بخشی از مقاله

چکیده

موضوع این مقاله تشخیص و خاستگاهان در شعر شعراي لک است. صنعت تشخیص از دیرباز در شعر شعراي ملل مختلف جهان بکار رفتهاست. این صنعت ادبی در شعر شعراي لک نیز به دلیل غناي واژگانی و امکانات زبانی به نمایش درآمدهاست. این شعرا در بعضی موارد تصاویري خلق کردهاند که با تصاویر شعراي مطرح ادبیات کلاسیک زبان فارسی قابل مقایسهاست. در این مقاله نگارندگان با بررسی اشعار تعدادي از شعراي لک زبان، عناصر تشکیل دهنده ي تشخیص و خاستگاهاین عنصر را نشان دادهاند. بیشتر این عناصر خاستگاه طبیعی دارند علاوه بر خاستگاه طبیعی، بسیاري از این عناصر خاستگاهاعتقادي و ذهنی دارند.

مقدمه

تشخیص از فروعات استعاره ي مکنیهاست که در کتب سنتی نقد و بلاغت چندان بهان نپرداختهاند؛ اگرچهاشعار شاعران هیچ گاهاز این آرایهي ادبی و تصویر خیالی خالی نبودهاستام؛ا ادبا و منتقدان متأخر بهاین صورت خیالی توجه بسیار نشان دادهاند. شفیعی کدکنی در کتاب صور خیال، خود از تشخیص سخن به میان میآورد و میگوید: »یکی از زیباترین گونههاي صور خیال در شعر ما تصرفی است که ذهن شاعر در اشیاء و در عناصر بی جان طبیعت میکند و از رهگذر نیروي تخیل خویش بدانها حرکت و جنبش میبخشد و در نتیجه هنگامی کهاز دریچهي چشم او به طبیعت و اشیاء می نگریم، همه چیز در برابر ما سرشار از زندگی و حرکت و حیات است و این مسئله ویژهي شعر نیست، در بسیاري از تعبیرات مردم عادي نیز میتوان نشانههاي اینگونه تصرف در طبیعت و اشیاء را جستجو کرد.

شفیعی کدکنی درخصوص گستردگی تشخیص در ادبیات سایر ملل می گوید: »مسئله ي تشخیص در ادب فارسی و به طور کلی در ادبیات همه ي ملل، صورتهاي گوناگون و بیشماري دارد که نمی توان به دسته بندي آن پرداخت. شاید کوتاه ترین شکل آن، همان نوعی باشد که به عنوان استعاره ي مکنیه قدما از آن یاد کرده اند و در تعبیرات رایج زبان از قبیل »دست روزگار« فراوان دیده می شود و نوع گستردهان اوصافی است که شاعران از طبیعت دارند و در سراسر این وصف، موضوع تشخیص طبیعت در چهره ي انسان جزء به جزء نمایش داده شدهاست.

شمیسا در کتاب بیان می گوید: »در این نوع استعاره برخلاف دیگر استعارهها مشبه را ذکر میکنند، نه مشبه به را و آن را در دل و ضمیر خود به جا نداري تشبیه می سازند و سپس براي آنکهینا تخیل به خواننده منتقل شود یکی از صفات یا ملائمات آن جاندار مستعار -  منه - را در کلام ذکر میکنند.

شاعران لک نیز همانند شاعران دیگر در اجزا و عناصر طبیعت دخل و تصرف نمودهاند. گاهی بادي فرضی و خیالی را به عنوان فرستاده و رسول خویش، نزد معشوقهي زیباروي خود میفرستند:

»شمال امانت جوینده یار بو  //  پروانه شمناز ملک نسار بو«

معنی بیت: »باد شمال - کله باد - به تو امانت میدهم یار مرا پیدا کن مانند پروانه بر گرد شمع گونه ملک نسار بگرد.«

در این بیت شاعر با باد شمال یا کله باد شخصیت انسانی میدهد و آن را به نزد معشوقهي خویش می فرستد و از آن میخواهد، یار و محبوب وي را طواف و مراتب ارادات شاعر را به وي ابلاغ کند.

»سید نوشاد« پایه و تنه ي درختان را شخصیت می دهد و آنها را همانند انسان در مقابل عظمت و بزرگی درختی خیالی به نام »دار جنگه« خجل و شرمنده میکند:

»فضاش فرحبخش هواش معتدل  // پایه ي درختان ژ شرمش خجل

معنی بیت: »فضاش فرح بخش و هوایش معتدل به طوري که درختان دیگر در برابر عظمت و بزرگیش شرمنده و خجل بودند. خجالت و شرمندگی از ویژگیها و صفات خاص انسانی است؛ که شاعر با تصرف در طبیعت، این خصیصه را به درختان نسبت میدهد.

در بیتی دیگر یکی از شاعران لک زبان به اشیاء و عناصر شخصیت میبخشد و به خلق صورت خیالی به تشخیص و انسان وارگی میپردازد و میگوید:

»واتم بزقاله مر تو چن سالین //  لاغر و نحیف پریشان حالین

معنی بیت: »گفتم بزغاله مگر تو چند سال سن داري کهاین چنین لاغر و ضعیف و پریشان حالی.«

در این بیت شاعر اول بزغاله را مخاطب قرار می دهد و مانند انسان از او میپرسد و با او مباحثه میکند و بار دیگر پریشانی و حیرانی را کهاز صفات انسانی است به بزغاله نسبت میدهد. این نوع صورت خیالی در اشعار تمام شاعران لک با تفاوتهایی در کمیت و کیفیت دیده میشود.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید