بخشی از مقاله

چکیده:

قیام مقدس و پرشکوه امام حسین - ع - ریشه در انحراف های بنیادی و اساسی در جامعه اسلامی داشت. این انحراف ها زائیده انحراف حکومت اسلامی از مسیر اصلی خود از سقیفه به بعد بود. که پس از شهادت علی - ع - کلا به دست سلسله سفیانی و حزب ضد اسلامی اموی افتاد. به گواهی اسناد تاریخی, سران این حزب هیچ اعتقادی به اسلام و اصول آن نداشتندو ظهور اسلام و به قدرت رسیدن پیامبر اسلام - ص - را, جلوه ای از پیروزی تیره بنی هاشم بر تیره بنی امیه, در جریان کشمکش قبیلگی در درون طایفه بزرگ قریش می دانستندما در این کوتاه به بررسی تائید یا رد قیام امام حسین - ع - می پردازیم.

مقدمه:

علل و عوامل قیام امام حسین - ع - چه بود؟

امام در مقابل حکومت یزید و بیعت خواستن او دو گزینه بیش تر نداشت:

یک؛ بیعت با یزید،

دو؛ قیام که نتیجه آن شهادت بود، زیرا دشمن برای کشتن امام جدی بود، که در صورت عدم بیعت، امام را به شهادت برساند.

امام به هیج عنوان نمی توانست با یزید بیعت کند، زیرا بیعت حضرت، پیامدهای منفی زیادی داشت. بیعت امام مساوی بود با به رسمیت شناختن حکومت غیر مشروع یزید. یزیدی که برای نابودی اسلام شمشیر آخته بود.

در این جا بایسته است هم به فلسفه قیام امام و هم به علل عدم بیعت اشاره شود:

انحراف از سنت نبوی و عدالت علوی، از زمان های گذشته آغاز شده بود؛ اما با ظاهرفریبی، روند خود را ادامه میداد. اهلبیت - ع - و صحابه پاک همچون سلمان، ابوذر، عمار و... در هر فرصتی به ابراز حق و آگاه کردن مردم میپرداختند. اما نقطهای از تاریخ فرا رسید، که دو طرف احساس کردند باید حرف آخر را بزنند و کار را یکسره کنند.

پس از درگذشت معاویه - سال60 قمری - و روی کار آمدن یزید، چنین موقعیتی به دست آمد. از یک سو یزید منکر همه چیز شد و اعلام کرد: »لعبت هاشم بالملک فلا خبر جاء و لاوحیٌ نزل؛ بنیهاشم با حکومت بازی کردند و هیچ خبری از آسمان نیامده و هیچ وحیی نازل نشده است او تصمیم قاطع گرفته بود که با تهدید و قتل، اجازه هیچ گونه فعالیت را به دیگران ندهد؛ به طوری که پیش از انتشار خبر مرگ معاویه سعی داشت از امام حسین - ع - ، عبداالله بن زبیر و عبداالله بن عمر بیعت بگیرد؛ حتی با تهدید به قتل.

این جا امام حسین - ع - باید تصمیم جدی خود را بگیرد. هنر حضرت در این بود که »حقانیت« خود را با پاسخ به دعوت کوفیان، با تدبیر و »عقلانیت« پیش برد؛ به گونهای که بر همگان اتمام حجت شد. نهضت خود را با »مظلومیت« آمیخته کرد، تا چهره ظالمان هر چه منفورتر در طول تاریخ باقی بماند و محو نشود.

از دیدگاه امام حسین - ع - امامت و رهبری امت اسلامی شایستگیهایی را میطلبد، که یزید و هر کس که مثل وی باشد، فاقد آن است.

وقتی ولید استاندار مدینه، امام را به استانداری دعوت کرد و خبر مرگ معاویه را به حضرت داد و نامهای را که یزید برای گرفتن بیعت به او نوشته بود خواند، امام فرمود: »ماالإْمام الاالْعاملبالْکتاب والْقائمبالْقسْطالدّائِن بدینالْحق والْحابس نفسه علی ذاتاللّه؛ امام آن است که به کتاب خدا حکم کند. عدل و داد بر پا نماید. دین حق را گردن نهد و خویشتن را وقف رضای خدا کند

بنا به نقل یعقوبی و خوارزمی، یزیدصریحاً به ولید نوشته بود: »اگر حسین و ابن زبیر از بیعت خودداری کنند، گردن شان را بزند و سرهای شان را نزد او بفرستد

امام در جواب ولید فرمود: اینکه در پنهانی و خلوت بیعت کنم، برای تو کافی نخواهد بود؛ مگر آن که آشکارا بیعت کنم و مردم آگاه شوند.

ولید گفت: آری!

فرمود: تا بامداد صبر کن.

مروان گفت: به خدا سوگند! اگر حسین در این ساعت بیعت نکند و از تو جدا شود، دیگر بر او قدرت نخواهی یافت. او را حبس کن و نگذار از این جا خارج شود؛ مگر آن که بیعت کند یا گردنش را بزن!

امام فرمود: وای بر تو! آیا به کشتن من امر میکنی ؟ چه قدر پستی!
سپس رو به ولید کرد و فرمود: »ای امیر! ما خاندان نبوت و معدن رسالتیم. محل آمد و شد فرشتگان و محل فرود رحمت خدا هستیم. خدا با ما - فیض وجود را - آغاز کرده و با ما به پایان میرساند. یزید فاسق، فاجر، شرابخوار، قاتل بی گناهان و متجاهر به فسق و فجور است. کسی مانند من با مثل او بیعت نمی کند؛ ولی بامدادان خواهیم دید، که کدام یک از ما سزاوار و شایسته بیعت و خلافت است.«

وقتی امام از نزد ولید بیرون رفت، مروان گفت: »خلاف گفته من عمل کردی. به خدا دیگر چنین فرصتی به دست تو نخواهد افتاد.«

ولید گفت: »وای بر تو! به من میگویی دین و دنیای خود را از دست بدهم! دوست ندارم، که مالک دنیا باشم و حسین را کشته باشم. آیا حسین را بکشم برای این که میگوید: بیعت نمیکنم! کسی که خون حسین را بریزد و در روز قیامت خدا را ملاقات کند، میزان عملش سبک است. خدا روز قیامت به او نظر نمیکند. به او رحمت ننماید و برای او عذابی دردناک هست!

این قسمت از تاریخ، برای درکعلّت قیام و خودداری حضرت از بیعت و تعیین هدف و مبدأ آن امام شهید، بسیار حساس و مهم است؛ زیرا مواردی را یادآور شده، که هر یک برایردّ بیعت و وجوب قیام کافی است.

مواردی که امام حسین - ع - مستند و دلیل خودداری از بیعت و تصمیم بر مخالفت قرار داد، کسی در صحت و درستی آن شک نداشت و مورد قبول و اتفاق همه بود؛ حتی ولید، عموزاده یزید و استاندار او درستی این سخنان را انکار نکرد و در برابرقوّت منطق و صحت استدلال و احتجاج امام هیچ ایراد و اشکالی ننمود.

عبارت: »و مثلی لایبایع مثله« نتیجه دلایل مستندی است، که راجع به صلاحیت بی نظیر و شخصیت ممتاز خود و سوابق و احوال ننگین یزید فرمود؛ یعنی، کسی مثل من، با این گذشته درخشان و با مقام رهبری به حقی که نسبت به جامعه دارد، با کسی مثل یزید بیعت نمیکند؛ زیرا بیعت با خلیفه در اصطلاح مسلمانان، تعهد اطاعت از کسی است که مرکز تحقق هدفهای عالی اسلامی، منبععزّت و اعتلای مسلمانان و اعتلای کلمه اسلام، حامی قرآن، آمر به معروف، ناهی از منکر و به عبارت دیگر قائم مقام و جانشین پیامبر باشد.

معنای بیعت صحیح، ابراز آمادگی در فرمانبردن از دستور خلیفه و فداکاری در راه انجام اوامر او است، که بر هر مسلمان به حکم آیه »اطیعوا االله و اطیعوا الرسولالوالاَْمْرمنْکمْ - 6 - « واجب است.

بیعت با مثل یزید - هر چند صورتسازی و برای دفع ضرر باشد - امضای قانونی شدن فسق و فجور، تجاهر به منکرات و معاصی، پایمال کردن حقوق، اتکا به ظالمان، ستمکاران، فاسقان و فاجران است.

این بیعت،تعّهد همکاری در قتل مردم بیگناه و بردن آبرو وعزّت اسلام است، اما ساحت مقدس امام حسین - ع - به بیعت ننگین آلوده نخواهد شد.

حضرت جمله »مثلی لا یبایع مثله«را مانند یک حکم بدیهی و مورد اتفاق همه فرمود؛ زیرا احدی از مسلمانان با وجدان نمیگفت: شخصیتی مثل حسین - ع - با ناکسی مثل یزید بیعت کند. حضرت در عبارتی دیگر وضعیت اسفناک جامعه تحت سرپرستی یزید و عدم بیعت خود با وی را این گونه بیان فرمود:

إِنﱠالِلﱠهِ»إِلَیْهوَإِنﱠاراجِعُونَالْإِسْلَامِلَیالسﱠلَامُإِذْبُلِیَتِقَدْالْأُمﱠهُبِرَاعٍمِثْلِیَزِید؛ - - 7 بازگشت همه ما به سوی خداست - کنایه از اینکه مرگ در این حال بهتر است تا بیعت با یزید - پس باید با اسلام خداحافظی کرد وقتی که فرمانروایی مانند یزید، حاکم مسلمانان باشد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید