بخشی از مقاله
چکیده:
هدف اصلی این پژوهش، رابطه بین سبک های فرزند پروری و ویژگی های شخصیتی دانش اموزان با اهمالکاری آنها می باشد.جامعه آماری پژوهش شامل کلیه ی دانش آموزان دبیرستانی دختروپسرشهرستان آبدانان که در سال تحصیلی 92-91 مشغول به تحصیل بود که درمیان آنها291نفربا استفاده از فرمول کرجسی وکرنباخ به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ی چند مرحله ی بعنوان نمونه آماری انتخاب شدند روش تحقیق باتوجه به هدف پژوهش توصیفی از نوع همبستگی است برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه ی سبکهای فرزند پروری بامریند - - 1967وفرم کوتاه پرسشنامه شخصیتی نئووپرسشنامه ی اهمال کاری تحصیلی سولومون وراث بلوم استفاده شد.
برای تحلیل داده ها از روش آماری توصیفی وهمچنین ضریب پیرسون ورگرسیون چند متغیر از روش spss استفاده شد یافته های پژوهش نشان میدهد که دانش آموزان دختر سبکهای فرزند پروری و ویژگیهای شخصیتی در مجموع 15/1 درصد واریانس اهمال کاری تحصیلی را پیش بینی میکند و در دانش آموزان پسر سبکهای فرزند پروری و ویژگیهای شخصیتی در مجموع 19/9درصد واریانس اهمال کاری را پیش بینی می کنند. با توجه به اینکه F محاسبه شده برای هر دو گروه دانش آموزان دختر و پسر در سطح 0/01 معنی دار است ، لذا مدل رگرسیون خطی معنادار است و در نتیجه سبکهای فرزند پروری و ویژگیهای شخصیتی با اهمال کاری تحصیلی رابطه خطی معنادار دارند.
کلمات کلیدی:اهمالکاری – دانش اموزان- والدین - سبک های فرزند پروری -ویژگی های شخصیتی - سازه اهمال کاری
مقدمه:
انسان, موجودی اجتماعی است و با محیط های اجتماعی مختلف در ارتباط می باشد، اواز هر محیطی چیزی می آموزد تا در مجموع از فردی بدونِ هویت، تبدیل به شخصِی اجتماعی و دارای هویت اجتماعی گردد، طبیعی است که این فرد شهروندی مثمر ثمری نیز برای جامعه خویش خواهد بود. در گذر از شخصی فردی و بدون هویت به شخصی اجتماعی، فعالیت جامعه پذیری نسبت به وی اعمال می شود. امر جامعه پذیری توسط منابع مختلف بر روی انسان عملی شده و هر یک بخشی از شخصیت فرهنگی و اجتماعی شخصِ اجتماعی شده را می سازند. در این بین, خانواده در اکثر جوامع از جمله ایران بیشترین نقش را ایفا می کند، - پیاژه, - 1981 و این نقش در رفتارها و نوع فرزند پروری آنها متبلور می شود.
در این رابطه ثنائی - - 1378 به نقل از فریمو5 می گوید : "اثر خانواده بر اشخاص از تمام نیروهائی که تا بحال شناخته شده بیشتر است. یعنی اثر خانواده فراتر از فرهنگ جامعه، دنیای کار، دوستان، نزدیکان و امثال آنهاست" - صفحه . - 26همینطور ثنائی به نقل از مینوچین6 بر این باور است که، "فرد بدون خانواده، قابل تعریف نیست. در واقع خانواده کانون شکل گیری و هویت فرد است" - همان،صفحه ،. - 29 ثنائی نیز خود معتقد است،که " انسان عمدتا وارث برنامه ریزی های خودآگاه و ناخود آگاه خانواده و برون سازی های دوران کودکی خود با آنهاست" - همان،صفحه، . - 21 اعزازی نیز به نقل از هورکهایمر معتقد است که " از میان تمام نهادهای اجتماعی که فرد را برای قبول اقتدار - دیکتاتوری در سطح جامعه - آماده می سازد، خانواده در مقام اول قرار دارد." - اعزازی، . - 1376
از طرف دیگرهر مرحله از رشد انسان ، تکالیف و وظایف رشدی خاصی را دارا می باشد ، در نظریه های رشدی مختلف ، تکالیف رشدی متفاوتی را به دوره نوجوانی و جوانی نسبت داده اند . مطابق نظریه رشد روانی- اجتماعی اریکسون7 ، مهمترین تکلیف دوره نوجوانی غلبه کردن بر بحران هویت و اکتساب هویتی مستحکم ومنسجم می باشد - به نقل ازآقا سلطانی ، . - 1378 نوجوان در این سن از خود می پرسد من کیستم و میل دارد برای خود هویت جدیدی پیدا کند او خود را انسان گمگشته ای می داند که باید به او کمک شود تا هویتی بدست آورد - اریکسون ،. - 1959
بیان مسأله:
رابطه والدین اعم از آموزشی یا غیر آموزشی با فرزندان، رابطه ای یکسان و طبق الگوی خاصی نیست. بر اساس تحقیقی در فرانسه، این الگوها در ارتباط با طبقه اجتماعی خانواده ها می باشند. - لوواسور. - 1995 ,8 به گفته کاستلان9 یک الگوی فرزند پروری در همه خانواده ها وجود ندارد؛ بلکه به تعداد خانواده ها ، روش های فرزند پروری وجود دارد. - کاستلان, - 1986 برای مثال ، در مورد فعالیت اجتماعی کودکان، الگوهای متفاوتی وجود دارد. بومریند10 به نقل از سیف - 1368 - با انجام پژوهشی در باره 150 کودک 4 ساله، که در دوره آمادگی پیش دبستانی ثبت نام کرده بودند، والدین آنها را به سه گروه مختلف به شرح زیر تقسیم می کند :
گروه اول، والدینی هستند که فرزندان خود را مجبور به اطاعت کورکورانه می کنند. این گروه، فرزندان خود را محدود کرده، اختیار و آزادی کمتری به آنها می دهند و معتقدند که رفتار کودکان بایستی زیر نظر آنان باشد. در نتیجه ، ضوابط رفتاری آنها انعطاف پذیر نبوده و یک جانبه است، و گاهی اوقات برای اجرای همان ضوابط رفتاری، کودکان را تنبیه می کنند. گروه دوم، والدینی هستند که با فرزندان خود با اقتدار رفتار کرده، ولی بر عکس گروه اول معتقد به انعطاف پذیری در رفتارند. به فرزندان خود فرصت می دهند تا در صورت لزوم اعتراض کنند و تربیت خاصی را با دلیل به آنها تفهیم می کنند. گروه سوم، والدینی هستند که نسبت به رفتار فرزندان تحمل پذیرند و در برابر اعمال خلاف, چشم پوشی می کنند. این والدین، معیارهای مشخصی را جهت رفتار کودکان در نظر می گیرند، و سایر رفتار آنان را با دیده اغماض می نگرند، جز رفتارهائی که باعث صدمه و آسیب بدنی به آنها می شود.
مرورپیشینه تحقیق: