بخشی از مقاله

عدالت از ديدگاه مولاي متقيان

پايه ي سوم ايمان عدالت است که خود نيزبرچهار پايه استوار است. امام عليه السلام در مورد پايه هاي عدل اينگونه مي فرمايند :
«والعدل منها علي اربع شعب : علي خائص الفهم وغور العلم وزهرة الحکم ورساخة الحلم فمن فهم علم غور العلم ومن علم غور العلم صدر عن شرائح الحکم ومن حلم لم يفرط في امره وعاش في الناس حميدا »

قبل از ترجمه ، بهتر است با معاني بعضي از کلمات اين قسمت ، بيشتر آشنا شويم :
غائص: غاص في الماءاي غطس ونزل فيه فهو غائص فهو في المعاني اي بلغ غايتها القصوي1
غور: غار الماء اي ذهب في الارض فهو غائر ، غورا في الامر اي دقق النظر فيه 2
زهرة: زهر السراج اي تلألأواضاء، الزهرة :الحسن والرونق والبياض والجميل3
رساخة: رسخ اي ثبت في موضعه ، ارسخه : اثبته 4

در ترجمه ي اين قسمت بايد توجه داشت که عباراتي مثل «غائص الفهم »و«غورالعلم » از باب اضافه شدن صفت به موصوف است.5


ترجمه :
وعدل نيز برچهار پايه برقرار است : فکري ژرف انديش ، دانشي عميق وبه حقيقت رسيده ، نيکوداوري کردن واستوار بودن درشکيبائي . پس کسي که درست انديشيد ، به ژرفاي دانش رسيد وآن کس که به حقيقت دانش رسيد ، از چشمه زلال شريعت نوشيد وکسي که شکيبا شد ، درکارش زياده روي نکرده ، با نيکنامي درميان مردم ، زندگي خواهد کرد .6

با توجه به اين قسمت ،خواهيم فهميد که جهت پايه هاي يقين ، دراينجا هم نوعي سلسله بندي را پيش رو داريم . به اين ترتيب که فکر ژرف انديش ودرک عميق ، انسان را به درياي علم وعمق آن مي رساند ورسيدن به عمق اين دريا ، باعث دستيابي به احکام شريعت مي گردد ولي درظاهر ، قسمت چهارم يعني استواري حلم ، ربطي به سه قسمت قبلي ندارد که البته در صفحات بعدي رابطه ي حلم را با سه پايه ي ديگر بررسي خواهيم نمود انشاءا....

رابطه ي علم وفهم:
در ابتدا بايد رابطه ي علم با فهم را دريافت . اينکه چرا فهم عميق باعث علم ژرف مي شود .

همانطور که درکتب لغت نوشته شده است ، فهم امر يعني دانستن ، شناختن وادراک آن ، فهم يک امر دريچه اي است به سوي عالم شدن به آن . يعني فهم رابطه اي ناگسستني ولازم با علم دارد «العلم بالفهم»7 اگر فهم نباشد کسي عالم نخواهد شد

ما افاد العلم من لم يفهم8
فايده ندهد علم ، به کسي که فهم آن نکرده باشد .

اگر بخواهيم بنا بر فرمايش امير المؤمنين عليه السلام ، به دانش عميق برسيم ، بايد فهمي ژرف انديش وعميق داشته باشيم . هرچه درک ما از مسئله اي بيشتر باشد ثمرات آن علم برايمان بيشتر خواهد گشت .
«لقاح العلم ، التصور والفهم »9
باروري علم ، تصور (صورت آنرا در ذهن آوردن )وفهميدن آن است .

هر ضربه اي که به علم وارد مي گردد ، نتيجه ي کج فهمي آن است :
«لا يؤتي العلم الا من سوءالسامع »10

فهم عميق، قضاوت صحيح:
فهم ژرف وعلم عميق از پايه هاي قضاوت صحيح برشمرده شده اند زيرا براي دادن يک حکم درست ، ابتدا بايد مسئله ي مورد قضاوت به خوبي فهميده شود . اگر براي حل يک مسئله خوب آنرا بفهميم ،نيمي از کار حل آن را انجام داده ايم ، همانطور که دراينجا هم دو پايه از چهار پايه ي قضاوت به درک عميق ونتيجه ي آن اختصاص داده شده است .

درقران هم فقط دريک مورد از ماده« فهم » استفاده شده است وآن هم درمورد قضاوت وداوري است .11

در آيه ي 79 سوره ي انبياء مي خوانيم :
ففهمناها سليمان وکلا آتينا حکما وعلما
وآن را به سليمان فهمانديم وهردو را حکمت وعلم بخشيديم .

اين آيه بخشي از ماجراي قضاوت داوود وسليمان است :
وداوود وسليمان اذ يحکمان في الحرث اذ نفشت فيه غنم القوم وکنا بحکمهم شاهدين 12
داوود وسليمان را ياد کن که درباره کشتزاري که گوسفند کساني ، شبانه درآن چريده بود ، داوري کردند وما شاهد داوريشان بوديم .

درشرح آيه ي 79 سوره انبياءنوشته اند : « ففهمناها » از ماده فهم وبه معني دانستن وپي بردن به حقيقت مطلبي است وتفهيم يعني فهماندن وحالي کردن .

سليمان که درآن زمان کودک بود ، حکم صحيح را به پدر پيشنهاد کرد مفهوم اين سخن آن نيست که حکم داوري اشتباه ونادرست بود چرا که بلافاصله اضافه مي کند «ما به هريک از اين دو آگاهي وشايستگي داوري وعلم بخشيديم »13

همانطور که دراين آيه شريفه ، خداوند متعال ريشه ي قضاوت صحيح حضرت سليمان عليه السلام را فهم مطلب مي داند ، امير المؤمنين عليه السلام هم دراين قسمت ازحکمت 31 ، پايه وريشه اصلي داوري درست ودريافت حکم الهي را ، فهم ژرف ودرک عميق نام مي برند .

مسلم است که هرکس براثر فهم عميق به کنه دانش دست يابد ، احکامي که صادر مي کند صد درصد درست خواهد بود واين همان معناي «من علم غور العلم ،صدر عن شرائع الحکم » است .درترجمه ي اين جمله تفاوتهاي جزئي درميان ترجمه ي مترجمين ديده مي شود ،به بعضي از اين ترجمه ها نگاهي مي اندازيم :


سپهر : آنکه به عمق دانش رسيد ، از شريعت واحکام آن پيروي کرد .14
آيت الله مکارم : آنکه به عمق علم برسد ، سيراب از سرچشمه ي احکام باز مي گردد .15
بهشتي : هرکه حقيقت دانايي را دريافت از روي قواعد دين ،احکام درست صادر مي کند .16
كسي كه حقيقت دانش را درك كرد، از راههاي بردباري وارد مي شود.17


تحمل شرط لازم عدالت:
درتوضيح وشرح پايه ي چهارم عدالت ، به ترجمه ي شرح نهج البلاغه ابن ميثم مراجعه مي کنيم .ايشان مي نويسد : «پايه ي چهارم عدالت ملکه ي شکيبايي است وامام عليه السلام از آن تعبير به« رسوخ ونفوذ » کرده است .

زيرا از ويژگي هاي ملکه بودن ، نفوذ ورسوخ است .شکيبايي عبارت است از اقدام نکردن به داوري ، مطابق خواست قوه ي خشم . بايد توجه داشت که دو فضيلت بينش دقيق ودانش عميق داخل در فضيلت حکمت اند .وهمينطور فضيلت حلم وبردباري وارد در ملکه ي شجاعت است .وچون عدالت در هر سه فضيلت مزبور ، وجود دارد درحقيقت تمام آن فضايل وفروعشان ، شاخه هايي از عدالتند . توضيح آنکه اين فضايل ، ملکاتي ميان دوطرف افراط وتفريطند وهمين درميان ووسط دو طرف بودن ، معناي عدل است بنابراين تمام اينها نشاخه هايي براي عدل وجز ئياتي زير پوشش آن هستند .

تمامي پايه هاي عدل که بحث آنها گذشت در عدالت صحيح وداوري منصفانه نقش کليدي دارند به طوريکه اگر يکي از آنها درکار قضاوت دخالت نداشته باشد ، حکم صادره منصفانه نخواهد بود دراين ميان بعضي از پايه ها درحکم اصل وبرخي ديگر درحکم فرع هستند مثلا دراينجا فهم عميق پايه اي

براي علم ژرف وحقيقي است وعلم عميق وموشکافانه پايه اي براي رسيدن به احکام واقعي است واز طرف ديگر حلم يک اصل مهم ديگر است که اگر نباشد سه پايه ي ديگر عدالت فرو خواهد ريخت .

حلم باعث مي گردد که درشدت ورخاء ، فشاري برانسان وارد نگردد وصدورحکم درشرايطي کاملا عادلانه صورت گيرد .

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید