بخشی از مقاله

چکیده

هر عضو تیم پروژه یا هر فرد سازمان مجموعه اي از دانش ها، تخصص ها، مهارت ها و تجربیاتی است که با گذر زمان و صرف هزینه هاي بسیار براي خود وي و براي سازمان گردآوري شده است. مجموعه فوق به عنوان کلیدي ترین دارایی سازمان پروژه محور، منبع رشد و توسعه سازمان در دنیاي کسب و کار رقابتی امروز به شمار می رود. این منبع و دارایی، نیازمند مدیریت و سازماندهی بوده تا بتوان همانند منابع فیزیکی و مالی سازمان به طور صحیح مورد استفاده قرار گیرد، هرگونه غفلت در این زمینه ضربه اساسی به ذخایر سازمان پروژه محور به شمار می رود. دانشها و تخصصهایی که در یک پروژه و مأموریت حاصل می آید می بایست در شبکه اي منسجم ثبت و ضبط گردیده تا در سایر پروژه ها مورد استفاده قرار گیرد. در این زمینه تسهیم دانش یکی از مهم ترین موضوعات در مدیریت دانش می باشد. تسهیم دانش، یکپارچگی دانشی است که در طول دوره حیات یک پروژه، و کسب وکار یک سازمان به دست آمده است و با گذشت زمان باعث ارزشآفرینی در سازمان پروژه محور میشود. مشخصه پروژه و سازمان هاي پروژه محور سبب می شود که پیاده سازي مدیریت دانش در سازمان هاي پروژه محور متفاوت از دیگر سازمان ها باشد. مولفین مقاله اهیمت موضوع را مد نظر داشته و لذا پیرو بررسی اي که در این زمینه جهت حضور پروژه پتروشیمی پردیس عسلویه در جایزه تعالی سال 1395 پتروشیمی انجام دادند، دستاوردهاي خود را در قالب این متن ارائه می نمایند .

کلمات کلیدي: مدیریت دانش، سازمان پروژه محور

.1 مقدمه

در دهه اخیر مدیریت دانش به عنوان یک مزیت و نقطه قوت داخلی سازمان براي به روز رسانی، بالابردن توان رقابت و داشتن سازمانی پویا مورد توجه قرار گرفته است. زمانی سازمانها به دنبال کسب و یافتن داده و اطلاعات بودند، اما امروزه با حجم انبوهی از اطلاعات و داده هاي گوناگون روبه رو هستند که در بسیاري موارد اداره و بهره برداري صحیح از آنها خود مسئله اي شده است. سازمانها به طور روزافزونی بر پایه دانسته هاي خود از یکدیگر فاصله می گیرند و دانش را می توان بزرگترین مزیت رقابتی سازمان ها در عرصه اقتصاد جهانی به شمار آورد. امروزه، سرمایه ذهنی بعنوان یک نیروي قدرتمند، در حال جایگزین شدن بجاي سرمایه هاي فیزیکی است.

.2 سازمان پروژه محور

سازمان هاي پروژه محور سازمان هایی هستند که فعالیت آنها اساسا پروژه ها هستند. استاندارد PMBOK یک پروژه را تلاشی موقتی که به منظور تولید محصول، خدمت یا نتیجهاي منحصربهفرد انجام میگیرد، میداند. یک پروژه مجموعه اي از فعالیتهاي مرتبط است که با یک روش سازمان یافته، با شروع و پایانی معین، براي رسیدن به نتایج مشخصی، انجام می شود. تعداد سازمان هاي پروژه محور، در سال هاي اخیر به نحو چشم گیري افزایش یافته است، که علت این امر را در ماهیت بسیار پراکنده نیازها در صنایع مختلف باید دید. سازمان ها پروژه محور را به دو دسته می توان تقسیم نمود:

الف - سازمان هایی که درآمد آن ها با اجراي پروژه براي دیگران به دست می آید - شرکت هاي مهندسی مشاور، پیمانکاران ساختمان و نصب - ب - سازمان هایی که براي پیشبرد کار خود مدیریت پروژه را برگزیده اند علی رغم آنکه کار اصلی آنها پروژه نیست. در اینگونه سازمان ها، نوعی تمایل به داشتن سیستم هاي مدیریتی مناسب و کارآمد با هدف ایجاد تسهیلات در امر مدیریت پروژه ها به چشم می خورد. در واقع در این دیدگاه پروژه ها را عامل و محرك ایجاد تغییر در ساختارهاي سنتی می دانند. در این راستا چهار نوع پروژه می توان تصور نمود: -1 پروژه هاي مهندسی و اجرا، -2 پروژه هاي توسعه محصول، -3 پروژه هاي توسعه سیستم، -4 پروژه هاي پژوهشی و تغییر سازمان وضعیت این چهار نوع پروژه از نظر موفقیت/شکست با در نظر گرفتن دو معیار "روش ها به خوبی تعریف شده باشد" و " اهداف به خوبی تعریف شده باشد"، مطابق شکل زیر می باشد: فرایند مدیریت پروژه طبق استاندارد دانش مدیریت پروژه PMBOK شامل پنج مرحله زیر می باشد :[ 1 ] -1 آغازین -2 برنامه ریزي -3 اجرایی -4 کنترلی -5 پایانی

این فرایندها، بدنه اصلی یک سازمان پروژه محور را شکل می دهد، به عبارت دیگر اهمیت پروژه در یک سازمان پروژه محور آن گونه است که "مدیریت بوسیله پروژه ها" - Project-Oriented - به عنوان استراتژي سازمان تعریف می شود. در این سازمان ها، پروژه ها و طرح ها براي عملکرد فرایندهاي پیچیده بکار می روند، همچنین یک پرتفولیوي پروژه از انواع پروژه هاي داخلی و خارجی مدیریت می شود. موقعیت چنین سازمان هایی با توجه به فرایندهاي پنج گانه مدیریت پروژه، به طور قطع بستکی به قابلیلت نیروهاي دانشی - Knowledge Worker - آنها در چگونگی توسعه مهارت هاي جدید در هر یک از فرایندها و کاربرد مهارت هاي قدیم بصورت نوین دارد.

.3 مدیریت دانش و اهمیت آن

دانش - دانسته مبتنی بر تجربه - یک منبع کلیدي در هر سازمانی است. انسان هرچه بیشتر بداند، بهتر می تواند عمل کند. دیگر دورانی که در آن فقط پول، زمین و نیروي بازو، بعنوان سرمایه شناخته می شدند، به سر آمده است. هدف مدیریت دانش، جلوگیري از تکرار اشتباهات و اتخاذ تمامی تصمیمات بر اساس دانش سازمان می باشد.برخی مدیریت دانش را رساندن اطلاعات مناسب به افراد مناسب در زمان مناسب تعریف کرده اند. لازم به ذکر است اسناد و مدارك، بعنوان دانش سازمانی، تنها بخشی از مبناي دانش یک سازمان است؛ افراد، بخش اعظم از دانش را شامل می شوند و منابع اصلی تمامی دانش مستندسازي شده سازمان می باشند. این افراد که خالق و نیازمند دانش هستند در صورت تسهیم آن و در اختیار قرار دادن دانش به افراد دیگر، می توانند زمینه رشد و موفقیت سازمان در امور محوله را فراهم آورند.

اصطلاح مدیریت دانش یا Knowledge Management از 1990 مطرح شد "مدیریت دانش: فرایند اخذ، توزیع و استفاده موثر از دانش است" .[2] در سال 1998 آقاي Duhon تعریفی را ارائه داد که شاید تا کنون متداول ترین تعریف مدیریت دانش باشد. "مدیریت دانش، دیسیپلینی است که یک رویکرد یکپارچه به شناسایی، اخذ، ارزیابی، بازیابی و اشتراك کلیه سرمایه هاي اطلاعاتی سازمان دارد. سرمایه هاي اطلاعاتی می توانند شامل بانک هاي اطلاعاتی، مدارك، خط مشی ها، دستورالعمل ها و آموخته ها و تجارب ناگرفته قبلی از یکایک کارکنان سازمان باشد".[3] همانطور که ملاحظه می شود هر دو تعریف یک گرایش قوي "سازمانی" دارند.

مهمترین هدف در مدیریت دانش آن است که اطلاعات و دانش که نزد نفرات سازمان است، از ایشان اخذ و براي استفاده از دیگران نزد سازمان هم باشد. مدیریت دانش به فرآیند تسخیر تخصص هاي جمعی و بکارگیري هوشمندي در سازمان و استفاده از آنها براي پرورش نوآوري از طریق یادگیري سازمانی مستمر اشاره دارد [4] .مدیریت دانش نوعی استراتژي هوشیارانه از به دست آوردن دانش مناسب براي افراد در زمان درست و کمک به افراد در تسهیم هماهنگی اطلاعات و عملی کردن آنها در روش هایی می باشد که براي توسعه عملکرد سازمانی موثر است.[ 5 ]

مبداء مدیریت دانش، از جامعه مشاوران برآمده است و از آنجا قواعد مدیریت دانش به سرعت بوسیله سازمان هاي مشاوره اي به بخش هاي دیگر تسري یافته است. شرکت هاي مشاور به پتانسیل و توانایی اینترانت و سپس وصل اینترانت ها از طریق اینترنت به هم و اشتراك دادن اطلاعات به هم در سازمان خود پی بردند. وقتیکه تخصصی را بدست آوردند که چگونه می توان از مزایاي اینترانت ها و وصل آنها به هم در سطح سازمان هایشان براي اشتراك و مدیریت اطلاعات دانش برخوردار شوند، متوجه شدند که این تخصص که کسب کرده اند در حقیقت یک "محصول" است، که می شود به سایر سازمان ها فروخت. البته این محصول جدید به یک اسم احتیاج داشت و این نام چیزي جز "مدیریت دانش" نبود. زمان هم زمان مناسبی بود چون اشتیاق براي سرمایه معنوي براي اینکه اطلاعات و دانش را به عنوان سرمایه هاي ضروري هر سازمانی بدانند آماده کرده بود.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید