بخشی از مقاله
چکیده
هدف از تحقیق حاضر، بررسی رابطه مولفه های هوش عاطفی با توانمندسازی روانشناختی کارکنان دانشگاه علوم پزشکی گلستان است. روش تحقیق توصیفی از نوع همبستگی و جامعه آماری، کلیه کارکنان دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی گلستان به تعداد 400 نفر در سال 93-92 می باشد. از طریق روش نمونه گیری تصادفی ساده، تعداد 205 نفر به عنوان نمونه آماری انتخاب گردیدند. نتایج ضریب همبستگی پیرسون، نشان می دهد که رابطه ی بالا و معنی داری بین مولفه های هوش عاطفی - خود آگاهی، خود مدیریتی، مدیریت روابط و آگاهی اجتماعی - و توانمند سازی روانشناختی وجود دارد. همچنین نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه نشان می دهد که مولفه های هوش عاطفی، پیش بینی کننده های معناداری برای توانمندسازی روانشناختی بوده و 75 درصد از تغییرات متغیر ملاک را پیش بینی می کنند. نهایتاً اینکه، میزان توانمندسازی روانشناختی و هوش عاطفی کارکنان دانشگاه علوم پزشکی، بیشتر از حد متوسط می باشد.
واژههای کلیدی: هوش عاطفی، توانمندسازی، روانشناختی
مقدمه
در تشکیل و موفقیت هر سازمانی، عوامل و عناصر مختلفی نقش دارند، یکی از مهمترین این عوامل، نیروی انسانی است که بدون شک در جهت نیل به اهداف و خواسته های سازمان، نقش تعیین کننده ای دارد. امروزه، با بروز تحولات سریع محیطی در عرصه سازمان ها، نظیر استفاده از فناوری اطلاعات و شبکه های جهانی، افزایش میزان رقابت در دستیابی به بازار کار، خدمات و تولیدات سایر کشورها/ف سازمان ها به سمت کاهش نیروی انسانی و افزایش سطح کیفیت نیروی کار حرکت کرده و عنصر خلاقیت و دانش به عنوان عنصر برتری بخش در عرصه ی رقابت مطرح شده است. همه این عوامل با یکدیگر باعث شده اند که اهمیت و ضرورت فرآیند توانمندسازی در سازمان ها روزافزون گردد.
نقش نیروی انسانی توانمند، در رشد و توسعه ی جوامع به قدری حائز اهمیت است که به عقیده برخی دانشمندان، اصلی ترین دارایی هر سازمانی را قابلیت های فکری، مهارت ها و تجارب کارکنان تشکیل داده و آنچه در جهان پرشتاب و تحول آفرین امروز، موجب ایجاد و هدایت تکنولوژی و تولید محصول یا خدمت می شود، همانا نیروی انسانی دانشمند، ماهر، کارآمد و توانمند می باشد - خانعلیزاده، . - 1387مفهوم توانمندسازی، در سال های اخیر مورد توجه همه دست اندرکاران امور سازمان ها قرار گرفته و آن را در بخش های عمومی و خصوصی به کار گرفته اند. آقایار - 1382 - ، در تعریف توانمندسازی می گوید: توانمندسازی فرایند توسعه بوده و باعث افزایش توان کارکنان برای حل مشکل، ارتقای بینش سیاسی و اجتماعی شده و آنان را قادر می سازد عوامل محیطی را شناسایی و تحت کنترل خود در بیاورند.
به نظر راپیلی، توانمندسازی یک مفهوم، یک فلسفه، یک مجموعه از سلوک رفتاری و یک برنامه سازمانی است؛ به عنوان یک مفهوم و سلوک رفتاری، عبارت است از سهیم نمودن گروه های خودگردان و افراد در تعیین سرنوشت حرفه ای خود و به عنوان یک برنامه سازمانی، به کل نیروی کار فرصت بیشتری برای آزادی، بهبود مهارت ها، دانش و غنی تر کردن پتانسیل شان در جهت خیر و صلاح خود و سازمان شان اعطا می کند.توانمندسازی فرایندی است که افراد جامعه از راه آن از نیازها و خواسته های خود آگاه می شوند؛ نوعی اعتماد به نفس و خوداتکایی را برای برطرف کردن آن نیازها به دست می آورند و بر اساس آن از توانایی لازم برای تحقق هدف های خود برخوردار می شوند. - شادی طلب، . - 1381 رضایت مودیان: رضایت مودیان میزان مطلوبیتی است که مشتری به خاطر خصوصیات مختلف محصول کسب می کند. رضایت مودیان موجب وفاداری مودیان می گردد و در نتیجه افزایش شهرت و اعتبار و همچنین افزایش سود آوری را به دنبال دارد. - سید جوادین و کیماسی، . - 1384
هارلی - 1995 - توانمندسازی را نقطه محوری مدیریت و قابل انعطاف می داند و معتقد است، از دهه ی 1990 به بعد مباحث توانمندسازی، با نگرش به حداکثر رساندن ظرفیت ها در نیروی انسانی مطرح شد و در صورت درک کامل از سوی مدیران و کارکنان، می تواند به آزادسازی انرژی هم افزایی و خلاق در محیط سازمان منجر شود. هارلی، بر اهمیت قدرت در توانمندسازی و نقش مدیران در اعطای این قدرت تاکید دارد و به مدیران توصیه می کند تا کارکنان را در این قدرت سهیم کنند. وی توانمندسازی را ابزار هویت می داند و معتقد است توانمندسازی، یعنی دادن قدرت به اشخاص، تا صداهایشان شنیده شود و بتوانند در برنامه ها اثرگذاری باشند.
ابعاد اساسی توانمندسازی
یکی از مهمترین مطالعات انجام شده در مورد تواناسازی توسط اسپریترز - 1992 - تواناسازی را با چهار بعد اساسی تعریف نموده است. مطالعات میشراٌ - 1992 - نیز یک بعد به ابعاد فوق افزود و پنج بعد کلیدی تواناسازی به شرح زیر شکل گرفت:
بعد اول : خود اثربخشیٍ:
وقتی مدیران توانمند می شوند از احساس خود اثربخشی برخوردار می گردند یا احساس می کنند از قابلیت و تبحر لازم برای انجام موفقیت آمیز یک کار بهره مندند. مدیران توانمند نه تنها احساس شایستگی بلکه احساس اطمینان دارند که قادرند کارها را با کفایت لازم