بخشی از مقاله
فرش استان فارس
مقدمه
اينكه اولين فرش بافته شده به صورت تار و پود، به مردم كدام سرزمين تعلق دارد و آيا ايرانيان يا چينيان خالق اين هنرند يا ساير اقوام، مبهم است، اما فرش پازيريك كه قديميترين دستبافت بشري است كه تا كنون كشف گرديده و موجود است، تا اندازهاي، به اين سؤال پاسخ ميدهد. پازيريك، قديميترين قالي موجود در جهان است كه در سال 1949 ميلادي، به وسيله پروفسور رودنكو، از زير يخهاي قطب شمال در مقبره يكي از شاهان سكايي در 80 كيلومتري مرز مغولستان، در منطقهاي به نام پازيريك كشف و به نام محل كشف آن، معروف شد. اين فرش، به عنوان پوشش اسب به كار ميرفته و مربوط به دوران هخامنشيان است.
قدمت اين فرش، به 5 قرن قبل از ميلاد ميرسد و آنچه از نظر تاريخي، ساخت اين فرش را به ايرانيان نسبت ميدهد، طرح و نقشه سواران پارسي با پوشش و سلاحهاي دوران پرشكوه امپراتوري ايرانيان است كه شباهت بسياري به نقشهاي تخت جمشيد دارد. پروفسور رودنكو، معتقد است كه قالي پازيريك كار اقوام ايراني است. اين قالي، هم اكنون در موزه آرميتاژ در شهر سنپطرزبورگ روسيه نگهداري ميشود.
پيشينه فرش فارس
فرش فارس را به نوعي ميتوان مادر فرش ايران نام نهاد. وجود قاليچه سنگي حجاري شده بر درگاه غربي تالار صد ستون تختجمشيد كه اولين بار توسط تيليا باستانشناس ايتاليايي مورد توجه قرار گرفت و مشابهت آن با قالي پازيريك و مشابهت هر دو با نقوش تختجمشيد و اساسا حجاريهاي دوران هخامنشي، وجود فرشبافي و اعتلاي آن را در فارس آن دوران محقق ميسازد. مورخين يوناني همراه اسكندر مقدوني نيز، از فرش ارغواني رنگي ياد ميكنند كه در قبر كورش در پاسارگاد گسترده بودهاند.
آنچه مشخص است، تاريخ مستند و ترديدناپذير فرش فارس، از سده دوم هجري آغاز ميشود. به استناد آن ميتوان دريافت كه دستبافتهاي فارس در صدر اسلام و لااقل از قرن دوم هجري، به آن درجه از اعتبار و شهرت رسيده بود كه از اقلام عمده باج و خراج و ماليات باشد و همراه زر و سيم، به خزانه خلفا راه يابد.
در دوران پس از اسلام، قرن هشتم هجري را ميتوان روزگار عظمت فرشبافي فارس دانست. اعتلاي فرشبافي فارس به آنجا رسيده بود كه غازانخان، بافت فرشهاي كاخ خود
در تبريز را به قاليبافان فارس سفارش داد.
در قرن نهم و دهم با آمدن طلايهداران قشقايي به فارس، هنر فرشبافي اين خطه، رونقي تازه گرفت و اين هنر، بيش از پيش، در مناطق ايلنشين تمركز يافت. اين تمركز كه تا زمان حاضر، كم و بيش ادامه يافته، ويژگي اساسي فرشبافي فارس است.
قابليتهاي فرش فارس
فرش فارس در بين دستبافتهاي ايراني، از ويژگيهاي خاصي برخوردار است:
- بافت بسيار متراكم و مستحكم كه محصول دارهاي افقي است.
- شيرازه دو رنگ همزمان با بافت
- ذهني بافي در طرح و نقشه
- رنگرزي گياهي با استفاده از گياهان رنگده بومي فارس
- استفاده از پشم مرغوب گوسفندان محلي فارس با توجه به چراگاهها و مناطق جغرافيايي متفاوت
- دو پوده بودن بافت
- و ...
اين خصوصيات منحصر به فرد در دستبافتهاي فارس، در نهايت عامل ماندگاري آن در فرهنگ اصيل فرش ايران شده است.
اهميت اقتصادي فرش فارس
كمتر فرآوردهاي يافت ميگردد كه در ارتباط با فعاليتهاي اقتصادي جامعه، گسترهاي چون فرش وسيع و همه جانبه داشته باشد و اين خود، نشانگر اهميت اقتصادي اين دستباف صددرصد هنري است. فرش، مستقيم وغير مستقيم، با ساير كوششهاي اقتصادي در ارتباط است. مهمترين اين موارد، عبارتند از:
الف) از لحاظ مواد اوليه فرش، با اين افراد و مؤسسات: كشاورزان پنبه كار و افراد و مشاغلي كه با ايشان سر وكار دارند، از جهت مصرف پنبه در نخ تار فرش. دامداران و افرادي كه با ايشان در ارتباطند، از لحاظ تأمين پشم كه ماده اوليه فرش است. فروشندگان مواد رنگدار و رنگزاي
و مصنوعي اعم از داخلي و خارجي و در نتيجه در ارتباط با واردكنندگان و...
ب) از جهت كار، با اين افراد و مؤسسات: كارخانجات پنبه پاككني، كارخانجات حلاجي پنبه و پشم يا افرادي كه بطور دستي اين كار را انجام ميدهند، كارخانجات ريسندگي و تابدهي نخ يا افرادي كه دستي اين كار را انجام ميدهند، رنگرزان و عوامل آنها، نصبكنندگان دار، چلهكشها، بافندگان، استادكاران.
ج) از لحاظ معاملات وتجارت فرش با: تجار فرش داخلي، صادركنندگان، بازاريابان، كارگران و كارمندان مؤسسات تجاري. مؤسسات دولتي چون مؤسسه استاندارد و تحقيقات صنعتي ايران، بانكها، گمركات، اتاق بازرگاني و صنايع و معادن ايران.
بطور كلي فرش و صنايع جنبي آن، در به گردش در آوردن چرخ اقتصاد جامعه و ايجاد كار براي ميليونها نفر از افراد ذيربط و نيز تقويت بنيه اقتصادي كشور از طريق افزايش سپردههاي خارجي تامين ارز تأثير بسزا و قابل توجهي دارد.
صادرات فرش فارس
بازارهاي اروپا و ساير كشورهاي جهان، قرنهاست كه فرش فارس را به عنوان هنري ظريف ميشناسد و به داد و ستد آن مشغولند. جهانگرد هلندي، كارستين نيبور، از صادرات فرش به سال 1765 ميلادي (دوره زنديه) مينويسد: " زنان عشاير، قاليچههايي ميبافند كه به مقدار زياد، صادر ميشود... جاي شگفتي است كه به رغم كمبود امكانات، پشم را خيلي خوب رنگ ميكنند و فرشهاي خوب ميبافند."
در دهههاي 1780 و 1790 ميلادي، بازرگانان كمپاني هند شرقي در ايران، بطور منظم، فراهم بودن فرشهاي صادراتي را در بندر بوشهر گزارش ميكنند كه قرنها، بندرگاه اصلي براي صدور
دستبافتههاي فارس بوده است.
اسناد و دفاتر يكي از بازرگانان فرش، كه در اواخر قرن نوزدهم ميلادي در قاهره ميزيسته است، نشان ميدهد كه مقدار عمدهاي از قاليهاي جنوب و مركز ايران بطور مداوم، از راه بوشهر به مصر و از آنجا، از راه بندر اسكندريه، به اروپا ميرفته است.
در حال حاضر نيز، بخش عمدهاي ( در حدود 45%) صادرات غير نفتي استان فارس را صادرات فرش تشكيل ميدهد. گبههاي ريزباف و درشتباف استن فارس، يكي از پرفروشترين فرشهاي دنياست و مهمترين قلم صادرات فارس را تشكيل ميدهد.
وجود تنوع در دستبافتههاي فارس، اعم از قالي كشكولي، عربباف، گبه، گليمـ گبههاي ريزباف و سوزني، چشمانداز صادراتي اميدبخشي را نويد ميدهد.
موزهها، كلكسيونرها و پژوهشهاي فرششناسي
فرش فارس، كالايي است هنري و داراي سابقه. همين دو خصوصيت، كافي است كه كالايي را به موزهها برساند و طرفداران خاص خود را پيدا كند. فرش فارس هم از اين قاعده مستثني نيست.
نمونههايي از زيباترين دستبافتههاي فارس را ميتوان در موزههاي مختلف ديد. از آن جمله: در ايران، موزه فرش ايران و موزه آستان قدس رضوي. و در دنيا، موزه ويكتوريا و آلبرت لندن، موزه يادمان دييانگ در سانفراسيسكو، موزه بوداپست، موزه هنرهاي اسلامي قاهره و جز آن. مجموعهداران خصوصي مختلفي چون جرج برنز و دكتر سياوش آزادي نيز، به گردآوري فرش فارس پرداختهاند.
به تبع اين اهميت، پژوهشهاي مختلفي نيز در خصوص معرفي و دستهبندي دستبافتههاي فارس انجام گرفته است كه در اين خصوص، بايد از پژوهشگران ايراني چون دكتر سيروس پرهام، دكتر پرويز تناولي، دكتر طاهر صباحي و دكتر سياوش آزادي نام برد. در ميان پژوهشگران خارجي نيز بايد از مامفورد آمريكايي، سيدني چرچيل انگليسي، مري ريپلي آمريكايي، هوبل آلماني و سيسيل ادواردز نام برد.
اهميت فرهنگي و تاریخی فرش فارس
پرفسور آربري درست گفتهاست كه شايد به جرأت بتوان گفت كه طرحهاي كنوني قاليهاي فارس تا سپيدهدم تاريخ، سابقهاي باستاني دارد. در لابلاي نقشهاي اشكالي، نگارهها و نقشمايههايي ميتوان يافت كه سراسر تاريخ فرشبافي فارس را ميپيمايد. طراحي و نقشپردازي اشكالي برخي قاليهاي فارس، بيترديد از شيوههاي طراحي پيش از اسلام ايران مايه ميگيرد.
طراحي در دوران پس از اسلام در مرحله نخستين و تا دوران صفوي تبديل اشكال ساده هندسي به نقشهاي يكپارچه و شبكههاي موزون كه از زنجيرههاي همهجانبي و متصل و مداوم دايرهها و چهارگوشها و اشكال چند ضلعي به دست ميآيد. انگيزه و هدف طراحي اسلامي، وحدت است و ابديت و همبستگي يكيك نگارهها و گسترش آنها تا بينهايت. نگرنده نقش اسلامي، خود را جزيي از كل ميبيند و احساس ميكند كه تمام هستي در حركت مداوم و ابدي است و اين همان چيزي است كه در هنر پيش از اسلام نميبينيم ولي در قاليهاي فارس مكرر ميبينيم.
در فرهنگ مردم فارس، نقشمايهها، بيشتر از آنكه جنبه تزييني داشته باشند، داراي يك هويت نمادين هستند و همواره وظيفه و رسالتي براي بيان يك پيام برعهده دارند. در بيشترين
دستبافتهاي استان فارس، از فرشهاي بافندگان فارسيزبان حياتداوودي و نيريز و بوانات و آباده و ايل باصري گرفته تا ايلات تركزبان قشقايي، بهارلو و اينالو و نفر و عربهاي فارس، نگارههاي مشتركي وجود دارد كه مهمترين و قديميترين آنها، خورشيد آريايي، گردونه خورشيد، گل شطرنجي، نشان ساساني، مرغ و درخت، گل هشتپر و نيلوفر آبي به همراه انواع بيشماري از گلها و ستارهها و مرغهاي ساده شدهاي هستند كه ريشههاي ديرينهاي در فرهنگ و تمدن هخامنشيـ اشكانيـ ساساني دارند كه قفقاز و آسياي صغير هم از اين جهان فرهنگي جدا نيست.
1- خورشيد آريايي
خورشيد آريايي معروف به سواشيكا، يكي از ديرينسالترين نقشمايههاي باستاني است كه از آن در يك مسير چندين هزارساله در بيشتر تمدنهاي كهن برجاي مانده است. اين علامت در نزد ايرانيان آريايي قديم، نشانه و مظهر نمادين خورشيد بوده و غالبا در مركز ترنجها جاي ميگيرد و ميتواند يادگاري باشد و اشارهاي رمزي به مركزيت خورشيد در تمدن ايران باستان.
2- نشان ساساني
اين نگارهها كه در ميان پارهاي از بافندگان لر و حيات داوودي فارس به نشان ساساني معروف است، تقريبا در گوشه و كنار تمامي قاليهاي فارس كه به شيوه اشكالي طراحي شده است، به چشم ميخورد. مشابهت بسيار زياد اين نشان و نگاره هشتپر قالي پازيريك، قابل توجه است.
3- مرغ و درخت
اين نگاره زمان ساساني، دو مرغ را نشان ميدهد كه روبروي هم و در دو سوي يك درخت يا آتشدان ايستادهاند. آنچه مسلم است، درخت، همان درخت زندگي يا درخت مقدس ساساني است و آن دو مرغ، نگهبان آن هستند.