بخشی از مقاله


دستان در هم تنيده - به بهانه نمایش آثار منوچهر معتبر در گالری اثر

هنر مند سه هدف عمده دارد.ساده ترین مقصود او توصیف جهان پیرامون است. هدف بعدی او ابراز احساسات نسبت به افراد جهان پیرامونش است. هدف نهایی هنر مند ابراز احساسات نسبت به خودش است.
جان فاولز -از کتاب اریستوس

فکر می کنم منوچهر معتبر - در قریب به نیم قرن نقاشی کشیدن به هرسه این اهداف دست یافته است. راستش دیگر چندان برای مهم نیست که او چقدر تلر اختی میداند و کجاها تحت تاثیر چه نقاشی ها به نقاشانی است (هر چند که اهمیت دارد ). اما معتبر در ردیف گلدان های شمعدانی که کشید. محو رنگ ها و فردعا شد. او است. دهه پنجاه بود که کوچهها نظرش را جلب کردند، اما هنوز خبری از انسان نیست. کوچهها بدون رهگذرند. گاهی لنگ و تاریک می شوند. گاهی آسمان بیشتر فضای نقاشی را به خودش اختصاص می دهد. درختان چناری که در میان صحنه نشستهاند، حکایت از روزهای غمگین می کنند. یادم هست برایم تعریف کرد که زمانی، شهر نما پیشگاهی» وقتی کارهایش را جوامع می کرده، متوجا می شود که یک نقاشی شبیه نقاشی های خودش در گالری جا مانل ده آسمت، درختان سهراب سپهری از قتی موضوع را جستجو می کند سپهری می گویند: ما دو نفر از دو راه فختلف رفتیم اما به یک نقعله رسیدیم. معتبر در کوتاه ها و ابلیایی که کشید به جهان پیراموناش توجه کرد.
(بارها و بارها).



سرو کله زنان سیاهپوش و چهره شاعران از ابتدایی دهه شصت پیدا می شوند در بوم نقاسی اش می ایند و می نشینند جای همان بطریها و کاسه ها ساختار کار کماکان مانتد گذشته است. در دوران جنگ و کوران کوره گداخته انقلاب، منوچهر معتبر، به مردمان پیرامون اش نگاه کرد. (بارها را بارها) وسرانجام به خودش نگریست. (بارها و بارها و...).
در حقیقت کاری که من سالها است انجام میدهیم و هنوز هم ادامه دارد، همانند دیگر دست اندر کاران هنر ارتباط با آدمهاست زیرا دریافته ام که انسانهها نهایت تنها هستند و دوست دارند تنها نباشند.، زیرا می دانند با همراه بودن با دیگران تنهایی خود را کاهش می دهند.و درد های خود را نیز نقصان می بخشند.(منو چهر معتبر)

اوکتاویوپاز معتقد است تنهایی از ویژگی های بزرگسالی نیست. زمانی که انسان به مبارزه با دیگران یا با چیزها میپردازد، در کارشی غرق میشود و خود را در خلاقیتش یا در ساختن اشیا اندیشه ها پر نهادها به فراموشی میسپارد. آگاهی شخصی او با آگاهی شخصی دیگران یکی می شود: زمان و هدف پیدا می کند و بدین ترتیب بدل به تاریخ می شود، شرحی می شود با معنا و زنده که گذشته ای وایندهای دارد. انسان متمدن امروز در پیچ و خمهای بسیاری در حال قدم زدن است (و البته سرک کشیدن). ایا جدا ساختن دنیایی پیرامون مان از انسان امکان پذیر است؟ ما عوامل متعددی را بد می شماریم که باعث شدهاند انسان از خود جدا شود و این عوامل را احاله می دهیم به جهانی که خودش آن را منقوش ساخته است. آیا انسان راهی جز این داشته است؟ چگونه می تواند برگردد به احوالات اجدادش؟ اجدادی که با کوچک ترین بیماری از پای در می آمدند، پس انسان به دنبال راه حل گشت (در واقع به مبارزه برخاست) و هر راه حلی مشکل دیگری پیش پایش قرار داد: آلودگی محیط زیست، جنگ، ازدیاد جمعیت، بازار، اخلاقی، وسایل ارتباط - جمعی، سیاست، فرهنگ صادراتی، بیماری های جدید و عشق
میدانیم که ما ادم ها محکوم به زنده بودنیم و میدانیم زندگی کردن بدون همراهی دیگران


امکان پذیر نیست و میدانیم ما همه با هم نیاز مندیم و میدانیم با دیگران بودن و با دیگران قسمت کردن نانی که در دست داریم و با درمیان گزاشتن تجربیات مشترکمان با یک دیگر مارا قادر می سازد که این راه ناهموار را ساده تر کنیم.(منو چهر معتبر)

باز در جایی دیگر اینگونه در باره دوگانگی ذاتی جوامع می نویسد. دوگانگی ذاتی جوامع و اینکه هر جامعه می کوشد تابا تبدیل خود به اجتماعی همگن بر این دو گانگی غلبه کند.امروزه نمود های بارز بسیاری دارد:خیر و شر،حلال و حرام،ارمان و واقعیت،عقلانی و غیر عقلانی،زیبایی و زشتی ،خواب و بیداری،فقر وثروت،بورژوازی و برولتاریا ،نادانی و دانایی،تخیل و عقل،جامعه با حرکتی مقاومت ناپذیر نشئت گرفته از موجودیتش،کوشش می کند تا بر این دوگانگی غلبه کند و اجزای خصم منفردش را به یک گل هماهنگ بدل کند

، اما جامعه توین میخواهد این کار را با از میان بردن دیالکتیکه تنهایی، که تنها چیزی است که عشق را ممکن میکند، به انجام رساند. جوامع صنعتی با هر نوع «ایدئولوژی» سیاست، یا اقتصاد میکوشند، تفاوتهای کیفی - یعنی انسانی را تبدیل به همسانی کمّی کنند. شیوههای تولید انبوه در مورد اخلاق، هنر و عواطف و احساسات هم به کار بسته میشود. تناقض ها و استثناها از میان برده می شوند. و این باعث میشود ما دیگر نتوانیم به عمیق ترین تجاربی که زندگی میتواند عرضه کند، یعنی کشف واقعیت به صورت وحدتی که اضداد در آن گرد هم آمده اند، نایل آییم. نیروهای جدید بنا به حکم رسمی تنهایی را منع می کنند... و بدین ترتیب عشق را منع و بدل به وصلتی قهرمالی و پنهانی می کنند. دفاع از عشق همواره کاری خطرناک و فعالیتی ضد اجتماعی بوده است. امروز دفاع از عشق کاری انقلابی نیز هست. مشکل و مساله عشق در دنیای ما نشان

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید