بخشی از مقاله
چکیده
هدف از این پژوهش، بررسی رابطه هوش معنوي با هوش هیجانی و تاثیر آن بر اخلاق حرفه اي کارکنان است. بر این اساس، پژوهش حاضر از نوع توصیفی-پیمایشی است و حجم نمونه برآورده شده برابر با 125 نفر از کارکنان اداره کل زندان هاي استان کرمان و سازمانهاي تابعه آن در سال 94-93 می باشد که به روش نمونه گیري تصادفی خوشه اي انتخاب گردیدند. ابزار اندازه گیري شامل 3 پرسشنامه سنجش هوش هیجانی بار، هوش معنوي و اخلاق حرفه اي است.
به منظور تحلیل داده هاي حاصله، از روش آماري ضریب همبستگی و رگرسیون چند متغیره استفاده گردید. نتایج به دست آمده نشان داد که بین مولفه هاي هوش معنوي و هوش هیجانی رابطه معناداري وجود دارد. همچنین مولفه هاي هوش معنوي و هوش هیجانی بر اخلاق حرفه اي کارکنان تاثیرگذار هستند. با توجه به ضریب بتاي محاسبه شده، مشخص گردید که مهارت هاي اجتماعی بیشترین تاثیر را بر روي اخلاق حرفه اي کارکنان دارند.
.1 مقدمه
فلسفه اخلاق متضمن بحث فلسفی در باب علم اخلاق است و شامل سه حوزه فرا اخلاق، اخلاق هنجاري و اخلاق کاربردي می شود. انتزاعی ترین بخش از شاخه هاي فلسفه اخلاق، شاخه فرااخلاق است. فرااخلاق از سه ساحت وجودشناسی اخلاقی، معرفت شناسی اخلاقی و دلالت شناسی اخلاقی تشکیل شده است. اخلاق هنجاري شامل نظریه هاي اخلاقی است که تعیین کننده انجام یا ترك کارها به گونه ارادي روا یا ناروا است. نظریه هایی مانند اخلاق وظیفه گرا، اخلاق فایده گرا، اخلاق اسلامی و اخلاق مسیح جزء این شاخه از علم اخلاق است. اخلاق کاربردي به بحث درباره نحوه بکارگیري نظریه اخلاق هنجاري در امور گوناگون می پردازد.
اخلاق کاربردي به واسطه تمرکز بر موارد عینی و جزئی و تلاش براي حل معضلات اخلاقی از فرااخلاق و نظریه هاي هنجاري متمایز می شود. اخلاق حرفه اي و کاري زیرمجموعه اخلاق کاربردي محسوب می شود. اخلاق حرفه اي به عملیات کسب و کار در چارچوب اصول اخلاقی اشاره دارد. ایفاي مسئولیت اجتماعی یک سازمان در برگیرنده جنبه اي از اصول اخلاقی حرفه اي است
یکی از چالش هاي مهم دنیاي سازمان فعلی و آینده، مدیریت یک سازمان است و این به آن دلیل است که جهت دهی مسیر سازمان از طریق تفکر و عمل مدیران، امکان پذیر است. از جمله شایستگی هایی که موفقیت یک سازمان را به دنبال دارد، هوش مدیران است. مدیران نیازمند پرورش هوش خود در تمام سطوح هستند تا بتوانند وظایفشان را به طور متوازن و همه جانبه به انجام برسانند. از جمله هوش هایی که مدیران را قادر به گرفتن تصمیمات استراتژیک در محیط پیچیده و مهم دنیاي کسب و کار فعلی می کند، هوش معنوي مدیران است. این نوع هوش پدیده نوظهوري است که بسیاري از صاحبنظران مدیریت و سازمان و نیز مدیران را در سطوح مختلف به خود جلب کرده است
توجه به معنویت در حل مشکلات زندگی و ارزش معنادار نمودن زندگی انسان، از دوران جیمز و نگارش کتاب گوناگونی تجربه هاي معنوي - 1977 - آغاز شد. به عقیده جیمز، معنوئیت موجب معنا در زندگی انسان می شود، به گونه اي که وي رفتارهاي عقلانی و منطقی را براي پیروي در زندگی استفاده می کند، ارتباطات وي با دیگران یک ارتباطات انسانی و اعتقادي خواهد بود و نگرش مثبتی به خود و دیگران دارد
براي نخستین بار در سال 1996، استیونز1 مفهوم هوش معنوي را مطرح کرد. این مفهوم در سال 1999، توسط امونز2 گسترش یافت. از نظر وي، افراد زمانی هوش معنوي را به کار می گیرند که بخواهند از ظرفیت ها و منابع معنوي براي تصمیم گیري هاي مهم و اندیشه در موضوعات هستی یا تلاش در جهت حل مساله روزانه استفاده کنند. وي هوش معنوي را چارچوبی براي تشخیص و سازماندهی مهارت ها و قابلیت هایی که مستلزم کاربرد انطباقی معنویت است، تعریف کرد. از نظر امونز، هوش معنوي داراي پنج مولفه - 1 ظرفیت تعالی، گذشتن از دنیاي جسمانی و مادي و متعالی کردن آن، - 2 توانایی ورود به حالت هاي معنوي از هوشیاري، - 3 توانایی آراستن فعالیت ها، حوادث و روابط زندگی روزانه همراه با احساس تقدس، - 4 توانایی استفاده از منابع معنوي براي حل مسائل زندگی و - 5 توانایی رفتار فضیلت مابانه مانند بخشش، سپاسگزاري، فروتنی و احساس شفقت است
زوهار و مارشال3 - اساتید دانشگاه آکسفورد - که در زمینه فیزیک، فلسفه و مذهب به مطالعه می پرداختند، در شروع سال 2000، کتابی تحت عنوان هوش معنوي: هوش بنیادي منتشر کردند که سرآغاز طرح هوش سومی، به عنوان »هوش معنوي« در مجامع علمی گردید. از نظر آن ها، هوش معنوي موجب می شود که فرد در برابر رویدادها و حوادث زندگی، بینشی عمیق بیابد و از سختی هاي زندگی نترسد و با صبر و تفکر با آن ها مقابله نموده و راه حل هاي منطقی و انسانی براي آن ها بیابد
آنان ویژگی هاي هوش معنوي رشد یافته را این گونه عنوان کردند: - 1 درجه بالایی از خودآگاهی، - 2 ظرفیت انعطاف پذیر بودن - سازگاري فعال و خودانگیز - ، - 3 ظرفیت رویارویی با درد و متعالی نمودن آن، - 4 گرایش آشکار به پرسیدن سوال هاي چرا یا چگونه می شود و جستجوي پاسخ هاي اساسی، - 5 ویژگی الهام گرفتن از رویا و ارزش ها، - 6 گرایش به دیدن پیوندهاییی بین چیزهاي گوناگون، - 7 عدم تمایل به آزار و اذیت، - 8 مستقل از زمینه بودن که فعالیت برخلاف عرف را تسهیل می کند - باعزت و شریف زاده، . - 56 :1391به اعتقاد مک شري و همکارانش - 2002 - ، هوش معنوي زیربناي باورهاي فرد است که بر عملکرد وي تاثیر می گذارد، به گونه اي که شکل واقعی زندگی را قالب بندي می کند
هوش معنوي جنبه هاي بیرونی هوش را با جنبه هاي درونی معنویت تلفیق می کند و ظرفیت خارق العاده اي را در فرد به وجود می آورد، به شکلی که می تواند معنویت را به گونه اي کاربردي مورد استفاده قرار دهد. مفهوم هوش معنوي مدیران، موجب تغییرات بنیادي در سازمان میگردد.