بخشی از مقاله

مدیریت موفق

مقدمه :
تاكنون برای مدیران وظایف گوناگونی شناخته شده است و هر یك از صاحبنظران رشته‌های مدیریت و علوم رفتاری نیز نسبت به دسته ‌ای از این وظایف توجه بیشتری نشان داده‌اند. در علوم مدیریت نسبت به وظایف خاص مدیران در زمینه برنامه‌ ریزی و سازماندهی تأكید می‌شود و در مباحث روان شناسی مدیریت ابعاد انسانی مورد توجه قرار می ‌گیرد. سازمانی را در نظر بگیرید كه هر چند مدیر آن به همه وظایف خود عمل كرده، اما كاركنان سازمان افسرده، ناراضی و كم تحرك هستند . در این صورت آیا می ‌توان گفت مدیر بخش به وظایف اساسی خود عمل كرده است و این حالت های كاركنان مشكل دیگری است كه باید در جای دیگری حل شود؟

از مشخصات یك سازمان سالم آن است كه سلامتی جسمی و روانی به همان اندازه مورد توجه مدیر قرار گیرد كه تولید و بهره‌وری مورد تأكید است. در یك جامعه سالم مسئولیت سازمان ها منحصر به ارائه خدمات سودآوری از سوی كاركنان آن سازمان نیست و مدیریت اثربخش نیز بدون توجه و اعتقاد به سلامت روانی كاركنان حاصل نمی‌ شود. جامعه ‌ای را در نظر بگیرید كه هر چند سازمان های آن با اتخاذ شیوه‌های گوناگون و با فراموش كردن ابعاد انسانی محیط كار به سطح تولید مورد نظر رسیده‌اند، اما كاركنان این سازمان ها عصبی ، مغموم ، ناراضی ، پرخاشگر ، بدبین و در انتظار فرصتی هستند تا پریشانی های روانی خود را با كم كاری ، ترور شخصیت یكدیگر ، ایجاد سوانح و حوادث به شیوه‌ای مخرب نشان دهند.


ويژگي هاي مديران کارآمد
هر مدير بايد داراي ويژگي هايي باشد که اورا در خور و شايسته رهبري محيط آموزشي گرداند. . اين توانمندي ها که به توانمنديهاي رهبري موسوم است فرد را در بين ساير افراد متمايز نموده و او را قابل مراجعه ، اعتماد و اطمينان سازد .
مک موري (Mc Murray ) ده ويژگي را براي يک رهبر موفق بر مي شمرد که مي تواند الگويي براي تمرين مديريت و رهبري آموزشي به حساب آيد :
1- استقلال فکر
2- اتکاي به نفس
3- قضاوت درست
4- ابتکار
5- جامعيت فکر
6- پيش بيني احتمالات
7- داشتن نظم

 


8- منصف بودن
9- قاطعيت
10- رعايت اصول اخلاقي
صاحب نظران ويژگي هاي ديگري نيز براي مدير آموزشي بر شمرده اند که در چهار موضوع مهارتهاي مديريتي ، مهارتهاي بين فردي ، ارتباط و ساير جنبه هاي مهارتي در اين مقاله مورد بررسي قرار مي دهيم .


الف ) مهارتهاي مديريتي
1- تجزيه و تحليل مسائل :
اين توانايي به جمع آوري داده ها و تجزيه اطلاعات پيچيده براي عناصر هم يک مسئله بر مي گردد .به عبارت ديگر ، مدير بايد بتواند به جستجوي اطلاعات براي هدف معين بپردازد و از آن اطلاعات براي حل مسئله و تصميم گيري استفاده کند .
2- قضاوت :
توانايي رسيدن به نتيجه گيري هاي منطقي و اتخاذ تصميمات پر کيفيت بر پايه اطلاعات موجود ، داشتن مهارت در تشخيص نيازهاي آموزشي و تعيين اولويت بين آنها ، دارا بودن توان ارزشيابي انتقادي از ارتباطات کتبي .
بر اين اساس ، يک مدير آموزشي خوب کسي است که بتواند نيازهاي آموزشي جامعه و مدرسه را مشخص کرده و با رعايت الويت ها ، به تصميم گيري درباره حل و تأمين آن نيازها بپردازد
3- توانايي سازماني :
توانايي برنامه ريزي ، زمان بندي و کنترل کار ديگران و داشتن مهارت در استفاده بهينه نيروها و توانايي برخورد درست با درخواست هاي ديگران در يک زمان . بدين ترتيب ، مدير آموزشي کسي است که بتواند از زمان و نيرو بطور بهينه و صرفه جويانه در حل مشکلات و تأمين درخواست ها يا نيازها استفاده کند .
4- مصمم بودن :
توانايي در تشخيص اينکه بدون توجه به کيفيت تصميم ، چه زماني نياز به اتخاذ تصميم است . درک درست و بموقع زمان تصميم گيري يکي از ويژگي هاي مهم رهبري آموزشي است .

ب ) مهارتهاي بين فردي
1- رهبري :
توانايي در درگير کردن و مشارکت دادن سايرين در حل مشکلات و مسائل سازمان و تشخيص اين که چه زماني گروه نياز به هدايت دارد و تعامل گروه با گروه براي راهنمايي آنها در انجام و تکميل کارها از ويژگي هاي رهبر آموزشي است .
2- حساسيت :


يک مدير آموزشي موفق نسبت به نيازها ، خواسته ها و مشکلات شخصي اعضاي سازمان دارد . او مي تواند تعارضات را حل کند و با افرادي که زمينه ها و سوابق متفاوتي دارند رفتار و برخوردي مناسب داشته باشد . او مي داند که چگونه با مسائل عاطفي برخورد کند و از چه نوع اطلاعاتي با هر کس استفاده کند .
3- تحمل فشار :
توانايي کار کردن در شرايط تحت فشار و در زماني که مخ

الفين ( نيروهاي مخالف ) در حال فعاليت هستند و همچنين توانايي فکر کردن در زمان وقوع مشکلات از ويژگي هاي مدير آموزشي خوب است .

ج ) ارتباط
- ارتباط شفاهي :
مدير آموزشي موفق است که بتواند درباره ايده ها و وقايع سخنراني روشني داشته باشد .
- ارتباط کتبي :
مدير آموزشي بايد بتواند ايده ها و افکار خود را کتباً به روش درست با مخاطبين مختلف مانند دانش آموزان، معلمان و اوليا و ديگران در ميان بگذارد .

د ) ساير جنبه هاي مهارتي
- علائق مختلف :
يک مدير آموزشي خوب بايد توانايي و علاقه مندي لازم جهت شرکت در موضوعات و وقايع مختلف را داشته باشد .
- انگيزه شخصي :
يک مدير آموزشي موفق کسي است که در در تمام فعاليت هايش نوعي نياز به کسب موفقيت وجود داشته باشد . بايد شواهدي مبني بر اهميت کار براي ارضاء نيازهاي شخصي او مشاهده شود .
- ارزش هاي آموزشي :
داشتن فلسفه آموزش و پرورش کاملاً مستدل و روشن و توان پذيرش ايده هاي جديد و تغييرات از ويژگي هاي مديران آموزشي خوب است .
با توجه به اصول مديريت اسلامي و مديريت در ايران ويژگي هاي ديگر

ي براي مديران کارآمد بيان شده است که مورد بررسي قرار مي دهيم :
1- نفوذ شخصي :
مدير رهبر بايد بتواند افراد زيادي را جذب کند و در هنگام لزوم افرادي را دفع نمايد . آنچه مسلم است که قوه جاذبه مدير بايد از نيروي دافعه او بيشتر باشد . کساني که به دلايل مختلف مثل سردي و تندي رفتار ، عدم سازش و ناتواني کنترل احساسات خود ، باعث دلسردي و پراکندگي انسانها مي شوند ، رهبران خوبي نيستند .


در حالي که جذب افراد بايد سهولت بيشتر انجام گيرد ، نبايد افراد را به سادگي از دست داد .
علي (ع) : اعجز الناس من عجز عن اکتساب الاخوان ، و اعجز منه من ضيع ظفر منهم .
عاجز ترين فرد کسي است که دريافتن دوست ناتوان باشد و از او ناتوان تر کس

ي است که دوستان بدست آورده را از دست بدهد .
البته بايد توجه داشت که ملاک جذب و دفع ، حق است و هر رهبري که جاذبه زيادي داشته باشد ، الزاماً کارش حق نيست . از آنجا که مديران آموزشي با معلمان که قشري شري

ف ، وظيفه شناس و زحمتکش مي باشند ، ارتباط دارند ، بايد رفتاري همراه با محبت ، دوستي ، خيرخواهي ، رعايت حقوق ، دادن ارزش ، احترام و بالاخره جاذبه لازم باشد .
مدير رهبر بايد از جهتي خونگرم و از جهت ديگر خونسرد باشد . خونگرمي به معني خوب با مردم رابطه برقرار کردن با آنها جوشيدن و در ميان آنها بودن است . خونگرمي حالت و جوّي خوش آيند و مساعد براي جذب افراد بيشتر فراهم مي سازد . در مقابل ، مدير بايد در مواقع سختي و اضطرار ، بروز مشکلات و بحرانهاي سخت خونسرد و خودنگهدار باشد . او بايد قلبي بزرگ و روحي عظيم داشته باشد . هرچه اهداف انسان عالي تر و روحش بزرگتر باشد ، قدرت مقابله و توان سکون و آرامش او بيشتر مي شود . اکثر مردان بزرگ جهان ، بزرگي خود را از روح بلند و همت عالي خود يافته اند و در همين راستا در حوادث بزرگ چون کوهي استوار و سربلند ، آرامش و وقار خود را حفظ کرده اند .
نکته مهم اين است که خونسردي قابل تمرين کردن و يادگرفتن است . دليل روشن آن اين است که معمولاً افرادي که تجربيات بيشتري دارند ، از جوانان و افراد کم تجربه در برخورد با وقايع و بحرانها خونسردترند . از جهت ديگر ، نگاهي به روش زندگي جوامع مختلف نشان مي دهد که مردم

فرهنگهايي متفاوت ، از نظر درجه خونسردي ، خوش مشربي و اجتماعي بودن با هم فرق مي کنند . مدير بايد هنگام بروز دشواري ها به خود تلقين کند که اولين وظيفه او حفظ آرامش و داشتن برخوردي منطقي با مسئله است . گاهي اوقات ، برخوردها و تجربيات شغلي و شخصي موجب عادت به خونسردي است . مديراني که از مشکلات و سختي ها نمي هراسند و بعضاً به سراغ خطرها مي روند ، معمولاً افرادي خونسرد هستند .
بدون ترديد ، سخن گفتن و شيوه سخنوري از عوامل عمده برقراري ارتباط و نفوذ در ديگران است و سبب موفقيت انسان در روابطش با زير دستان و همکاران مي شود .


2- اعتماد به نفس و خودپنداري مثبت :
اعتماد به نفس يعني اينکه فرد نسبت به توانايي ها و نقاط مثبت خود اطمينان داشته باشد . فردي که اعتماد به نفس دارد ، خود را در انجام کارها و وظايفش توانا مي يابد و با اطمينان بيشتري قدم هاي بعدي را براي حصول نتيجه بر ميدارد . خودپنداري نيز در راستاي اعتماد به

نفس قرار مي گيرد . اگر به فردي که در موضوعي استعداد دارد گفته شود که استعداد ندارد و آن فرد چنين ادعايي را بپذيرد ، از نظر پيشرفت تحصيلي و موفقيت در کارها دچار اشکال خواهد شد .
فردي که خود پنداري منفي دارد ، همواره زندگي و کارهايش با ترديد ، دودلي و هيجان تؤام مي شود که همه اينها محدود کننده توانايي هاي فرد و در نتيجه کند و يا متوقف کننده موفقيت است .
مدير بايد به گفته ها ، افکار ، اعمال و موفقيت هايش اطمينان داشته باشد .
3- قابل اطمينان و اعتماد زيردستان بودن :
رهبر يا مدير نماينده زيردستان خود است و به خاطر آنها رهبري مي کند و بايد بتواند با حسن نظر تمام ، به حرفها ، درد دلها و گرفتاريهاي آنها گوش بدهد و اسرار آنها را تا آنجا که منافع عمومي جامعه به خطر نيفتد ، حفظ کند ، مديري که قابل اعتماد نباشد ، نمي تواند از گرفتاري ها و مشکلات و خواست هاي افراد و سازمان آگاهي پيدا کند . معمولاً ، در چنين حالتي فقط مشکلات عمده که به درجه انفجار و ظهور رسيده اند ، از نظر او مي گذرد . درستي و امانت و صداقت در

گفتار و رفتار و قولهايي که داده مي شود و بالاخره خيرخواهي و حسن نظرداشتن از مقدمات و لوازم قابل اعتماد بودن است . اين مسئله در مديريت آموزشگاهي از اهميت فراوان برخوردار است . نوجوانان و جوانان به علت کم تجربگي و خصوصيات خلقي سن خود و نيازهاي خاصي که دارند ، هر لحظه ممکن است نياز به کمک و راهنمايي داشته باشند . مدير آموزشي بايد چنان قابل اعتماد

باشد که دانش آموزان ، معلمان و اولياء بتوانند مسائل خود را بدون ترس و احساس خطر با او در ميان گذارند . اگر مديري بخواهد داراي ويژگي قابل اعتماد بودن شود ، بايد يک يک مسائل فوق را رعايت کند تا پس از مدتي زمينه هاي اعتماد به او در بين همکاران و پيروان يا زيردستانش فراهم شود .
4- داشتن فلسفه روشن و اهداف بزرگ :
کساني که از توانمندي رهبري برخوردارند ، معمولاًداراي فلسفه و جهان بيني روشني هستند . آنها براي جهان خلقت ، پديده هاي جهان و زندگي اهدافي قائل هستند و مي دانند که هيچ چيز بدون هدف وجود ندارد . اين افراد ، در زندگي فردي ، اجتماعي و سازماني خود هدفمند هستند و همواره به اهداف خود آگاهي مي باشد ، يک مدير خوب آموزشي دلايل مدير شدن خود را به خوبي مي داند ، به وظايف خود آشناست و مي تواند آينده روشني براي مدرسه يا سيستم آموزشي خود ترسيم کند . اين اهداف ممکن است، ميان مدت و بلند مدت باشد .
مديراني که زمينه هاي رهبري در آنها وجود دارد ، ازاهداف کوچک و روزمره مي گذرند و بيشتر بر اهداف بزرگ و بلند مدت تکيه دارند . معمولاً اهداف بزرگ ريشه در آينده دارند و هرچه هدف ، آينده عميق تري را در بر بگيرد ، بزرگتر است . اهداف بزرگ به سادگي بدست نمي آيد . براي رسيدن به اهداف بزرگ بايد مقدار قابل ملاحظه اي از خطر و يا ريسک را پذيرفت .
5- بصيرت و قدرت پيش بيني کنندگي :
بصيرت يعني فهم نسبتاً سريع روابط علت و معلولي عوامل در وقايع ، مسائل و پديده ها و پيدا کردن راه حلهاي مناسب براي آنها . مدير يا رهبر بايد بايد توانايي پيش بيني کنندگي وقايع را داشته باشد . کسي که بصيرت دارد ، مي تواند از روي شواهد و قرائن مسائل موجود را پيش بيني کند که در آينده چه مسائلي يا وقايع جديدي پيش خواهد آمد . مدير بصير به آينده مي نگرد و وضع سازمان خود را براي آن زمان در نظر مي گيرد. او بدين طريق از يک طرف جلوي بروز مشکلات و مسائل زيادي را که در آينده ممکن است اتفاق بيفتد مي گيرد و از طرف ديگر سازمان و افراد خود

را براي پذيرش تغييرات آتي آماده مي سازد .
بصيرت با هوش و استعداد فرد بي ارتباط نيست و به همين دليل مقدار آن از فردي تا فرد ديگر تفاوت دارد بصيرت از ماده بينايي و بينا بودن است . بينا کسي است که مي بيند ، مي انديشد و وتصميم مي گيرد . پس بينايي ، ديدن با چشم ظاهري و حسي نيست ، بلکه بيشتر به معني ديدن با چشم عقل و هوش است . تفاوت فرد با بصيرت و بدون بصيرت اين است که فرد بي بصير

ت فقط مي بيند ولي فرد با بصيرت مي بيند و پيش بيني مي کند . ممکن است ، يک مدير آموزشي بي انضباطي دانش آموزان ، ترک تحصيل ، کاهش نمرات و يا مجموعه اي از رفتارهاي نا مطلوب را ببيند و با آنها فقط در حد تنبيه فرد و يا بررسي موردي مسئله برخورد کند . در مقابل ، مدير ديگر ، ممکن است آن را بصورت يک جريان که عوامل و علل مختلفي دارد ببيند که در صورت پيش گيري نشدن عواقب ناگواري از نظر تربيتي و اجتماعي براي مدرسه و جامعه به بار بياورد .
مدير بصير کسي است که به امور آشناست و درباره آنها شناخت دارد و بالاخره مي فهمد چه بايد بکند .


امام صادق (ع) درباره بصيرت فرموده است :
العامل علي غير بصيره کالسائر علي غير الطريق لايزيد سرعه السيرالابعداً
هرکه بدون بصيرت عمل کند ، مانند کسي است که بي راهه مي رود و هر چه شتاب کند ، از هدف دورتر مي گردد .
( اصول کافي ، ج 1 ، ص 54 )
6- قوه ابتکار و خلاقيت :
آموزش و پرورش عامل بوجود آورنده تفکر خلاق است و بيشتر کوشش هاي آن مصروف بارآوردن انسانهاي خلاق و مبتکر مي شود . مدير آموزشي ، راهنما و هدايت کننده معلمان و دانش آموزان به سمت اين هدف است . مدير آموزشي که خود به عنوان يک الگو در صف اول اين حرکت است نبايد فکري بسته و غير قابل انعطاف داشته باشد . افکار کليشه اي و قالبي جلوي رشد دانش آموزان و معلمان را مي گيرد ، مانع پذيرش تغييرات و نوآوري هاي ضروري مي گردد و جلوي بروز افکار نو و سازنده را مي گيرد . يک مدرسه ، هميشه به ايده هاي جديد و راههاي نو نياز دارد که به تقويت روح خلاقيت و تشويق افراد به تشريک مساعي بپردازد.
داشتن روح قدر شناسي از ايده ها و افکار جديد و توان تحمل آنها زمينه هاي آزادي و در نتيجه 
داشتن ديدي انتقادي که چراهاي يک راه و اثربخشي يک وسيله يا نيرو را مورد سؤال قرار دهد سبب پيدايش خلاقيت مي شود .
در سازمانهايي که مديران نسبت به مشارکت افراد در تصميم گيريها و دادن مسئوليت و اختيار علاقه بيشتري نشان مي دهند ، ميزان خلاقيت و ابتکار و مسئوليت پذيري براي حل مشکلات بيشتر از سازمانهاي خودکامه يا کاملاً متمرکز است .
بررسي هاي روان شناختي نشان مي دهد ، هرگاه مردم فرصت بيان انديشه هاي خود را بيابند و در تصميمي که بر سرنوشت آنان اثر مي گذارد شريک شوند ، ايشان نوآفريني و آفرينندگي بيشتري از خود نشان مي دهند و مسئوليت بيشتري را مي پذيرند .شوند که بايد در مورد آنها تصميم بگيرند . تصميم گيري يعني پيدا کردن يک راه حل مناسب براي مشکلي که مطرح شده است . براي دستيابي به يک راه حل مناسب يا بهينه بايد از توان بررسي و مطالعه عوامل يا متغيرهاي موجود در يک پديده برخوردار بود . مدير بايد بتواند مراحل حل مسئله از تشخيص و تعريف تا پيدا کردن راه حل و به اجرا در آوردن تصميم و ارزشيابي نتايج را بپيمايد .
قدرت تصميم گيري از يک طرف با ادراک عمومي و توان تجزيه و تحليل فرد و از طرف ديگر به قدرت خلاقيت و ابتکار او بستگي دارد .مدير آموزشي بايد درباره هر مسئله اي از اطلاعات و آگاهي نسبتاً وسيعي برخوردار باشد تا بتواند علل و عوامل بوجود آورنده آن را تشخيص دهد . سپس با استفاده از نيروي ابتکار و خلاقيت خود و با تکيه بر واقعيات و عللي که شناخته است راههاي مختلف حل مسئله را مورد بررسي قرار دهد و با در نظر گرفتن همه شرايط و مقايسه همه راه حلها الويت راه حلها را تعيين و يک راه حل بهتر را برگزيند .
8- اراده ، پشتکار و جديت :
داشتن توان تصميم گيري ، خلاقيت و ابتکار براي هر مدير ضروري است ، اما به صرف داشتن آنها ، الزاماً مدير موفق نمي شود . پس از گرفتن هر تصميم ، مصمم بودن براي تعقيب و اجراي آن و رسيدن به نتيجه نيز بسيار ضروري است . همه مردم تا حدودي افکار و آرمانهاي زيادي در مغز خود مي پرورانند و تصميمات زيادي در زندگي خود مي گيرند ، ولي به علت نداشتن اراده قوي تصميماتشان به قطعيت و اجرا نمي رسد و آنها را قبل از شروع يا در حين عمل رها مي کنند

.
اراده يعني خواست تؤام با پاي بندي و پايمردي که فرد را در تصميمات و خواسته هايش محکم و استوار مي سازد و پس از تفکر لازم و انتخاب راه هيچ ترديدي بخود راه نمي دهد و تا حصول مقصود بر همان تصميم و انتخاب مصمم باقي مي ماند . مردان و زنان بزرگ جهان انسانهاي با اراده اي هستند که تزلزل فکر و ترديد به خود راه نمي دهند . اراده از جهتي به دانش و اطلاعات فرد و تشخيص راه درست و از جهت ديگر به اعتماد به نفس و بلوغ روان او بستگي دارد . بالعکس هم

روشن نبودن مسئله و راه حل و هم عدم پايداري رواني مي تواند ما را در راه رسيدن به اهداف و تصميماتمان با شکست روبه رو سازد .
9- صبر و بردباري :
گاهي اوقات مسائل انضباطي ، مشکلات اخلاقي و فرهنگي ، بيماريها و تقاضاهاي افراد و ... چنان بر مدير فشار مي آورد که عرصه بر او تنگ مي شود . چنانچه مديري از بردباري و حلم کافي برخوردار نباشد ، کنترل خود را از دست مي دهد . مديريت آموزشي ، از نوع مشاغلي است که در درون فعاليت هاي خود از تنوع و گوناگوني وظيفه برخوردار است . رسيدگي به امور معلمان ، روش تدريس ، وسائل آموزشي و کمک آموزشي ، امتحانات و برقراري ارتباط با اولياء ، معلمان و مقالات

اداري و آموزشي از نمونه هاي آن است . اصولاً کار آموزشي و پرورشي نياز به حوصله و بردباري دارد . تا معلمي نتواند با دقت و متانت مباحث درسي را يکي پس از ديگري به دانش آموزان تفهيم کند ، معلم موفقي نخواهد بود . تا مديري قادر نباشد وقت نسبتاًزيادي را با معلمان و دانش آموزان بگذارند ، مدير کارآمدي به حساب نمي آيد . گاهي اوقات ، بايد ساعت ها و روزها وقت صرف کرد تا به علت مشکلي پي برد . تماس با اولياء دانش آموزان و معلمان به منظور کسب اطلاعات درس

ت و پيدا کردن نيروها و امکاناتي که بتواند مشکلات دانش آموزي را حل کند ، وقت زيادي مي طلبد .


اصولاً ، قسمت پر اهميت آموزش و پرورش ، کارکردن با افراد ضعيف ، مشکل دار و عقب افتاده است و نه فقط کارکردن ، با افرادي قوي . کارکردن با افرادي که نسبتاً ضعيف هستند نياز به صبر و حوصله دارد و به سادگي کارکردن با افراد باهوش و يا موفق تحصيلي نيست . تا مدير نتواند رفتار نامطلوب افراد را در حين مداوا و بهبود تحمل کند ، مدير خوبي نيست همان گونه که يک پزشک بيمار رواني و يا جسمي خود را به علت بيمار بودن به باد کتک و يا ملامت نمي گيرد ، يک مدير آموزشي نيز بايد به افراد به عنوان کساني که مشکل دارند و يا به اصطلاح بيمار هستند بنگر

د .
10- شجاعت :
مدير آموزشي بايد انساني دلير ، حقيقت جو و دفاع کننده از حق و درستي باشد . اگر مدير فردي محافظه کار و ترسو باشد و علي رغم تشخيص درستي مسئله ، بنا به فشارها ويا ملاحظاتي دست از حق بردارد و به ناحق عمل کند ، در دراز مدت سبب نارضايتي افراد درستکار و جسور شدن کساني که با صداقت عمل نمي کنند خواهد شد . شجاعت يعني ميل به حق گويي و دفاع از حق . فرد شجاع کسي است که آنچه حقيقت دارد را بازگو و عمل کند و از دفاع از حق نهراسد .
علاوه بر آن شجاعت يعني خطرپذيري و قبول عواقب و آثاري که احتمالاً از انجام يک کار ممکن است برجاي بماند بطور کلي ، هر تصميم و برنامه اي مخاطراتي دارد که بعداً ممکن است مورد سؤال قرار گيرد . چنانچه مديري به دانش آموزان اجازه شرکت در يک مسابقه را بدهد و حادثه اي براي يکي از آنها رخ دهد مدير مسئوليت آن را تا حدي که به آنها اجازه داده است و به او مربوط مي شود مي پذيرد . اگر يکي از دبيران مرتکب عمل خلافي شود که تأثيري سوء بر رفتار دانش آموزان بگذارد باي با شجاعت تصميم مقتضي بگيرد و چنانچه با مخالفت هايي روبه رو شود به دفاع بپردازد .
11- وقت شناسي ، نظم و سازماندهي :
شناخت زمان و ارزش دادن به وقت از ويژگي هاي مردان و زنان بزرگ است . چه بسا فرصت ها و زمانهاي مناسب که به علت بي توجهي و يا غفلت از دست مي رود . تشخيص درست و به موق

ع مشکلات ، حوادث و راه حل آنها از ضروريات مديريت است . اساساً همان گونه که زندگي انسان از چرخه ها و دوره هاي خاص رفتاري شکل مي گيرد ، تربيت نيز که بايد بر پايه اين دوره ها اعمال گردد ، از اهميت به سزايي برخوردار است ، شناخت زمان مناسب تربيت ، تصميمات و رفتارهاي تربيتي تضمين کننده موفقيت مربيان و مديران آموزشي است .
پيش بيني زمان لازم براي انجام هر کار و تعيين الويت کارهاي مختلف و انجام دادن هر کار در جاي خود از ضروريات مديريت آموزشي است . در بين انواع مديريت ها ، مدير آموزشي ، از نظر برنامه ريزي براي استفاده از زمان از حساسيت خاصي برخوردار است .
مدير آموزشي ، از يک طرف بايد بين همه امور ، نيروها و امکانات هماهنگي و نظم بوجود آورد تا رسيدن به اهداف تعليم و تربيت ميسر شود . هرگونه بي توجهي به نظم و هماهنگي ، به علت کثرت کارهاي مدرسه و تعداد زياد دانش آموزان انضباط بوجود آورد تا بتواند از اوقات خود در آينده بهره لازم را برده و افرادي برنامه ريز بار آيند ، اگر مدير آموزشي نتواند اين رسالت بزرگ را به انجام رساند ، جامعه نخواهد توانست از اين نيروها بطور مناسب در آينده بهره بگيرد . اولين کسي که بايد در محيط آموزشي زمان را بشناسد و منضبط باشد ، مدير است .


لیاقت و شجاعت
کسی که شهامت لازم برای پای بندی و مقید بودن به هدف خود را دارد و هر سختی ای را برای رسیدن به آن تحمل می کند و پشتکار لازم برای تحمل هر نوع ناملایمی را دارد . می تواند تمام افکار خود را عملی کند و در حقیقت تفاوت زیادی بین فکر و عمل او وجود ندارد ، به دست گرفتن رهبری یک گروه یا شرکت برای این شخص ، یکی از ساده ترین کارهای دنیاست .

اگر در ذهن خود ، گمان می کنید که شجاع نیستید ، برای خود وقتی در نظر بگیرید و این تعریف ضعیف کننده ، بازدارنده و محدودکننده را هر چه سریع تر از ذهن خود پاک کنید ، اولین کار لازم تلفیق است . مانند یک هنرپیشه نقشی را ایفا کنید که در تصورات خود دوست دارید باشید ، با شهامت و شجاعت زیاد .



شجاعت پایه ی هرم صفات انسانی است ، زیرا این صفت تکیه گاه صفت های دیگر است .
تعداد افرادی که جسارت و شهامت آن را داشته باشند که برای تغییر شرایط خود قدم بردارند ، کم است ، خیلی کم

یکی از اصلی ترین موانع صفت شجاعت ، غرور است ، غرور برای شجاعت یک چاقوی دو لبه است . گاهی اوقات غرور موجب می شود فرد تاب و تحمل شکست خود را نداشته باشد و به این ترتیب از هر نوع ریسک پرهیز می کنند . زمانی که غرور تبدیل به شخصیت می شود ، فرد برای حفظ و ارتقای شخصیت خود ، دست به ریسک های لازم جهت پیشرفت خود می زد و عاقلانه و در موارد نیاز مخاطره می کند . هر کجا که پیشرفتی چشمگیر را در شرکت یا سازمانی می بینیم ، ه مشترکی با همدیگر ندارند ، اما یک صفت هست که در همه ی آنها وجود دارد : آنها از خطر کردن نمی ترسند و همگی شجاعند . شجاعت یعنی بهتر انجام دادن کارها ، نه سرهم کردن و ماست مالی کردن آنها !

شجاعت به معنای احتیاط نکردن نیست . شجاعت یعنی انجام کاری که از آن می ترسیم . یعنی بیرون آمدن از فضای گنگ و رفتن به سوی قلمروهای جدید .

رهبران بزرگ می دانند که با مردم چه طور برخورد کنند ، چه طور صحبت کنند و چه طور با آنها تا کنند و قدرت این را دارند که افراد را با یکدیگر سازگار کنند تا با همدلی بیشتر با یکدیگر کار کنند . در عین حال اگر لازم باشد ، موضع قاطع خود را نیز ، با تمامی مخالفت ها ابراز می کنند . رهبری که شجاع باشد ، موجب می شود پیروانش نسبت به فرامین او متعهد و غیرتمند شوند و اشخاص را وامی داردند تا عمل درست را انجام دهند . ترس دست و پای هر رهبری را می بندد و او را دیر یا زود از رهبری خلع خواهد کرد .
از این که زندگی تان تمام شود ، نترسید . از این بترسید که زندگی را هیچ گاه آغاز نکرده باشید .
ترس مانع انجام کارهای بزرگ است و بزرگ ترین فایده ی شجاعت و شهامت این است که درهای پیشرفت و افق های جدید را به روی شما می گشاید . شجاعت آینده ی بهتری برای شما می سازد . ترس و تردید را از خود دور کنید و از موقعیت های نادر زندگی استفاده کنید و با شهامت به سمت آینده حرکت کنید . هر بار که در برابر ترس مقاومت کنید ، شهامت و اعتماد به نفس تان تقویت می شود .


برای تقویت شهامت خود باید کمی خطر کنید ، لازم نیست دست به کارهای محیرالعقول بزنید ، کارهایی که به شما اعتماد به نفس و شجاعت می بخشند ، ساده تر از این هستند که گمان می کنید .

در برابر جمع سخن بگویید ، با چیزهایی که شما را می ترساند مقابله کنید ، مثلاً از تاریکی می ترسید ، چند ساعتی را در یک اتاق تاریک بگذرانید ، از بلندی می ترسید ، به استخر بروید و هر بار یک گام به سمت قسمت عمیق نزدیک تر شوید و ...

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید