بخشی از مقاله
چکیده
استراتژی ناب به سرعت در حال تبدیل شدن به پارادایم غالب در شرکت های تولیدی است. مفهوم بنیادی حسابداری ناب در ریشه کن کردن اتلاف و آفرینش ارزش در سازمان نهفته است. حسابداری ناب نگرشی است برای افزایش بهره وری و ارزش افرینی مستمر و حداقل کردن هزینه ها و اتلافات، این تفکر شیوه ای را فراهم می کند که از طریق آن بتوان با منابع کمتر تجهیزات کمتر،فضای کمتر، به بیشترین ها دست یافت و با توجه به نیاز مشتری و در عین حال با تامین درست نیاز مشتریان به آنها نزدیک شد از طریق این نوع نگرش می توان نظام حسابداری ناب را در سازمان جاری کرد . حسابداری ناب اصطلاحی کلی است که برای تغییرات مورد نیاز در فرآیندهای مدیریت حسابداری،کنترل را اندازه گیری یک شرکت در حمایت و پشتیبانی از تفکر و تولید ناب ضروری است. در این مقاله با استفاده از تفکر ناب نحوه پیاده سازی حسابداری ناب از تئوری تا عمل با استفاده از منابع و تجربیات متخصصان مورد بحث قرار گرفته است.
کلمات کلیدی : حسابداری ناب - حسابداری مدیریت
.1 مقدمه
تولید ناب اغلب به عنوان مهمترین استراتژی برای شرکت های تولیدی در نظر گرفته می شود که تمایل دارند به عملکرد سطح جهانی دست یابند - رینهارت، هاکسلی، و رابرتسون، . - 1991 زمانی که شرکت ها در پیاد سازی تولید ناب پیشرفت می کنند، بسیاری از اینها ضرورت وجود سیستم نظارتی و حسابداری مدیریت را تشخیص می دهند بیانیه حسابداری مدیریت - - SMA ، . - 2002 - با این حال، سرعت بررسی های حسابداری در تشخیص اهمیت شیوه های نظارتی و حسابداری مدیریت هم تراز با استراتژی تولید همگام نبوده است - کاستالنو و بارو، 2011؛ هاسکین، . - 2010 این مطالعه درصدد است این محدودیت ها را با بررسی اینکه چگونه شیوه های حسابداری مدیریت و کنترل در حمایت از تولید ناب مورد استفاده قرار می گیرد، مورد بررسی قرار دهد .شرکت های تولیدی که در بازارهای با رقابت باال فعالیت می کنند با اجرای شیوه هایی مانند چرخه کیفیت ، کنترل فرایند آماری، تئوری محدودیت، مدیریت موجودی به هنگام - JIT - ،مدیریت کیفیت جامع - - TQM ،شش سیگما واکنش نشان می دهند. اخیرا، این شیوه ها به عنوان عناصر استراتژی تولید ناب شناخته شده اند. ماهیت استراتژی تولید ناب بدین صورت است که »تمام فرآیندهای کسب و کار در یک سیستم منسجم و متحد ادغام می شوند که تنها هدف آن ارائه ارزش بهتر به مشتریان است.« - گراسو، . - 2002 حسابداری ناب یک اصطلاح کلی است گه از تغییرات مورد نیاز در فرایندهای مدیریت و اندازه گیری و کنترل و حسابداری یک شرکت که از سیستم ناب استفاده می کند حمایت می نماید تا مشوقی برای تولید و تفکر ناب باشد و در این راه از ابزار های مختلفی استفاده می کند. تفکر ناب نگرشی است که به افزایش بهره وری و ارزش آفرینی مستمر و حداقل کردن هزینه ها واتلاف ها می پردازد.
-2 تولید ناب
تولید ناب در سال 1990 توسط ووماک - - Womuck از دانشگاه ام آی تی - - MIT در قالب یک کار تحقیقاتی با عنوان» ماشینی که جهان را تغییر داد«، منتشر شد. او و همکارانش، تولید ناب را همچون ترکیبی از مدل تولید سنتی فورد و مدل کنترل اجتماعی در محیط تولید ژاپنی میشناسند. بنابراین، بحث تولید ناب و سایر شیوه های تولیدی، با صنعت خودروسازی گره خورده است و توصیف شیوه تولید ناب، نیازمند بررسی شیوه های تولید، مقایسه آنها و دریافت تفاوت و امتیازهای آنهاست. تولید ناب، روی حذف اتلاف تأکید نموده و براساس آن، تولید صرفا با تقاضای مشتری، مطابقت دارد - حاجیها، . - 1386
تولید ناب،در واقع فلسفه و نگرشی است که درصدد حذف و از بین بردن هر گونه فرایند اضافی از مرحله تهیه مواد اولیه تا تولید و در نهایت فروش است که ارزش افزودهای را ایجاد نمیکند. در این نگرش، مونتاژگر - کارخانه اصلی - با نگرشی سیستمی با مسائل برخورد میکند، به 5با کل اجزای سیستم طوریکه در تالش است تا یک رابطه برد- برد برقرار کند. مونتاژگر ناب، با عرضه کنندگان رابطه ای نزدیک بر مبنای سود متعادل ایجاد میکند. میان مدیریت و کارگران نیز نوعی تعهد وجود دارد، بدین صورت که مدیریت به کارگران ارزش و احترام میگذارد و مسئولیت ها را به آنان واگذار میکند و در مقابل، انتظار دارد کارگران پاسخگوی نیازهای مختلف کارخانه باشند. مهمترین رکن یک سیستم ناب، ارتباط با مشتریان است و فروشندگان شرکت ناب با ایجاد یک سیستم اطالعاتی دقیق درصدد ایجاد رابطه ای بین کارخانه و مشتریان هستند؛ به نحوی که کارخانه بتواند نیازهای مختلف مشتریان رًا دقیقا شناسایی کند و با خلق محصولی مناسب، نیازهای مشتریان بخش های مختلف بازار را پاسخ دهد. بدین ترتیب، همه اجزای سیستم به شکلی مطلوب منتفع میشوند.
-3 نارساییهای حسابداری سنتی با تفکر نا
بسیاری از نویسندگان و پژوهشگران محدودیتهای سامانههای حسابداری و بهایابی سنتی را شناسایی کردهاند. کاپلان - 1988 - استدلال میکند که سامانهای بهایابی عمدتاً برای برآوردهسازی الزامات حسابداری مالی در ارزشیابی موجود کالا و در نتیجه، برای اندازهگیری عملکرد، کنترل عملیات یا اهداف بهایابی محصول طراحی شدهاند. کاپلان - 1988 - میگوید، یک سامانه خوب بهایابی محصول باید برآوردهای بهای تمامشده محصول را به نحوی ایجاد کند که هزینههای تحمیل شده در رابطه با آن محصول را در کل زنجیره ارزش سازمان یکپارچه سازد. او ادعا میکند، بهای استاندارد محصول هیچ رابطهای با مجموع منابع صرف شده یک محصول ندارد .این موضوع حاصل این واقعیت است که هزینههای سربار، اغلب بر مبنای ساعات کار مستقیم تسهیم میشود که در نتیجه، میتواند موجب کژنمایی بهای تمامشده محصول شود. از آنجا که ضرورت ندارد سربار در راستای برآوردن الزامات حسابداری مالی رابطه علت و معلولی با تقاضای محصولات جداگانه داشته باشد و سربار میتواند کمتر از 10 درصد مجموع بهاگان تولیدی را تشکیل دهد؛ بسیاری از شرکتها به استفاده از ساعت مستقیم به عنوان مبنای تسهیم سربار ادامه میدهند. همچنین، کوپر - 1995 - و مسکل - 1996 - استدلال میکند که کژنمایی بهای محصول، به عنوان نتیجه تسهیم نامناسب سربار، میتواند موجب شود مدیران با عدم تاکید و قیمتگذاری بالاتر محصولاتی که بسیار سودآور هستند و با گسترش تعهدات به محصولات پیچیده خطوط غیرسودآور راهبرد غیررقابتی را انتخاب کنند.
افزون بر بهایابی محصول، از بهایابی استاندارد به طور سنتی برای اهداف کنترل عملیات استفاده میشود. ولی اقداماتی مثل بهرهوری نیروی کار - تفاوت بین ساعات واقعی نیروی کار و استاندارد - و مصرف ماشینآلات، در ارتباط با تحلیل انحراف، میتواند رفتارهایی را تشویق کند که با اصول تولیدی ناب در تضاد است. این رفتارهای غیرناب شامل تولید دستههای بزرگ، نگهداری سطح بالای موجودی کالا، پذیرش کیفیت پایین و نبود انگیزه برای بهبود مستمر است .کاپلان - 1988 - ضمن حمایت از این دیدگاه، پیشنهاد میکند محاسبات حسابداری تسهیم بهای تمامشده سربار یا تحلیل انحراف نباید بخشی از سامانه کنترل عملیات شرکت را شکل دهد؛ زیرا اطلاعاتی را که مدیران مراکز بها برای عملیات اثربخش نیاز دارند با ابهام روبرو میسازند.
با توجه به موارد پیش گفته، مکسل و باگجلی - 2006 - ناسازگاریهای سامانههای حسابداری و بهایابی سنتی را با رویکردهای تولید ناب در شرکتهایی که نسبت به استقرار تولید ناب اقدام میکنند به شرح زیر خلاصه میکنند: این سامانههای فرایندهای بزرگ، پیچیده و هدردهنده منابع هستند که به حجم انبوهی از کار بدون ارزش نیاز دارند. این سامانهها گزارشها و اندازه گیریهایی مثل کارایی نیروی کار و جذب سربار را ارائه میکنند که محرکی برای تولید در دستههای بزرگ و سطوح بالای موجودی کالا هستند. این سامانهها فاقد روش مناسب برای شناسایی اثر مالی تفکر بهبودهای ناب استقرار یافته در سرتاسر شرکت هستند. در برابر، گزارشهای مالی هنگامی که تغییرات ناب بسیار خوبی ایجاد میشود از وقوع رویدادهای بد حکایت دارند.