بخشی از مقاله
معماری ارگانیک یا طبیعت در معماری
از مبانی نظری تا سیراندیشه
چکیده
یکی از مباحث مهم نظری معماری، توجه به سیر اندیشه و روند شکل گیری سبک های معماری می باشد. دراین میان توجه به معماری ارگانیک از آن جهت که این سبک در حقیقت تلاشی است برای هم آوایی و همسویی با طبیعت از طریق افزایش کارایی و بهینه سازی در مصرف مصالح، انرژی و گسترش فضا.در واقع معماری ارگانیک در جست و جوی راهی است برای به حداقل رساندن اثرات منفی ساختمان ها بر محیط زیست و احترام به طبیعت.
بینش معماری ارگانیک ریشه در فلسفه رمانتیک دارد.رمانتیک از زبان فرانسه گرفته شده، که یک پدیده فرهنگی است و در ادامه ی سنت کلاسیک آمده، در مقابل هنر و ادبیات کلاسیک پدید آمد.رمانتیسم یک جنبش فلسفی، هنری، ادبی در اواخر قرن 18 و 19 در مقابل خردگرایی عقل مدرن بود.فلذا می توان بیان نمود که عقاید رمانتیک های اروپا و امریکا و نظرات آنها در مورد طبیعت زیر بنای فکری معماری ارگانیک را تشکیل می دهد.
صفت ارگانیک را اول بار استاد رایت، یعنی لوئیس سالیوان، در مورد معماری بکار برده است و فرانک لویدرایت معماری خود را با آن توصیف کرده. لوئیس سالیوان در کتاب -گپ های کودکستانی- این واژه را توضیح داده است.به اعتقاد فرنس» براساس نظریه ارگانیک همه فرم های طبیعی پویا هستند.«، اگر یک کار هنری بخواهد بیان کننده باشد باید به صورت ارگانیک ساخته شود.سالیوان نیز اعتقاد زیاد به فرم های طبیعی و سبک ارگانیک داشت. او برای اولین بار "فرم تابع عملکرد" را بیان نمود.
واژه های کلیدی:معماری بومی، نمایش ماهیت مصالح، ، رمانتیک
1
مقدمه
»انسان چون چشم گشود خود را در دامان طبیعت یافت، طبیعت چون مادری هست که نه تنها بشر را تغذیه می کند، بلکه به او راه و روش زندگی می آموزد. طبیعت شاید در ابتدا برای انسان؛ گذران زمان بود. فاصله ی بین دو روشنایی، فاصله ی بین دو فصل شکار، فصل گل، فصل آذوفه، فصل تحرک و تغییرات شبانه روز، ماه و سال بود.
ساده ترین برداشت از طبیعت به مانند طفلی تازه متولد بود، که به درک نور و تاریکی می رسد.
شناخت انسان اولیه از طبیعت، بنا به احتیاجات او ساده و محدود بود. بی تردید به هر مقدار که بر شناخت و آموخته هایش از طبیعت افزوده شد، بهره گیری او از طبیعت و حیات نیز زیادتر گردید. او دریافت می تواند از طبیعت بهره بیشتری بگیرد و طبیعت را یک منبع لایزال یافت که برای دستیابی به آن باید با کمترین نیرو بیشترین بهره نصیب او گردد، و بر این امر چهره ها اندیشید تا نیروی لایزال در اختیارش قرار گیرد. بر این روال مسکن، انبار آذوقه ، سد برای کنترل آب و غیره به وجود آمد و با جغرافیای منطقه همگام شد.
اعتقاد و اطمینانی یافت که این بهره گیری برای آسایش و آرامش او هیچوقت پایانی ندارد؛ یعنی طبیعت یک منبع فیاض و حیات بخش در گوناگونی خویش راز و رمز خوب زیستن بشر نهفته است. و بشر می یابد این راز و رمز را بگشاید و از بهره ی آن متمتع گردد. بدین قرار شناخت طبیعت به گونه ای شناخت خویش بود . آنکه دگرگونیهای عمر را در شبانه روز سنجید. سرانجام به دانشی رسید که گفت: طبیعت از گوهر درون تا کیهان است. این شناخت، دانش، آنچنان به وضوح در تاریخ بشریت محسوس است، که برخی از دانشمندان را عقیده بر آن است که، انسان بیشتر دستاوردهای خویش را مدیون طبیعت است.
گستره ی طبیعت، از درون انسان تا کهکشان می باشد پس انسان در درون طبیعت قرار گرفته، به عبارتی عضوی از طبیعت است و در مجموعه ی جدایی ناپذیر طبیعت قرار دارد. انسان تا وجود دارد و زنده است از سرای طبیعت برون نخواهد شد.
حیطه ی انتخاب از بخش های طبیعت بی نهایت گسترده است.ما واسطه ای هستیم که طبیعت را در زندگی خود تجربه کنیم.نتایج آن را به صورت علمی و یا هنری تعیین می نماییم. به شکلهای زیادی می رسیم که بسیار گوناگون تر از تفاوت قلمروهای طبیعی آن می باشد. از زوایای مختلف دید و با برشهایی از کادرها و ترکیب بندی های مختلف و سرانجام با احساسی که در ما برمی انگیزد، طرحها حیاتی تازه می یابد.1«
بیان مسئله: شگفتی های طبیعت در قرآن
قرآن کریم در آیات بسیاری از تسخیر طبیعت برای انسان توسط خدا خبر می دهد. سوره ابراهیم32/و33، نحل12/ و 14، حج65/ و لقمان29/
2
همچنین از رام کردن تمام آسمانها و زمین برای انسان خبر می دهد: سوره ی لقمان20/ و جاثیه.12/
اما مهم این است که بدانیم طبیعت چه اهمیتی دارد و چه زیبایی هایی می آفریند و. چگونه می توان از آن به گونه ای نیکو استفاده کرد و مهم تر اینکه بدانیم همه ی این نعمت ها نشانه خدا و با تدبیر خدا هستند و هدفی بری آفرینش آنها وجود دارد؟ و ما انسانها ناسپاسی نعمت نکنیم و به ستم از آن استفاده ننمائیم.
اهمیت طبیعت در قرآن
در قرآن کریم بیش از 750 بار اشاره به ظواهر طبیعت می کند ابعاد گوناگون جلوه ها و زیبایی های آن را یادآور می شود. در اغلب این آیات، ما را توصیه به مطالعه کتاب طبیعت و پندآموزی آن می کند.قرآن کتاب هدایت است و منظور از ذکر این شگفتی ها تدبر در موجودات طبیعی و توجه به نشانه های آن در اصل خلقت است.
معماری مدرن متعالی2
معماری مدرن متعالی و یا به عبارتی اوج معماری مدرن در بین دو جنگ جهانی اول و دوم، یعنی عمدتا0 در دهه های 20 و 30 میلادی، در اروپا و امریکا مطرح بود.
در دوره ی معماری مدرن اولیه، کماکان سبک های تاریخ گرایی همچون نئوکلاسیک، رمانتیک و بالاخص التقاطی به عنوان سبک های مهم و رایج غرب حائز اهمیت بودند.
ولی با پایان جنگ جهانی اول و نیاز شدید به ترمیم خرابی های جنگ و تولید انبوه ساختمان، گرایش به سمت معماری مدرن افزایش یافت. لذا استفاده از تکنولوژی روز، مصالح مدرن، پیش ساختگی، عملکرد گرایی و دوری از سبک های پرزرق و برق تاریخی مورد توجه قرار گرفت. در این دوره، معماری مدرن به عنوان تنها سبک مهم و آوانگارد در غرب مطرح شد و دامنه ی نفوذ آن به صورت یک سبک جهانی، در اقصا نقاط گیتی گسترش یافت.
یکی از موضوعات کلیدی و بسیار مهم در دوره مدرن متعالی مسئله صنعت، تولیدات صنعتی و تکنولوژی بود. تمامی معماران صاحب نام در این دوره به نوعی با مسئله تکنولوژی درگیر بودند. عده ای مانند والتر گریپوس، میس ونده رو و کوربوزیه سعی در قطع کردن وابستگی های معماری مدرن به گذشته و تاریخ گرایی داشتند. به جای آن، آنها خواهان جایگزینی تکنولوژی و عملکرد به عنوان منبع الهام معماری شدند. گروهی دیگر مانند هوگوهرینگ، فرانک لوید رایت و آلوار آلتو خواهان استفاده از امکانات مدرن برای رسیدن به یک معماری همگون با طبیعت بودند.
3
پلان آزاد و فضای ارگانیک دوره ی مدرن
-آرمان ها، تاریخ و دستاوردهای معماری مدرن را پوزنر ، بهرنت و گیدیون به طور کامل جمع آوری کردند و چکیده ی آن تحت عنوان به سوی معماری ارگانیک انتشار یافت.
-معماری مدرن بر اساس پلان آزاد بنا شده است و این خواستی اجتماعی است که دیگر بناهای اشرافی و بناهای یادواره ای را در معماری مطرح نمی کند. معماری مدرن بار دیگر خواب گوتیک را در ارتباط با فضا تحقق بخشید. دیوارها به شیشه تبدیل شدند و ارتباط مطلق بین فضای داخلی و خارجی بوجود آمد.
-فضای مدرن، خواست گوتیک را در زمینه ی تداوم فضایی و اسکلت گونه ی بنا به کار می گیرد . هم چنین تمامی تجارب باروک در مورد دیوارهای مواجو جنبش حجمی از سر گرفته می شود و این به گونه ای است که به جای توده ی دیوارهای باروک دیوارهای بسیار ظریف و جداکننده های معلق گاهی از شیشه و گاهی از جسمی نازک که عایق است کار گذاشته می شوند
دو جریان بزرگ فضاهای مدرن عبارتند از کارکردگرایی و جنبش ارگانیک که هردو دارای ویژگی بین المللی هستند. اولی در امریکا و در مدرسه ی شیکاگو طلوع کرده اما فرمول خود را در اروپا و رهبری خود را در وجود لوکوربوزیه یافته است. دومی نماینده ی نابغه ای چون رایت را معرفی کرده که تنها در آخرین دهه در اروپا اشاعه پیدا کرد. پلان آزاد وجه مشترک این دو جریان است در حالیکه از این دو جریان درک متفاوتی حاصل می شود. جریان اول خرد گرایی است و جریان دوم ارگانیک و در حد بالای انسانی قرار دارد.
معماری رایت روی حقیقت تپنده ی فضای داخلی متمرکز می شود و اشکال حجمی اولیه را نفی می کند. هم چنین آن حس مغرور جدایی از طبیعت را که لوکوربوزیه تأیید می کند توسط او نفی می شود.پلان آزاد برای رایت نوعی دیالکتیک داخلی نسبت به حجم های معماری نیست بلکه نتیجه نهایی دستاوردی است که با حرکاتاز یک هسته ی مرکزی و با طراحی خلاء ها در همه جهات خود را در کلمات فضایی بیان می کند.در فضای ارگانیک آن کیفیتی را می توان یافت که در گوتیک انگلیسی بود و از آن جهت که نمی خواهد انسان را در بنایی و در چهارچوب قوانین ثابت و بی حرکت محدود کند، آنتی کلاسیک است. اگر مسئله شهرسازی و ورود توده کارگری در زندگی سیاسی ، کارکردگراها را گران و عهده دار مبارزه برای خانه حداقل متحدالشکل و صنعتی کرد؛ معماری ارگانیک از یاد نبرد که انسان دارای لیاقت است، دارای شخصیت و پیامی روحانی است که مربوط به معماری و موضوع کیفی آن می شود.
4
معنای واژه ارگانیک3
ارگانیک ازنظر لغوی به معنای آلی، اندامواره ای، اندامی( دارای نظم ذاتی) می باشد و از نظر رایت ارگانیک به معنی تلفیق شدن کل مجموعه می باشد.
آلی
تلفیق شدن یک مجموعه کل
بدست آمده از سازوارهای زنده
دارای نظم ذاتی
تن مایه
-1معنای واژه ارگانیک4
پیشینه معماری ارگانیکorganic architecture 5
به رغم اینکه این اصطلاح در معماری کاربرد وسیعی دارد، اما این روش نخست در زمینه های دیگر شکل گرفت و به علت مشکلات محدود کننده ای که در معماری و ساختمان سازی پدید آمده بود در این عرصه کارایی یافت. از لحاظ طبقه بندی به مفهوم هماهنگی روابط میان جزبه به کل است، اما در طبیعت به فرآیند تولد و بالندگی و مرگ مربوط می شود.
وجه تشابه تمثیلی بین طبیعت و معماری، پیش از آن در اواسط قرن هجدهم در شیوه ی بیانی آثار مجسمه ساز شهیر آمریکایی هوراتیو گرینوف پدیدار شد، او در تحقیقاتش با مفاهیم زیبایی شناسه ی زمانه مخالف بود و آن را به مثابه ی
5
شیوه ای التقاطی مردود می دانست. گرنوف این روند رابه منشأ طبیعت ارجاع می داد. از همین رو فرم های کاملا0 متفاوتی بدون وابستگی به الگوهای گذشته ارائه داد. وی مدعی شناخت سازگاری فرم و عملکرد بود و از آن نوعی مفهوم معنوی و اصول الهی استنتاج می کرد، و آن را حاصل نحوه ی تفکر راسیونالیستی می دانست،که بعد ها به تفصیل درباره ی آن به بحث و بررسی پرداخت.
اگر چه گرینوف به طور کلی در حوزه ی خیال پردازی باقی ماند، اما سولیوان، مهمترین معمار مدرسه ی شیکاگو، درصدد استخراج روابط عملی و اجرائی آن در معماری برآمد. او در رساله ای که به سال ,1896 تحت عنوان ملاحظاتی هنرمندانه درباره ی ساختمان های بلندمرتبه به رشته ی تحریر درآورد و. منشر کرد، برمبنای مشاهده ی طبیعت، که زندگی یکی از حالات و بازتاب های آن شناخته می شود، به این نتیجه رسید که فرم، تداوم عملکرد است. شاکله ای که او از این اصل استنباط می کرد، در واقع به ذات و جوهره ی هر مسأله ای بر می گشت و راه حل هائی پیشنهاد می داد. بنابر این فرم به مثابه ی شناخت قبلی ادراک نمی شود، و یا به مثابه چیزی که قاطعیت و حق تقدم داشته باشد، بلکه دریافتی است که از پیش به صورت وظیفه ای پنهان در ذات و جوهره ی چیزها در دست است. شباهت تمثیلی معماری با طبیعت بدین ترتیب به مقوله هستی شناسی مرتبط ( نه به روش ماشینی) و شیوه ی فونکسیونالیسم بنا نهاده شد.
از لحاظ تحلیلی عینیتی است که در جوهره ی هر چیز حضور دارد و همواره در درون خود قاطعیتی ذهنی به همراه دارد. اگر چه سالیوان بر این باور بود که این عینیت ناشی از ایده های خاص شخصی نیست، بلکه بالفطره به آرامی در درون وظیفه قرار گرفته است.
فرانک لوئید رایت، شیوه ی تفکر فلسفی استادش سالیوان را گسترده تر کرد، با تأکید بر اینکه فرم و عملکرد شامل یک اندامواره و با هم برابرند، و برای این منظور اصطلاح معماری ارگانیک را به کار می برد: به عقیده ی او وابستگی جزء به کل در این اصل ضروری بود، از همین رو هر عضو می باید در عین حال هویت خاص خود را حفظ کند، اما در آن واحد می باید قابل تفکیک از کل باشد. این نحوه ی تفکر را به طرز بسیار شکوهمند و ستایش انگیز در دستاوردهای ترکیب بندی های فضائی خود به صورت بیانیه ای در آورد، بدین منظور روند اغوا کننده ای جریان و فضای شناور را بعد ها به کار برد. به علاوه این واقعیت را آشکار کرد کهفضا به تنهایی جاری نیست، بلکه ترجیحا0 این موضوع انسان است که در فضاها حرکت می کند.فضاهای رایت بدون وجه تمایز در یکدیگر جاری نیستند: ترجیحا0 مرز و شکاف ها و تقسیم بندی هایی نسبت به یکدیگر در آنهاست و با مولفه های کوچک تداخل فضاها در یکدیگر ادغام می شوند.به عقیده رایت هر ساختمان به منزله ی
نوعی بازبینی فضائی ادراک می شود، و در رابطه با محیطی که در آن قرار می گیرد، به مثابه بخشی از محوطه محیط چشم انداز طبیعت محسوب می شود.
هوگوهارینگ که به زنجیره معماری ارگانیک(اندامواره) وابسته بود، در حقیقت به همه ی این مفاهیم و نقطه نظرات معتقد بود، چیزی که وجه تمایز آشکار او را با رایت نشان می داد و به آسانی نمی توان از آن گذشت، این بود که او بعد از رایت متولد شد و در شرایط متضاد و سرزمین دیگری می زیست، با وجودی که کارهای رایت را افسانه بافی تلقی می کرد و مردود می دانست –اماصرفا0 وجه تمایز او از رایت در رابطه با جزئیات آرایشی بود. آدولف لوز بر این باور بود که تزئین نوعی گناه است، و به نشانه ی نقطه عطفی در حد فاصل رایت و هارینگ قرار گرفت. اما هرچند هارینگ مانند رایت، به مفاهیم کاربردی اشیاء می پرداخت و به فراهم آوردن امکانات زمینه توسعه ی فرم معتقد بود و مانند رایت، از منطق طبیعت آغاز
6
کرد؛ نظام منسجم همه چیز در فضا، در رابطه با گسترش حیات و فرمانبرداری شادمانه ای که در وظیفه طبیعت جاری است،؛ بنابراین برای مطالعه ی فرم، می باید با طبیعت هماهنگ و یکی شد.
تقریبا0 شبیه این عقاید را دو معمار دیگر، آلوار آلتو و هتنس شارون با دیدگاه های متفاوت داشتند. در واقع این درست نیست که شخصیت هنری شارون به عنوان یکی از شاگردان هارینگ توصیف نمائیم، اما آنها از لحاظ اصول و روشها مبانی فکری و متد و معیار ساختاری بسیار به هم شبیه بودند. هارینگ ساختمان های نسبتا0 کوچکی طراحی کرد، در حالیکه شارون مجموعه کاملی از پروژه های بزرگ را در دهه ی 1960 به اجرا درآورد، از جمله ساختمان تالار فیلارمونیک برلین، به نحوی که از لحاظ مفاهیم فضاسازی و روند طراحی، دیدگاههای برنامه ریزی شده ی هارینگ را داشت و نیز آنچه را که او به مثابه ی جوهره ی وظیفه تفسیر می نمود. درکارهای آلتو از برخی جنبه ها با روش شارون تفاوت های فاحشی دیده می شد، اما در واقع با نحوه ی تفکر هارینگ از جمله در مورد رد قاطعیت فرم در هندسه ی ناب احجام، کاربرد غیر مرسوم مصالح طبیعی و توجه خاص به بوم گرائی و ملاحظات توپوگرافی نقطه نظرات مشترکی داشتند. از همین رو این مشخصه ها عمدتا0 چشم انداز مرحله دوم معماری مدرن را در اوائل دهه ی 1930 توسعه بخشید. حتی لوئی کان طرفدار این نظریه
بود، و همواره استناد می کرد به اینکه فرم یک ساختمان موضوعی است که می باید از نوعی جوهره ی درونی ناخودآگاه به وجود آید. در واقع، لوئی کان از دیدگاه های مدرسه ی بوزارهب بررسی موضوع می پرداخت و از همین رو کارهایش اصولا0 بازتاب مجموعه ای از تفسیر فرم بود. هارینگ مصداق کارآئی فرم های طبیعت را از دیدگاه خاص مورد بررسی قرار می داد. برای او طبیعت نه فقط به راندمان عملی مرتبط بود، همچنان که در این باره به فرم بدن سگ تازی اشاره می نمود، بلکه به شکل ها و مشخصه هائی مانند شاخ گوزن توجه داشت.
هم امروز نیز، طبیعت همچنان با برداشتی دیگر، به مثابه مدل و منبع الهام شهودی جنبه ی کاربردی دارد، و دقیقا0 در جزئی ترین موارد مد نظر قرار میگیرد، در ساختار سازه ای محوطه های بزرگ سرپوشیده در عرصه ی تکنولوژی مدرن اینترنشنال استیل(سبک جهانی) مورد استفاده قرار گرفت. در این میان اصولی استخراج شد که به تقلید طبیعت با کمترین مقدار حداکثر میزان مقاومت به دست می آید. پیش از این در دهه ی 1920 در پوشش سقف پوسته ای های بتن آرمه فرانس دیشینگر و در پوش طاق های خاگی( تخم مرغی شکل) والتر بائوئرزسفلد مورد توجه قرار گرفته بود. در پوشش ( ودر انحنای خیمه ای شکل که با استفاده از مصالح کشش پذیر و بسیار مقاوم، امکانات پوشش دهانه های بزرگ را با کمترین ضخامت فراهم آورد. اخیرا0 نیز فرای اتو در آلمان سازه های جدیدی به تقلید از الگوهای طبیعت به اجرا درآورد.
سیر اندیشه معماری ارگانیک6
بینش معماری ارگانیک ریشه در فلسفه رمانتیک دارد. رمانتیسم یک جنبش فلسفی، هنری و ادبی در اواخر قرن هجده و نوزده میلادی در شمال غربی اروپا بود که به سایر نقاط اروپا و امریکا سرایت کرد. این جنبش واکنشی در مقابل خردگرایی عقل مدرن بود. گوته (1749-183) و شیلر (1759-1805)، دو شاعر بنام آلمانی، واژه رمانتیک را در مقابل کلاسیک برای اولین بار بکار بردند.
7
رمانتیک ها همانند پیروان تفکر کلااسیک به ذهن انسان اعتقاد داشتند. ولی رمانتیک ها به آن بخش از ذهن توجه داشتند که بیشتر درباره احساس و عواطف بود.در صورتی که برای فلسفه کلاسیک مانند دکارت ولیبنیتز، عقل و منطق اهمیت داشت.
کلاسیسیسم یا خردباوری به مبانی علوم اثباتی مانند فیزیک ، ریاضی و خرد معتقد است. درحالیکه مانتیسم یا احساس
باوری و. تخیل ، احساس ، هیجان و عاطفه نظر دارد.
احساسات و عواطف
رمانتیک
عقل و منطق کلاسیک
معماری ریشه در فلسفه واکنشی در مقابل خردگرایی عقل
ارگانیک رمانتیک مدرن
نکته ی حایز اهمیت اینکه اکثر فلاسفه ی رمانتیک شاعر بودند و به تجلیل از طبیعت، عواطف و تخیل می پرداختن. درحالیکه اکثر فلاسفه ی کلاسیک ریاضی دان بودند. لذا در آثار ادبی و هنری کلاسیک می توان وضوح، عدم ابهام ، نظم ، تقارن و تناسب را مشاهده کرد. ولی در آثار رمانتیک برانگیختن احساس و هیجان ، ایجاد ابهام و توهم و مناظر تماشایی طبیعی مورد نظر است.
کلاسیک به دنبال سلطه بر طبیعت است درحالیکه رمانتیک در پی تحسین طبیعت است.
فردریشویلهم شیلینگ (1775- 1854) که یکی از بنیانگذارادن فلاسفه ی رمانتیک محسوب می شود معتقد بود که طبیعت جزئی از خود انسان است و بین انسان و طبیعت جدایی نیست.
برای نظریه پردازان قرن نوزدهم امریکا که به دنبال زیبایی مدرن بودند، طبیعت تنها فلسفه ی صحیح تلقی می شد. هنرمند می بایست ترکیبی می ساخت که به موازات طبیعت می باشد و پروسه حیات و رشد و توسعه را به صورت انتزاعی نشان دهد.
رالف والدرامرسون((1803-1882 نویسنده ،شاعر و کشیش مریکایی، هنرمندان را تشویق می کرد که از طبیعت الهام بگیرند. وی هنرمندان را برای یافتن بین فرم و عملکرد در طبیعت هدایت می کرد » طبیعت سیستمی از فرم ها و روشهای به وجود امدن را خلق می کنند که مستقیما قابل تطبیق در هنر است «
هوراتیوگرینو 1850 – 1852) )، مجسمه ساز و هنرمند امریکایی نظریه زیبایی پیشنهاد میکرد که بر اساس مطالعه دقیق طبیعت بود . » قانون تطبیق پذیری ، قانون زیبنایی طبیعت در تمام ساختار ها است « ساموئول تیلور کولریج -1834) (1772، شاعر، ادیب و فیلسوف انگلیسی معتقد بود که » فرم ارگانیک همانگونه که از درون رشد میکند، شکل می گیرد .«
و بالاخره ویوله لودی( 1814-1879 )،معمار معروف فرانسوی که بر ضدّضوابط مدرسه ی هنرهای زیبا قیام کرد، سازه ساختمان های گوتیک را سازه ی پویا و دینامیک می دانست. »وی معماران را ترغیب کردکه قوانین طبیعی خلقت را بکارگیرند. همانند مجسمه سازان قرون وسطا که گیاهان و حیوانات را مطالعه می کردند تا بفهمند که چگونه فرم های آنها