بخشی از مقاله

بررسي رابطه شيوه هاي فرزند پروري و خود شکوفايي با سازگاري اجتماعي دانش آموزان پسر مقطع متوسطه دوم شهرستان شادگان
چکيده
هدف از پژوهش حاضر «بررسي رابطه شيوه هاي فرزند پروري و خود شکوفايي با سازگاري اجتماعي در بين دانش آموزان پسر مقطع متوسطه دوم شهرستان شادگان » ميباشد، روش پژهش توصيفي از نوع همبستگي بوده است . جامعه آماري پژوهش شامل کلية دانش آموزان پسر مقطع متوسطه دوم شهرستان شادگان مشغول به تحصيل در سال ۱۳۹۴ به تعداد ۳۴۰۰ نفر بوده است .روش نمونه گيري اين پژوهش ، حجم نمونه آماري ۲٦۳ با استفاده از روش نمونه گيري تصادفي مرحلهاي اقدام به توزيع نمونه شده است . از پرسشنامههاي شيوه هاي فرزند پروري، خود شکوفايي و سازگاري اجتماعي به عنوان ابزار پژوهش استفاده گرديده است . دادههاي گردآوري شده به کمک روشهاي آمار توصيفي همچون فراواني، درصد، نمودار وآزمونهاي آمار استنباطي همچون همبستگي پيرسون،رگرسيون خطي چند متغيره به روش اينتر، از طريق نرمافزار آماري SPSS مورد تجزيه و تحليل قرار گرفته است .نتايج به دست آمده عبارتند از:بين شيوههاي رهبري (شيوهي فرزند - پروري آزادگذاري، شيوهي فرزندپروري استبدادي، شيوهي فرزندپروري اقتدار منطقي)با سازگاري اجتماعي در بين دانش آموزان پسر مقطع متوسطه دوم شهرستان شادگان رابطه معنيداري وجود دارد و بين خو- شکوفايي با سازگاري اجتماعي در بين دانش آموزان پسر مقطع متوسطه دوم شهرستان شادگان رابطه معني داري وجود دارد.بين شيوه هاي فرزند پروري و خود شکوفايي با سازگاري اجتماعي در بين دانش آموزان پسر مقطع متوسطه دوم شهرستان شادگان رابطه چند گانه وجود دارد و دو متغير (شيوههاي فرزند پروري و خود شکوفايي) در پيش بيني کنندگي براي سازگاري اجتماعي نقش بسيار خوبي را ايفا ميکنند.
واژگان کليدي: شيوههاي فرزند پروري، خودشکوفايي، سازگاري اجتماعي

مقدمه
از آنجا که خانواده تاثير اساسي بـر زنـدگي فـرد و همـه ابعـاد اجتماع دارد، همه اديان الهي توجه ويژه اي به آن داشتهانـد .ديـن اسلام به عنوان آخرين دين الهي ، بخش عمده اي از قـوانين و توصـيه ها را به خـانواده اختصـاص داده اسـت .آداب ويـژه اي بـراي زنـدگي خانوادگي وضع کرده است و بسياري از هنجارهاي مربـوط بـه ازدواج و خانواده را در بخش عمده اي از جهان تغيير داده و در واقع سـاختار مطلوب و به هنجار خانواده را براساس آموزه هاي ديني بنا کرده است (جمل به نقل از سالاري فر،۱۳۸۹).
نوع روابط ميان نقش هاي خانواده و به تبع آن تفوق هر يک از گونه هاي ساختار قدرت و يا شيوه هاي تربيتي (استبدادي و دموکراتيک و....)در آن منجر به بروز رفتارهاي متفاوت از سوي فرزندان در عرصه اجتماعي خواهد شد « در بررسي مطالعات خانواده و روابط خانوادگي و چگونگي تربيت فرزندان در جوامع مختلف ، برروي چگونگي تبديل موجودات انساني به موجود اجتماعي متمرکز بودهاند و تاثير تجربه هاي دوران کودکي بر روي سرشت آينده انسان را مطرح مي - نمايند....چگونگي برخورد والدين با کودک زمينه ساز ساخت شخصيت انسان است (اعزازي ، ۱۳۸۰) بدون ترديد خانواده و چگونگي روابط ميان اعضاي خانواده و کيفيت ارتباط والدين با فرزندان در شکل گيري شخصيت ۱ و رشد اجتماعي ، عاطفي، عقلاني فرزندان نقش و اهميت زيادي دارد.روانشناسان معنقدند اولين و امن ترين عامل در شخصيت افراد يک خانواده است . در واقع مي توان خانواده را به عنوان نظامي از روابط در نظر گرفت خانواده به عنوان اولين واحد اجتماعي که همواره وظايف و کارکردهاي متفاوتي را به عهده داشته،رابطه تنگاتنگي با جامعه و نهادهاي اجتماعي دارد به طوري که تغييرات و تحولات در جامعه منوط به زمينهسازي و پيريزي،عوامل تغير در خانواده مي باشد.و بلعکس (نوابخش و فتحي ،۱۳۹۰).سازگاري اجتماعي به عنوان مهمترين نشانه سلامت روان از مباحثي است که توجه بسياري از جامعه شناسان؛ روان شناسان و بخصوص مربيان را به خود جلب کرده است . رشد اجتماعي مهمترين جنبه ي رشد وجود هر شخص محسوب مي شود.
رشد اجتماعي هر فردي؛ سازگاري او با ديگران است و رشد اجتماعي نه تنها در سازگاري با اطرافياني که فرد با آنها در ارتباط است موثر است . بلکه بعدها در ميزان مفهوم خودشکوفايي در نظريههاي انسانگرايي۲و بخصوص نظريه شخصيت مزلو۳ يک مفهوم بنيادي است و در واقع نظريه مزلو از کنکاش در مورد افراد خودشکوفا حاصل شده است .
مزلو معتقد است که براي درک ماهيت انسان بايد نمونههايي از انسان که خلاقترين ، سالم ترين و رشد يافتهترين افراد باشند را مورد مطالعه قرار دهيم و به همين منظور او گروه کوچکي از افراد برجسته مانند آبراهام لينکلن ٤ ، آلبرت انيشتين ٥، ويليام جيمز٦و ...را انتخاب نمود و به مطالعه زندگي نامه آنها پرداخت . پازاينمطالعهاو به تصويري چندبعدي از خودشکوفايي و افراد خودشکوفا مانند ويژگي - هاي افرادخودشکوفا ، نقش فرا نيازها درخودشکوفايي، رفتارهايي که به خودشکوفايي منجر ميشوند و علل ناتواني در خودشکوفايي دست يافت .مزلو پس از مطالعه روي نمونه کوچکش از افراد خودشکوفا دوازده ويژگي را براي خودشکوفا ذکر کرد که عبارتند از: ادراک بسيار کارآمد از واقعيت ، پذيرش خود، ديگران و طبيعت بطور کلي، سادگي و طبيعي بودن، تمرکز بر روي مشکلات بجاي تمرکز روي خود، نياز به استقلال و داشتن حريم خصوصي، احساس درک تازه و مداوم، تجربههاي عرفاني، علاقه اجتماعي، روابط بين فردي، خلاق بودن، ساختار شخصيتي دمکراتيک و مقاومت در برابر فرهنگ پذيري. اين مجموعه حقيقتا مجموعهاي شگفت انگيز از ويژگيهاست و اين افراد را مقدس وار معرفي ميکند، اما اين افراد نيز همواره کامل نيستند و در واقع معايبي نيز دارند. مزلو دريافت که آنها نيز گاهي بيادب و حتي فوقالعاده بيرحم ، سرد و تلخ نيز ميشوند. آنها نيز لحظههايي از ترديد، ترس، احساس گناه را دارا ميباشند ولي اين رويدادها در رفتار آنها بطور قطع استثنا است و کمتر رخ ميدهندموقعيت شغلي و تحصيلي او نيز تاثير دارد.(نظري، ۱۳۸۳)با توجه مطالب ارائه شده هدف اين پژوهش بررسي رابطه شيوهي فرزند پروري، خود شکوفايي با سازگاري اجتماعي در بين دانش آموزان پسر مقطع متوسطه دوم آموزش و پرورش شهرستان شوش مي باشد. تحقيقات انجام شده در اين زمينه عبارتند از: نوابخش و فتحي (۱۳۹۰). در پژوهشي تحت عنوان«شيوه هاي فرزندپروري و سازگاري اجتماعي فرزندان» به اين نتايج دست يافت که:خانواده اولين ومهمترين نهاد در تاريخ وتمدن انساني است که افراد بشري درآن با شيوه هاي زندگي جمعي و تفاهم و سازگاري با ديگران آشنا مي گردند.
خانواده مناسبترين بستر فعليت يافتن قابليت ها و استعدادها و تواناييهاي انساني است و بخش عظيمي از ابعاد شخصيت افراد همچون رفتارهاي اجتماعي، مسئوليت پذيري، تحمل وبردباري در برابر ديگران و واکنشهاي عاطفي در آن شکل مي گيرد.هدف از نگارش اين مقاله بررسي شيوه هاي فرزند پروري والدين و نقش آن بر سازگاري اجتماعي فرزندان مي باشد، که با روش اسنادي انجام شده است و با تکنيک فيش به جمع آوري داده ها اقدام شده است . نتايج حاصل از اين بررسي نشان داد: چهار نوع شيوه هاي تربيتي در خانواده ها والدين بر فرزندان اعمال مي کنند که عبارتنداز:۱)شيوه تربيتي استبدادي.۲)شيوه تربيتي قاطع .۳)شيوه تربيتي سهل انگار و ٤)شيوه تربيتي مسامحه کار. هر کدام از شيوه هاي تربيتي حاکم بر خانوده ها که والدين در جهت تربيت فرزندان بکار مي يرند خود داراي تاثيراتي در جهت سازگاري اجتماعي فرزندان دارد . مداحي ، لياقت و مرادي(۱۳۹۰). درپژوهشي با عنوان « بررسي تعامل سازشي با شيوه هاي فرزند پروري» به اين نتايج دستيافتند که به بين سن استقلال آموزي با رفتار سازشي رابطه اي وجود ندارد بين سن تسلط آموز با رفتار سازشيرابطه منفي معني داري وجود دارد بين سن مراقبت آموزي و رفتار سازشي رابطه معني داري وجود نداشت .و در نهايت بين سه خرده مقياس شيوه هاي فرزند پروري با رفتار سازشي رابطه اي مشاهده نشد.
زهرا کار (۱۳۸۹). در پژوهشي با هدف هدف تحقيق بررسي رابطه شيوه هاي فرزندپروري و سلامت رواني نوجوانان، شهر اسلامشهر مي باشد.
جامعه آماري در اين تحقيق ، همه دانش آموزان دبيرستان شهرستان اسلامشهر است که با استفاده از روش نمونه گيري خوشه اي چند مرحله اي، نمونه اي به حجم ۳۰۰ نفر (۱٥۰ نفر دختر و ۱٥۰ نفر پسر) از جامعه فوق الذکر به عنوان نمونه انتخاب گرديده اند. در اين تحقيق ۱۲ فرضيه در مورد رابطه و همبستگي شيوه هاي فرزندپروري والدين (دموکراتيک، استبدادي، آسان گيرانه) و سلامت رواني (علايم جسماني ، اضطراب و اختلال خواب، اختلال در کارکردهاي اجتماعي و افسردگي ) نوجوانان و نيز چهار سوال در مورد قدرت پيش بيني کنندگي شيوه هاي فرزندپروري بر مولفه هاي سلامت رواني مطرح شد. براي جمع آوري اطلاعات از آزمون شيوه هاي فرزندپروري بومريند و آزمون ٢٨-GHQ استفاده شده است و براي تجزيه و تحليل داده هاي حاصل از تحقيق از ضريب همبستگي پيرسون، آزمون معناداري آن و تحليل رگرسيون چند متغيري استفاده شده است . نتايج تحقيق بيانگر وجود همبستگي منفي بين شيوه فرزندپروري دموکراتيک و ابعاد مختلف سلامت رواني (علايم جسماني ، اضطراب و اختلال خواب، اختلال در کارکردهاي اجتماعي و افسردگي ) و همچنين وجود همبستگي مثبت شيوه هاي فرزندپروري استبدادي و سهل گيرانه و ابعاد مختلف سلامت رواني (علايم جسماني ، اضطراب و اختلال خواب اختلال در کارکردهاي اجتماعي و افسردگي ) نوجوانان شهرستان اسلامشهر مي باشد.به عبارت ديگر نتايج تحقيق بيانگر اين است که شيوه فرزندپروري دموکراتيک باعث افزايش سلامت رواني و شيوه هاي استبدادي و آسان گيرانه باعث کاهش سلامت رواني افراد مي شوند.همچنين نتايج تحليل رگرسيون نشان مي دهد که ٥۳ درصد از واريانس مولفه علايم جسماني به وسيله شيوه هاي فرزندپروري اسبتدادي و آسان گيرانه قابل توجيه است و به ترتيب ٦۷.۲ درصد، ٥۷ درصد، ٦٦.۲درصد،واريانساضطراب و اختلال خواب، اختلال در کارکرد اجتماعي و افسردگي به وسيله هر سه شيوه فرزندپروري قابل توجيه و تبيين مي باشد. فقيهي ، پرند و شکوهي(۱۳۸۵)> در پژوهشي با عنوان مطالعه تطبيقي سبک هاي فرزندپروري به اين نتايج دست يافتند که: به شيوه غالب بر تربيت فرزندان از سوي والدين اشاره دارد و بر چگونگي رشد و تکوين شخصيت کودکان تاثير به سزايي دارد. در کشورهاي غرب تحقيقات گسترده اي در مورد سبک هاي فرزندپروري و پيامدهاي آن صورت گرفته است و بر آن اساس چهار سبک فرزندپروري مطرح شده است . فرزندپروري مقتدرانه، فرزندپروري
مستبدانه، فرزندپروري سهل گيرانه و فرزندپروري مسامحه کارانه.
اين طبقه بندي بر پاسخ دهي و تقاضاهاي والدين مبتني است . در متون و احاديث اسلامي نيز به شيوه تربيت فرزندان از ديدگاه معصومين (ع) اشاره شده است . از ديدگاه اسلامي مسووليت اصلي فرزندپروري، به عهده پدر و مادر است . آنها بايد براي آموزش و تربيت فرزند، بهترين شيوه ها را به کار گيرند. هر يک از سبک هاي فرزندپروري با بروز و نگهداري رفتارها و ويژگي هاي خاصي در فرزندان رابطه نشان داده اند؛ براي مثال عزت نفس بالا، پيشرفت تحصيلي و کفايت هاي اجتماعي از جمله متغيرهايي است که با فرزندپروري مقتدرانه رابطه دارد .همچنين مشکلات رفتاري، افسردگي و ساير مشکلات روان شناختي با فرزندپروري مسامحه کارانه مرتبط اند. با توجه به اينکه پژوهش هاي مربوط به فرزندپروري غالبا در کشورهاي غربي صورت گرفته اند و با توجه به اهميت فرزندپروري و تاثيرپذيري آن از مسايل فرهنگي ، مطالعه حاضر با هدف بررسي تطبيقي سبک هاي فرزندپروري در کشورهاي غربي و از ديدگاه دانشمندان اسلامي صورت گرفته است . به اين منظور سبک هاي فرزندپروري و تاثير آن بر رابطه والدين و فرزندان و بروز مشکلات رفتاري، شناختي و روان شناختي توصيف و تبيين شده است .
افشاني و همکاران (۱۳۹۳). در پژوهشي با عنوان «بررسي رابطه دينداري و خودشکوفايي» به اين نتايج رسيدند که از نظر آماري رابطه دينداري تاثير مستقيم و معناداري بر خودشکوفايي داشت .
البته دو بعد مناسکي و عاطفي رابطه معناداري با خودشکوفايي نداشتند. تاج، و همکاران(۱۳۹۲). «رابطه سبکهاي دلبستگي و خودشکوفايي در شاغلين روان درمانگر شهر تهران» به اين نتايج دست يافتند که نمرات خودشکوفايي و خرده مقياسهاي گشودگي به خود با سبک دلبستگي آزمودنيهاي اجتنابي شاغلين روان درمانگر رابطه منفي معنادار داشت . دهقان(۱۳۹۱)در پژوهشي با عنوان «بررسي هوش معنوي در خودشکوفايي و سلامت روان» يافته هاي پژوهش نشان دادند، بين دو متغيير هوش معنوي و خودشکوفايي رابطه معناداري در سطح ۰٫۰٥ وجود دراد و هوش معنوي در خودشکوفايي موثر است ، ولي تاثير هوش معنوي در متغيير سلامت روان تنها بر بعد عملکرد اجتماعي زنان قابل پيش بيني است . همچنين ، بين دو متغيير خودشکوفايي و سلامت روان رابطه معناداري در سطح ۰٫۰٥ وجود دارد. بر اساس يافته هاي بدست آمده از نمونه ها، هوش معنوي مي تواند بر خودشکوفايي و عملکرد اجتماعي زنان موثر واقع شود. هم چنين ، از روي متغييرخود شکوفايي ميتوان سلامت روان را پيش بيني کرد. يار محمديان و همکاران (۱۳۸۶) پژوهش ديگري را تحت عنوان «بررسي رابطه هوش هيجاني با خود شکوفايي دانش آموزان پايه اول دبيرستان» انجام دادند. هدف از انجام اين پژوهش ، بررسي رابطه هوش هيجاني با خود شکوفايي دانش آموزان بوده است .نتايج پژوهش نشان داد که در پيش بيني خود شکوفايي به ترتيب ، متغيرهاي هوش هيجاني ، هوش بهر عمومي (شناختي ) و عوامل دموگرافيک داراي بيشترين قدرت پيش بيني مي باشند. همچنين يافته هاي تحقيق نشان داد که بين هوش هيجاني و خود شکوفايي ، همبستگي مثبت معنادار وجود دارد؛ بدين معني که با افزايش ميزان هوش هيجاني ، سطح خود شکوفايي دانش آموزان افزايش مي يابد. بنابراين ، هوش هيجاني قادر به پيش بيني توانايي خود شکوفايي آزمودني ها مي باشد. بدين ترتيب ، مي توان نتيجه گيري کرد که هوش هيجاني همراه با هوش عمومي و در آمد پيش بيني کننده خوبي براي متغير خود شکوفايي باشند. اما يافته ها، رابطه معناداري را بين جنس ، تحصيلات والدين ، شغل پدر و تعداد فرزندان با خود شکوفايي نشان نداد.دزوترو همکاران(۲۰۰۷).در تحقيق خود به اين نتايج رسيدند که رابطهي مثبت و معنيداري ميان جهت گيريهاي مذهبي با رضايت مندي و هدف در زندگي و رابطهي منفي معناداري ميان جهت گيريهاي مذهبي بيروني با خود شکوفايي و شادکامي وجود دارد. اياناباومريند(۱۹۷۳)در دانشگاه کاليفرنيا مجموعۀ بررسي هايي انجام داده که طي آن الگوهايي از فرزند پروري را اين گونه ارائه ميدهد: قاطع و اطمينان بخشي ادموکراتيک ، مستبدانه يا ديکتاتوري، سهلگي ريا آزادي مطلق به نظر مکدانلند: وقتي ميگوييم فرد سازگار است که پاسخ هاي او را بر تعامل با محيطش قادر ميکنند آموخته باشد. در نتيجه به نحو قابل قبول با اعضاي جامعۀ خود رفتار کند تا احتياجاتش ارضاء شود. به تعبير ديگر: سازگاري اين است که فرد با ديگران طوري رفتار کند که هيچگونه مشکل و درگيري با آنان نداشته باشد. انساني را سازگار تلقي ميکنيم که مسائل و رفتار مختلفي ديگران را قبول کند و اگر با محيطي نميتواند سازش پيدا کند. بر اساس تحقيقات منو(۱۹۴۳) علت بسياري از ناسازگاري هاي اجتماعي کودکان را بايد در نارسايي ارتباط بين مادري جانشين او با وي جستجو کرد. بالبي نيز با توجه به تحقيقاتي که بر روي مجرمين و بزهکاران انجام داد به اين نتيجه رسيد که مجرمين دامي در طول ۱سال اول زندگي خود مورد پذيرش و مهر و محبت والدين قرار نگرفته اند مدتي طولاني آنها جدا بوده اند و يا در دامن نامادري پرورش يافته اند. مککوردوهمکاران وي طي تحقيقات خود دريافتند که الگوي طرد از جانب پدر يا مادر وي اداشتن پدر خشن در کودکان پرخاشگر، ناسازگار و بزهکار ديده ميشود. پورس،الجندو همکاران (۱۹۹۵). در پژوهش بر روي گروههاي محروم و گروههاي نسبتا ثروتمند نشان داد که وضعيت اقتصادي، اجتماعي والدين در سازگاري کودکان تأثير عميقي دارد. ايدن و همکاران (۱۹۹٤).در تحقيقي که در مورد سازگاري انجام داده است مشخص نمود که ميان سازگاري زناشويي و احساس امنيت در کودکان رابطه معناداري وجود دارد.
فرضيه هاي پژوهش
١- بين شيوه هاي فرزند پروري بـا سـازگاري اجتمـاعي در بـين دانـش آموزان پسر مقطع متوسطه دوم آموزش و پرورش شهرستان شـوش رابطـه وجود دارد.
١-١ بين شيوه ي فرزند پروري آزاد گـذاري بـا سـازگاري
اجتماعي در بين دانش آموزان پسر مقطع متوسـطه دوم آموزش و پرورش شهرستان شوش رابطه وجود دارد.
٢-١ بين شـيوهي فرزنـد پـروري اسـتبدادي بـا سـازگاري
اجتماعي در بين دانش آموزان پسر مقطع متوسـطه دوم آموزش و پرورش شهرستان شوشرابطه وجود دارد.
٣-١ بين شيوهي فرزندپروري اقتـدارمنطقـي بـا سـازگاري
اجتماعي در بين دانش آموزان پسر مقطع متوسـطه دوم آموزش و پرورش شهرستان شوشرابطه وجود دارد.
١- بين خود شکوفايي با سازگاري اجتماعي در بين دانش آموزان پسر مقطع متوسطه دوم آموزش و پـرورش شهرسـتان شـوش رابطـه وجـود دارد.
٢- بين شيوه ي فرزند پروري و خودشکوفايي با سازگاري اجتماعي در بيندانش آموزان پسر مقطع متوسطه دوم آموزش و پرورش شهرسـتان شوشرابطه چندگانه وجود دارد.
روش تحقيق : روش پژوهش از نظر هدف کاربردي و از نظر گردآوري داده ها توصيفي از نوع همبستگي بوده است . جامعه آماري اين مطالعه کليه دانش آموزان پسر مقطع متوسطه دوم آموزش و پرورششهرستان شادگان که در سال تحصيلي ۹٥- ۱۳۹٤ مشغول به تحصيل بودند و تعداد آنان ۳٤۰۰ نفر مي- باشندکه به تحصيل اشتغال دارند. به شيوه تصادفي چند مرحلهاي ۲٦٤ دانش آموز از بين کليه پايه هاي اول تا چهارم مدارس مقطع متوسطه دوم پس از هماهنگي با مدير و معلم کلاس انتخاب و نمونه ي انتخاب شده جهت اجراي آزمون مربوطه مهيا و آماده سازي شد.
ابزار اندازه گيري:
براي جمع آوري اطلاعات و داده هاي مورد نياز اين تحقيق از سه پرسشنامه، پرسشنامه شيوه هاي فرزندپروري والدين .(PSQD)، پرسشنامه خود شکوفايي، سازگاري اجتماعي استفاده شده است که پايايي شيوه هاي فرزندپروري والدين ۰.۸۹، پرسشنامه خود شکوفايي ۰.۷٤، سازگاري اجتماعي ۰.۸٤برآورد شده است . تجزيه و تحليل اطلاعات به کمک نرم افزار SPSS و با استفاده از روشهاي آمار توصيفي و استنباطي و : شامل آزمون همبستگي پيرسون، رگرسيون خطي چند متغيره به روش اينتر مي باشد . جهت تجزيه و تحليل دادههاي جمع آوري شده از نرم افزار کامپيوتري «SPSS» استفاده شده است . ضمنا براي کليه فرضيه- ها سطح معني داري در نظر گرفته شده است .
ميانگين وانحراف معيار(شيوه فرزند پروري و مولفههاي آن ،خود شکوفاييو سازگاري اجتماعي )

جدول ۱: ميانگين ، انحراف معيار، کمترين ، بيشترين نمره آزمودني هاي(شيوه فرزند پروري و مولفههاي آن ، خود شکوفايي و سازگاری اجتماعی

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید