بخشی از مقاله

چکیده

هدف از این مقاله نگاهی اجمالی به سلامت روان و رابطه آن با هوش عاطفی و همچنین ارائه راهکارهایی جهت افزایش میزان هوش عاطفی در دانش آموزان در کلاس درس می باشد. این مقاله مروری بوده و مطالب آن با استفاده از منابع کتابخانه ای، مقاله های موجود در سایت پایگاه اطلاعات علمی جهاد دانشگاهی و همچنین تجارب نگارنده جمع آوری شده است. بررسی ها نشان می دهد هر چه میزان هوش عاطفی در بین دانش آموزان افزایش یابد می تواند به آنها کمک های قابل توجهی ارائه دهد یعنی آنها در آینده نه چندان دور می توانند راحت تر از بقیه افراد بر مسائل و مشکلات پیش رو غلبه نمایند. اغلب چون امکانات و زمینه های پرورش هوش عاطفی در بین همه ی خانواده ها یکسان نیست باید آموزش هوش عاطفی در سنین مدرسه و لابلای آموزش های رسمی قرار گیرد. ما معلمین باید از کلاس های درس خود شروع کنیم و آموزش هوش عاطفی را چه به صورت مستقیم و یا غیر مستقیم در کلاس ها اعمال نماییم تا دانش آموزانمان افرادی مسئول در مقابل آنچه انجام می دهند انتقاد پذیر، منعطف و در عین حال افرادی شاد و سرزنده باشند تا بتوانند در دنیای پر تلاطم امروزی با حفظ آرامش درونی خود سکان کشتی زندگیشان را هدایت نمایند.

کلمات کلیدی: هوش عاطفی، سلامت روان، دانش آموزان.

.1 مقدمه

انسان امروز در جستجوی آرامش و سلامت روان است. گسترش تکنولوژی توسعه تعاملات انسانی را به همراه دارد و افزایش ارتباطات، اضطراب، افسرگی و انواع تعارضات را به دنبال داشته است.[6] با توجه به این مهم موضوع سلامتی از بدو پیدایش انسان مورد توجه بوده اما هرگاه از سلامت سخنی به میان آمدهعموماً بعد جسمانی آن مد نظر قرار گرفته می شد و کمتر به بعد روانی آن توجه شده است. در حالی که سلامت روانی یکی از مهمترین عوامل مؤثر در ارتقاء و تکامل انسان ها محسوب می شود.[1]یکی از محورهای ارزیابی سلامت جوامع مختلف، بهداشت روان آن جامعه است. بی شک سلامت روان، نقش مهمی در تضمین پویایی و کارآمدی هر جامعه ایفا می کند و انسان ها در زندگی به دنبال سلامت روان هستند.

از آنجایی که سلامت روان نیازی حیاتی برای بهبود کیفیت زندگی انسان تلقی شده است[9] عدم سلامت روانی از پیشرفت و اعتلای فرد و همچنین توانایی انجام اعمال و وظایفی که بر عهده وی می باشد، جلوگیری خواهد نمود که باعث اختلال در سلامت و پیشرفت جامعه و عواقب ناشی از آن خواهد بود.[1] سلامت روان از مو لفه های مهم بهداشت عمومی است و بهداشت روان، توانایی بر قراری توازن در زندگی و مقاومت در برابرمشکلات است. مشکلات روانی، فشارقابل ملاحظه ای را برافراد وارد می کند، بطوری که پیش بینی می شود در سال 2020 افسردگی بعد از ناراحتی قلبی بالاترین میزان هزینه ها را در سیستم بهداشتی جوامع به خود اختصاص می دهد. امروزه فشار روانی از موضوعات مهم زندگی است. لذا توجه به سلامت روان افراد از اهمیت بسزایی بر خوردار است.[8]

.2 سلامت روان

مفهوم سلامت روان شامل احساس درونی خوب بودن و اطمینان از کارآمدی خود، اتکاء به خود، ظرفیت رقابت و خودشکوفایی توانایی های بالقوه فکری و عاطفی و غیره می باشد البته با در نظر گرفتن تفاوت بین فرهنگ ها ارائه تعریف جامع از سلامت روان غیر ممکن می نماید. البته بر سر این موضوع اتفاق نظر وجود دارد که سلامت روان چیزی فراتر از نبود اختلالات روانی است و آنچه مسلم است این که حفظ سلامت روان مانند سلامت جسم حایز اهمیت است. بر اساس یافته های اخیر از جمله مسائلی که در بهبود زندگی بشر تاثیر مستقیم دارد مقوله هوش عاطفی1 است. برای مدت بیش از یک صد سال بهره هوشی2 به عنوان تنها شاخص برای نشان دادن توانایی یادگیری و موفقیت فردی به شمار می آمد.

اما این مساله در سال های اخیر مورد بحث و چالش محافل علمی قرار گرفته است و با عمیق تر شدن درک بشر از مقوله هوش انسانی ایده جدیدی از هوش مطرح شده است که می توان ریشه های آن را در نظریه های عاملی هوش جستجو کرد. [6] بر اساس تعریف بهداشت جهانی سلامت روانی در بهترین منظر عبارت است از یک حالت پایا و کامل از نبودن نشانه های بیماری و حضور نشانه های سلامت که دارای ابعاد فاعلی- روانی و اجتماعی است. بنابراین سلامت روانی نه تنها نبود بیماری روانی را در برمی گیرد بلکه به سطحی از کارکرد اشاره می کند که فرد با خود و سبک زندگی خویش آسوده و بدون مشکل است.

مشکلات سلامت روانی نشانگر ناتوانی فرد در کنار آمدن با مسائل خود است که می تواند ناشی از بروز کارکردهای انسان یعنی: رفتار اجتماعی - رفتار عاطفی موضوع های مرتبط با سلامتی باشند. پژوهش های متعدد عامل مختلفی را به عنوان پیش بینی کننده های سلامت روان مطرح کرده اند که مهم ترین آنها عبارتند از: هوش عاطفی، کیفیت زندگی و ویژگی های شخصیت.[5] از سوی دیگر سازمان بهداشت جهانی سلامتی را به عنوان حالتی از بهزیستی که در آن فرد توانمندی های خود را شناخته، از آنها به نحو مؤثر و مولد استفاده کرده و برای اجتماع خویش مفید است تعریف می کند. روانپزشکان فردی را از نظر روانی سالم می دانند که تعادل بین رفتارها و کنترل خود در مواجهه با مشکلات اجتماعی را داشته باشد.

یکی از متغیرهایی که در سلامت روان افراد موثر است هوش عاطفی است.تعریف بار- ان از هوش عاطفی عبارت است از: یک دسته از مهارت ها، استعدادها و توانایی های غیرشناختیکه  توانایی موفقیت فرد را در مقابله با فشارهاواقتضاهای محیطی افزایش می دهد. بنابراین هوش عاطفییکی از عوامل مهم در تعیین موفقیت فرد در زندگی است ومستقیماً بهداشت روانی فرد را تحت تأثیر قرارمی دهد. وی معتقد است که هوش عاطفی و مهارت های اجتماعی طی زمان رشد می کنند و در طولزندگی تغییر میکنند و می توان با آموزش و برنامه های    اصلاحی مانند تکنیک های درمان آن را بهبودبخشید. بار-ان فرض کرده است افرادی که هوش عاطفی بالاتر از متوسط دارند، در  برخورد با خواسته ها وفشارهای محیطی بیشتر موفق هستند. او خاطر نشان می کند که کمبود در هوش عاطفی می تواند به معنی کمبود موفقیت و وجود مشکلات عاطفی باشد.[9]

.3 هوش عاطفی 

به طور کلی مطالعات انجام شده نشان دهنده نقش و اهمیت هوش هیجانی در ابعاد مختلف زندگیافراد، اعم از تحصیل، شغل و محیط اجتماعی و سلامت روانی فرد است. هوش هیجانی موضوعی است کهسعی در تشریح و تفسیر جایگاه هیجان ها و احساسات در توانمندی های انسانی  دارد.هوش عاطفی نوعی از هوش است که مشتمل بر شناخت  احساسات خویشتن و    استفاده از آن برای اتخاذتصمیم های مناسب در زندگی است. به عبارت دیگر،هوش عاطفی بیانگر توانایی اداره مطلوب خلق و خو، وضع روانی و کنترل تنش ها است و توانایی فرد را در سازگاری با مقتضیات محیطی و فشارهای حاصله افزایش میدهد افرادی که مهارت هیجانی دارند یعنی کسانی که احساساتشان را به خوبی میشناسند وهدایت می کنند، احساسات دیگران را نیز درک و به طرزاثر بخشی با آن برخورد می کنند، در هرحیطه ای از زندگی ممتازند، خواه در روابط عاطفی باشد یا در    درک قواعد این افراد در زندگی خویش خرسند وکارآمدندو عادات فکری در اختیار دارند که موجب میگردند آن ها افرادی مولد وکارآمد باشند.

افراددارای هوش عاطفی بالا در داشتن رضایت بیشتر از زندگی، بهره مندی از محیط خانوادگی  و  شریک شدن در احساسات اطرافیان نسبت به دیگران متفاوتند و معمولا افرادی منظم، خونگرم، موفق، باانگیزه  و خوش بینهستند یکی دیگر از کاربردهای هوش هیجانی استفاده  ازآن در زمینه تعلیم و تربیت و برنامه های یادگیریاجتماعی است، زیرا در قرن 21 علاوه بر توجه به رشد شناختی و پیشرفت تحصیلی، می بایست به رشدهیجانی و عاطفی دانش آموزان توجه نموده و آنها رابرای همکاری و مشارکت در تصمیم گیری هایمسئولانه، مقاومت در برابر فشار گروهی همسالان ونفوذوسایل ارتباط جمعی آماده نمود.[1]                

حیدری پور و همکارانش در مقاله ای تحت عنوان رابطه هوش عاطفی، کیفیت زندگی و ویژگی های شخصیتی با سلامت روان در افراد با معلولیت جسمی حرکتی بیان کرده اند که هوش عاطفی مجموعه ای از مهارت های به هم پیوسته برای ادراک دقیق ارزیابی و ابراز هیجانات دسترسی یا ایجاد احساسات به منطور تسهیل تفکر توانایی فهم هیجانات و تنطیم آنها به منظور رشد عاطفی و عقلانی است. مطالعات متعدد در زمینه ارتباط هوش عاطفی با سلامت روان انجام گرفته است و نتایج به دست آمده حاکی از آن است که هوش عاطفی و مولفه های آن هم به صورت مستقیم و هم به صورت غیر مستقیم با متغیر های مزبور ارتباط دارد. نیکولا و همکاران در یک فراتحلیل نشان دادند که هوش عاطفی با سلامت روان رابطه مثبت و معناداری دارد.

افرادی که درباره هیجانات خود آگاهی بیشتری دارند و در مقایسه با افرادی که مهارت های کمتری دارند از سطح سلامت روان بیشتری برخوردار هستند.[5] هوش هیجانی یک دسته از توانایی ها و مهارت های غیرشناختی  است که توانایی  موفقیت فرد را درمقابله با فشارها واقتضاهای محیطی افزایش می دهد وباعث تغییر ماهوی و توانایی فرد برای تعالی، توسعه،هدایت وایجاد احساس  مثبت  از زندگی می شود. پور"کیانی به نقل از سیاروجی" بیان می دارد که: امروزه بر این باوریم که اگرفرد از هوش هیجانی بالایی برخوردارباشد می تواند با مشکلات و چالش های زندگی سازگارترشودوبه گونه ای مؤثر به کنترل عواطف بپردازدو موجبات بهبود و افزایش سلامت روانی خود رافراهم آورد از طرف دیگر هوش هیجانی پائین می تواندیک عامل بالقوه تهدید کننده سلامت روانی باشد.[10]                                  

.4 شاخص های هوش عاطفی                                                                 

یکی از شاخص های مهم هوش هیجانی ایناست که فرد چقدرخوب    به فشار روانی واکنش نشان دهد. باور همگانی بر این است که اگرفرد از لحاظ هیجانی با هوش باشد، به طور موثری می تواند از پاسخ های هیجانی بر خوردار بوده و آنهارا متوازن سازد و به این ترتیب از آثار مخرب فشار روانی محافظت شود. مایر و سالوی ازاولین کسانی بودند که به طور رسمی هوش هیجانی را  به عنوان شکلی از هوش

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید