بخشی از مقاله

رابطه فرهنگ و توسعه با آموزش و پرورش با توجه به دیدگاه امام خمینی(ره)


چکیده


یکی از مباحث مهم در زمینه توسعه، رابطه فرهنگ با آموزش وپرورش می باشد.دراین زمینه عوامل فرهنگی مؤثر برتوسعه جایگاه ویژه ای دارند.مقاله حاضرتلاشی برای تبیین این موضوع ازدیدگاه حضرت امام خمینی(ره) است. دیدگاهی که می توان آن را به عنوان یک دیدگاه قابل قبول اسلامی پذیرفت و مطرح کرد. دراین مقاله ابتدا سعی می شود اهمیت فرهنگ در توسعه و اهمیت آموزش وپرورش درتوسعه تبیین شود و سپس اثر برخی ازعوامل فرهنگی مؤثر برتوسعه ازدیدگاه امام تبیین شود.

واژه های کلیدی: فرهنگ، آموزش و پرورش، عوامل فرهنگی

 

مقدمه

یکی از عوامل پیشرفت و توسعه هر جامعه ای فرهنگ آن جامعه است و فرهنگ هر جامعه ای با نظام آموزش و پرورش آن جامعه ارتباط مستقیم دارد بطور کلی فرهنگ را آموزش و پرورش جامعه تشکیل می دهد.

اصلاح و شکل گیری فرهنگ در توسعه و پیشرفت جامعه اثر مستقیم می گذارد بطوریکه با اصلاح فرهنگ جامعه، کل جامعه اصلاح می شود و اصلاح جامعه یعنی توسعه آن جامعه است.

از آنجاییکه در یک جامعه اسلامی هدف اصلاح و توسعه و هدایت ملت به سوی پیشرفت است حضرت امام خمینی به عنوان عالم نمونه و مصلح جامعه این دیدگاه را تأیید نموده است.

در این مقاله سعی می شود این ارتباط یعنی رابه فرهنگ و توسعه و آموزش و پرورش را از دیدگاه امام خمینی و رهنمودهای ایشان مورد بررسی قرار دهیم.

-1 اهمیت فرهنگ

به طور کلی می توان اهمیت فرهنگ را در دو جنبه دید. یکی جایگاهی که فرهنگ در هویت و موجودیت جامعه دارد و دیگری نقشی که فرهنگ در پیشرفت جوامع ایفا می کند. جنبه اول را می توان اهمیت و جایگاه فرهنگ در موجودیت جامعه انگاشت و وجه دوم را می توان اهمیت و نقش فرهنگ صحیح در حرکت به سمت اعتلا یا انحطاط جوامع دانست.

در زمینه نقش فرهنگ در موجودیت جامعه باید گفت، حوزه نفوذ فرهنگ به همه ابعاد زندگی بشر کشیده شده است و همه ویژگیهای غیرفیزیکی و متمایزکننده انسانها از یکدیگر و نیز همه ویژگیهای متفرقه جوامع در فرهنگ آنها نهفته است.

حضرت امام خمینی(ره) این مفهوم را با تصریح بیشتر چنین بیان می فرمایند:

»بی شک بالاترین و والاترین عنصری که در موجودیت هر جامعه دخالت اساسی دارد، فرهنگ آن جامعه است. اساسا فرهنگ هر جامعه هویت و موجودیت آن جامعه را تشکیل می دهد.

و به طور اساسی فرهنگ است که ویژگیهای مشترک به وجود آورنده یک ملیت را تشکیل می دهد و بدون وجود یک فرهنگ واحد، افراد تبعه یک کشور را نباید یک ملت نامید. لذا می توان گفت اساس ملیت یک ملت فرهنگ است.

این اهمیت والای فرهنگ در هویت و موجودیت جوامع از تعاریفی که برای فرهنگ شده نیز متسفاد است. چنان چه می بینیم همه ابعاد علوم، فنون، ادبیات، هنر، اخلاق، ارزشها، باورها، اعتقادات و … جوامع را در حیطه فرهنگ جای می دهند. بدیهی است ویژگیهای مفترقه جوامع نیز همینهاست. کل تمدن بشری از این مجموعه ساخته شده

 

است. هر جامعه ای نیز مرهون این ابعاد زندگی اجتماعی خود است. زیرا همه پیشرفتهای یک جامعه در پیشرفت علوم و اعتقادات و ارزشهای آن منعکس می شود و بشر بدون ابعاد فرهنگی حیات، بشری بدوی و عقب مانده خواهد بود که در جوامع امروزی تصور وجود آن نیز مشکل است.

-2 تاثیر فرهنگ درتوسعه

امروزه علمای توسعه، بیش از هر زمان دیگری به این باور رسیده اند که تا فرهنگ یک جامعه ای موافق با توسعه نباشد، پیشرفت و توسعه آن جامعه میسر نخواهد بود. زیرا انسانها به عنوان عاملان محوری توسعه باید برای عمل خود تمایل داشته باشند. این تمایل که با قدرت انتخاب همراه است و در عمل پس از انتخاب به منصه ظهور می رسد، باید شرایط ایجاد تمایل در انسان را داشته باشد. تمایلهای افراد نیز از طریق ارزشها و باورهایشان ایجاد می شود. با این وجود ممکن است این تمایلها در انتخاب با محدودیتهایی که برای فرد وجود دارد مواجه شود و در نهایت تمایلات، ارزشها و امکانات مختلف فرد و جامعه، فرد را به انتخاب در عمل وادار می کند و این انتخاب عملی فرد است که می تواند در جهت توسعه جامعه یا برخلاف آن باشد.

می بینیم که عمل افراد متکی به ارزشها، اعتقادات و باورهای افراد و نیز امکانات فرد و جامعه از جهات مختلف علمی، هنری و نیز مادی دارد. بر این اساس می توان گفت فرهنگ مبداءی است که اعمال انسانها و به تبع آن مسیر تکاملی جامعه از آن نشات می گیرد.

چنان چه اگر جامعه ای فرهنگی ضد توسعه داشته باشد، این فرهنگ موجد اعمالی از سوی اعضای جامعه خواهد شد که نه تنها در جهت توسعه و پیشرفت جامعه عمل نخواهند کرد، بلکه راه پیشرفت را نیز سد می کنند و موجب انحطاط جامعه می شوند. لذا برای تحقق پیشرفت و توسعه جامعه، ضرورت دارد فرهنگ آن جامعه موافق با توسعه باشد.

با این توضیحات می توان گفت، بستر و مسیری که اصلاح امور باید طی کند، بستر فرهنگ است. یعنی جامعه تنها در بستر فرهنگی مناسب است که می تواند به توسعه و پیشرفت دلخواه دست یابد. بدیهی است که اگر این بستر نامناسب باشد، توسعه نیز تحقق نخواهد یافت و یا حداقل به صورت دلخواه نخواهد بود. بر این اساس:

»راه اصلاح یک مملکتی، فرهنگ آن مملکت است. اصلاح باید از فرهنگ شروع بشود … اگر فرهنگ درست بشود یک مملکت اصلاح می شود.«

در اینجاست که ضرورت تحول فرهنگی ایجاد می شود. زیرا اگر بخواهیم جامعه ای پیشرفت کند و به طرف تعالی حرکت کند، باید زمینه های آن در مجریان این پیشرفت و حرکت ایجاد شود و گفتیم که این زمینه ها نیز چیزی جز فرهنگ جامعه نیست. بنابراین ضرورت تحول فرهنگی برای دستیابی به توسعه نمایان می شود.

اثر آموزش وپرورش در توسعه

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید