بخشی از مقاله
مسجد حکیم اصفهان
پيشگفتار:
مسجد حكيم اصفهان، يكي از شاهكارهاي معماري ايران در دوره اسلامي، مسجدي است چهار ايواني با آجركاريهاي بسيار متنوع و در حد يكي از بهترين كارهاي معماري دوره صفويه ميباشد. اين مسجد داراي محرابهاي متعدد و متنوع كه هر كدام نسبت به شبستان خود ساخته شده و ايوانهاي مرتفع و شبستانهاي تابستاني و زمستاني و طاقنماهاست كه با تزييناتي بسيار عالي همراه است.
اين مسجد در محلهاي قرار گرفته (بازارچه نو انتهاي بازار رنگرزان) كه دور از ديدگاه جهانگردان و مشتاقان هنر است و سياحاني كه از گوشه و كنار جهان به اين شهر زيبا سفر ميكنند و مشتاق ديدن آثار باستاني اصفهان هستند به ديدن اين مسجد نايل نميشوند. بايد گفت اين بيشتر بدين جهت است كه راه ماشين رو ندارد و فاصله اين مسجد نسبت به خيابانهاي اطراف آن زياد است و راهنمايان جهانگردان را نسبت به اين امر بيتوجه كرده است و از به نمايش گذاردن اين مسجد صرفنظر ميكنند.
يك بررسي كوتاه، نشانگر آن است كه افرادي كه در كارهاي خير قدم ميگذاشتند، با نيتي پاك و خالي از هرگونه خللي كه در آنها بود و نيز با پايبند بودن به معتقدات مذهبي كه به آنها اجازه ذرهاي كجروي را نميداد، به كارهاي هنري ميپرداختند.
با توجه باينكه سالها از بناي موردنظر ميگذرد و هر كدام از اين بناها به نوبه خود قابل يك بررسي و تعميق است، كه در اين جا نميتوان نام يك يك آنها را ذكر كرد، فقط و فقط ميتوان از ذوق دروني هنرمندان ياد كرد.
با زيرورو شدن تاريخ و دست به دست شدن حكومتها و به سامان رسيدن هر حكومتي، تغييراتي پيدا ميشد كه گاه باعث تشويق هنرمندان ميگرديد و گاهي به ركود اين بازار كمك ميكند. هرچه اين تغييرات از نوسانات و گسستگي كمتر برخوردار بود، پيشرفت و برتري هنر خود را بهتر نمايان ميكرد. حكومتهايي بودند كه هنرمندان را به دور خود جمع ميكردند و با تشويق و آماده نمودن و سايل كار آنها و مراوده بيشتر با هنرمندان ديگر سرزمينها و كمك آنها به ابداع هنري برتر ميپرداختند.
معماري ايران كه از فرهنگ خاصي برخوردار است، گوياي تمدن اين مرز و بوم از ديرزمان بود و مانند معماري همه جهان كه بازگو كننده انديشههاي آن سرزمين ميباشد و از فرهنگ مردم آن ديار سرچشمه گرفته است، سخن ميگويد.
مقدمه:
اصفهان را نيمه خوانند از جهان صد جهان من ديده ام در اصفهان
تاريخ معماري اصفهان در ادوار گذشته همانند ديگر نقاط كشور، بومي و مورد توجه بوده است، و دستاندركاران معماري هميشه با ترتيبي خاص به آن نگريسته اند.
معماري اسلامي بويژه در دوران صفويه كه تاريخنويسان و هنردوستان دنيا راجع به آن قلمفرساييها نمودهاند، هر روز مشتاقاني را به خود جلب ميكند، و درخور يك بررسي مجدد جهت كشف روابط انساني و زيباسازي بنا ميباشد.
اصفهان را ميتوان محفل هنردوستان و هنرمندان ناميد، محفلي كه پرذوق و شوقترين محفلهاست. هنرمنداني كه به تمامي هنرهاي مختلف آشنايي داشتهاند در اين شهر از زمانهاي بسيار دور كنار معماران و كارگران چيرهدستي ميزيستند كه هنر آنها هميشه زبانزد جهانيان بوده و است. آثاري كه از آنها بجاي مانده، ميتواند مصداق گفتار ما باشد، به مصداق معروف مشت نمونه خروار است. در ميان رشتههاي ساختماني كاشيكاري يكي از نوادر كارهايي بود كه ميتوان سرچشمه آن را در اصفهان جستوجو كرد. هنرمنداني پرذوق و باقدرت توانستهاند يك نگين
فيروزهاي بر تارك كره زمين نهند و اين نگين انگشتري آن را به جهانيان عرضه نمايند. اين قدرت هنري درخور توجه است و بدين مناسبت همه ساله مشتاقاني را از گوشه و كنار جهان به اين شهر ميكشاند و همه به را به تحسين وا ميدارد. بناهاي پوشيده به رنگ فيروزهاي در نور اطراف خود تاثير ميگذارد و با ابهت و رشادت كامل در برابر همه پابرجا و با قامتي استوار خودنمايي ميكند.
در باره مسجد حكيم اصفهان كه كمتر از آن سخن رفته وآثاري بسيار زيبا در آن نهفته است به يك برسي كوتاه ميپردازيم.
مسجد حكيم در حدود هشت هزارمتر مربع (كمي كمتر از يك هكتار) وسعت دارد ودر مركز شهر در نزديكي بازارچه نو و انتهاي بازار رنگرزان واقع شده است.
مسجد حكيم اصفهان را حكيم داود ملقب به تقرب خان طبيب شاه عباس دوم بنا نهاده و در سال 1073ه.ق ساختمان آن را به پايان رسانيده است.
شاردن در سفرنامه خود مينويسد: «حكيم داود كه طبيب شاه عباس دوم و شاهصفي بود و در نتيجه دسايس اطرافيان مورد بيمهري شاه واقع شد و از پيش آمدهاي بدتري ترسيد ... و به هندوستان گريخت، و در آنجا در اثر ملازمت اورنگ زيب و انجام خدماتي ملقب به تقرب خان به اندازهاي ترقي كرد كه شخص بسيار معتبري شد. حكيم داود به محض اينكه درهندوستان بر مسند عزت استقرار يافت اموال زيادي براي خانوادهاش به اصفهان فرستاد و دستور ساختن يك مسجد را داد و با نيتي كه داشت اين كار را آن قدر ادامه داد تا اين مسجد عالي ساخته شد».
«ديگر از مساجد بزرگ عهد صفويه مسجد حكيم داود اسپهاني معروف به هندي است. مسجدي باصفا و مقدس و گشاده، نزديك به هفت هزار ذرع زمين را مسجد و ملحقاتش اشغال نموده و حكيم داود ملقب به تقرب خان با پولي كه از عطا و انعام هند آورده اين مسجد را مجاور مسجد جوء جوء ساخته و گويند بسي دقيق بوده كه كاركنها به خشنودي باشند تا جايي كه جلو راه خران گچ كش علف ميريختند كه خود خران گچ و آجر و آهك آورند. بناي آن به سلطنت شاه عباس دوم شروع و كاشيكاري و زينتش به عهد شاه سليمان انجام گرفته. تاريخ سر درب 1067 كه به تاريخ نوشته (مقام كعبه ديگر شد از داود اصفاهان) و نيز تاريخ كاشيكاري 1085 وارد.»
«ديگر از مساجد كهنه مسجد جوء جوء پهلوي مسجد حكيم است كه گويند چنانكه در روضات نوشته بناي آن به روزگار صاحب بن عباد شده و بعد از قرون بسيارحكيم داود هندي مسجد حكيم را جنب آن ساخته و بدان ملحق نموده و جوءجوء سفينه كشتي را گويند و به نظر ميآيد اعراب شهر را بكشتي مانند كردهاند و اين محل را سينهكشتي و از اينكه كوچه پايينتر را كه منزل پيشين حاج عبدالغفار و حاج محمد حسين كازروني بود سينه پاييني ميگفتند، اين كوچه بالاتر از سينه بالايي
بوده كه پس از بناي بزرگ مسجد حكيم به درب مسجد حكيم مشهور شده به هر جهت عوام عجم معني جوء چوء را ندانسته قسمتي جدا از اين مسجد را هنور مسجد جوجه ميخواند و جوجي مينويسند و درست نيست. سر دربش را زمان شاه عباس اول در هزار و هيجده به كاشي معرق
تزيين كرده اند و اين عبارت است (في ايام خلافه السلطان الاكرم الاعظم الاعدل الاشجع قهرمان الماء و الطين ابوملوك العرب والعجم ابوالغازي ابوالنصر ابوالفتح ابوالمظفر شاه عباس بها درخان خلد الله ملكه وسلطانه وافاض علي العالمين عدله واحسانه بتوفيق الله تعالي كه باني مكان شريف ملا آقاي حوائج دارخاصه شريفه است رقم فقير جويمري سنه ثمان عشر والف 1018».
ما فروخي در وصف مسجد جوء جوء مينويسد: «آن مسجد را مناري بس بلند و متقن بوده و گمان ميرود يا در فتنه مغول يا در قتل عام امير تيمور ويران كرده باشند. يا قتل عام امير جانشاه تركمان يا جنگهاي داخلي مذهبي چون غالباً اين گونه منارها در شهر و بيابان براي استفاده از خبر يافتن و خبر دادن دشمن و نتايج ديگر ساخته ميشد. اگر همين محل مسجد جوء جوء باشد. چون
صاحب بن عباد كراراً مينويسد. نزديكي دروازه طوقچي كه بزرگترين دروازههاي كهن اسپهان بود و گنبدي آجري عالي و شيري سنگي داشت مقبره صاحب بن عباد و صندوق لوحش ميباشد كه درحوالي خانههاي معروف او بوده و چيزي بر آن ننوشتهاند و چندين ذرع پايينتر گنبدي بود كه سنگ مرمر بسيار ممتازي با خط نفيسه بر آن منقور شده و بر آن نيز نام صاحب منقور بود، اما لفظ اسمعيل نداشت و تاريخش خوانده نميشد».
جابري انصار مينويسد: «اسمعيل بن عباد مسجدي به نام جوء جوء ساخت كه در محل گلبهار بوده بعد از ويرانيهاي قرون، حكيم داود هندي اساس آن مسجد را تغيير داد و بزرگتر نموده و به مسجد حكيم معروف شده. محمدمهدي هم آن را به حكيم داود هندي نسبت داده كه در زمان شاه عباس آن را بناء و به اتمام رسانيده است. سيدجلال مينويسد: «ميگويند اين مسجد را صاحب بن عباد بنا نموده و حكيم داود هندي تعمير نموده است.»
در زاويه جنوب غربي مقبرهاي معروف به مقبره سادات است و پشت مسجد قبر مرحوم ملامحمدجعفر ولد مرحوم ملامحمدباقر سبزواري و مقابل درب شرقي مقبره مرحوم آيت الله حاج محمدابراهيم كلباسي است كه آفتاب عالم زهدش جهان را گرفت.
چنانكه روايت شده يا سينه به سينه آمده است حكيم داود پولهايي به اصفهان فرستاد و مسجد را بنا نهاد. روزي به قصدسركشي از عمليات ساختماني به محل مسجد آمد و با تيز هوشي تمام كارها را از مدنظر گذراند، ناگهان چشمش به خران گچ كش افتاد كه آجر و گچ و ديگر مصالح ساختماني را از كورههاي آجر پزي به ساختمان مسجد حمل ميكردند، كپل اين حيوانات زخمي و خون آلودبود، علت را سوال كرد، گفتند خركچيها براي حركت سريعتر، خران را با سيخونك دنبال
ميكنند. حكيم از گفته آنان ناراحت شد و دستور تخريب قسمتهاي ساخته شده از مسجد را داد و گفت پايههاي اين مسجد با ظلم همراه است. بنابر اين روايت دستور داد در راه خران از محل كوره پز خانه تامسجد، علف بريزند كه خران باچرا آجر وگچ و مصالح ساختماني را به مسجد حمل كنند و مسجد را از نو بنا كنند. در تاريخ اصفهان و ري از اين حكيم به خوبي ياد شد و گويند: «بسي دقيق بوده و همه كارگران به حماد بن زيد و حماد بن سلمه و صالح المري وعمر بن صبيح حديث نقل
ميكرد. از جمله محدثان محله مزبور ابوالقاسم طاهر بن محمد بن احمد بن عبدالله عكلي جورجيري متوفي جمادي الاولي 439ه.ق ميباشد كه خود از ابوبكرمقري حديث نقل كرده است.
محدث ديگر ابو محمد قاسم بن ابي حامد قاسم كاتب جورجيري است كه درآن محله سكني داشته واز احمدبن سليمان نجار حديث روايت ميكرده است.
ديگر از معاريف آن محله عبدالرحمان بن يوسف بن معدان بن سليمان جور جيري از محدثان و برادرعبدالله محمدبن يوسف متوفي 184ه.ق و برادرش عبدالعزيز جورجيري ميباشد.
همچنين در كتاب آثار ملي اصفهان چنين آمده است:
محله جورجير محلهاي در اصفهان و در آن جامعي است و عدهاي از علما و محدثان به آن محله منسوبند و جامع جورجير به طوري كه در جاي خود شرح داده شده به وسيله صاحب بن عباد بر روي آن خرابه مسجد ديگري بنا و هنگام بناي مسجد حكيم در اين محله جامع جورجير معدومالاثر بوده است، ولي اخيراً آثاري از مسجد جامع جورجير به دست آمده است. وجه تسميه جورجير:
اصولا كلمه جوردر اسامي دهات و محلات اصفهان زياد ديده ميشود مانند جور و جورتان و جارو جيران وجرين و چنين به نظر ميرسد كه جيم كاف فارسي و معرب و تبديل به جيم شده است و با اين ترتيب ميتوان گفت كه جورجير در اصل گورگير بوده، يعني كسي كه كار او گور گرفتن بوده يا
اينكه گور جاي گودي بوده و چون آن محله چنين جايي بوده به اين نام خوانده شده (در محله جورجيردر قسمت درب صاحب بن عباد گورستاني بوده كه به نام گورستان سادات مشهوربوده است) و جزو دوم آن گيريا مخفف از گريوه است و به اين فرض معني هر دو پستي و بلندي خواهد بود و دليل آن است كه محله مزبور داراي پستي و بلندي بوده است.
شيوه اصفهاني
اين شيوه از دوران تيموريان آغاز ميشود و در دورهي صفويه به نهايت اوج خود ميرسد و تا دوران معاصر ادامه مييابد. از تغييرات اصول سازه در اين شيوه، پيدايش انواع قوسها با ترسيم بر مبناي ضوابط هندسي و بر اساس اصول رياضي است كه براي قبول بارها و نيروهاي بزرگ شكل گرفته است. اين قوسها به نام قوس شاه عباسي مشهور شده است. در اين دوره طاقها به شكلهاي گوناگون پوشش شده و علاوه بر آن گنبدهاي كوتاه و بلند با قطعههاي مختلف و به خصوص بزرگ ساخته شده است.
به طور كلي جدا از شيوهي پارسي، شيوهي پارتي را ميتوان اساس پيدايش قوسها و طاقها و گنبدهاي كوتاه دانست. در شيوههاي خراساني، رازي، آذري و به خصوص شيوه اصفهاني انواع قوسها و پوششها بوجود آمد و كاربرد آنها رواج يافت. طاقهاي وسيع بنا گرديد و گنبدهايي در ابعاد مختلف به صورت تكپوشش يا دوپوش ساخته شد. تاثير قوسهاي شيوهي پارتي را ميتوان در معماري اسلامي نيز مشاهده كرد.
مسجد جامع جور جير
مافروخي در كتاب محاسن اصفهان پس از توصيف مسجد جامع عتيق بزرگ، يعني قسمتهايي از مسجد جمعه امروز كه تا اواخر قرن پنجم هجري ساخته شده بوده است به وصف مسجد جامع صغير معروف به (جورجير) كه كوچكتر، ولي زيباتر بوده ميپردازد و ميگويد كه اين جامع معروف (جورجير) بوده و توسط كافي الكفاه صاحب بن عباد ساخته شده است. بنا به گفته مافروخي اين مسجد داراي شبستانها، خانقاهها، كتابخانهها، مدارسي براي فقها و مجالسي براي ادبا و محلهايي براي شعرا و صوفيان و قاريان قرآن بوده است.
مافروخي راجع به مزيت جامع صغير نسبت به جامع كبير متذكر ميشود كه خاك رس خامي كه مسجد جامع صغير از آن ساخته شده محكمتر از آن است كه در ساختمانهاي مسجد جامع كبير به كار رفته است و بالنتيجه از حيث بلندي و استحكام ساختمانهاي مسجد جامع صغير نسبت به ساختمانهاي جامع كبير برتري دارد. مناره اين مسجد كه از خشت خام ساخته شده بود به ارتفاع صد ذراع ميرسيده است (مقدسي ارتفاع اين مناره را هفتا ذراع نوشته است).
نام و كنيه و لقب صاحب
در نام و لقب و كنيه صاحب بن عباد اختلافي نيست و مورخان وتذكره نويسان متفقند كه نام او اسماعيل و كنيهاش ابوالقاسم و لقبش صاحب و كافيالكفات بوده است. در سبب ملقب شدن وي به صاحب سه قول است.
اول و دوم. اينكه وي از كودكي مصاحب و معاشر عضدالدوله يا مويدالدوله ديلمي بوده و اين دو امير او را «صاحب» خطاب ميكردند.
سوم: اينكه پس از داخل شدن به حديث استاد ابوالفضل محمد بن حسين عميد واختصاص يافتن به صحبت آن وزير دانشمند، مردم او را صاحب ابن العميد و رفته رفته صاحب گفتند.
مدفن صاحب
ابن خلكان مينويسد: «مقبره صاحب تا به اين زمانآباد است و فرزندزادگان صاحب آن را محافظت و هر سال مرمت ميكنند. صاحب روضات الجناب گويد: «بقعه صاحب به واسطه مرور اعوام و شهور رو به خرابي نهاده بود، حاج محمدابراهيم كلباسي فرمود تا آن را از سر عمارت كردند و خود با وجود ناتواني و ضعف هر يك يا دو ماه يك نوبت به زيارت آن ميرود و محله باب ذريه را در اين زمان
طوقچي و ميدان كهنه گويند.» نگارنده گويد مطابق تقرير بعض مطلعان، در نزديكي دروازه طوقچي اصفهان بقعه و تالاري است كه قبر صاحب بن عباد در آنجاست. در اطراف مقبره الواح خطي به ديوار آويخته شده است و صورت مكتوب بعضي از علما كه به بودن قبر صاحب در آن بقعه تصريح كردهاند بر آن الواح نوشته شده است. مقبره صاحب بن عباد امروز هم زيارتگاه و در آن حوالي مساجد و مقابر كهنه بسياراست.
صحن بزرگ (فضاي داخلي)
صحن بزرگ مسجد حكيم يا صحن اصلي به طول تقريبي شصت و يك متر و پنجاه سانتيمتر و به عرض پنجاه و سه متر و شصت سانتيمتر ميباشد كه از شمال به ايواني بزرگ و رفيع و دو راهرو در طرفين محدود و راهرو طرف غرب ايوان به در خروجي شمالي منتهي ميشود كه راهرو ورود و خروج نمازگزاران است. راهرو طرف شرق يك راه ورودي به ايوان بزرگ و ايوان شرقي را ميسر ميكند، ايواني كه ورودي آن از اين راهرو ميباشد. محل نمازگزاران است. ناگفته نماند كه براي
ورود به تمام ايوانها راهروهاي ورودي تعبيه شده ولي جلوي ايوانها باز و ورود به آنها ميسر است.
در شمالي مسجد كه با يك راهرو همراه ميباشد در طرف غرب ايوان شمالي قرار گرفته و انتهاي راهرو مشرف به كوچه است و از اين در نمازگزاران رو به قبله وارد مسجد ميشوند. در وسط راهرو دو راه ورودي به دو ايوان طرفين راهرو ميباشد كه در حال حاضر با شبكههاي آجري مسدود شده است.
ايوان طرف غرب ورودي در شمالي مسجد با عمق بيشتري ساخته شده و در انتهاي آن مقابل رو به قبله يك در تعبيه شده است و به شبستاني كه پشت ايوان قرار دارد باز ميشود و در منتهياليه اين شبستان غسالخانهاي وجود داشته و تقريباً بر جاده بوده است و در زمانهاي دور كه قبرستانها محلي بوده جنب هر قبرستاني، غسالخانهاي موجود بود. بنابراين مسجد حكيم هم غسالخانهاي داشته است ـ بنا به روايات در شمال و جنوب مسجد حكيم دو قبرستان بوده است
كه فعلاً اثري از آنها نيست، فقط در قبرستان جنوبي قبر آقاي سبزواري موجود است كه مردم براي زيارت و نذورات به آنجا ميآيند و در شمال آن مقبرهاي ميباشد. بنابراين پس از شست و شوي اموات در غسالخانه آنها را به شبستان پشت ايوان كه ذكر آن رفت منتقل و در اين مكان مراسم نمازميت جاري ميكردند كه امرزوه محل غسالخانه به مغازههايي تبديل شده است و جزو موقوفات مسجد ميباشد و از شبستان به شكل انباري استفاده ميكنندكه زماني هم مورد استفاده نمازگزاران بوده است.
دو طاقنماي كوچك در طرفين و در زاويه شرقي و غربي مسجد قرار دارد كه روي هر يك از آنها حجرههايي براي طلاب علوم ديني پيشبيني شده است.
در طرف شرقي صحن مسجد ايوان نسبتاً بزرگي با نماي آجري و دو طاق نما كه هر كدام به عرض دو متر و چهل سانتيمتر و راه ورودي به حجرههاي بالايي آن ميباشد ساختهاند.
در طرفين ايوان بعد از هر طاقنما سه دهانه ايوان بزرگ كه دهانه هر كدام به عرض چهار متر و هشتاد سانتيمتر ميرسد و با قوسها و سقفهاي آجري بسيار زيبا پوشيده شده است
ساختهاند. عمق اين ايوانها نسبت به قناسيي كه در زمين وجود داشته متفاوت است و بدين طريق ميباشد كه عمق ايوان شمالي از سه متر و پنجاه سانتيمتر شروع ميشود و هر چه به طرف جنوب پيش ميرويم عمق ايوانها به شش متر ميرسد و در ضلع شرقي، ايوانها نسبت به ايوان وسط كاملاً قرينهسازي شدهاند، يعني سه دهانه ايوان در شمال ايوان بزرگ و سه دهانه
ايوان در جنوب ايوان بزرگ در ضلع شرقي وجود دارد كه دهانه مياني از سه دهانه جنوب ايوان شرقي به درخروجي شرقي منتهي ميشود. فضاي داخلي بقيه طاقنماها براي نمازگزاران قرار داده شده است. دو طاقنماي كوچك در ابتدا و انتهاي ضلع شرقي مسجد ميباشد كه داخل هركدام دري تعبيه شده است و به حجرههاي روي آن راه دارد.
براي زيبا شدن نماي اطراف مسجد طاقنماهايي بدون ساختماهاي پشتي يا جنبي ساخته شده است كه دهانههاي اين طاقنماها به فضاي پشتي راه دارد و هواي آزاد و حركت بادها تند به طور متداول در آن جريان دارد.
اين طاقنماهاي پشت باز در شرق و غرب مسجد براي زيباسازي نماي آن ساخته شده است و
ساختمان اين طاقنماها برابر شكل به طريق ميباشد كه دو طاقنما برابر يك طاقنما در سطح زيرين است و در جمع تمام با هم مساوي هستند. پايههايي كه براي طاقنماهاي بزرگ ميباشد از پايين بنا شده و تا انتهاي ارتفاع ساختمان به طور عمودي بالا رفته است و هر طاقنما در طبقه دوم به دو طاقنما تقسيم شده است و يك پايه آجري روي تيزه قوس زيرين بنا كرده اند وقوسهاي طبقه دوم را با قواعدي ماند قوس طبقه زيرين منتها كوچك تر به پايان بردهاند پشت بغل قوسها از كاشيهاي
رنگي به نقش معقلي و خط بنايي بسيار زيبا ساخته شده است كه به شرح آنها خواهيم پرداخت. نماي غربي مسجد ايواني رفيع در وسط است كه عمق آن در حدود سه متر و پنجاه سانتيمتر از بر ضلع اصلي ميباشد. يك پنجره روشنايي به شبستان زمستاني در وسط اين ايوان قرار دارد كه پنجره از آهني بودن آن مشخص و در دوره معاصر انجام گرفته كه قبلاً به شكل ديگري بوده است.