بخشی از مقاله

چكيده:

پژوهش حاضر از نوع كيفي با روش تحليلي اسنادي با عنوان » دلالت هاي تربيتي ديدگاه پست مدرنيتي ليوتار « انجام شده است و هدف آن تشريح مباني فلسفي ديدگاه ليوتار و استنباط دلالتهاي تربيتي، اهداف تربيتي و آموزشي و شيوههاي ياددهي و يادگيري در آراء ليوتار مي باشد. ديدگاه پست مدرنيتي ليوتار بيانگر بحران مدرنيسم و تعليم و تربيت مدرن مي باشد. ليوتار معتقد است تعليم و تربيت مدرنيسم به عنوان يك انديشه ي اجتماعي و فلسفي با صفاتي نظير ناسيوناليسم – عقل گرايي و دنيا گرايي، مشكلات جدي براي تعليم و تربيت به بار آورده و ديگر جنبه هاي وجود بشر و نيز فرهنگها، ارزشها و عقايد ديني گروههاي ديگر را ناديده مي گيرد.

تعليم و تربيت پست مدرن، مباني جهاني و ثابتي ندارد، بلكه داراي گرايشهاي موقت است. بنابراين به گفتگو، تكثر گرايي، تفاوت، مطالعات فرهنگي، مبارزه با استبداد و انتقاد تاكيد دارد. پست مدرنيسم خطرات مطلق گرايي و سلطه ي ديدگاههاي اكثريت حاكم و روايت هاي كلان را آشكار مي سازد و بر اهميت ديگر ديدگاههاي اقليتي و محلي تاكيد مي كند. انديشه هاي ليوتار بيانگر تعليم و تربيت عادلانه، برنامه درسي مبتني بر زيبايي شناسي، پژوهشهاي كيفي و روشهاي انتقادي، ساختار زدا و دانش آموز محور است و استفاده از فناوري اطلاعات به عنوان يكي از ابزارهاي نوين تدريس مورد تاكيد او مي باشد.

واژگان كليدي: ليوتار، تعليم و تربيت، پست مدرنيسم.

مقدمه

ژان فرانسوا ليوتار١ نظريه پرداز ادبي و فيلسوف پست مدرن فرانسوي در ١٠ آگوست سال ١٩٢٤ ميلادي در شهر ورساي فرانسه به دنيا آمد. عليرغم اينكه ليوتار يك فعال سياسي نيز بود، ولي مفصل 190بندي نظريه پست مدرن و تحليل تاثير پست مدرنيته بر وضعيت بشري، مهمترين عامل شهرت وي محسوب مي شود. ليوتار پس از انتشار كتاب خود با عنوان "وضعيت پست مدرن، گزارشي درباره دانش" - سال ١٩٧٩ ميلادي به زبان فرانسه كه در سال ١٩٨٤ به انگليسي ترجمه شد - ، شهرت و آوازه فراواني به دست آورد. اثر مذكور ماحصل پروژه اي بود كه ليوتار براي "دانشگاه كبك "راجع به وضعيت دانش در كشورهاي پيشرفته انجام داد.

در واقع، واژه هاي پست مدرن و پست مدرنيسم قبل از ليوتار نيز بويژه در عرصه هنر به كار مي رفتند، ولي كتاب ليوتار اين واژه ها را به عنوان نمودي از يك نظريه اجتماعي و فرهنگي فراگير مطرح ساخت. گرچه ليوتار خود در بعضي مواقع تمايز مدرن/ پست مدرن را زير سئوال مي برد، ولي پس از انتشار كتاب مذكور، پست مدرنيسم به مثابه يك نظريه عمومي اجتماعي و فرهنگي معاصر به سرعت در جهات مختلف، بسط يافت. با اين حال ليوتار همچنان چهره اصلي اين جنبش فراگير تلقي مي شد و كتب و مقالات متعدد وي، نقش زيادي در نظريه پست مدرن و برداشت پست مدرني از سياست داشت.

وضعيت پست مدرن، استدلال مي كند كه ماهيت و موقعيت دانش تغيير يافته است. عصر صنعتي - كه با توليد انبوه، پژوهش علمي و ايده آل هاي روشنگري عقلانيت و پيشرفت مشخص مي شود- به پايان رسيده است. ما هم اينك در وضعيت جديدي زندگي مي كنيم كه ليوتار آن را پست مدرن مي نامد، و در اين وضعيت فناوري اطلاعات، حاكم بوده و بر كارآمدي و ارزش هاي عملگرايانه تاكيد مي گردد. علوم، تحول يافته و در عرصه هاي متناقضي پراكنده شده اند و دانشمندان ديگر به يك زبان مشابه سخن نمي گويند.علاوه براين، برخلاف ماهيت عيني تبيين و رويه علمي، يك سري از كلان روايت يا فراروايت ها كه وجود علم را توجيه مي كنند، پايه هاي آن را نيز تشكيل مي دهند.

اين فراروايت ها همان باورهاي مدرن به پيشرفت هستند كه عقل را به عنوان نويد بخش شادكامي، رفاه و آزادي مي دانند. ليوتار استدلال مي كند كه ما ديگر به اين توجيهات باور نداريم. و در واقع، از دست رفتن باور به فراروايت ها مشخصه دوران كنوني مي باشد. منظور ليوتار از فراروايت يا روايت هاي كلان، روايت هاي مسلطي هستند كه براي توجيه فعاليت ها، نهادها، ارزش ها، و اشكال فرهنگي به كار مي بريم. اين روايت ها، ايدئولوژي ها، اديان، مفاهيم پيشرفت، سودمندي تحليل رواني يا مزاياي سرمايه داري را شامل مي شوند. از نظر ليوتار ديگر اعتقاد به باورها و نظريات جهانشمول، از بين رفته است. - نوذري، ١٣٨٠ - كانون نوشته هاي ليوتار را پرسشهايي در باب سياست، عدالت و آزادي تشكيل مي دهند.

او چه در مورد يك اثر هنري بحث كند، چه يك متن ادبي، چه برهان هاي الاهياتي و چه حتي از پايان دنيا، توجه اش هميشه معطوف به مسائل اجتماعي و اخلاقي اي است كه از اين پرسش ها ناشي ميشوند.ليوتار در وهلهي نخست يك فيلسوف سياسي است كه به شيوههاي سازمان دهي و كنترل زندگي هاي ما به وسيلهي جوامعي كه در آن ساكنيم توجه دارد و تحليلهايش از هنر، ادبيات و فرهنگ، همگي به فهم اين مسئله كمك مي كند. نظريه پست مدرن ليوتار دربارهي معرفت بر افول دو نوع فراروايت٢ - روايت اعظم - مبتني است. نخست روايت رهايي٣ - آزادي - و دوم روايت پيش بيني٤ ؛ هر دو روايت مدعي مزيت و برتري علم و معرفت بر خطاهاي جهل و خرافه به عنوان مختصات جوامع پيشا مدرن هستند.

روايت رهايي يا آزادي، روايتي سياسي است كه بوسيلهي دولت از طريق نظام آموزشي اعمال مي شود و علم را نيروي بزرگ و آزادي بخش معرفي مي كند. طبق ديدگاه ليوتار، فرهنگ پست مدرن اعتبار هر نوع روايت اعظم از جمله روايت رهايي و پيش بيني را متزلزل ساخته است - مهدي زاده،١٣٨٩، نقل از فاني ١٣٨٤ - اين پژوهش با هدف تحليل آراي ليوتار و استنباط دلالتهاي تربيتي آن انجام شده و بررسي انديشه هاي اجتماعي، فرهنگي و تربيتي نو و شناخت و حل معضلات تعليم و تربيت كشور در پرتو بصيرت حاصل از آن دليل ضرورت چنين پژوهشي است .موضوع پژوهش تاريخي فلسفي، نوع آن كيفي و روش آن تحليلي اسنادي است.در پژوهش حاضر ابتدا وضعيت پست مدرنيسم از ديدگاه ليوتار، روايتهاي علم و اخلاق از نظر ليوتار تشريح و در ادامه به مباني فلسقي ليوتار و برنامه درسي پرداخته خواهد شد.

نگاهي به وضعيت پست مدرنيسم از ديدگاه ليوتار

ليوتار در گزارشي درباره وضعيت در حال تغيير - در توسعه يافته ترين جوامع كه آنرا براي وزارت علوم ايالت كبك - تهيه كرده بود،چنين توضيح مي دهد كه واژه پست مدرن بيانگر وضعيت فرهنگ ها پس از دگرگوني هايي است كه از پايان قرن ١٩ تا به حال قواعد بازي را در علم،ادبيات وهنر عوض كرده است دگرگوني اصلي مورد نظر ليوتار،دگرگوني در روش مشروعيت بخشيدن به شكلهاي معرفت

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید