بخشی از مقاله
چكيده:
در دهه١٩٥٠ ميلادي، مغرب زمين شاهد شكلگيري يك موج علمي، باهدف شناخت و پرورش خلاقيت بود واز همان زمان نخستين، مطالعات و تحقيقات بنيادين در زمينه خلاقيت آغاز شد. امروزه جوامع بشري به علت مواجهه با تحليل منابع طبيعي، وابستگي متقابل ميان كشورها سرعت فزاينده تغيرات، نياز به پرورش خلاقيت را بيشتر احساس ميكنند. نياز به يافتن تصويري هرچه جامعتر و دقيقتر از آينده، براي هر جامعهاي ضروري است. چنين تصويري از آينده در افراد جامعه انگيزه لازم را براي نيل به بالاترين سطح تفكر و خلاقيت به وجود ميآورد. بنابراين تمدن بشري مرهون انديشه خلاق انسان بوده است و دوام آن بدون بهرهگيري از خلاقيت، كه عاليترين عملكرد ذهن آدمي قلمداد ميشود، غير ممكن است.در وضعيت كنوني، خلاقيت نهتنها يك ضرورت، بلكه شرطي براي بقا به حساب ميآيد. بنابراين لازم است نظام آموزشي به تربيت و پرورش افرادي تأكيد كند كه به حل خلاق مسائل پيشبيني ناپذير قادر باشند.
به اعتقاد رابينسون - ٢٠١٠ - در فرهنگ روانشناسي، سيلامي خلاقيت، همان تمايل و ذوق به ايجادگري است كه در همه افراد و در همه سنين، به طور بالقوه موجود است و با محيط اجتماعي و فرهنگي، پيوستگي مستقيم و نزديك دارد. به عقيده تورنس خلاقيت عبارت است از فرايند احساس مشكلات و مسائل، اختلاف نظر در باره اطلاعات، خطا كردن در عناصر و عوامل اشيا، و نيز حدس زدن و تشكيل فرضيهها در باره اين كمبودها، ارزيابي و آزمايش اين حدسها و فرضيهها و احتمالا اصلاح و آزمايش مجدد آنها و نهايتا مرتبط ساختن نتايج. دوران كودكي نقشي حساس و تعيين كننده در زندگي انسان دارد توجه به اين دوران تا آنجاست كه اولأ روانشناسان و صاحب نظران تعليم و تربيت، دوران كودكي را غالباً بهعنوان برجستهترين مرحله در تكوين شخصيت انسان دانستهاند؛ و دوم اينكه پژوهشگران، وجود تعارضات، اختلافات و نابسامانيهاي رواني در اين سنين را از عوامل اساسي در بروز مشكلات در سراسر زندگي فرد مي-دانند.
-1 مقدمه
در دهه١٩٥٠ ميلادي، مغرب زمين شاهد شكلگيري يك موج علمي، باهدف شناخت و پرورش خلاقيت بود واز همان زمان نخستين، مطالعات و تحقيقات بنيادين در زمينه خلاقيت آغاز شد. امروزه جوامع بشري به علت مواجهه با تحليل منابع طبيعي، وابستگي متقابل ميان كشورها سرعت فزاينده تغيرات، نياز به پرورش خلاقيت را بيشتر احساس ميكنند. نياز به يافتن تصويري هرچه جامعتر و دقيقتر از آينده، براي هر جامعهاي ضروري است. چنين تصويري از آينده در افراد جامعه انگيزه لازم را براي نيل به بالاترين سطح تفكر و خلاقيت به وجود ميآورد]١.[ بنابراين تمدن بشري مرهون انديشه خلاق انسان بوده است و دوام آن بدون بهرهگيري از خلاقيت، كه عاليترين عملكرد ذهن آدمي قلمداد ميشود، غير ممكن است.در وضعيت كنوني، خلاقيت نهتنها يك ضرورت، بلكه شرطي براي بقا به حساب ميآيد. بنابراين لازم است نظام آموزشي به تربيت و پرورش افرادي تأكيد كند كه به حل خلاق مسائل پيشبيني ناپذير قادر باشند]٢.[
به اعتقاد رابينسون١٥٦ - ٢٠١٠ - در فرهنگ روانشناسي، سيلامي خلاقيت، همان تمايل و ذوق به ايجادگري است كه در همه افراد و در همه سنين، به طور بالقوه موجود است و با محيط اجتماعي و فرهنگي، پيوستگي مستقيم و نزديك دارد. به عقيده تورنس خلاقيت عبارت است از فرايند احساس مشكلات و مسائل، اختلاف نظر در باره اطلاعات، خطا كردن در عناصر و عوامل اشيا، و نيز حدس زدن و تشكيل فرضيهها در باره اين كمبودها، ارزيابي و آزمايش اين حدسها و فرضيهها و احتمالا اصلاح و آزمايش مجدد آنها و نهايتا مرتبط ساختن نتايج]٣.[دوران كودكي نقشي حساس و تعيين كننده در زندگي انسان دارد توجه به اين دوران تا آنجاست كه اولأ روانشناسان و صاحب نظران تعليم و تربيت، دوران كودكي راغالباً به عنوان برجستهترين مرحله در تكوين شخصيت انسان دانستهاند؛ و دوم اينكه پژوهشگران، وجود تعارضات، اختلافات و نابسامانيهاي رواني در اين سنين را از عوامل اساسي در بروز مشكلات در سراسر زندگي فرد ميدانند]٤.[
٢-متن اصلي مقاله
٢-١- ضرورت پرورش خلاقيت در دوره ابتدايي
ديكي و همكاران١٥٧ - ٢٠٠٧ - بر اين باور هستند كه، در عصر حاضر دانشآموزان براي رويارويي با تحولات شگفتانگيز هزارهي سوم ميلادي بايد مهارتهاي تفكر انتقادي و خلاق خود را به منظور تصميمگيري مناسب و حل مسائل پيچيده جامعه بهبود بخشند. آنان بايد خود مهارتهاي پژوهش، حل مسئله و روحيه جستوجو را در خود افزايش دهند. روشن است براي دستيابي به اين گونه هدف-ها، مسئوليت سنگيني بر دوش مراكز آموزشي به ويژه آموزش و پرورش قرار ميگيرد. اين مراكز، ازيك سو وظيفه آموزش دانشها و تجهيز دانشآموزان به اطلاعات مورد نياز آنان را بر عهده دارند و از سوي ديگر بايد زمينهاي را فراهم آورند تا بر رشد و پرورش خلاقيت و نوآوري و استفاده صحيح جهت-دار از اين استعداد و توانايي كمك كند]٥.[
در جهان امروز پرورش خلاقيت يكي از محورهاي اساسي نظامهاي آموزشي است و معلمان نقش بسياري در رشد يا سركوبي خلاقيت دانشآموزان دارند، روانشناسان پرورشي معتقدند، معلمان مي-توانند شيوههاي تفكر خلاق و راههاي تقويت تواناييهاي خلاقانه را به افراد، به ويژه كودكان و نوجوانان بياموزند، زيرا فرض بر اين است كه كودكان داراي اشتياق ذاتي براي كشف هستند كه آموزش، بايد آن را تغذيه كند.[6] در گذشته، عقيده بر اين بود كه خلاقيت يك موهبت الهي است و چيزي نيست كه بتوان آن را پرورش داد و يا به ديگران منتقل كرد، اما اكنون دانشمندان عقيده دارند كه خلاقيت ويژگيهايي نيست كه در اختيار افراد اندكي قرار گرفته باشد، بلكه همه انسانها به نحوي از آن برخوردار هستند]٧.[ تورنس هم به عنوان يكي از نامدارترين نظريه پردازان حوزه خلاقيت ميگويد: »من در ١٥سال تجربه مطالعه و آموزش تفكر خلاق و كار با كودكان، شواهدي ديدهام كه خلاقيت را ميتوان آموزش داد]٨.[
در بسياري از كشورها، برنامهي آموزش ابتدايي، محور تحول اساسي در امر آموزش است. با اهميت دادن به ابعادي چون نگرشها، ارزشها و امنيت در مدرسه ميتوان در روند رشد خلاقيت تأثيرگذاشت. ايجاد فضاي امن براي كودكان در محيطهاي آموزشي و همچنين درك تواناييها و استعدادهاي آنان از طريق به كاربردن روشهايي مانند تحقيق، پژوهش و پروژههايي كه استقلال يادگيري را در آنان تشويق ميكند، ميتواند محركي براي توانايي خلاق كودكان باشد]٩.[ اكنون در آغاز هزارهي سوم به جرات ميتوان گفت خلاقيت همان چيزي است كه زندگي مدرن، بشر متمدن را از زندگي ابتدايي انسان نخستين جدا ميكند. خلاقيت همواره مفهومي پيچيده بوده است و نظريهها و تعاريف گوناگوني كه تاكنون دربارهي آن ارائه شده است،غالباً هر كدام جنبهاي خاص از آن را مورد تأكيد قرار دادهاند. در ذيل تعدادي از تعاريف خلاقيت بيان ميگردد:
٢- ٢- تعاريف خلاقيت
منصور - ١٣٧٢ - به نقل از آيزنك، آرنولد و ميلي بيان ميكند: »خلاقيت فرايند رواني است كه منجر به حل مسئله، ايدهپردازي، مفهوم سازي، ساختن اشكال هنري، نظريه پردازي و توليداتي ميشود كه بديع و يكتا باشند]«١٠.[