بخشی از مقاله
مقاله حاضر به بررسی رابطه بحران پوچ گرایی با معنای زندگی در عصر مدرن میپردازد. بحث در اینباره که آیا لازمه مدرنیسم و تجدّدطلبی و علم و پیشرفت و عقلگرایی آن است که معنای زندگی از منظر دین از ساحتهای زندگی بشر کنار گذاشته شود، از جمله مسائل مهم و مباحث سرنوشت ساز و چالشبرانگیز بین اندیشمندان دینی وروشنفکران سکولار طی چند قرن گذشته بوده و زندگی بشر امروزی را تحت تاثیر خود داده است. برخی از اندیشمندان سکولار همچون نیچه و سارتر چنین ادعایی مطرح کردهاند. بحث درباره صحّت این فرضیه و اینکه معتقدان آن چه دلایلی بر ادعای خود اقامه کردهاند و آیا از نظر علمی و تاریخی، چنین ادعایی قابل اثبات است یا خیر، و اینکه چگونه می توان بطلان این ادعا را ثابت کرد، و بررسی رابطه این مسئله با بحران پوچ گرایی در دنیای مدرن، مسائلی هستند که این نوشتار سعی کرده است بدانها بپردازد.
واژگان کلیدی: پوچ گرایی، معنای زندگی،دین، مدرنیته، علم جدید، عقلانیت، خداباوری
مقدمه
یکی از پیامدهای مدرنیته مواجهه بشر متجدّد با بحرانهای فکری و روحی و افتادن در دام »نیهیلیسم« است. »نیهیلیسم« به معنای پوچانگاری و غایتزدایی از کل نظام هستی، به ویژه بی هدف انگاشتن انسان و انکار هرگونه ارزش مطلق اخلاقی است. پوچ گرایی بحران دنیایی است که در آن، فلسفه اخلاق متزلزل شده و جنبههای معنوی حیات انکار شده است. »نیهیلیسم هسته قدرتمند تاریخ متافیزیک غربی و در واقع، منطق درونی آن است.« - احمدی، - 45 :1373 به قول داستایوفسکی در دنیای جدید »هر کاری برای بشر مجاز شمرده میشود.« - احمدی - 72 : 1372به هر حال، دنیای مدرن، دنیایی است که نیهیلیسم - پوچگرایی - وجه باطن آن است و دنیایی که جهان بیحضور و دخالت خدا اداره میشود. بازتاب تفکر نیهیلیستی غرب به نفی تدریجی همه اعتقادات انجامید.
تفکر علمی غرب بر پایه نفی انگارههای الهی از جوهر طبیعت، با ویژگی خودکاری - اتوماسیون - خودافزایی، جهانروایی، خودمختاری و یگانهانگاری - مونیسم - و با حرکت نزولی خود به پیش میرودسرودخوانان انحطاط و پیامآوران غروب خدایان در غرب کم نیستند. بیش از همه در همان غرب، کسانی مانند نیچه و هایدگر از نیهیلیسم پنهان در نفس ایده پیشرفت خبر دادند. - شایگان، - 51 :1380انسان مدرن با هجوم تجدّد و جدایی عقل از نور، به کمبود فضیلت و انحطاط اخلاقی مبتلا شده است و مدرنیته را مظهر خیانت به الهام و مکاشفه و یک بنبست تاریخی و فلسفی میداند، و بر این باور است که بشریت با رویگردانی از خدامحوری، بحران کنونی را برای خویش به وجود آورده است، و راه رستگاری را از طریق هزار توی نیهیلیسم نیچهای یا علم گرایی مادی،
جستوجو میکند - یونگ،141:1352بحران پوچ گرایی لحظهای اتفاق میافتد که فرد اساس زندگی خود را مورد پرسش قرار میدهد: اینکه آیا زندگی هیچ معنی، هدف یا ارزشی دارد؟ چنین لحظهایمعمولاً با افسردگی یا عدم وجود هدف در زندگی شخص مرتبط است، برای مثال »روزی فراموش خواهم شد...
پس هدف از این همه کار چیست؟.« مسئلهی هدف و معنای هستی تمرکز اصلی نهیلیسم است.پرسش اصلی این نوشتار آن است که آیا بین بحران پوچ گرایی با معنای زندگی در دنیای مدرن رابطه ای وجود دارد؟ و یا اینکه لازمه تجددگرایی و مدرنیسم نفی اعتقاد به تعریف مورد نظر دین از ساحت زندگی بشر است؟ اساسا آیا بحران پوچ گرایی عصر مدرن متاثر از نظرات اندیشمندان و فیلسوفانی است که معتقدند انسان متجدد چاره ای جز متحول کردن تفکرش همپای زمان ندارد واینکه اعتقاد به تعریف دین از هدف زندگی جوابگوی نیازحیات بشر امروز نیست؟ پرداختن به این پرسش و پژوهش درباره آن، مستلزم بررسی دیدگاها و نظرات فلاسفه ای است که در حوزه وجود و هستی شناسی درباره ی معنای زندگی نظریه پردازی کرده اند. از این رو در این پژوهش ابتدا برای درک بهتر رابطه معنای زندگی و پوچ گرایی اشاره ای به معنای زندگی از دیدگاه دین مبین اسلام خواهیم پرداخت، سپس به بررسی دیدگاه های برخی از نظریه پردازان غرب در این حوزه می پردازیم.
معنای معنای زندگی
در واقع پرسش از معنای زندگی، بازگشت به پرسش از خاستگاه، مقصد و غایت زیستن آدمی است. غایت و هدف همواره آغازگر تحولات انسان در زندگی است. وقتی این امر دگرگون شود مسیر کوششها و فعالیتهای انسان نیز تغییر میکند. هدف ما از زندگی چیست؟ چه چیزی سبب میشود زندگی ما دارای معنا و معنویت، عاری از پوچی و بیهویتی باشد؟ منظور از معنای زندگی یا زندگی معنادار، زندگیای است که در آن هدف واقعی زندگی معلوم باشد و کل زندگی یا بخش قابلتوجهی از آن در راستای هدف قرار گرفته باشد - عسکری سلیمانی، . - 103 :1382 اگر کسی در مسیر عبودیت قرارگیرد، زندگی او معنادار است؛ در غیر این صورت فاقد زندگی معنادار است، اگرچه خود هیچ احساس بیمعنایی نکند - همان: . - 108 معنای زندگی با اعتقاد بهوجود خداوند عزوجل، معاد و پایبندی به ارزش اخلاقی پیوند عمیقی دارد. نه تنها امکان ذاتی معناداری زندگی درباره انسان مطرح است، بلکه از امکان وقوعی معناداری زندگی در انسان باید گفت؛ زیرا انسانها همواره خواهان کمالاتی هستند که ندارند - همان: . - 102 بحث از معنای زندگی دارای ساحتهای مختلفی است و به مسائلی نظیر مرگ، هدف زندگی و رنج ارتباط دارد و محور این موضوع انسان و هدف او از زندگی است.
دو نظریه عمده در باب معناداری زندگی وجود دارد. نظریهای که محور معنادارای را در امور الهی و معنوی جستوجو کرده و نظریهای که معناداری زندگی را در امور مادی جستوجو میکند - ر.ک: متز، . - 269 : 1382 نظریه مادیگرایانه تفسیری مادی از زندگی را نشان میدهد. نگرشی که غرب در باب ساحت فراطبیعی عالم دارد - جان هیک، چ - 57 :1 این رویکرد، واقعیت اجتماعی و فرهنگ غربی را بهوجود آورده و هر چیزی با آن سنجیده میشود - همان: - 33در نظریههای مطرح شده غرب، صورت و سیرت بحث معناداری در مسیر خاصی قرار میگیرد. آنان به دلیل دوری از دامن وحی و سنت اصیل دینی برای این مسئله بر اساس پیش فرضهای ذهنی خود چالشهایی مطرح میکنند، در حالی که از اساس، ورود آنها به مسئله ناقص و خطا بوده است. با توجه به اینکه آگاهی انسان از اقتضاء اشیاء و آثار افعال خود بسیار اندک است، از اینرو تنها خداوند شایسته تعریف راه کمال و معناداری زندگی محسوب میشود و از این راه، فلسفه وجود انبیاء واولیاء الهی ضرورت پیدا میکند.