بخشی از مقاله
چکیده
هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه بین سازگاری زناشویی و فرهنگ سبک فرزند پروری و نیز تعیین رابطه بین دو متغیر سازگاری زناشویی و فرهنگ سبک های فرزند پروری با سلامت روان فرزندان بود. طرح پژوهشی حاضر از نوع همبستگی است، جامعه آماری این پژوهش را همه دانش آموزان دبیرستانهای شهرستان شبستر تشکیل می دهند. نمونه مورد بررسی این پژوهش - بر اساس جدول مورگان - 250 دانش آموز دبیرستانی بود که بصورت تصادفی خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. به منظور تجزیه و تحلیل اطلاعات در سطح آمار توصیفی از میانگین, انحراف معیار و درصد و در سطح آمار استنباطی از روش های همبستگی پیرسون, رگرسیون در تحلیل داده ها استفاده شد.
ابزار پژوهش عبارت بودند از: مقیاس سازگاری زوجین، مقیاس سبکهای فرزندپروری بامریند و پرسشنامه زمینه یابی سلامت عمومی 36 سوالی. نتایج پژوهش نشان داد که بین سازگاری زناشویی والدین و سلامت عمومی فرزندان رابطه وجود دارد. بین رضایت و همبستگی زوجین با سرزندگی فرزندان رابطه معناداری وجود ندارد. بین رضایت با سرزندگی فرزندان رابطه وجود دارد. بین توافق و ابراز محبت زوجین با سرزندگی فرزندان رابطه وجود دارد. بین همبستگی و ابراز محبت زوجین با سلامت روانی فرزندان رابطه وجود دارد. بین فرهنگ سبک فرزند پروری مقتدر, ابراز محبت و رضایت زوجین با سلامت روانی فرزندان رابطه وجود دارد.
مقدمه
خانواده به عنوان کوچکترین واحد اجتماعی و از ارکان اصلی و عمده هر جامعه به شمار می آید.محیط خانه اولین و مهمترین عاملی است که بر رشد شخصیت افراد تاثیر می گذارد. کودک خصوصیاتی را از والدین به ارث می برد اما نقش والدین در رشد کودک تنها به جنبه های ارثی محدود نیست. ایده آلها و آرزوهای والدین، میزان رضایت آنها از روابط زناشویی و سبکهای فرزندپروری اتخاذ شده از جانب والدین، همگی میتوانند برشکل دهی رفتار کودک وسلامت روان اونقش بسزایی داشته باشند - رضائیان،. - 1383
مطالعه روابط والدین وکودک یکی ازبخش های مهم روانشناسی را تشکیل می دهد. روابط بین کودکان و سایر اعضاء خانواده را می توان به عنوان نظام یا شبکه ای ازبخش هایی دانست که درارتباط متقابل با یکدیگرند.کودک صرفا" تحت تاثیریک جنبه ازرفتار والدین با شخصیت آنها قرارنمی گیرد، بلکه تحت تاثیر ترکیبی از عوامل مختلف است - اسفندیاری،. - 1389 بامریند - 1971 - 2مجموعه بررسیهایی انجام داد که درآنها الگوهایی از شیوه های رفتاری والدین مشخص شده است.
در این بررسی ها چهار جنبه رفتار والدین با کودک شامل کنترل، سطح توقع برای رفتار عاقلانه،روشن بودن ارتباط بین والدین و کودک و مراقبت از سوی والدین مورد ارزیابی قرار گرفت. در نهایت شیوه تعامل والدین در سه گروه تقسیم بندی شد. والدین مقتدر3 که با ویژگیهایی چون تشویق روابط کلامی، واگذاری حدودی از خود مختاری به همراه وجود مرزهای مشخص برای رفتار و عملکرد فرزند مشخص می شوند.والدین مستبد4،اطاعت بی چون و چرای فرزند را یک حسن میدانند و در کنترل فرزندان از خشونت و تنبیه بدنی استفاده می کنند.
والدین سهل گیر5هیچ گونه مرز و چارچوبی برای فرزندان تعیین نمی کنند و خود را از مسئولیتهای والدینی رها می کنند. پژوهشهای انجام شده در این زمینه نشان می دهد که هر کدام از شیوه ها آثار و پیامدهای خاصی را به دنبال دارد. پژوهش طاهری - 1374 - نشان داد که نوع سبک فرزند پروری6پدران بر میزان اضطراب فرزندان تاثیر می گذارد.پژوهش چناری - 1374 - نیز نشان داده که بین خود پنداره فرزندان ونگرش تربیتی والدین رابطه مثبتی وجود دارد.علاوه بر آن درتحقیقات خارجی ،ویلانگ7و همکاران - 2004 - مشخص کرده اند که سبکهای فرزند پروری به صورت مستقیم بر ویژگیهای شخصیتی فرزندان و ازاین طریق بر بیماریها و کیفیت زندگی آنها تاثیر می گذارد.
فارنام8 و چنگ - 2000 - 9 نشان دادند که بین سبکهای فرزند پروری والدین و عزت نفس10و شادی فرزندان آنها رابطه وجود دارد. همچنین مکوبی - 1984 - 11سبکهای فرزندپروری والدین را در بروز ناهنجاریهای رفتاری فرزندان موثر می داند و بر نقش کیفیت رفتار والدینی بر عملکرد تحصیلی، روابط با همسالان و سازگاری در دوره نوجوانی تاکید شده است. تحقیقات آلنسو12و همکارانش - 2004 - نشان داد که سبک تربیتی والدینی که فرزندان مبتلا به اختلال وسواسی اجباری - OCD - 13 داشته اندیا گروه کنترل - والدین فرزندان سالم - متفاوت بوده و افراد مبتلا به OCDوالدین خود را بیشتر طرد کننده می دانستند و میزان رابطه گرم و صمیمی با پدر و مادر را خیلی کم گزارش کرده اند.