بخشی از مقاله
چکیده
تلمیح از آشناترین و پرسابقهترین شگردهاي بلاغی در ادبیات ایران و جهان است و همواره براي علاقهمندان پلی ارتباطی میان حال و گذشته بوده وضمناً بهسان آیینهاي است که خوانندگان، گذشته غبارآلود و خاطرات مهگرفتهشان را در آن ببینند. برکسی پوشیده نیست که سرزمین باستانی و راز آمیز لرستان به گسترهي تاریخ کهن این مرز و بوم چه جایگاهی دارد و ارزش فرهنگی این سامان که یادگار شکوهمنديهاي روزگار باستان است، امروزه براي ما تا چه اندازه است.
با بررسی تلمیحات در دیوان اشعار ملا منوچهر کولیوند میتوان به تأثیر عمیقشاعران لُر و لَک از آیات، احادیث، وقایع تاریخی و مذهبی و آثاري چون شاهنامهي فردوسی و منظومههاي داستانی پی برد. در این مقاله با روش تحلیلی – توصیفی، نمونههاي تلمیح که حاصل باورهاي دینی و اعتقادي تاریخی و اساطیري است را در گنجینهي ملا منوچهر کولیوند پیدا و پیرامون آنها به بحث و تفسیر و تحلیل میپردازیم.
پیشینهي تحقیق
»با گسترش اسلام در دیگر کشورها، مسلمانان و بهخصوص خلفا علاقه فراوانی به احوال ملل تازه مسلمان و اخبار و رسوم پادشاهان گذشته در آیین کشورداري داشتند و از اینرو مورخان را به تحقیق در این امور تشویق میکردند. بدینترتیب تاریخ نویسی رواج پیدا کرد. تألیف کتابهاي تاریخ و جغرافیا و سفرنامه و آشنایی با عقاید سایر مذاهب و آشنایی با علوم یونانی باعث پیدایش فرهنگ وسیعی شد که شعرا و نویسندگان کهافراد عالم و بافرهنگ بودند به تدریج با آن آشنا میشدند و در آثار خود به انها اشاره میکردند. پس از مدتی این مطالب که دانش آنها براي فهم قرآن و روایات ضروري بود در طبقه علوم رسمی ومشهور قرار گرفت.
در آثار شاعران عهد سامانی و اوایل دوره غزنوي یعنی در سبکخراسانی - قبل از قرن پنجم - ذکر تلمیحات ایرانی بیشتر است زیرا در این دوره ممدوحین - سلسله سامانیان - ایرانی بودند و نسب خود را به بزرگان پیش از اسلام میرساندند.
»در آثار شاعران اواخر قرن چهارم و نیمهاول قرن پنجم بین تلمیحات ایرانی و تلمیحات اسلامی تعادل برقرار شد و توجه به قصص اسلامی به شدت افزایش پیدا نمود. کمکم جریان خوار شدن اساطیر ایرانی رواج یافت و نسبت تلمیحات اسلامی بیشتر از تلمیحات ایرانی شد. زیرا در این دوره تركها - غزنویان - که غیر ایرانی بودند قدرت را در دست گرفتند و بدینسان از رواج قصص ایرانی کاسته شد در قرن ششم که سلجوقیان بر ایران تسلط داشتند، یعنی سبک عراقی به اساطیر ایرانی توجهی نمی-شود،تلمیحات اسلامی کاملاً رواج یافت و در قرون بعد این روند ادامه پیدا کرد. به طوريکه در قرون هفتم و هشتم فقط به تلمیحات اسلامی معروف و داستانهاي عاشقانه معروف اشاره شد. اما به ندرت به اساطیر ایرانی توجه شدهاستام.ا در سبک هندي انقلاب و تحول وسیعی در بهکارگیري تلمیح در اشعار شاعران دیده میشود و در این سبک روز به روز به رونق کار تلمیحات افزوده میشود.«
دکتر محمدجعفر یاحقی در کتاب خود به نام فرهنگ اساطیر و اشارات داستانی در ادبیات فارسی، میگوید: »تلمیح به گفتهي ولدون تورنتون در اثر تحقیقیاش به نام تلمیحات در اولیس - جیمز جویس - در واقع نوعی استعارهاست و در آثار ادبی هدف از آن با هدف انواع دیگر استعاره در اصل تفاوتی ندارد و آن عبارت است از بسط و آشکار کردن ساخت و مضمون. آنچه تلمیح را از دیگر انواع استعاره یا قیاس متمایز میسازد این است که بافت آن پیچیدهتر است و بالقوه توان بیشتري دارد. تلمیح استعارهاي است با وجه شبههاي بیشمار. تصویر معمولی را هر قدر هم شاعر ماهرانه به کار برده باشد باز هم وجه شبههاي محدود و معدودي از آن حاصل میشود.
بیان مسأله
تلمیح - در لغت یعنی: به گوشه چشم اشاره کردن - از جملهي صنایع معنوي بدیع است که در آن نویسنده یا گوینده در ضمن نوشتار یا گفتار خودش به ایه، داستان، حدیث، یا مثل معروفی اشاره داشته باشد.
محسن اعلاء در پژوهشی با عنوان کندوکاوي در آرایهي تلمیح در تعریف این صنعت ادبی مینویسد: »تلمیح آرایهاي است که در سراسر جغرافیاي ادبیات ایران، اعم از شعر و نثر، انعکاس گستردهاي دارد و همواره براي علاقهمندان پلی ارتباطی میان حال و گذشته بوده و ضمناً بهسان آیینهاي است که خوانندگان، گذشتهي غبارآلود و خاطرات مهگرفتهشان را در آن میبینند.
شعر هم مانند هر هنر دیگري براي برقراري ارتباط با مخاطبان خود، نیازمند فنون و ابزارهایی است که یکی از آنها تلمیح نام دارد.«
دکتر سیروس شمیسا در تعریف تلمیح میگوید: ر» داصطلاح علم بدیع اشاره به قصه یا شعر یا مثَل سائر است به شرطیکهان اشاره. . . تمام داستان یاعرش یا مثَل سائر را در برانگیرد از اینرو براي درك بیت یا عباراتی که حاوي تلمیحی است میباید داستان یا شعر یا مثل سائر مورد اشاره را به تمامی دانست.«
»تلمیح در اثر ادبی عبارت است از اشارهي تصریحی یا تلویحی کوتاهی به شخص، مکان، رویداد یا شخص داستانی در تاریخ، ادبیاتاساطیر، یا کتب مقدس.«
تلمیح از ریشهي لمح به معناي »جستن برق« و لمحه به معناي»یک نظر«است.غالباً با اشاره به تعبیر از گوشهي چشم نگریستن معناي قاموسی واژه را به مفهوم اصطلاحیاش پیوند میدهند. شمس قیسدقیقاً از همین رهگذر تلمیح را دلالت الفاظ اندك بر معانی بسیار تعریف میکند.
رازي در نهایه الایجاز تلمیح را »اشاره در فحواي کلام به مثل سائر، شعر نادر یا قصهي مشهور بدون ذکر آن« تعریف میکند.
تلمیح از شیوههایی است که مخاطب را به کوشش ذهنی وا میدارد؛ زیرا برانگیزندهي تداعی است.اساساً التذاذ زیباشناختی تلمیح ریشه در همین تداعی انگیزي دارد.
آقاي محبتی در کتاب بدیع نو میگوید: »به نظر میرسد یکی از بنیانیترین نکتهها در برداشت هنري و بلاغی از تلمیح همین شیوهي اشاري و ساختار فشردهي آن باشد. تلمیح یکی از شیوههاي ایجاز دانسته شدهاست کهاز رهگذر آن ظرفیت معنایی سخن فرا کشیده میشود.
دکتر شمیسا در تکمیل این تعریف میگوید: »تلمیح در لغت به معنی »به گوشه چشم نگریستن«است و در اصطلاح، اشاره به ایه، حدیث مثَل ، داستان یا شعري مشهور با حداقل، کلمات، تا با تداعی شدن آنها مقصود گوینده واضحتر شود.«
دکتر خانلري معتقد است کهاگر تلمیح متناسب و بهجا باشد، تناسب و گردهمایی واژگان، به زیبایی سخن میافزایند وي میگوید: »تناسب و قرینهسازي میان اجزاي پراکنده وحدتی پدید میآورد کهادراك مجموع اجزا را سریعتر و آسانتر می-کند؛ بیآنکه قصد خود را آشکار سازد
تلمیح در ادبیات همهي فرهنگها وجود دارد، در ادبیات بومی لرستان نیز میتوان نمونههاي فراوانی از انواع تلمیح را که برخی مربوط به داستانها و اسطورههاي ایرانی است و برخی نیز مربوط به فرهنگ کهن لرستان است مشاهده کرد.
امتیاز تلمیح در شعر فارسی
در شعر فارسی همهي انواع تلمیح یافت میشود که در شعر زبانهاي دیگر شاید این تنوع وجود ندارد. سیروس شمیسا درباره-ي تنوع تلمیح در ادب فارسی نسبت به سایر زبانهاي دیگر می گوید:
»در شعر فارسی از همه نوع تلمیحات یعنی تلمیحات ایرانی و هم از تلمیحات اسلامی مربوط به رجال اسلام و هم تلمیحات صرفاً عربی استفاده شده و این جمع شدن همهاقسام تلمیحات و فراوانی آنها در شعر فارسی امتیازي است که در اشعار دیگر ملل دیده نمیشود و همین نکته شعر فارسی را از شعر دیگر اقوام ممتاز میکند. و حتی شعر فارسی چنان با تلمیح در آمیختهاست که میتوان اشعاري یافت که در بیشتر ابیات آن تلمیح به کار رفتهاست.«
در دورهها و سبکهاي گوناگون شعر فارسی، تلمیحات با بسامد متفاوتی آمدهاند. بعد از اسلام فرهنگ جدیدي در ایران پدیدار شد که به فرهنگ اسلامی معروف است. شاعران و نویسندگانه کقاعدتاً جزء مردمان با فضل بودند هم خود به تحقیق این فرهنگ پرداختهاند و هم موجب اشاعهي آن شدند. آقاي حسین صفرينژاد و جبار اسماعیلزاده در مقالهي خود با عنوان نگاهی به تلمیح و بازبینی تلمیحات اسلامی در دیوان نزاري قهستانی دربارهي این انعکاس میگویند:
»انعکاس این فرهنگ در ادبیات فارسی از اواخر قرن چهارم یعنی از عصر رودکی به بعد است. اگرچه در آثار شاعران عهد ساسانی و حتّی اوایل دورهي غزنوي - یعنی قبل از قرن پنجم تا اواخر آن - از قبیل رودکی، دقیقی، فردوسی، فرخی، عنصري، منوچهري و فخرالدین اسعدگرگانی و امثال ایشان هنوز ذکر اساطیر ایرانی از قبیل زرتشت، انوشیروان، بزرگمهر و اوستا و. . .زیاد است.
اما توجه به قصص اسلامی هم به شهرت نضج یافت؛ چنآنکه در اشعار معدود بازمانده از ابوحنیفه اسکافی و ابنتوبه توجه به تلمیحات اسلامی کاملاً مشهود است. در دیوان قطران تبریزي - متوفی در 465 هجري، قمري - بین اساطیر ایرانی و اسلامی تعادل وجود دارداما در دیوان منوچهري - متوفی در 422 هجري و قمري - تلمیحات اسلامی –ایرانی نسبت با سایر تلمیحات دیگر، بیشتر استفاده شدهاست و از این دورهاندك اندك جریان کوچک شمردن اساطیر ایرانی نشأت میگیرد.