بخشی از مقاله
چگونه تنها نباشیم
اگر احساس تنهائی را دوست ندارید،هفت راهکار پشنهادی برایتان داریم :
2 مورد آن را در این مقاله و 5 مورد دیگر را در مقاله ی بعد ارائه می دهیم .
می گویند :" انسان موجودی اجتماعی است ". حیوانات ممکن است هوش ما را نداشته باشند اما آن ها نیز به حکم غریزه دریافته اند زندگی دسته جمعی به مراتب از زندگی انفرادی ایمن تر است. حتی در اجتماعات حیوانات نیز، از تنها گذاردن و بی محلی کردن به عنوان یک ابزار تنبیهی استفاده می شود.
انسان ها به دلایل مختلفی از تنهایی رنج می برند. برخی از عوامل و پیش زمینه های آن امروزه با پیشرفت علم و تکنولوژی نفوذ گسترده تری در زندگی افراد دارند، به گونه ای که در نقاط مختلف جهان حتی کودکان نیز از این عارضه و تبعات آن در امان نیستند. با آن که برخی عوامل اجتماعی تنهایی، در سطح کلان مطرح است و افراد به تنهایی قادر به مرتفع کردن آن ها نیستند، لیکن ماهیت قضیه را نمی توان خارج از کنترل فردی دانست. به جز مواردی انگشت شمار در باقی حالات باید تنهایی را جزء شرایط نامطلوبی به حساب آورد که ضروری است برای برخورد موثر با آن به سرعت وارد عمل شد.
در ادامه پیشنهاداتی ارائه خواهیم کرد که برای افرادی که از افسردگی مزمن رنج می برند و نیاز به مشاوره های ویژه روان پزشکی دارند، کاربرد ندارد. این پیشنهادات برای افرادی است که اخیراً به دلیل یا دلایل خاصی دچار تنهایی شده اند و هنوز کنترل زندگی خود را در اختیار دارند و قادر به تطبیق خود با شرایط پیرامون هستند. به عنوان مثال ممکن است شخصی به مملکت غریبی مهاجرت کرده باشد و به واسطه شرایط خاص در آن کشور زندگی اجتماعی مناسبی نداشته باشد؛ یا شخص دیگری دچار بیماری حرکتی شده باشد و به تبع آن بخش قابل توجهی از ارتباطات خود را از دست داده باشد و یا فردی زندگی زناشویی ناموفقی را پشت سر گذاشته و تصمیم گرفته باشد به بهای قطع بسیاری از ارتباطات گذشته این پیوند را قطع کرده و تنها زندگی کند.
و اما پیشنهادات:
1- هدف مشخصی در زندگی تان داشته باشید.
هدف مشخصی در زندگی تان داشته باشید چیزی که بتواند تمام هم و غم شما را به خود معطوف سازد و انگیزه های لازم را برای حرکت و بالندگی در اختیارتان قرار دهد. از خود بپرسید آیا هدفی در زندگی تان دارید؟ اگر در دادن پاسخ مثبت چندان مطمئن نیستید، لازم است دست به کار شوید و هدفی اختیار کنید. برای شروع لازم نیست هدف چندان بزرگی برای خود تعریف کنید. می توانید از اهداف کوتاه مدت و قابل دسترس تری نظیر کم کردن وزن، یادگیری یک زبان جدید و ... شروع کنید. اگر هدف بزرگی برای خود در نظر گرفتید آن را به اهداف کوچک و قابل حصول کوچک تری تقسیم کنید و کار را از همین اهداف کوچک شروع کنید. بگذارید اهدافتان حسابی مشغول تان کند.
2- خود را دوست بدارید.
بسیاری افراد خود را دوست ندارند. لذا برای جبران این نقصان دنبال کسانی هستند که از آن ها تعریف و تمجید کنند و این یک تناقض است. اگر خود را دوست بدارید از تنهایی کمتر رنج خواهید برد. اگر می خواهید در این جور مواقع راحت باشید باید بهترین دوست خودتان شوید. بسیاری از مردم برای فرار از دست خود به روابط با دیگران روی می آورند. آن ها فاقد اعتماد به نفس لازم برای کشف استعدادها و توانایی های منحصر به فرد خود هستند و از آن جا که کنترلی روی دیگران و روابطشان با آن ها ندارند، به تدریج به قربانیان کمبودهای خود مبدل می شوند.
اگر به خود اعتماد داشته باشید، اگر خود را دوست بدارید و اگر با خود راحت با
شید حتی از لحظات تنهایی خود نیز استفاده های پر ثمری خواهید داشت.
به خاطر داشته باشید برای کسی که می داند چگونه اوقاتش را با خود پر کند تنهایی معنایی ندارد. می بایست خود را بدون قید و شرط بپذیرید و بر نگرش های منفی در مورد خود فائق بیایید. از خود قدردانی کنید در پی موفقیت های ولو ناچیز به خود جایزه بدهید و برای خود انگیزه ایجاد کنید. با خود مهربان باشید، خطاهای خود را ببخشید و در مورد ایراداتی که دارید صبور باشید.
احساس ناخوشایند جدا بودن از دیگران و آزردگی بهبود روابط انسانی تنهایی نام دارد.
نگاه اجمالی
شما در اتاقتان تنها نشستهاید. میخواهید با دیگران باشید، اما نمیتوانید کسی را که بتوان به دیدار او رفت در نظر بگیرید. یا شاید با گروهی از انسانها باشید و در عین حال ، به گونهای عجیب احساس انزوا و جدا بودن از دیگران بکنید. هنگامی که روابط شخصی ما بسیار کم یا بسیار ناخشنود کننده باشد، احساس تنهایی میکنیم.
انواع تنهایی
تجربه تنهایی پدیده رایجی است، اما انواع متفاوتی از آن وجود دارد.
تنها گذرا: به صورت دورههای کوتاه مدت و مختصر تنهایی است، هر چند زندگی اجتماعی شخصی عموما رضایت بخش به شمار میآید.
• تنهایی انتقالی: فرد در گذشتهای نه چندان دور از روابط اجتماعی خوبی برخوردار بوده است، اما اخیرا بخاطر رویداد خاصی از قبیل طلاق ، مرگ عزیزان ، مهاجرت احساس تنهایی میکند.
• تنهایی مزمن: که به مدت یک دوره چنر ساله طول میکشد و در طی آن هیچ گونه رابطه اجتماعی خشنود کنندهای وجود ندارد.
علل تنهایی
هنگامی تنهایی به سراغ ما میآید که به خاطر رویدادهایی هم چون مرگ ، طلاق ، کوچ کر
دن به شهری دیگر و یا محرومیت از قرار ملاقات ، شبکههای اجتماعی ما گسسته میشوند. اما ویژگیهای شخصی نیز در احساس تنهایی دخیل هستند. مثلا عزت نفس پایین هم آدمی را از کوشش برای برقراری دوستی با دیگران باز خواهد داشت. همچنین ادراک نادرست دیگران میتواند در روابط تداخل ایجاد کند.
ترس از موقعیتهای اجتماعی (خجالت) نیز میتواند ما را از برقراری در روابط یا دیگران باز دارد. افکاری نیز که در هنگام برخوردهای اجتماعی وجود دارند میتوانند در روابط ما اختلال ایجاد کنند. سرانجام اینکه ، به نظر متخصصان امکان دارد مهارتهای اجتماعی ضعیف باعث اختلال در روابط شوند. ممکن است به این خاطر تنها باشیم که نمیتوانیم - یا فکر میکنیم نمیدانیم - چگونه با دیگرانی که در دور و برهان هستند، رفتار کنیم.
روشهای برطرف کردن تنهایی
بهترین راه برای خنثی کردن این عوامل شاید صرفا آن باشد که در دور و بر دیگران باشیم، برخی از واکنشهای آدمی در برابر تنهایی مثل فعل پذیری ، پرخوابی ، پرخوری ، استفاده از آرامبخشها ، تماشای بیش از حد تلویزیون ، استفاده نادرست از الکل یا اعتیاد به کار میتواند انزوا و تنهایی را تشدید کند.
درمان تنهایی عبارت است از ورود به جرگهای از دوستان و بستگان که با آنها میتوان کارهایی را بطور مشترک انجام داد. تنهایی عاطفی به خاطر در فقدان یک دلبستگی عاطفی نزدیک و صمیمانه است. تنهایی عاطفی را نمیتوان با دستیابی برطرف کرد بلکه باید صمیمیت عاطفی برقرار شود. شاید بد نباشد که این بخش را با یک نکته امید بخش تمام کنیم. با افزایش سن تماسهای اجتماعی نیز بیشتر میشود.
رهایی از احساس تنهایی
مقدمه
تنهایی نوعی احساس تهی بودن و خلا درونی است. شما احساس انزوا کرده و از دنیا جدا میشوید، از کسانی که دلتان میخواست با آنها رابطه داشته باشید، میبرید. انواع و درجات مختلفی از احساس تنهایی وجود دارد. شاید تنهایی را به صورت یک احساس مبهم از درست نبودن امور تجربه کنید. این حالت نوع خفیفی از احساس تهی بودن است. شاید هم تنهایی را به صورت محرومیت و درد بسیار شدید تجربه نمائید.
یک نوع از تنهایی به گم کردن یک شخص خاص ، به دلیل مرگ او را یا دوریاش مربوط میشود. نوع دیگر تنهایی ناشی از فقدان تماس با مردم است، به دلیل اینکه ممکن است واقعا به صورت فیزیکی به خاطر کار در شیفت شب یا اقامت در ساختمانی که مردم به ندرت به آنجا رفت و آمد میکنند، از دیگران جدا شده باشید. شما حتی ممکن است از نظر عاطفی احساس تنهایی کنید، در حالی که در میان مردم هستید، ولی در برقراری رابطه با آنها دچار مشکل میباشید.
احساس تنهایی با تنها بودن صرف متفاوت است.
اینجا ضروری است که تاکید شود احساس تنهایی مساوی با تنها بودن نیست. هر شخصی همیشه زمانی را برای تنها بودن در نظر میگیرد. تنهایی ، احساس تنها بودن و غمگین شدن به خاطر آن است و البته همه ما گاهی احساس تنهایی میکنیم. فقط زمانی که در دام تنهایی گیر میافتیم، آن تبدیل به یک مشکل واقعی میشود.
چطور ممکن است در احساس تنهاییمان نقش داشته باشیم.
تنهایی یک احساس انفعالی است. ابقا و تداوم آن ناشی از اجازه منفعلانه ما از یک سو و انجام ندادن هیچ تغییری برای تغییر آن از سوی دیگر است. ما امیدواریم که خودش از بین خواهد رفت و بنابراین هیچ کاری برای رفع آن انجام نمیدهم و اجازه میدهیم که تنهایی ما را دربرگیرد. شگفت آور اینکه در بعضی موارد حتی ما به این احساس خوشآمد میگوییم. پذیرفتن تنهایی و غرق شدن در احساسات مرتبط با آن معمولا به احساس افسردگی و درماندگی منتهی میشود، آن نیز به نوبه خود ، احساس انفعال بیشتر و افسردگی افزونتر منجر میگردد.
راههای تغییر احساس تنهایی
احساس تنهایی را شناخته و آن را بیان دارید.
برای متوقف کردن احساس تنهایی ، اول باید بپذیریم که احساس تنهایی میکنیم، با اینکه گاهی اوقات پذیرفتن آن خیلی مشکل است. سپس باید احساس تنهای را به شیوهای ابراز داریم. میتوانیم آن را در دفتر یادداشت روزانه بنویسیم، یا از طریق نوشتن یک نامه تخیلی به یک دوست یا فامیل تنهاییمان را بروز دهیم، از طریق کشیدن و رنگ کردن یک تصویر ، آواز خواندن یا انجام هر کار دیگری که باعث ابراز احساسات درونیمان گردد، شامل صحبت کردن با دیگران نیز میتوانیم احساس تنهاییمان را بیان داریم.
بیان این احساسات ممکن است به کشف این نکته منج
ر شود که ما چیزهای زیادی را احساس میکنیم که با احساس تنهاییمان مرتبط هستند، از قبیل غمگینی ، خشم و ناکامی. ممکن است قادر به شناسایی نواحیی باشیم که این احساسات از آنجاها میآیند، یعنی متوجه شویم که چگونه با زندگی ما ارتباط یافتهاند. به موازات تواناییمان در دیدن این ارتباط ، تواناییمان در تغییر آنها نیز افزایش مییابد.
فعالتر باشید.
بزرگترین تغییر ، البته ، متوقف کردن حالت انفعال و فعالتر شدن است. اگر ما کسی را ترک کردهایم، از قبیل والدین ، خانواده یا دوستان ، میتوانیم به آنها تلفن بکنیم، نامه بنویسیم و یا به ملاقاتشان برویم. صحبت کردن با یک دوست فهیم نیز به تغییر خلقیات کمک خواهد کرد.
اگر دوست فهیم در دسترس نیست، صحبت با یک معلم یا مشاور میتواند نقطهای برای شروع باشد. اگر احساس تنهایی به دلیل مردن شخص مورد علاقه باشد، ابراز اندوه ناشی از فقدان او و یادآوری خاطرت شاد خودمان با وی و توجه به اینکه خاطرات همیشه با ماست، میتواند به ما در دور شدن از احساسات تنهایی کمک کند. این الگو را میتوان در مورد از دست دادن دوستیها و یا روابط عشقی مورد استفاده قرار داد.
در فعالیتها یا باشگاهها شرکت کنید.
شرکت در فعالیت یا باشگاه چندین چیز را میتواند به دنبال داشته باشد. شرکت در فعالیتهای لذت بخش ذهن ما را از احساس تنهایی دور میگرداند. این فعالیتها از طریق فوق میتواند بطور مستقیم خلق ما را تغییر دهند. این اعمال همچنین فرصتی را فراهم میکنند تا افرادی دارای علائق مشترک و مشابه را ببینیم و مهارتهای ملاقات با دیگران را در خود افزایش دهیم.
شاید چیزی که باید از آن خودداری کرد، این باشد که بکوشیم به باشگاه یا یک سازمان یا حتی یک رابطه جدید به این خاطر ملحق شویم که فکر میکنیم حال ما را بهتر کرده و یا به شخصی جذاب تبدیل خواهد کرد. راهبرد بهتر این است که در فعالیتها به این خاطر درگیر شویم که آنها قبلا در ما ایجاد لذت میکردهاند و یا اینکه فکر میکنیم برایمان خوب خواهند بود. این باعث میشود که از انجام فعالیتها با مردم و بودن با مردمی که از این امورات لذت میبرند، لذت ببریم. همچنین ممکن است دریابیم که بعضی از مردم همانطوری هستند که ما هستیم. یک امتیاز اضافی نیز این است که درمییابیم قادریم، بعضی از فعالیتها و علائق را انتخاب و به تنهایی انجام دهیم، بدون اینکه احساس تنهایی بکنیم.
نتیجه گیری
هر کسی در دورههایی از عمر احساس تنهایی میکند. استفاده ا
ز پیشنهادهای فوق کمک میکند تا با این احساسات بهتر مقابله کنیم. اگر متوجه شدید که در مواجهه با احساس تنهاییتان دچار مشکل هستید و لازم است از کمک یک متخصص بهداشت روانی استفاده نمائید. شما میتوانید برای این منظور به یک مرکز مشاوره و یا یک متخصص مربوط مراجعه نمائید.
افسردگی
شرح بیماری
افسردگی عبارت است از احساس غم، دلسردی، یا ناامیدی به مدت حداقل 2 هفته در اغلب روزها و اغلب ساعات روز، به علاوه علایم همراه.
علایم شایع
از دست دادن علاقه؛ بیحوصلگی و دلزدگی؛ ناتوانی از لذت بردن
احساس ناامیدی؛ بیحالی و خستگی
بیخوابی؛ خواب زیاد یا ناراحت
گوشهگیری اجتماعی؛ احساس بیارزش بودن ومورد نیاز نبودن
بیاشتهایی یا پرخوری؛ یبوست
از دست دادن میل جنسی
مشکل داشتن در تصمیمگیری؛ مشکل داشتن در تمرکز
یکباره به گریه افتادن بدون توضیح مشخص
احساس گناه شدید به خاطر وقایع بیاهمیت یا خیالی
تحریکپذیری؛ بیقراری؛ افکار خودکشی
دردهای مختلف، مثل سردرد، درد قفسه سینه بدون شواهدی از بیماری جسمی