بخشی از مقاله

چکیده

هدف از پژوهش حاضر ،بررسی رابطه بین شیوه های فرزند پروری و ویژگیهای شخصیتی با سازگاری اجتماعی دانش آموزان دختر دوره متوسطه است . روش پژوهش از نوع همبستگی است . و گروه نمونه ی مورد مطالعه در این پژوهش شامل 357 دانش آموز دختر که از بین مدارس متوسطه دخترانه شهر مرودشت با روش نمونه گیری بصورت تصادفی خوشه ای انتخاب شدند . برای سنجش متغیرهای پژوهش از پرسشنامه سازگاری سامانی و سهرابی با ضریب پایایی %70 با استفاده از آلفای کرونباخ ،پرسشنامه شیوه های فرزند پروری بامریند با ضریب پایایی %77 با استفاده ازروش بازآزمایی و پرسشنامه ویژگیهای شخصیتی پنج عاملی نئو با پایایی %86 ، استفاده شد.

داده ها با محاسبه همبستگی و رگرسیون چند گانه تحلیل شدند . یافته های پژوهش نشان داد که همبستگی مثبت و معناداری بین ویژگیهای شخصیتی با سازگاری اجتماعی وجود دارد .همچنین رابطه بین سبک های فرزند پروری مستبدانه با سازگاری اجتماعی بصورت منفی ومعنادار به دست آمد .بین سبک فرزند پروری مقتدرانه وسازگاری اجتماعی همبستگی مثبت ومعنا داروجود دارد و ویژگیهای شخصیتی و شیوه های فرزند پروری می توانند به طور معناداری سازگاری اجتماعی را پیش بینی کنند.

مقدمه

خانواده اولین و مهمترین نهاد در تاریخ و تمدن انسانی است که افراد بشری در آن با شیوه های زندگی جمعی و تفاهم و سازگاری با دیگران آشنا می گرداند . خانواده مناسبترین بستر فعلیت یافتن قابلیت ها و استعداد ها و تواناییهای انسانی است و بخش عظیمی از ابعاد شخصیت افراد همچون باز بودن به تجربه ،توافق پذیر ،با وجدان بودن ،روان رنجور وبرونگرایی در آن شکل می گیرد .ویژگیهای شخصیتی ، ویژگیهای پایداری است که رفتار یک فرد را تعیین می کنند.

شیوه های فرزند پروری شیوه ها یا روشهایی است که والدین بر اساس آنها فرزند خود را تربیت می کنند مانند پذیرش و طرد، آزاد گذاری یا محدودسازی و نظایر آنها . هر کدام از شیوه های تربیتی حاکم بر خانواده ها که والدین در جهت تربیت فرزندان بکار می برند خود دارای تأثیراتی در جهت سازگاری اجتماعی فرزندان دارد . خانواده نقش مهم و زیر بنایی در سازگاری کلی و بویژه سازگاری عاطفی افراد دارد . مطالعه برخورد والدین با فرزندان دردوران رشد نشان می دهد که معمولا والدین ناخودآگاه ،عجول ،بی ثبات ،پرخاشگر ،منفی بین و سخت گیر فرزندانی مضطرب و ناتوان و ناسازگار بار می آورند و والدین آرام و مسلط ؛مثبت بین ،احترام گذار ،فرزندانی با آرامش روان و دارای اعتماد به نفس و سازگار به بار می آورند.

نحوه عملکرد خانواده دارای آثار عمیقی روی رشد کودک خواهد بود . نوع زندگی خانگی کودک ،در رشد شخصیت او نیز تأثیر مهمی دارد و این نیز بوسیله ی والدین معین می شود و مادران و پدرانی که به علت تجارب قبلی دوران کودکی خود ،در انجام دادن وظیفه خطیر خود ،تزلزل و عدم اطمینان خاطر احساس می کنند ،ثبات عاطفی ندارند و به فرزندانشان نظر نامساعد دارند ،یا درباره روش تربیت با یکدیگر موافق نیستند ، در این صورت زندگی خانگی نامطلوبی برای رشد شخصیت کودکان و فرزندان فراهم خواهند آورد در نظریه بامریند سه سبک اساسی فرزند پروری تعریف شده است مستبد ، آسان گیر ، و مقتدر . این سه سبک فرزند پروری در دو مشخصه با هم متفاوتند : میزان توجه یادگیری که کودک به دست می آورد و میزانی که رفتار و فعالیتهای کودک کنترل می شود ،که این موارد در نهایت سبب شکل گیری شخصیت های مختلف در فرزندان می شود .

تربیت مقتدرانه در طول دوران کودکی و نوجوانی با چند جنبه از شایستگی ارتباط دارد، خلق خوش بینانه، خویشتنداری، استقامت درتکلیف ،همکاری ،عزت نفس بالا ، پختگی اجتماعی و اخلاقی و عملکرد تحصیلی مطلوب . - آماتور و فولر 2002، به نقل از برک ،ترجمه سید محمدی ،. - 1388 فرزندان والدین مستبد ،مضطرب و ناخشنود هستند عزت نفس و اتکا به نفس پایینی دارند و وقتی ناکام می شوند باخصومت واکنش نشان می دهند .پسرها بخصوص میزان بالای خشم و سرپیچی را نشان می دهند.

گرچه دختران نیز به رفتار برون ریزی می پردازند ولی آنها به احتمال بیشتری وابسته هستند ،به کاوش علاقه ای ندارند و تکالیف دشوار آنها را از توان می اندازد. - هارت ، نیوول واولسن 2003، به نقل از برک ،ترجمه سید محمدی، . - 1388 فرزندان والدین آسان گیر تکانشی، سرکش و نافرمان هستند، در مقایسه با کودکانی که والدین آنها کنترل بیشتری اعمال می کنند آنها نیز بیش از حد پر توقع و به بزرگترها وابسته هستند و در تکالیف استقامت کمتری نشان می دهند رابطه بین تربیت آسان گیرانه و رفتار وابسته در مورد پسرها بسیار نیرومند تر است . - بامریند ،. - 1991

سازگاری از مسایل مهمی است که از همان ابتدای خلقت بشر مورد توجه بوده ،اما از نظر علمی سابقه چندانی ندارد شروع کار علمی در مورد سازگاری از سال 1984 آغاز شد که راتوس و نوید1 مدلی برای سازگاری ارائه کردند . در سال 1992 لازاروس و فولک من2 کار آنها را ادامه دادند و مدل جدیدی برای سازگاری ارائه دادند . در سال های بعد رابطه بین سازگاری با متغیرهای دیگر توسط محققان دیگر تحقیق شد.

از جمله اسپیرمن3 در سال 1990 ،مندوکا4 در 1981 ، کان5 در 1998 ،و بالارد6 در 1992 به بررسی روشهای سازگاری از راههای رفتاری و رفتار شناختی و به شیوه های گروهی کوتاه مدت پرداختند . بی شک عوامل زیادی در کسب سازگاری مؤثرند یکی از این عوامل ،مهارت حل مسئله می باشد دیگر عامل مؤثرند در ایجاد سازگاری ،آموزش والدین می باشد. سازگاری اجتماعی یکی از ابعاد اجتماعی شدن است .

برخی صاحب نظران سازگاری اجتماعی را مترادف با مهارت اجتماعی می دانند .اسلاموسکی و دان - - 1996 سازگاری و مهارت اجتماعی را فرایندی می دانند که فرد را قادر می سازد تا رفتار دیگران را درک و پیش بینی کند، رفتار خود را کنتر ل کند و تعاملا ت اجتماعی خود را به نحو سازش یافته ای تنظیم کند - کاکیا ، . - 1385 مطالعات و پژوهش های بوگلر - 1991 - ،مک کرومیک و همکارانش - 1998 - ،حسین پور - 1387 - ،اهمیت ویژگیهای شخصیتی را در ارتباط مثبت با سازگاری اجتماعی مورد تأیید قرار دادند . بنابراین با توجه به ساختار و مؤلفه های ویژگی های شخصیت می توان گفت افزایش نمره افراد در ویژگی های برونگرایی ،توافق پذیری ،باز بودن به تجربه با وجدان بودن منجر به تقویت سازگاری می گردد. و کسب نمره بالا در روان رنجوری با کاهش نمره در سازگاری اجتماعی همراه است .

تحقیقات نشان می دهند فرزندانی که به شیوه مقتدرانه تربیت می شوند دارای سازگاری بیشتری هستند . و به گفته سیف - 1368 - والدینی که با فرزندان خود بااقتدار رفتار کرده و معتقد به انعطاف پذیری دارند ،این افراد در جامعه نیز با سازگاری و انعطاف پذیری بیشتری عمل می کنند . با توجه به مطالب بیان شده ، هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه شیوه های فرزندپروری و ویژگیهای شخصیتی وسازگاری اجتماعی در دانش آموزان دختر متوسطه مرودشت می باشد .

فرضیه های پژوهش :

-1 بین سازگاری اجتماعی و ویژگیهای شخصیتی رابطه معناداری وجود دارد .

-2 بین شیوه های فرزند پروری و سازگاری اجتماعی رابطه معناداری وجود دارد.

-3 ویژگیهای شخصیتی و شیوه های فرزند پروری پیش بینی کننده معناداری برای سازگاری اجتماعی می باشند

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید