بخشی از مقاله
توجه به اين نكته در درمانگري تحليلي (كامپتن ،1975؛ گري ؛ بلك من، 1994؛ دورپات ، 2000) براي درمانگر الزامي است كه نخست دريابد مراجعين چگونه از روبرو شدن با هيجانهاي خود اجتناب ميكنند؛ و در گام بعد توجه مراجعين را به مكانيزمهاي دفاعي ناسازگاري كه بكار ميبرند، جلب كند.
به عبارت ديگر، روان درماني پويشي و روان تحليلگري از دسته درمانهايي هستند كه در آها محتوا وزمان اظهارات درمانگر، از جمله مؤلفههاي فني درمان به شمار ميروند. روان تحليلگران معمولاً، در بخشي از درمان مراجعين به اقداماتي تحت عنوان "تفسير" دست ميزنند.
مداخلات ("تفسيري") تحليلي
راهنمائي و برقراري اتحاد درماني
راهنمائي درماني را ميتوان در جلسه دوم يا زماني كه ارزيابي اوليه تكميل شد و تصميم به آغاز درمان صورت گرفت به مراجع ارائه كرد. معمولاً برخي از مراجعين در آغاز درمان متوجه نيستند كه دقيقاً بايد چه كاري انجام دهند. شرح فرايند درماني به ويژه براي مراجعيني كه در جلسات هفتگي شركت دارند، درمان را تسهيل ميكند. از جمله راهنمائيهاي درمان "صحبت كردن درباره افكار و
احساسهاي مربوط به مشكل اصلي به بهترين وجه ممكن با درمانگر" است. مراجعين همجنين لازم است افكار و احساساتي را كه در روابط مهم زندگي گذشته و حال داشتهاند را بازگو كنند. هر خوابديده و روياپردازي روزانهاي كه ميتوانند به خاطر بياورند را مطرح كنند. نكته مهمتر اين است كه بايستي بسيار بايد از واكنشهاي reaction مثبت و منفي را كه نست به گفتههاي درمانگر و نيز ؟؟؟؟ درمان دارند منعكس كنند. خيالپردازيهاي مراجع درباره درمانگر و يا هر فكري حتي اگر نامرتبط هم باشند در زمان مراجعه به محل درمان ميتواند مفيد باشد.
برخي از مراجعين در درمان بصورت خودانگيخته شروع ميكنند و بلافاصله به شما [درمانگر] اعتماد كرده و اقدام به تداعي ميكنند. معمولاً آنها نيازمند راهنمائي نيستند. اگر درمان از نوعي است كه درمانگر مراجع را براي مثال 3 تا 5 بار (همچنان كه در روان تحليلگري مرسوم است) در هفته ملاقات ميكند، تا زماني كه مقاومت به مسئلة قابل توجهي تبديل نشده و تداعي آزاد به عنوان هدف اصلي به تحليلگر اجازه ميدهد كه مجاورت افكار و نيز محتواي آنها را در مراجع بررسي ميكند، ميتوان از مطرح كردن راهنمائي درماني چشم پوشيد.
مفهوم اتحاد بين شما [درمانگر] و مراجعين تحت درمان شما از دو مفهوم تشكيل شده است، راهنمائي "چهارچوب" درماني كه معمولاً بايد در جلسه دوم ارائه شوند و نيز ابعاد روابط درماني كه ذيلاً به آنها ميپردازيم:
اتحاد كاري (گرين سن ، 1965). نقش هر مراجع در درمان عبارت است از:
* حضور در جلساتي كه شما تعيين كردهايد؛
* بر اساس آنچه توافق كردهايد و به شيوهاي كه شما مشخص كردهايد، هزينه درمان را پرداخت كنند؛
* صحبت كنند؛
* اين مسئله را به رسميت بشناسد كه به دليل مشكلات خاصي كه داشتهاند شما را ملاقات ميكنند، و بنابراين وظيفة نقش شما ارائه راهكارهايي به آنهاست با اين اميد كه به آنها درشناخت بهتر خودشان كمك كند.
پيمان درماني (استون ، 1961؛ زتزل ، 1956) افراد مورد درمان بايستي:
* در تعامل با شما [درمانگر] همدلي متقابلي شكل دهد و يا در تعامل با درمانگر به برقراري همدلي متقابل كمك كند.
* به تفسيرهاي دفاعي نخستين مربوط به مقاومت، با حسن نيت پاسخ دهد.
در صورتي كه هر يك از نكاتي كه ذكر شد، نقض شود، بايد نسبت به آن- و معني دفاعي آن- توجه كافي مبذول شود و اين اقدام، پيش از آنكه به فهم پوياييهاي مرضي پرداخته شود انجام گيرد.
كاوش
هدف از طرح سئوالها، به اميد يافتن مكانيزمهاي دفاعي جهت تفسير آنها هستيد. براي مثال با بيان جملهاي نظير "شما گفتيد كه همسرتان خانه را با عصبانيت ترك كرد و به منزل خواهرش رفت/ بين شما قبل از اينكه همسرتان منزل را ترك كند، چه اتفاقي افتاد؟" هر چند مكانيمهاي دفاعي اين مراجع را كه شامل ابهام Vagueness و Suppression و فرونشاني است ناديده گرفته، اما به دنبال مكانيزمهاي دفاعي مخربتري نظير خصومت، Provocation of Punishment و بيمارانگاري ديگران gas lighting هستيد.
كانزر (1953) معتقد تهيه است كه درمانگر گاهي سئوالهايي ميپرسد تا زندگي "اكنون حال مراجع را در درمان بازسازي كند"، به ويژه اگر او دچار واپس روي شده باشد. دوپات(2000) به عبارتي خاطر نشان ميكند كه "كاوش" افراط در "بررسي" بيش از حد ميتواند از درمانگر يك "نفش تمام عيار" بسازد؛ كه پويائيهاي ناهشيار آزارگري- آزارپذيري را به راه اندازد- و باعث ايجاد اين احساس در مراجع شود كه بايد به نقش پاسخگويي به سئوالات را بپذيرد. گري(1994) معتقد است كه افراط در بررسي كاوش منجر به ناديده گرفتن مقاومت مراجعين نظير ابهام، فرونشاني، فعلپذيري و كم حرفي reticence ميشود، در حالي كه مواجه ساختن آنها با اين مكانيزمها ميتواد مفيد واقع شود و در جلسات اوليه شناسايي شود.
كاوش تكنيك مؤثري است، اما مراقب باشيد كه به طرح سئوالات بسيار زياد منجر نشود، در واقع سعي كنيد كه واكنشهاي مراجع تحت درمان خود را مشاهده كنيد- كه نه تنها در پاسخ به پرسشهاي شما ارائه ميشود، همچنين واكنشهايي كه همراه مورد پرسش قرار گرفتناند to being asked to being with را نيز بازنگري monitor كنيد. عقيده قديمي روان درمانگري مبني بر "القائي- هيجانيexpressive- emotive " يا "كاوشي exploratory" به نظر كمي مسئلهساز ميرسد.
مواجه سازي
وقتي مراجعين تحت درمان شما از مكانيزمهاي دفاعي ناهشيار استفاده ميكنند، شما اين مكانيزمها را به سطح آگاهي آنها ميآوريد. براي مثال ممكن است به مراجعي كه از بيان جزئيات [در توضيح مطلبي] زياد چشمپوشي ميكند، بگوئيد "به نظر ميرسد كه تفكر شما امروز در مورد آنچه فكر يا احساس ميكنيد، واقعاً متوقف ميشود." وقتي در درمان با مراجع مواجه ميكنيد سعي نميكنيد توضيح دهيد چرا آنها از دفاعهاي خاصي استفاده ميكنند.
روشنگري
با روشنگري شما الگويي از يك مكانيزم دفاعي را به طور خلاصه بيان ميكنيد، مثلاً روشنگري مكانيزم دفاعي ناچيزانگاري به اين صورت است: "بنابراين شما خودتان را متقاعد كرديد كه در افتادن با همسر، مادر و رئيستان كاري ندارد." مراجع ديگري توضيح ميدهد كه چگونه با هفده شكل ريز و درشتي كه فرزندانش براي او به وجود آورده بودند، مقابله كرده است، شما [درمانگر] مكانيزم فرونشاني Suppression او را اينگونه مطرح ميكنيد "بنابراين شما نهايت سعي خود را كرديد تا از فرزندانتان عصباني نباشيد و با تمام سختيها دست و پنجه نرم كنيد."
گاهي روشنگري براي اجتناب از سين جيم كردن مراجعين به كار ميرود. عبارت a’ Lscolumbo كه پيتر فاليك، كارآگاه تلويزيوني دهة 1970 به كار ميبرد، به راحتي ميتواند در بيرون كشيدن اطلاعات، بدون تعدي به خودمختاري بيمار اثربخش باشد. استفاده از عباراتي شبيه "تقريباً درست متوجه نشدم چه اتفاقي افتد" يا " به نظر خيلي مبهم ميرسد" مراجعين را دعوت به توضيح بيشتر ميكند، البته در صورتي كه خود آنها مايل به اين كار باشند.
تفسير پوشي
شما مكانيزمهاي دفاعي را كه خود مراجعين قادر به درك آنها نيستند، توضيح ميدهيد. به عبارتي، به آنها نشان ميدهيد كه چه دستهاي از عواطف را از خود دور ميكردند. در صورتي كه اطلاعات كافي داشته باشيد، حتي ميتوانيد تعارضهايي كه اين عواطف را به وجود ميآورند را نيز مطرح كنيد.
به عنوان مثال براي تفسير مكانيزم دفاعي "واكنشسازي" و "تغيير جهت دادن به خود" كه عليه احساس گناه ناشي از خشم شديد است، ميتوانيد نظير اين جمله را به كار ببريد "به نظر ميرسد وقتي از پسرتان عصباني هستيد، از خودتان متنفر ميشويد، بنابراين، پس از عصباني شدن "خيي خوب" رفتار ميكنيد كه باعث ميشود، احساس بهتري داشته باشيد؛ اگرچه، خشم شما به سوي خودتان باز ميگردد و منجر به احساس افسردگي شما ميشود.
نكته كليدي اين است، كه اين شما هستيد كه تصميم ميگيرد، تعارضهاي درون رواني * و مكانيزمهاي دفاعي را در سطح رواني- جنسي خاصي تفسير كنيد يا تفسير بين سطوح رواني- جنسي، را ارائه دهيد.
مثالهاي مطرح شده ذيل، در يك سطح [رواني-جنسي] همسان Same هستند:
سطح رهاني: "شما از اين كهاز من كمك بگيريد، كمي معذب هستيد. فكر ميكنم شرمندگي شما باعث ميشود كه از حضور در جلسات اجتناب كنيد. ترجيح ميدهيد به هر نحوي شده خودتان به تنهايي از پس مشكلاتتان برآييد."
سطح مقعدي (جدايي- تفرد ). "وقتي سكوت ميكنيد، با سرسختي از خودتان در برابر مسائل آزارنده محافظت ميكنيد، و همزمان آرزو داريد كه اي كاش من ميتوانستم ذهن شما را بخوانم."
تا حدود ؟؟؟؟؟: "اينطور به نظر ميرسد كه شما نميخواهيد آدم پستي باشيد، چرا كه باعث احساس گناه در شما ميشود. در عوض، خيلي سعي ميكنيد تا به عكس آن خيلي خوب، رفتار كنيد؛ در حالي كه از اين گونه بودن متنفر هستيد، وقتي بي پرده حرف ميزنيد و "ذات اصلي شما نمايان ميشود" درحقيقت به شيوهاي رفتار كردهايد كه باعث تنبيه شما توسط ديگران شود (تا احساس گنهكاري در شما تخفيف يابد)".
در برخي شرايط تفسير "واپس روي پسيدويي (يا واپس روي) ترجيح داده ميشود. يعني شما تعارض را بين سطوح رواني- جنسي تفسير ميكنيد:
مراجع (مرد) 29 ساله، كه مبتلا به اختلال وسواسي- جبري است، سر زمان ملاقات با شما بحث ميكند. شما به او نشان ميدهيد كه چگونه ميل وافر (تمايل زياد) او به چنگ قدرت (سطح مقعدي) از او در برابر تجربه احساس شرم ناشي از وابستگي به شما (سطح دهاني) محافظت ميكند و همزمان مجبور نيست كه به مشكلاتي كه پيرامون انزال زودرس دارد فكر كند (سطح تناسلي رشد يافته) و به اين طريق از خود محافظت ميكند.
تغيير انتقال
شما متوجه ميشويد كه مراجعين شما در ارتباط با شما از مكانيزمهاي دفاعي استفاده ميكنند كه در روابط با والدين خود به كار ميبردهاند. به طور كلي، كاربرد اين مكانيزمهاي دفاعي با شما ضرورتي ندارد. مراجعي توضيح ميداد كه به نظرش پدر او هيچگاه به وي توجهي نداشته، بنابراين او از پدر اجتناب ميكند. وقتي با شما صحبت ميكند گفتارش زير لبي و نامفهوم است. تفسير
شما جملهاي است نظير: "وقتي شما واضح صحبت نميكنيد، من فكر ميكنم كه شما از خود عليه ترسي محافظت ميكنيد، ترس از اينكه آنچه شما ميگوييد، براي من اهميتي نداشته باشد؛ چنانچه گويي من پدر شما هستم. اگر از شما بخواهم كه مطلبي را تكرار كنيد، باعث كاهش ترس شما ميشود، و اگر اين كار را نكنم، شما متقاعد ميشويد كه من نيز مثل او هستم و توجهي به شما ندارم".
تفسير تحولي
شما به مراجعين نشان ميدهيد كه چگونه تعارضهاي نشأت گرفته از گذشته، به موقعيتهاي كنوني منتقل ميشوند.
"من فكر ميكنم شما به اين دليل به همسرتان اجازه ميدهيد كه روزانه دو ساعت از زمان شام را با مادرش بگذراند، چرا كه نهايت تلاش خود را ميكنيد تا مثل مادرتان رفتارهاي نفرتانگيز انتقادگري و كنترلگري را كه در زمان جواني شما داشت، نشان ندهيد عدم شناخت Disidentification نسبت به مادر به عنوان مكانيزم دفاعي عليه احساس گناه) يا "به نظر ميرسد شما از خانمها به اين دليل اجتناب ميكنيد تا از خودتان در برابر تحقير شدن Humiliation محافظت كنيد، گويي هنوز محصل دبيرستاني هستيد و دخترها به خاطر چاقي شما را مسخره ميكنند".
تفسير خوابديدهها (رؤيا)
شما توضيح ميدهيد كه چگونه نمادگرايي در يك خوابديده خبر از تعارضهاي خاصي و يا مكانيزمهاي دفاعي دارد كه مردم نسبت به آنها بي اطلاعاند. براي ارائه بهترين تفسير ممكن، بهتر است كه به افكار مراجعين ("تداعي") درباره مؤلفههاي نمادين مختلف در رؤياها- مطالبي كه همان جلسه يا جلسات پيشين و يا بعدي مطرح ميشوند- استفاده كنيد.
آقاي NN، مهندس متأهلي است كه 35 سال دارد و از انزال زودرس شكايت دارد. او يكي از خوابديدههايش را اينطور تعريف ميكند: "در دادگاه بودم به نظر ميرسيد از چيزي كالفه هستم. كسي به من گفت كه هيأت منصفه بر عليه من است Jury is stacked against me. بيرون رفتم و تنها نشستم، در حالي كه آلت تناسلي خود را ميمكيدم Suck، و آلتم به اندازه سه فوت دراز شده بود."
در تداعيهاي مربوط به خواب گفت كه شب گذشته به خاطر عدم صرف شام با همسر و دو فرزندش و بجاي آن تماشا كردن مسابقه فوتبال به تنهايي، احساس گناه ميكرده است. او فكر ميكرد كه نبايد به هيچ كس تكيه كند. من مكانيزم دفاعي اجتناب از صميميت با همسرش را كه به صورت نمادين درآمده بود، اينگونه تفسير كردم "او ترجيح ميداد كه خودش، خود را ارضا كند (مكيدن آلت تناسلي)، ترجيح ميداد تا خودش، خود را "مردانه" بپندارد (آلت تناسلي سه فوتي) تا اينكه خواستهاش مبني بر نياز به همسر را بپذيرد، اين كار او باعث ميشد از احساس گناه ناشي از اين خواسته به شيوهاي كودكانه اجتناب كند. او به ياد آورد كه از همسرش خواسته بوده تا قبل از خواب به او يك ليوان شير داغ بدهد.
مثال ديگري از تفسير خوابديدهها:
خانم L، 29 ساله و بسيار كمرو، يكي از خوابديدههايش را اينطور تعريف ميكند: "چند مرد مرا تعقيب ميكردند، من ترسيده بودم و ميدويدم. متوجه منظور جنسي كارشان شده بودم. من در كوچهاي كه شبيه كوچه دوره بچگيهايم بود، گير افتادم. به سمت منزل خانم اسميت دويدم و در را قفل كردم. سپس از خواب بيدار شدم."
خانم L مردان را در تداعيهايش به اين صورت توصيف كرد: " به طور كلي مردان معمولاً فقط به يك چيز فكر ميكنند" و خانه آقاي اسميت "هميشه راحت و دلپذير بوده است".
همچنين خانم L، فكر ميكرد كه يكي از مرداني كه در خواب ديده بود شبيه چاك Chuck، يكي از "پسرهاي واقعاً جذابي" بوده كه او در دوره دبيرستان دوستش داشته؛ اما او هيچگاه علاقهاش را به چاك ابراز نكرده است. تفسيري كه به خانم L ارائه كردم اين بود" "به نظر ميرسيد خوابديده او نشان ميداد كه او خودش را در پناه همراهي با زنان كه به نظر ايمنتر ميرسند، به گونهاي
دفاعي مخفي كرده است. به نظر ميرسيد بخشي از ترس او به دليل فرافكني تمايلات جنسي خود او نسبت به مردان (چاك جذب) است كه او آنها را خطرناك مينداشت؛ بنابراين او خودش را از تمايلات جنسي مردان و فرد خودش پنهان ميكرد." او پاسخ داد، "كاملاً درست است، من نميخواستم"چاك" بفهمد چه احساسي دارم. من احساس ميكردم اگر اين موضوع را بفهمد تحقير ميشوم".
تفسير مقاومت
مراجع 35 سالهاي، جلسه اول بيست و پنج دقيقه تأخير داشت و گفت كاغذي را كه آدرس مطب را روي آن نوشته بوده، گم كرده است. در پاسخ به او گفتم "خوب شما هنوز هم مجبور به ملاقات با من نيستيد". او خنديد؛ تنفر شديدي را كه نسبت به درمانگر قبلي داشت به ياد آورد و اينكه تصور ميكرده كه احتمالاً مرا نيز دوست نداشته باشد.
مقاومت را نيز در جلسه بعدي، زماني كه مكانيزمهاي دفاعي را تشخيص داديد، تفسير كنيد. به طور خلاصه، شما بايد براي مراجعين توضيح دهيد كه تأخير آنها، غيبت، اشكال در صحبت كردن، فراموش كردن پرداخت هزينهها يا ابهام ميتواند به طور نمادين حاكي از نارضايتي آنان باشد، نارضايتياي كه آنان را از پيگيري درمان كما بيش بي اطلاع نگه ميدارد.
مرتبط كردن تفسيرها
شما، عقايد مختلف يك مراجع را كه به جلسه درمان آورده، به صورت كلامي به هم پيوند ميدهيد چرا كه به نظر شما بين آنها ارتباط وجود دارد. براي مثال تصور شما اين است كه در مورد مراجعي مكانيزمهاي دفاعي فعلپذيري، حركت از سوي فعلپذيري به فعاليت و تهيج Provocation آزارپذيري دركار باشد؛ به مراجع ميگوئيد: "شما جلسه را با شكايت درباره اينكه چگونه همسرتان سعي دارد با شما همچنان كه به يكي از سربازان نظامياش دستور ميدهد، رفتار كند. اكنون از من ميخواهيد به شما بگويم، درب
اره چه چيزي صحبت كنيد، شايد شما ميخواهيد به نحوي از من هم دستور بگيريد؟"
بازسازي
در اين فن تحليلگري، كه مورد استفاده بسيار نادري دارد، درمانگر متوسل به حدس و گمان درباره حوادث احتمالياي ميشود كه در دوران كودكي مراجعين به وقوع پيوسته است و به مشكلات فعلي آنان منجر شده است. اين فن در موقعيتهايي كارساز است كه مراجع نميتواند به خاطر بياورد چه اتفاقي چه اخيراً، چه سالها پيش براي او رخ داده است.
اين مسأله كه بازسازي حداقل تا حدي نادرست باشد، امري مسلم است. به همين دليل، مشغوليت ذهني با بازسازي تاريخچهاي از آزارگري جنسي كودك از دوران كودكي مراجع، در صورتي كه هيچ خاطرهاي از بدرفتاري ندارد، ميتواند، براي درمان خطرناك باشد. تمايل بيش از حد به بازسازي ميتواند منجر به سندرم حافظه اشتباه در درمان مراجع شود(بلوم 1996)، اين كار مراجع براي خشنود كردندرمانگر صورت ميگيرد از نوعي از مكانيسم ابرنويي است كه در آن درمانگر مراجع را مجبور ميكند تا باور كند اختلال خاصي دارد).
به عبارت ديگر، در صورتي كه درمانگر تلاش كند تا تاريخچهاي از آزارگري جنسي دوران كودكي مراجع را بازسازي كند، در حالي كه مراجع واقعاً چيزي از آن را به خاطر نميآورد، اين احتمال وجود دارد كه مراجع نظر درمانگر را به عنوان دفاعي عليه اضطراب يا احساس گناه به خاطر عدم توافق با نظر درمانگر، درون فكني كند. همچنين احتمال دارد كه مراجع از مكانيزم دفاعي فعلپذيري (با القاهاي درمانگر موافقت كند).
واكنشسازي gas lighting
(خيلي خوب رفتار كند در حالي كه احساس واقعي او خشم و عصيان است)، و تمايزناگذاري dedifferentiation (از جنبههايي از هويت خود دست بكشد تا هر چه بيشتر تا هر چه بيشتر شبيه درمانگر شود، اين كار به عنوان محافظي در برابر اضطراب جدايي عمل ميكند) استفاده كند. اين مكانيزمهاي دفاعي دقيقاً همان مكانيزمهايي هستند كه افراد را در برابر سردمداران ورؤسا هر كيش و آئيني آسيبپذير ميكند. در صورتي كه مراجعين خاطرات واضحي داشتند كه مورد سوء رفتار جنسي قرار گرفتهاند حل و فصل اثرات سوء رفتار جنسي بر مراجعين منطقيتر از به همراه داشتن اين اثرات است.
به عبارت ديگر، بازسازي مبتني بر شخصيت درست در موقعيتهايي ممكن است خاطرات ارزشمندي را از تعراضهاي مزمن و عمليات دفاعي برانگيزاند كه به ينش درماني منجر شود.
آقاي CX، 40 ساله و شاغل، زيردستانش را شفاهاً تهديد ميكند، اين كار او منجر به مقابله به مثل آنان شده، به صورتي كه آقاي CX را از بين خود طرد كرده و پيشرفت او بدين طريق محدود شده است. با استفاده از فن به هم پيوستن تفسيرها، رفتارهاي خود- تخريبگر او را با خاطراتي كه از گذشتهاش نقل ركده بود مبني بر اينكه، چطور پدرش وقتي او كودكي دبستاني بوده،با شلاق تنبيهاش ميكرده، به هم ارتباط دادم. ابتدا آقاي CX اعتراض خود را با اصطلاح "شلاق زدن" اينطور عنوان كرد كه "زدن" يا "تنبيه كردن" را به "شلاق زدن" ترجيح ميدهد. علاوه بر اين گرچه او به وضوح به خاطر ميآورد كه پدر چطور او را شلاق ميزده، اما هيچ واكنش هيجاني نست به آنها را به ياد نداشت.
بازسازي كه انجام دادم به اين صورت بود كه شايد وقتي پدرش او را ميزده آقاي CX عصبانيت را تجربه ميكرده، اما خشمش را فرونشاني suppress و نهايتاً خويشتنداري ميكرده است. اما در عوض، به نظر ميرسيد كه او خشمش را به زيردستان فعلياش جابهجا ميكند، كساني كه به لحاظ نميدن معرف تصاوير پدر هستند، او در ارتباط با زير دستان "انتقال" [روابط با پدر] را به كار ميبرد، و در اين رابطه او از آنان انتقاد ميكرد و مجدداً تنبيه ميشد. واكنش آقاي CX، يادآوري اوقات ديگري بود كه پدرش وقتي او جوان بالغي بود، چطوري وي را آلت دست خود قرار ميداده.
او به خاطر ميآورد، اوقاتي را كه به خاطر رفتارهاي پدرش تا سر حد جنون عصباني ميشد اما سعي ميكرد تا به هر ترتيبي شده رضايت پدر را كسب كند. ما همچنين متوجه شديم كه او مكانيزم دفاعي "همسانسازي با پرخاشگر" را نيز به كار ميبرد و مثل پدرش كه او را تنبيه ميكرد، زير دستانش را ميآزارد (مكانيزم دفاعي ديگري عليه احساس خشم نسبت به پدر)
تشخيص مكانيزمهاي دفاعي
اساساً براي تعيين وجود مكانيزمهاي دفاعي دو راه وجود دارد:
روش قياسي و استقرايي
فنون قياسي
شما ميتوانيد، رفتارهاي دفاعي را از طريق مشاهده عيني خاصي استنباط كنيد. همچنان كه در جدول 5-1 آمده است، وقتي كسي مشغول صحبت كردن است و ناگهان دست از صحبت ميكشد، موضوع را ناگهان عوض ميكند، غيبت دارد، درباره چيهايي كه مربوط به شماست گله ميكند(لانگز ، 1973)، خيلي نمادين صحبت ميكند("زندگي شبيه يك بسته شوكلات است...")، يا صحبت كردن به شيوهاي كه شما مجبور به سئوال درباره آنها ميشويد (ywtaq) احتمالاً فرد مكانيزم دفاعي بكار ميبرد. جدول 5-1 نشان ميدهد كه چگونه مكانيزمهاي دفاعي عليه عواطفي كه ناشي از تعارضهاي بين رواني ميان تمايلات (كشانندهها)، احساس گناه(فرامن)، واقعيت و روابط اند، به راه ميافتند.
جدول 5-1 پيگردي مكانيزمهاي دفاعي به روش استنباطي
تعارضها تعارضها در لحظهاي كه تقريباً نزديك آشكار شدن هستند فعال شدن تعارضها
كشاننده يبيدويي
(رهاني، مقعدي، تناسلي)
كشاننده پرخاشگري
(تخريب، كينهورزي)
فرامن
(احساس گناه، احساس شرم)
واقعيت
روابط موضوعي
مشكلات
(درآويختگي، دوري روابط)
قطع كردن صحبت
عوض كردن موضوع بحث
كاربرد نماها
Ywtaq
(شما ميخواهيد بيشتر پرس و جو كنيد)
تفسير تحولي genetic مواجه سازي
(فقط با مكانيزمهاي دفاعي) تفسير پويشي (مكانيزمهاي دفاعي+ عواطف)
گري (1994)، تأكيد ميكند كه قطع جريان كلامي نشانه كاربرد مكانيزم دفاعي است، جائي كه معمولاً مراجع از قدرت احساسات و تمايلات شديد آگاه شده است.
بسياري از مراجعين درمان را با مقاومت قابل توجهي آغاز ميكنند. برخي نيز آرزو دارند كه درمان را خيلي زود ترك كنند. در هر دو مورد، ممكن است شما مجبور شويد مداخله كنيد. مداخلهاي كه مربوط به مكانيزمهاي دفاعي قابل استناد به مقاومت است. طرحهايي كه در پي ميآيند، برخي از موضوعهاي معمول مقاومت و انواع عقايدي را نشان ميدهند (نه دقيقاً با كلمات ارائه شده) كه شما مايل خواهيد بود تا معني آنها را براي مراجعين در طي درمان روشن كنيد.