بخشی از مقاله

چکیده

با نگاهی اندک به آثار هنر ایرانیان در می یابیم که سرچشمه تمامی هنرهای ایرانی برگرفته از تجسم عینی اندیشه مردمانی است که تلاش کرده اند جهان بینی خود را در قالب آن هنر بیان کنند. طبیعت دستاورد بهترین معمار یعنی خداوندگار است و اغلب برای معماران بهترین سرچشمه الهام بوده است و از آنجا که نیاز انسان به طبیعت انکار ناپذیر است . انسان می تواند نیازهای مادی خود را بطور غیر مستقیم و با واسطه از طبیعت برآورده سازد.اما نیاز روحی انسان تنها با حضور او در طبیعت و استفاده از این مواهب برطرف خواهد شد.در این میان معماری ارگانیک توجه خاصی به طبیعت دارد. در این نوع معماری هیچ تصنعی وجود ندارد و معماری همان است که باید باشد.

در واقع هیچ فرمی بدون توجیه و دلیل پدید نیامده است.هدف اصلی پژوهش حاضر توجه به ارتباط انسان با طبیعت،عناصر طبیعی و تشخیص جایگاه معماری ارگانیک در نوع برخورد انسان با طبیعت است.روش پژوهش ضمن مطالعه کتابخانه ای و اسنادی و مطالعات تطبیقی از نوع توصیفی است.نتایج به دست آمده حاکی از آن است که فراهم آوردن امکان تماس انسان با طبیعت از مهمترین ضروریات تداوم حیات انسانی است. وجدایی انسان از طبیعت به بیگانه سازی او از جهان پیرامون منجر می شود.یکی از راهکارهای مهم طراحی چه در معماری و چه در سایر علوم وهنرها، الگوگرفتن از طبیعت بوده است.

مقدمه

انسان از آغاز خلقت با طبیعت درتماس بوده است و در دوران های مختلف از آن ترسیده، با او همراه بوده و گاهی هم دست دوستی با آن داده و گاه هم بر آن غلبه کرده است. طبیعت همه جا هست و بر هر چیز تاثیر دارد.طبیعت در تماس با موجودات روح حیات را در آنها می دمد و امکان رویش آنها را فراهم می سازد. [1] آندرو برنان نیز در خصوص رابطه انسان با محیط،عقیده انسان گرایی آکولوژی را بسط داده ومعتقد است از آنجا که ما بخشی از طبیعت هستیم ،برای آنکه به انسان کاملی تبدیل شویم،باید با آن تماس داشته باشیم.

او هویت ما را با طبیعت مرتبط دانسته و آن را اولین گام به سوی اخلاقیات محیطی معرفی می کندو معتقد است که اخلاقیات و زیبایی شناسی همانند حقیقت و زیبایی به هم مرتبط هستند ومنطقی نیست کمه منافع مستقیم تماس خود را با طبیعت تشخیص دهیم ولی به آن اهمیتی ندهیم،یعنی کاری که هم اکنون انجام می دهیم.[2] انسان همواره برای زندگی در میان طبیعت از معماری به عنوان یک ابزار بهره جسته است.

به تجربه مشاهده شده هر گاه انسان از ابزاری برای غلبه بر طبیعت استفاده می کند،آن ابزار بر ضد خود او سر برافراشته و او را تا مرحله نابودی به مخاطره انداخته است،بهترین نمونه ای که می توان از آن نام برد به کارگیری ابزار صنعت در جهت حفاطت انسان در مقابل مخاطرات طبیعی،دستیابی به رفاه بیشتر و مکانیزه تر کردن زندگی مدرن است،که همین ابزار به گونه ای برگشت ناپذیر در حال تخریب زندگی انسان از طریق آلودگی های فراگیر،صوتی،بصری و زیست محیطی است،لاجرم در مرحله استیصال،بازگشت به طبیعت و همراه شدن با آن اجتناب ناپذیر بوده و پرداختن به آن،مورد توجه قرار گرفته و بسیاری از معماران بزرگ قرن بیستم به آن رویکرد مثبت نشان می دهند. از سوی دیگر،مردم ومعماران از زمان های دور،بعضا با رویکردهایی درست به طبیعت احترام گذاشته و آن را مورد مداقه قرار داده اند[3]

سوال های تحقیق

رابطه انسان با طبیعت چیست؟

نقش معماری ارگانیک در رابطه انسان با طبیعت چیست؟

چگونه می توان تعامل بین انسان با طبیعت را در طراحی به حداکثر رساند؟

اهداف تحقیق

هدف اصلی این پژوهش شناخت طبیعت و قوانین حاکم بر آن وبه کار گیری این اصول در فعالیت های انسانی، و همچنین بررسی رابط انسان و طبیعت در معماری است.

فرضیه

فراهم آوردن امکان تماس انسان با طبیعت از اهم ضروریات تداوم حیاط انسانی است و جدایی انسان از طبیعت به بیگانه سازی او از جهان پیرامون منجر می شود.یکی از راهکارهای مهم طراحی چه در معماری و چه در سایر علوم و هنرها،الگو گرفتن از طبیعت بوده است.

طبیعت

لغت طبیعت1 از لغت ناتورا 2به معنای تولد که لغت های ملت هموطن و مادر زادی نیز گرفته شده اند،گربته شده است.طبیعت وملت نه تنها دارای ریشه لاتین یکسانی هستند بلکه تاریخچه مشترکی هم دارند و همواره یکی از آن ها در حال توضیح دیگری بوده است. بسیاری از کشورها هویت ملی شدن را با فضای سبزموجود در کشورشان مشخص کرده اند،مثل نقشی که جنگل در سوئد وصحرای سبید در کانادا دارد. [4]

انسان

همه انسان ها از طبیعت ریشه می گیرند و وابسته به طبیعت هستند،بنابراین همه جا یکی هستند.در نخستین آثارظهور و پیدایش انسان چه در دوره نوزادی،چه در میان وحشی ترین مردم و چه در میان اقوام متمدن هیچ کیفیتی که موجب بروز ویژگی های برتر و یا فروتر گردد،وجود ندارد.به نظر می رسد که توانایی پیشرفت یکسان است و هوش،عاملی است که بعدا مورد استفاده قرار گرفته است.

بشر با »فطرت انسانی« به دنیا می آید اما این فطرت در آغاز تولد،صورت بلقوه دارد و هم چون بذرهایی است که در درون او پاشیده شده است و در صورت پرورش در هیات فطرت انسانی فعلیت خواهد یافت. »انرژی سلامت«به عنوان یک کشش و گرایش ذاتی به همراه»فطرت انسان« زیر بنا و بستر و چهار چوب اصلی شکل گیری »خود واقعی«یا »خود انسانی« آدمی هستند.در واقع،فطرت انسانی از زمان تحقیق تدریجی و از قوه به فعل در آمدن،تولید انرژی می کند که همان انرژی سلامت است. [5]

پیش فرض ها

 انسان همواره برای زندگی در میان طبیعت از معماری به عنوان یک ابزار بهره جسته است.به تجربه مشاهده شده هر گاه انسان از ابزاری برای غلبه بر طبیعت استفاده می کند،آن ابزار بر ضد خود او سر برافراشته و او را تا مرحله نابودی به مخاطره انداخته است،بهترین نمونه ای که می توان از آن نام برد به کارگیری ابزار صنعت در جهت حفاطت انسان در مقابل مخاطرات طبیعی،دستیابی به رفاه بیشتر و مکانیزه تر کردن زندگی مدرن است،که همین ابزار به گونه ای برگشت ناپذیر در حال تخریب زندگی انسان از طریق آلودگی های فراگیر،صوتی،بصری و زیست محیطی است،لاجرم در مرحله استیصال،بازگشت به طبیعت و همراه شدن با آن اجتناب ناپذیر بوده و پرداختن به آن،مورد توجه قرار گرفته و بسیاری از معماران بزرگ قرن بیستم به آن رویکرد مثبت نشان می دهند. از سوی دیگر،مردم ومعماران از زمان های دور،بعضا با رویکردهایی درست به طبیعت احترام گذاشته و آن را مورد مداقه قرار داده اند.

[3] فرانک لوید رایت در زمینه معماری ارگانیک این چنین بیان می کند: منظور من از معماری ارگانیک آن است که این معماری از درون به بیرون ودر هماهنگی با شرایطی که ایجاد آن را میسر می دارد توسعه می یابد.همچنین از ایده تکامل تدریجی به مثابه یک تفکر نوین در قیاس زیست شناسانه می توان استفاده کرد این تکامل تدریجی عینا در مورد معماری نیز مصداق دارد. همانطور که معماری رم تکامل یافته معماری یونان با معماری دوره های بعد از مسیحیتی است که تکامل یافته دوره های قبل خود می باشد نظریه تکامل نظریه مکتب تبعیت عملکرد از فرم را تائید می کند و این نظریه را ارائه می کند که ابتدا فرم ها بوجود آمدند سپس عملکرد ها و اگر دگرگونی در فرم ها به وقوع می پیوندد به واسطه ی عدم توانایی عملکرد فرم ها به وقوع می پیوندد و فرم های فاقد عملکرد قادر به بقا نیستند.این قیاس سرانجام منجر به پیدایش معماری ارگانیک در قرن 19 شد.

تاثیر طبیعت بر انسان

تمام موجودات،اعم از کوچک و بزرگ، فعال و غیر فعال، وحشی و اهلی دارای یک مساله اساسی و مشترک یعنی بقا و ادامه آن هستند.موجودات تنها در صورت امکان سازگاری با محیط می توانند به بقا ادامه دهند.لازمه سازگاری ،رشد انگاره های رفتاری است که به موجود کمک می کند تا از امتیاز محیط برای تهیه غذا استفاده کرده، از خطرها جلوگیری کند و اگر به بقا ادامه داد به تولید مثل بپردازد.

برای این کار،موجود به ابزار زیستی احتیاج دارد تا رشد رفتارهای خاص او را امکان پذیر سازد.سازگاری زیستی در طول صدها میلیون سال که زندگی در روی زمین وجود داشته است، ابتدایی ترین وسیله برای ادامه بقا بوده است.در نتیجه، موجوداتی که ابزار زیستی مناسب تری در اختیار داشته اند، بیشتر از سایر موجودات به زاد و ولد پرداخته اند و خصوصیات ممتاز در میان نسل های بعدی این موجودات بیشتر شده است و آن هایی که از امتیاز خاصی برخوردار نبوده اند، کاهش یافته و به تدریجی حذف شده اند.[3]

رابطه انسان با طبیعت

محققان ارتباط با طبیعت را در سه سطح تماشای مناظر طبیعی یا تصاویری از طبیعت،بودن در طبیعت و درگیری و تعامل با طبیعت تقسیم بندی می کنند و معتقدند قرارگیری در معرض طبیعت چه به صورت ارادی و اگاهانه و چه ناخوداگاه و غیر مستقیم منجربه بروز واکنش های مثبتی از سوی موثر می شود. اگرچه پایه واساس ژنتیکی در هرگونه تمایل به واکنش مثبت به طبیعت و محیط های طبیعی امروز یکی از ضعف های پیش رو بشر است و نیازمند آموزش،فرهنگ سازی و تجربه مکرر محیط های طبیعی است.

در سال های اخیر مطالعات زیادی در مورد تاثیرات محیط طبیعی بر انسان صورت گرفته که نشان می دهد نه تنها حضور در محیط های طبیعی بلکه تماشای صرف طبیعت یا حتی نگاه به تصاویر و فیلم هایی از مناظر طبیعی موجب کاهش استرس و خستگی چشم می شود.گروه دیگری از پژوهش ها نشان داده است دید به طبیعت،شنیدن اصواتی از طبیعت و داشتن هرگونه تجربه از طبیعت موجب کاهش تنش و استرس می شود. ارتباط با طبیعت حس ارامش و آسودگی خاطر رابرای کاربران فضا ایجاد می کند. تاثیرات طبیعت بر افراد با توجه به ویژگی های محیط های طبیعی مختلف ، متفاوت است.پارک ها ، باغ ها ،کوه ها و سواحل رودخانه ها و دریا احساس شادی ، سرگرمی ،راحتی و گفتگو را القا می کنند[7] اصولی که بر مبنای آن ها روابط انسان با محیط شکل می گیرد و در آفرینندگی آن نقش دارد عبارتند از:

.1بهره برداری از طبیعت:یعنی انسان از عوامل و عناصر موجود در طبیعت استفاده کند.

.2بهرگیری از طبیعت:که در این راستا بشر در عوامل و عناصر طبیعت دخل وتصرف و گاه دگرگونی هایی انجام می دهد تا آن را به صورت و شکل مورد نظر خود درآورد.

.3گاهی بشر به صورت نمادین از مظاهر و عوامل طبیعت بهره می گیرد: برای رساندن مفهومی خاص.[5] ایان مک هارگ 3نیز در کتاب طراحی با طبیعت استفاده و توجه به طبیعت را روشی برای طراحی معرفی می کند: "ما نه فقط نیازمند نگرش بهتری به انسان و طبیعت بلکه نیازمند یافتن آن شیوه ی علمی هستیم که کمتر کسی محصول کار خود را تنها در قالب غارت بیشتر ببیند. چشمانمان نه ما را جدا از جهان که با آن یگانه می کند. فکرساده جدایی را کنار نهاده و یگانگی جایگزین گردد.دست از خودزنی برداشته و توان همنوایی انسان- طبیعت به جلوه درآید.تنها به حرمت زاییده از ادراک نیاز است تا آینده ی درخشان انسان به عمل آید.انسان آن موجود آگاه ویگانه است که بتواند ادراک و ابزار کند اوست که باید این زیست کره را سرپرست باشد. شرط این کار طراحی با طبیعت است.[8]

انسان -طبیعت-معماری

محیط و عرصه زندگی انسان و دست ساخت های او ویژگی هایی را به انسان القا می کنند. انسان همواره با طبیعت در ارتباط است و با دستکاری در طبیعت سعی داشته است که بگونه ای بهینه طبیعت را در خدمت خود در آورد. این همزیستی به خوبی در طول تاریخ بشر دیده می شود، به عبارتی دیگر بشر از زمانی که سرپناه،مسکن و محیط زیست ساخت و مورد بهرهبرداری قرار داد همیشه به عوامل موجود در طبیعت توجه داشته است. و طبیعت را به عنوان یک طرف مهم واساسی در نقشه ها و طرح هایش مورد استفاده قرار داده است.همزیستی میان انسان و طبیعت در تمدن اسلامی نیز به صورت آشکاری وجود داشته است.

ساخته های موجود در جهان اسلام همچون در تمدن های سنتی دیگر با طبیعت همسو و هماهنگ بوده اند،به عنوان نمونه استفاده از بادگیرها در شهرهای مرکزی ایران ازجمله یزد،کاشان و کرمان نشان دهنده دانش آدمی برای بهرهبرداری هر چه بیشتر از عوامل طبیعی موجود در فرهنگ اسلامی است که در عین زیبایی و کارآمدی نه تنها با محیط طبیعی سازگاری و جنگ ندارد بلکه با آن کمال هماهنگ و موازنه را دارد.

امروزه جلب توجه آدمیان به سوی مسائلی ورای زندگی روزمره و خارج نمودن آنها از چارچوب غیر قابل تغییر زندگی ماشینی و کشاندن آنها به سوی دنیایی به ظاهر جدید و در عین حال آشنا،که الفبای آن را عوامل طبیعت و بستر آن را جهان هستی تشکیل می دهند،کاری بس دشوار است،این بستر همان طبیعت است و آرامش و ثبات چیزی به جز برقراری تعادل میان زندگی و جهان هستی نیست این جاست که مقولهای جدید پا به عرصه ظهور میگذارد.بنام: انسان-طبیعت- معماری، که این سه به صورت زنجیروار،چرخه زندگی انسان را تشکیل می دهند و حرکت این چرخه مقدور نیست مگر به واسطه ارتباط پیوسته و منظم میان این سه حلقه اصلی زنجیره زندگی انسان.

معماری ارگانیک

بینش معماری ارگانیک ، ریشه در فلسفه رمانتیک دارد. رمانتیسم یک جنبش فلسفی هنری و ادبی در اواخر قرن 18 و19 میلادی در شمال غربی اروپا بود که به سایر نقاط اروپا وایالات متحده نیز سرایت کرد. رمانتیک ها همانند پیروان مکتب کلاسیک به ذهن انسان معتقد بودند ولی به بخشی از ذهن توجه داشتند که بیشتر درباره احساس و عواطف بود،در صورتی که برای فلاسفه کلاسیک،عقل ومنطق اهمیت داشت. نکته حائز اهمیت این که اکثر رمانتیک ها ، شاعر بودند و به تجلیل از طبیعت،عواطف وتخیل می پرداختند،در حالی که اکثر فلاسفه کلاسیک،ریاضیدان بودند، لذا در آثار ادبی و هنری کلاسیک می توان وضوح ، عدم ابهام ، نظم ، تقارن وتناسب را مشاهده کرد.

ولی در آثار رمانتیک برانگیختن احساس و هیجان ، ایجاد ابهام و توهم مناظر تماشایی طبیعی مورد نظر است.کلاسیک به دنبال سلطه بر طبیعت است در حالی که رمانتیک در پی تحسین طبیعت است . برای نظریه پردازان قرن نوزدهم ایالات متحده که به دنبال زیبایی مدرن بودند،طبیعت فقط فلسفه ای صحیح تلقی می شد.هنرمند باید ترکیبی می ساخت که به موازات طبیعت باشد.و پروسه حیاط،رشد و توسعه را به صورتی انتزاعی نشان می داد.

[6] مقوله معماری ارگانیک در ایالات متحده در قرن نوزدهم توسط »فرانک فرنس«4 و»لویی سالیوان«5 شکل گرفت. اوج شکوفایی این نظریه را می توان در نیمه اول قرن بیستم در نوشته ها و طرح های »فرانک لوید رایت«6 مشاهده کرد. بر اساس نظریه ارگانیک،همه فرم ها،طبیعی و پویا هستند.[6] »سالیوان«7 از پایه گذاران مکتب شیکاگو ومعماری مدرن در ایالات متحده بود. وی اعتقاد زیادی به فرم های طبیعی و سبک ارگانیک داشت.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید