتفاق مورخان است که حضرت حسين(ع) بيست وپنج سفر پياده از مدينه بهمکه براي حج رفته است؛ يعني در مدت عمر، که بيشتر سنوات آخر زندگي آن حضرتبوده، بيست وپنج بار به خانهٔ خدا رفته است.
حسين(ع) و کمک به مستمندان و صفات ممتاز ايشان
باري، حسين بن علي(ع) ظروف چوبي و قدح از پوست کدو داشتهاند که در آن غذاميخوردند.
آن حضرت داراي اين صفات ممتاز بوده: مهمان را گرامي ميداشت، سائل رامحروم نميکرد و آنقدر ميداد که بينياز ميشد. صله ارحام مينموده و به تمام ارحاممقرري ميداد تا بينياز گردند. با فقرا مجالست و معاشرت داشت و به درد دل آنهاميرسيد. پيادهها را سوار ميکرد
. ارباب حوائج را به حاجت خود ميرسانيد. برهنهها راميپوشانيد. گرسنهها را سير ميکرد. قرض مقروضين را ادا مينمود. پشتيبان ضعفا بود.دوست و شفيق ايتام بود. محتاجان را ضمانت و اعانت ميکرد. هر مالي که براي اوميرسيد يک جا به سائل ميداد تا ديگر گدايي نکند.
امام حسين(ع) به سائلي که از راه دور سراغ خانهٔ کريم آمده بود، از پشت در چهارهزار درهم يا دينار داد و از اين که اندک است، عذر خواست. با اين اخلاق و بخششحسين(ع) تمام فاميل و اقارب و عشيره و همسايگان و اهل مدينه و قبايل بدوي و اربابحوائج دور دست را فريفتهٔ ملکات اخلاقي خود نمود.
در زير آسمان مردي شجاعتر از حسين نبود، زيرا شرايط ابراز شجاعت
در مواقع ابراز شجاعتِ پيغمبر(ص) و علي(ع) چنان نبود که در جنگ حسين(ع)موجودبود.
حسين(ع) و شرافت
امام حسين(ع) فطرتاً شريف بوده، زيرا براي نجات ملت اسلام از هلاکت،اضمحلال و مرگ هميشگي قيام کرد و با بيان حق و حقيقت معاني شرف و شرافت را درخلال مسافرت خود براي مردم ترجمه کرد و اگر حسين(ع) با کردار و گفتار خود شرف رامعنا نکرده بود، بسياري ديگر از الفاظ واقعاً و در حقيت بدون معنا در ابهام ميماندند!
حسين بود که شرافت محمد(ص) و آل محمد را روشن کرد و با فداکاري و سعي وعمل، خاندانش را در نجات بشر و هدايت و ارشاد جامعه با منطق عملي مبرهن و ثابتنمودو خطر بزرگي که داشت مسلمين و اسلام را تهديد به مرگ ميکرد، به شرافت نفسخود برطرف فرمود. اقتدار و عظمت و شرافت را براي پيروان اسلام ثابت کرد ودرخشانترين مظاهر صفات فاضله را که به شرافت ترجمه ميشود، بر مردم بيان فرمود ومليت اسلام را جاويدان فرمود.
بزرگي به مردم و آزادگي استنه از مال و جاه و ملک زادگي است
زخوي نکو مرد يابد شرفنه از پرتو و دودمان سلف
که هر نيک و بد زادهٔ آدمندزخوي نکو با شرف مردمند
حسين(ع) و صبر و شکيبايي
صبر وحوصله حسين به قدري بود که جبرئيل دربارهٔ صبر و عطش او گفت: آسماناز صبرش انگشت حيرت به دندان ميگزد او آنقدر صبر ميکند که پوست بدن اطفالش ازتشنگي به هم جمع ميشود و لب هايش از رطوبت خالي و خشک ميگردد و باز هم بهدشمن نفرين نميکند، بلکه آنان را به دعا هدايت ميفرمايد و ميگويد: خداوندا اين قومرا هدايت فرما. «صغيرهم يميته العطش و کبيرهم جلده منکمش».
مورخان نوشتهاند: به قدري صبر حسين در مصيبت با اهميت و با عظمت بود کهدر روي کرهٔ زمين مصيبتي چون مصيبت او رخ نداده و بزرگترين آثار مصيبت او صبرحسين است.
حسين(ع) و علم و دانش
امام حسين(ع) در دانش وارث مقام نبوت و مکان امانت و ولايت و عصمت وطهارت بوده، علوم و دانش را از لسان وحي فرا گرفته و آنچه هم اخذ کرده به مرتبهٔ علماليقين او رسيده و لذا هرچه علما و فضلاي مکتب اسلام مانند: ابن عباس و محمد حنفيهو.. خواستند حسين را از رأي خود منحرف کنند، چون علم اليقين در کار خود داشت مانندکوه پا برجا و استوار بر اجراء نقشه خود بود. انديشهٔ امام حسين مانند ساعت منظم کارميکرد و هيچ حادثهاي او را متزلزل نميساخت.
حسين(ع) از نظر روحي و جسمي شبيه پيغمبر اکرم(ص) ميباشد.
بزرگ آيينهاي بود در برابر حق که هر چه بود سراپا در اوست عکسپذير.
مراحل زندگي حسين بن علي(ع)
حسين بن علي(ع) مدت شش سال از دوران کودکي خود را در زمان جد بزرگوارخود سپري کرد و پس از رحلت آن حضرت، مدت سي سال در کنار پدرشاميرالمؤمنين(ع) زندگي کرد و در حوادث مهم دوران خلافت ايشان به صورت فعالشرکت داشت. امام حسين(ع) در جنگهاي جمل، صفين و نهروان حضور داشت و درکنار پدر به جنگ با پيمان شکنان و ظالمان پرداخت. از آن حضرت خطبهاي از جنگصفين نقل شده است که ضمن آن مردم را به جنگ ترغيب ميکردند.
امام حسين(ع) در مراحل مقدماتي صفين در گرفتن مسير آب از دست شامياننقش داشت. امام علي(ع) پس از آن پيروزي فرمود: «هذا اول فتح ببرکهٔ الحسين(ع)».
زماني عبيدالله بن عمر در صفين امام را صدا کرد و گفت که پدر تو قريش را چنينو چنان کرده است. امام او را متهم به پيروي از قاسطين کرده و فرمودند که اينان به زوراسلام را قبول کردهاند، اما در اصل مسلمان نشدهاند.
پس از شهادت اميرمؤمنان(ع) (در سال چهلم هجري) مدت ده سال در صحنهٔسياسي و اجتماعي در کنار برادر بزرگ خود حسن بن علي (ع) قرار داشت و پس ازشهادت امام حسن(ع) (در سال پنجاه هجري) به مدت ده سال، در اوج قدرت معاويهٔ بنابي سفيان، بارها با وي پنجه در افکند و پس از مرگ وي نيز در برابر حکومت پسرشيزيد قيام کرد و در محرم سال ۶۱ هجري در کربلا به شهادت رسيد.
امام حسن(ع) در دورهٔ امامت برادرش، از سياست وي دفاع ميکرد. آن حضرتدر برابر درخواستهاي مکرر مردم عراق، براي آمدن آن حضرت به کوفه، حتي پس ازشهادت برادرش، حاضر به قبول رأي آنها نشده و فرمودند: تاوقتي معاويه زنده است، نبايددست به اقدامي زد. معناي اين سخن آن بود که امام در فاصلهٔ ده سال به اجبار حکومتمعاويه را تحمل کردند. اين نکته مهمي در مواضع سياسي امام حسين(ع) است که کمترمورد توجه قرار گرفته است، دليلش نيز آن است که ما، امام حسين(ع) را بيشتر از زاويهاقدام انقلابياش در کربلا ميشناسيم.
مناسبات امام و معاويه و گفتگوهايي که در مواقع مختلف صورت گرفته، نشان ازتسليم ناپذيري امام از لحاظ سياسي در برابر پذيرش مشروعيت قطعي معاويه است.يکي از مهمترين دلايل، نامهٔ مفصل امام به معاويه است که ضمن آن به حقايق زياديدربارهٔ جنايات معاويه در حق شيعيان امام علي(ع) اشاره شده است. امام در اين نامه بهمعاويه نوشتند: من قصد جنگ و مخالفت با تو ندارم و...
در جاي ديگري نيز بلاذري خلاصهٔ نامه را ذکر کرده که يک جملهٔ اضافه دارد. درآنجا آورده که امام به معاويه نوشتند: «و ما أعلم فتنه أعظم من ولايتک هذه الامهٔ».يعني من فتنهاي سهمگينتر از حکومت تو بر اين امت سراغ ندارم.
بعدها، وقتي معاويه رو در رو با حسين بن علي(ع) قرار گرفت، به او گفت: آياشنيدي ما بر سر حجر و اصحاب و شيعيان پدرت چه آورديم؟ امام فرمود چه کرديد؟معاويه گفت آنها را کشتيم، کفن کرديم، نماز بر آنان خوانديم و دفن کرديم. امام فرمود: امااگر ما ياران تو را بکشيم، نه آنها را کفن ميکنيم و نه بر آنها نماز ميخوانيم و نه دفنميکنيم.
آخرين بخش زندگاني امام حسين، يعني دوران امامت آن حضرت، مهمترينبخش زندگي او به شمار ميرود.
مبارزات حسين بن علي(ع) در دوران قبل از امامت حسين بن علي(ع) از دوران نوجواني که شاهد انحراف دستگاه حکومت اسلامياز مسير اصلي خود بود، از موضعگيريهاي سياسي پدر خود پيروي و حمايت ميکرد؛چنان که در زمان خلافت عمر بن خطاب، روزي وارد مسجد شد و ديد عمر بر فراز منبرنشسته است. با ديدن اين صحنه، بالاي منبر رفت و به عمر گفت: از منبر پدرم پايين بياو بالاي منبر پدرت برو!
عمر که قافيه را باخته بود، گفت پدرم منبر نداشت! آن گاه او را در کنار خود نشانيد وپس از آن که از منبر پايين آمد، او را به منزل خود برد و پرسيد: اين سخن را چه کسي بهتو ياد داده است؟ او پاسخ داد: هيچ کس!
در جبهههاي نبرد با ناکثين و قاسطين
حسين بن علي(ع) در دوران خلافت پدرش، امير مؤمنان(ع)، در صحنههايسياسي و نظامي در کنار آن حضرت قرار داشت. او در هر سه جنگي که در اين دوران برايپدر ارجمندش پيش آمد، شرکت فعال داشت.
در جنگ جمل فرماندهي جناح چپ سپاه اميرمؤمنان(ع) به عهده وي بود و درجنگ صفين، چه از راه سخنرانيهاي پرشور و تشويق ياران علي(ع) براي شرکت درجنگ و چه از رهگذر پيکار با قاسطين، نقشي فعال داشت. در جريان حکميت نيز يکي ازشهود اين ماجرا، از طرف علي(ع) بود.
حسين بن علي(ع) پس از شهادت علي(ع) در کنار برادر خويش، رهبر و پيشوايوقت، حسن بن علي(ع)قرار گرفت، و هنگام حرکت نيروهاي امام مجتبي(ع) به سمتشام، همراه آن حضرت در صحنههاي نظامي و پيشروي به سوي سپاه شام حضور داشت،و هنگامي که معاويه به امام
حسن (ع)پيشنهاد صلح کرد، امام حسن، او و عبدالله بنجعفر را فرا خواند و درباره اين پيشنهاد، با آن دو به گفتگو پرداخت و بالاخره پس از متارکه جنگ وانعقاد پيمان صلح، همراه برادرش به شهر مدينه بازگشت و همانجا اقامتگزيد.
اوضاع سياسي و اجتماعي دوران امامت حسين(ع)
در زمان امام حسين(ع) انحراف از اصول و موازين اسلامي، که از «سقيفه» شروعشده و در زمان عثمان گسترش يافته بود، به اوج خود رسيده بود، در آن زمان معاويه کهسالها از سوي خليفه دوم و سوم بعنوان استاندار در منطقه شام حکومت کرده وموقعيتخود را کاملاً تثبيت کرده بود، به نام خليفه مسلمين سرنوشت و مقدرات کشور اسلامي رادر دست گرفته حزب ضد اسلامي اموي را بر امت اسلام مسلط ساخته بود و به کمکعمال ستمگر و يغماگر خود مانند: زياد بن ابيه، عمرو بن عاص و... حکومت سلطنتياستبدادي تشکيل داده و چهره اسلام را وارونه ساخته بود.
معاويه از يک سو، سياست فشار سياسي و اقتصادي را در مورد مسلمانان آزاده وراستين اعمال ميکرد و با کشتار، قتل، شکنجه و آزار و تحميل فقر و گرسنگي بر آنان ازهرگونه اعتراض و جنبش و مخالفت جلوگيري ميکرد و از سوي ديگر، با احيايتبعيضهاي نژادي و رقابتهاي قبيلهاي در ميان قبائل، آنان را به جان هم ميانداخت واز اين رهگذر نيروي آنان را تضعيف ميکرد تا خطري از ناحيهٔ
آنان متوجه حکومت وينگردد، و از سوي سوم، به کمک عوامل مزدور خود با جعل حديث و تفسير و تأويل آياتقرآن به نفع خود، افکار عمومي را تخدير کرده، و به حکومت خودش وجههٔ مشروع ومقبول ميبخشيد. اين سياست ضد اسلامي، به اضافهٔ عوامل ديگري همچون ترويجفرقههاي باطل نظير: جبريه و مرجئه که از نظر عقيدتي با سياست معاويه همسو بودند،آثار شوم و مرگباري در جامعه بوجود آورده و سکوت تلخ و ذلت باري را بر جامعهحکمفرماساخته بود.
حسين و وفاداري در پيمان معاويه
حسين(ع) مثل اعلاي فضيلت و کمال و ارشاد و هدايت بود. او در همه حالمصالح عمومي را بر منافع شخصي ترجيح ميداد و دل نگران جامعه بود و در فکر استفادهشخصي نبود، بلکه همواره براي ملت اسلام و براي واژگون کردن نظام امويان تلاش کرد.
حسين با معاويه در صلح امام حسن پيمان بست که قيام نکند و با آنکه معاويه بهشرايط صلح عمل نکرد، حسين بن علي(ع) راضي نشد شخصيت خود را با نقض عهد وپيمان شکني مانند معاويه خدشهدار نمايد، لذا در پيمان با معاويه پايدار بود. هيچ کسننوشته حسين در تمام عمرش يک دفعه پيمان شکني کرده باشد.
حسين در بزرگي لباسش همانند لباس پيغمبر و پدرش علي بوده. عمامه تيرهرنگ، پيراهن سفيد، نعلين يماني، انگشتر عقيق در دست داشت و ابن زياد براي واردشدن به کوفه همين حيله را کرد که لباسي مانند لباس حسين پوشيد و نقاب بر او انداختتا کسي او را نشناسد و آن گاه وارد دارالاماره شد.
چند روايت در مورد حسنين
«سئل رسول الله(ص) ايما اهل بيتک احب اليک قال (ص) الحسن و الحسين»
از پيغمبر(ص) پرسيدند کدام يک از اهل بيت خود را بيشتر دوست داري، فرمود:حسن و حسين را.
شيخ طوسي از حديفه نقل ميکند که پيغمبر(ص) فرمود: فرشتهاي بر من نازل شدکه تا آن وقت به زمين نيامده بود. سلام کرد «و ابشرني ان ابنتي فاطمه سيدهٔ نساء اهلالجنه و ان الحسن و الحسين سيدا شباب اهل الجنهٔ».
شيخ طبرسي نقل ميکند که پيغمبر(ص) فرمود: روز قيامت عرش خدا را به نور حقزينت ميکنند. حسن طرف راست و حسين طرف چپ عرش قرار خواهند گرفت.
و در روايتي ديگر دربارهٔ علي، فاطمه و حسن و حسين : فرمود: هر کس با آنانجنگ آورد، من با او به جنگ ميخيزم و هر آن که تسليم آنها شود، من با او سر آشتيدارم.
رسول خدا(ص) دست حسنين را گرفت و فرمود: هر که من و اين دو پسر و پدر آنهارا دوست دارد، روز قيامت در صف من قرار خواهد گرفت.
عايشه روايت کرده، يک روز صبح حسن و حسين و فاطمه و علي(ع) در زير عبايپيغمبر(ص) جمع شدند. آن گاه رسول خدا(ص) فرمود: (انما يريد الله ليذهب عنکم الرجساهل البيت و يطهرکم تطهيراً).
علاقهٔ رسول خدا به اين دو فرزند، بر همه اصحاب آشکار بوده و همانطور که دربارهٔامام حسين(ع) گذشت، پيامبر(ص) ميکوشيد تا مردم را از علاقه خود به اين دو امام آگاهکرده و حتي ميفرمود: خدايا دوست بدار کسي که آنها را دوست بدارد: «من احبني فليحبهذين»، و فرمود: «من أحب الحسن والحسين فقد أحبني، و من أبغضهما فقدابغضني» آن حضرت درباره اين دو برادر فرمود: هما ريحاني من الدنيا»، درباره امامحسين(ع) فضايل اختصاصي نيز آمده است که يکي از مشهورترين آنها، روايت «حسينمني و أنا من حسين» است.
يحيي ابن سالم موصلي که از غلامان امام حسين(ع) بود، ميگويد: با امام درحرکت بوديم. به خانه رسيدند و آب طلبيدند. کنيزي با قدحي پر از آب بيرون آمد. امامپيش از خوردن آب «فضهاي» را درآورده به او دادند و فرمودند: اين را به اهلت بسيار، آنگاه به نوشيدن آب پرداختند.
از امام باقر(ع) روايت شده است که امام حسين(ع) در سفر حج پياده حرکتميکرد، در حالي که چهار پايان او پشت سر او حرکت ميکردند.
نقل يک روايت هم در اخلاق امام حسين(ع) مناسب مينمايد. بن ابي الدنيا نقلکرده است که امام حسين(ع) بر گروهي از فقيران عبور ميکرد که سفره شان پهن بود وغذايي فقيرانه داشتند. وقتي امام را ديدند، حضرت را دعوت کردند. آن حضرت پياده شد وفرمود: (ان الله لا يحب المستکبرين) آن گاه نشست و با آنها غذا خورد. پس از آنفرمود: شما دعوت کرديد، من پيرفتم. اکنون من شما را دعوت ميکنم، بايد بپذيريد. پساز آن به رباب گفت: تا هرچه آماده کرده بياورد تا با هم بخورند.
اشتغال حسن و حسين(ع) در حضور پيغمبر(ص) به بازيهاي کشتي، خط نويسي،و «لعب المداحي» چاله بازي با ريگ و گودال و خاک و مسابقه اسب سواري و تير اندازي وسبقت در نماز و وضو و غيره بوده است.
سلمان فارسي روايت ميکند که ديدم حسين در دامان پيغمبر(ص) بود و ميفرمود:تو سيد فرزند سيدي و پدر ساداتي، تو امام، فرزند امام و پدر ائمه هستي، تو حجت، فرزندحجت و پدر حجج خدايي، نُه تن از نسل تو حجت خدا هستند و نهمين آنها قائم ايشاناست.
خصال و مکارم اخلاق سيد الشهدا از زبان رسالت
شيخ صدوق در امالي از حديفه اليمان روايت ميکند که ديدم رسول خدا دستحسين را گرفته و فرمود: يا ايها الناس هذا الحسين بن علي فاعرفوه فوالذي نفسي بيدهانه لفي الجنهٔ و محبيه في الجنه و محبي محبيه في الجنهٔ».
اي گروه مردم، اين است حسين پسر علي بن ابيطالب، او را بشناسيد. قسم بهخدايي که جان من بدست اوست، حسين در بهشت است، دوستان حسين در بهشت اند ودوستانِ دوستان او نيز در بهشت خواهند بود.
شيخ مفيد مينويسد: وقتي امام حسن(ع) درگذشت، مردم کوفه و شيعيانعلي(ع) از اطراف نامه نوشتند که حاضرند معاويه را خلع کرده و با او بيعت کنند وليحسين بن علي(ع) قبول نکرد و فرمودند: «ميان من و معاويه عهديست که وجدان مناجازه نميدهد، نقض عهد کنم. بنابراين تا معاويه زنده است من بر عهد خود پايدارم وچون او در گذرد من دربارهٔ تصميم خود تجديد نظر خواهم نمود.»
مخالفت حسين با معاويه در بيعت يزيد
ابن کثير شامي مينويسد: معاويه در سال پنجاه وسه هجري از مردم براي يزيدبيعت گرفت. حسين(ع) از کساني بود که با او مخالفت کرد و حاضر به بيعت نشد و اهلکوفه در اين امر براي حسين(ع) نامه نوشته، کسب تکليف نمودند و اصرار داشتند کهحسين به کوفه رود تا با او بيعت کنند و به معاويه بفهمانند که حاضر به قبول خلافت يزيدنخواهند بود و جمعي بسيار هم براي اين
کار به مدينه آمدند که شايد حسين را به بيعتراضي کنند که اقلا پس از معاويه قبول زمامداري کند. چنانکه پدرش پس از عثمانتقاضاي مردم را قبول کرد.
ولي ابي عبدالله به آنان جواب منفي داد؛ زيرا نميخواست نقض عهد کند و تامعاويه زنده است اختلاف و اغتشاش بر پا سازد. محمد حنفيه و ابو سعيد خدري و مسيببن نجيبه فرازي نيز اصرار داشتند ولي امام حسين(ع) آنها را قانع به صبر و بردباري کرد وفرمود در انتظار آينده باشيد.
امام حسين(ع) در تحولات اجتماعي و دعوتهاي متوالي در اين ده سال، بسيارسياست روشني را تعقيب کرد وبا مردم با کمال تدبير عمل نموده و همه را به آيندهايپرغوغا توجه داد.
دربار يزيد مرکز انواع فساد و گناه شده بود و بيديني دربار او در جامعه چنانگسترش يافته بود که در دوران حکومت کوتاهش، حتي محيط مقدسي همچون «مکه» و«مدينه» نيز آلوده شده بود. يزيد سرانجام جان خود را در راه هوسراني از دست داد و افراطدر شرابخواري سبب مسموميت ومرگ وي گرديد.
او بيش از چهار سال پس از فاجعهٔ عاشورا زنده نماند، اما اين ننگ و رسوايي رابراي ابد براي خاندان بني اميه به ارث گذاشت. به طوري که هر يک از خلفاي اموياندکي عقل و درايت داشتند از تکرار کارهاي يزيد پرهيز ميکردند.
شواهد و مدارک فساد و آلودگي يزيد و زندگي ننگين و حکومت پليد وي به قدريزياد است که طرح آنها از حدود اين بحث فشرده خارج است.
پيام آوران قيام کربلا
هر قيام و نهضتي از دو بخش «خون» و «پيام» تشکيل ميگردد. مقصود از بخشخون، مبارزات خونين و قيام مسلحانه است که مسلتزم کشتن و کشته شدن و جانبازي درراه آرمان مقدس است. مقصود از بخش پيام نيز، رساندن و ابلاغ پيام انقلاب و بيانآرمانها و اهداف آن است.
در پيروزي يک انقلاب اهميت بخش دوم کمتر از بخش اول نيست، زيرا اگراهداف و آرمانهاي يک انقلاب در سطح جامعه تبيين نشود، انقلاب از حمايت وپشتيباني مردم برخوردار نميگردد و کانون اصلي بدست فراموشي سپرده ميشود، و چهبسا گرفتار تحريفها و دگرگونيها ميشود.
با بررسي قيام مقدس امام حسين(ع) اين دو بخش کاملاً در آن به چشم ميخورد؛زيرا انقلاب امام حسين(ع) تا عصر عاشورا مظهر بخش اول؛ يعني بخش خون و شهادتو ايثار خون بود و رهبر و
پرچمدار آن نيز خود حسين(ع) بود در حالي که بخش دوم آن ازعصر عاشورا آغاز گرديد و پرچمدار آن امام زين العابدين و زينب کبري۸ بودند که پيامانقلاب و شهادت سرخ آن حضرت و يارانش را با سخنان آتشين خود به اطلاع افکارعمومي رساندند و طبل رسوايي حکومت پليد اموي را به صدا درآوردند.
با توجه به تبليغات بسيار گسترده و دامنه داري که حکومت اموي از زمان معاويه بهبعد بر ضد اهل بيت (به ويژه در منطقهٔ شام) در راه انداخته بود، بيشک اگر بازماندگانحسين(ع) به افشاگري و بيدارسازي نميپرداختند، دشمنان اسلام و مزدوران قدرتهايوقت، قيام و نهضت بزرگ و جاويدان آن حضرت را در طول تاريخ لوث ميکردند و چهرهٔآن را وارونه نشان ميدادند.
آثار سياسي رخداد کربلا در شيعه
واقعهٔ کربلا از حوادث تعيين کننده در جريان تکوين شيعه در تاريخ است.ميدانيم که مباني تشيع، به ويژه اساسيترين آنها در اصل آن، يعني امامت در قرآن وسنت يافت ميشود. اما جدايي تاريخي شيعه از ديگر گروههاي موجود در جامعه، بهتدريج صورت گرفته است. سنت و انديشهاي که از دورهٔ خلافت امام علي(ع) به يادگارماند، تا حدودي به شيعه از لحاظ فکري انسجام بخشيد. حمايت امويان از اسلام ساختهٔخودشان که سياست گزاريهاي معاويه اجازه نداده بود، ماهيت و فاصلهٔ آن با اسلامواقعي آشکار شود، در جريان به خلافت رسيدن يزيد وضوح بيشتري يافت. در حادثهٔکربلا جدايي تاريخ شيعه از ساير گروههايي که تحت تأثير اسلام مورد حمايت امويانبودند. قطعي شد. از آن پس تشخيص و تشخص شيعه از ديگر گروهها ـ گروهي که ازسنت و سيرهٔ علي و جانشيان او پيروي ميکردند ـ کاملاً ممکن بود.
در ميان شيعيان گروهي از هر حيث تابع ائمه بوده و آنها را وصي پيامبر(ص) ومنتخب او ميدانستند. از سوي ديگر گروههايي از مردم عراق و بعضي مناطق ديگر تنهابرتري علويان را بر امويان در نظر داشته و تشيع آنها در همين حد بود. افرادي که در کربلادر کنار امام حسين(ع) در
شهادت رسيدند، از شيعياني بودند که امامت را تنها حقعلي(ع) و فرزندانش ميدانستند. خود امام(ع) در موارد متعددي از مردم خواست تا حق رابه اهلش بسپارند و او را ياري کنند، زيرا امويان غاصب اين حق هستند.
حکمت شهادت امام حسين(ع)
جنبش کربلا به عنوان يک نهضت مقدس مذهبي و يک حرکت سياسي از نوعانقلابي آن، پايدارترين جنبش در فرهنگ سياسي شيعه است. اين جنبش، نهضتي براياحياي احکام دين، زدودن انحرافات ديني و سياسي و جايگزين کردن حکومتي علوي بهجاي نظام اموي بوده است. جنبش کربلا از زاويه دستيابي به اهداف خود حاوي نوعيشکست و نوعي پيروزي بود. شکست سياسي با توجه به پذيرفتن اين که هدف سرنگونيحکومت اموي و ايجاد دولتي علوي بوده است. پيروزي معنوي به دليل تحکيمآرمانهاي معنوي اصيل و ديني در جامعه اسلامي. اگر کسي سرنگوني حکومت اموي رادر شمار اهداف امام حسين(ع) نياورد، شايد شکست سياسي را هم نپذيرد.
حقيقت آن است که جنبش کربلا را بايد آخرين تلاش سياسي ممکن برايبازگرداندن حکومت به آل علي(ع) تلقي کرد. کوچکترين ترديدي وجود ندارد کهامامعلي(ع) حق خويش را پس از رسول خدا(ص) از دست رفته ميديد، اما به دلايليسکوت کرد. پس از عمر، انتظار آن را داشت تا حق به حقدار بازگردد. در اين باره خودوشيعيانش نظير مقداد و عمار تلاش کردند، اما اين تلاشها ب
ه جايي نرسيد. پس از آن دردورهٔ عثمان، امام چنين احساس کرد که در شرايط جديد، رهبري جامعه چشم اندازموفقي ندارد، با اين حال اصرار مردم اور ا اميدوار کرد. اين اميد در طي چهارسال و نه ماهاقدامات سختِ امام براي رهبري صحيح بر باد رفت. تلاش محدود و نوميدانهٔامامحسن(ع) هم به سرعت در هم شکسته شد. اکنون بايد انتظار بيست سالهاي تا مرگمعاويه مطرحميشد. امام حسين(ع) اين مدت را صبر کرد، گرچه در اين مدتاعتراضاتي بر معاويه در زمينههاي سياسي به ويژه قتل برخي شيعيان داشت.
در سالهاي آخر حيات ننگين معاويه سخن از ولايت عهدي يزيد به ميان آمد،امام حسين(ع) مخالفت کرد، اما چندن اميدي نبود. با اين حال امام در مقام امامتنميتوانست تحمل کند.
با روي کار آمدن يزيد، امام از روي اعتراض به مکه آمد. اينجا بود که روزنهٔ اميدياز سمت شرق گشوده شد. عراق چند بار تجربه ناميموني را پشت سر گذاشته بود، اما چهميشد کرد. اگر قرار بود اقدامي صورت گيرد، نه در شام و حجاز بلکه فقط در عراق ممکنبود. آيا ممکن بود که يک بار
ديگر به کمک مسلمانان عراق که شيعيان در آن بودند،حکومت اموي را سرنگون کرد ودولت علوي را برپا نمود؟ ظاهر امر، يعني حمايتهايگستردهاي که خبر آنها به امام رسيد، اين امر را تا اندازهاي تأييد ميکرد. امام فرصت را ازدست نداد اما وقتي به کوفه نزديک شد، اوضاع دگرگون شده بود. او در برابر سپاه ابن زيادقرار گرفت. سخن از تسليم شدن و بيعت با يزيد بود. امام نپذيرفت. نتيجه آن شد کههمراه ياران محدودش در کربلا به شهادت رسيد.
علامه مجلسي مينويسد:
و بايد دانست که مذلتهاي دنيا موجب مزيد عزت ايشان است و دوست خدا بهاينها ذليل نميگردد. آنها که خواستند ايشان را ذليل گردانند، اکنون نام ايشان به غير ازلعن و نفرين در زمين مذکور نميشود و نسلهاي ايشان منقرض شدند و نشاني ازقبرهاي ايشان نيست وحق تعالي نام آن بزرگواران را بلند گردانيده و علوم و کمالاتايشان عالم را فرا گرفته و دوست و دشمن بر
ايشان در نماز و غير نماز صلوات ميفرستندو به شفاعت ايشان دردرگاه خدا حاجت ميطلبند، و رئوس منابر و منارهها را و وجوه دنانيرو دراهم را به نام نامي ايشان مزين ميگردانند، و پادشاهان روي زمين وسلاطين باتمکين به طوع و رغبت از روي اخلاص روي بر خاک آستان ايشان ميمالند، و هر روزچندين هزار کس به برکت زيارت ايشان مغفور ميگردند، چندين هزار کس به برکتلعنت بر
دشمنان ايشان مستحق بهشت ميگردند، و چندين هزار کس از برکت گريستنبر ايشان و محزون گرديدن از مصائب ايشان صحيفهٔ سيئات خود را از لوث گناهميشويند، و چندين هزار کس به برکت اخبار و نشر آثار ايشان به سعادات ابدي فايزميگردند، و چندين هزار کس به برکت احاديث ايشان به درجهٔ معرفت و يقين ميرسند،وچندين هزار کس به متابعت آثار ايشان و اقتداي به سنت ايشان به مکارم اخلاق ومحاسن آداب محلي ميگردند، و چندين هزار کور ظاهر و باطن در روضات مقدساتايشان شفا مييابندو آلاف و الوف از مبتلاي به بلاهاي جسماني و روحاني از دارالشفايبيوت رفيعه و علوم منيعهٔ ايشان صحت مييابند.
سخن آخر
زندگاني پنجاه وهفت سالهٔ حسين(ع) قدم به قدم اعجازانگيز بوده. از مولود وميلاد، از شيرخوارگي و کودکي، از شباب و جواني، از شجاعت و شهامت، از جود و بخشش،از وفا و صداقت، از حفظ ناموس و احترام قانون، از حمايت مظلوم و خصم ظالم، از عبادتو فضيلت، از مسافرت و معاشرت و حتي شهادتش همه حيرتآور است.
راستي اين چه رازي است که پاکان تاريخ، عموماً مظلومان تاريخ هستند؟ گويااين يک سنت تاريخي است که مظلومان تلخي ستم را بر خود هموار کنند، و آوارگي رابپذيرند، تا بتوانند مظلومان را نصرت و آوارگان بشري را به سامان برسانند.
نتيجهگيري
حسين بن علي از جهات فضيلت و کمال اخلاقي بر همه کس برتري داشته است.
حسين(ع) از جهت امامت و ولايت با پدر وبرادرش در يک سطح قرار داشتهاند وساير ائمه هدي هم در همان صف بودهاند، ولي هر يک از آنها در بروز خصال ومکارمشخصي يک اهميت و مزيت خاصي داشتهاند و از ميان همه آنها حسين ويژگي خاصيدارد، زيرا او مکتب تربيتي خاصي گشود و در مکتب عملي خود درس فضيلت و اخلاق دادوروش اخلاقي او و پرورش تربيتي او چنان بود که پيغمبر(ص) و علي(ع) و خلفا و اصحابهمه در اکرام و احترام او تأکيد و مبالغه داشتند و حتي معاويه که رقيب سرسخت او وپدرش برادرش بود در حضور و غياب به حسين نهايت احترامرا ميکرد و اعتراف به مقام وفضيلت او مينمود.
امام حسين سرباز با شخصيت و فداکار اسلام بودکه درس آزادي و فداکاري و مجدو عظمت به مسلمين آموخت و درصورت و سيرت بينظير و ممتاز بود، و بايد همه،زندگاني امام حسين را همچون مشعل فروزان، الگو و پيشرو همه جانبهٔ راه زندگاني خودقرار دهند.
اي که مأيوس از همه سويي به سوي عشق رو کنقبلهٔ دل هاست اين دل هرچه خواهي آرزو کن
در آتش خشم ايزدي سوخته کيستهر کس که نمود قصد آزار حسين
اي که مأيوس از همه سوئي به سوي عشق رو کن قبله دلهاست اين دل هر چه خواهي آرزو کن