بخشی از مقاله

چکیده

امروزه فعالیت در مدرسه و گرفتن دانستنیها، مهارتها و نگرش بخش عظیمی از زندگی انسان شده است و دیگر نمیتوان با طرز تلقی گذشته تدریس را به معنای انتقال معلومات از ذهن معلم به ذهن شاگرد دانست زیرا این امر باعث میشود که ذهن شاگرد انباشته از مطالب شود که با نیاز و فکرشان متناسب نیست و آنها آنچه را که آموختهاند طوطیوار تکرار کنند و بهتدریج از یادگیری احساس کسالت میکنند و چنین یادگیری نهتنها سازندگی آنها نقش مؤثری ایفا نمیکند بلکه زمینه رکورد علمی و دلزدگی از فعالیتهای علمی را فراهم میکند.

مشاهده رویدادی است که دانشآموز را جذب میکند و این جذب سبب ترغیب به پرسش میشود و معلم هم دانش آموزان را جهت پیدا کردن پاسخ به جستوجو تشویق میکند که به این روند جستوجوگری ،کاوش و یا اکتشاف میگویند. علوم تجربی یکی از دروس اساسی برای دانش آموزان دوره ابتدایی است که مبتنی بر آزمایش و مشاهده میباشد طوری که دانش آموزان قادر به یافتن کشف راهحلی برای جواب باشند، لذا این درس میتواند یکی از دروس مهم در پرورش خلاقیت و پیشرفت تحصیلی دانشآموز بهحساب میآید.

در این مقاله تلاش میشود تا تأثیر روش تدریس اکتشافی با روش تدریس متداول بر خلاقیت و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان، در درس علوم تجربی دوره ابتدایی موردبررسی قرار گیرد. محققان برای این منظور از روش کتابخانهای و مروری بر تحقیقات قبلی استفاده کردهاند. یافتهها حاکی از آن است که رویکرد اکتشافی در تدریس درس علوم تجربی با توجه به فعال بودن و درگیر بودن دانش آموزان در فرایند حل مسئله در اکثر تحقیقات تأثیر مضاعف بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان و خلاق بودن دانش آموزان داشته است.

مقدمه

تربیت نیروی انسانی یکی از برجسته ترین شاخص های تحول و پیشرفت محسوب می شود. چنین تحولی تحقق نخواهد یافت، مگر آنکه طرز تفکر و عمل مدیران و نظام های آموزشی به ویژه معلمان تحول یابد. محیط های آموزشی زمانی می توانند اثر بخش و کارآمد باشند که کلیه فعالیت های آموزشی از معیارهای مشخص علمی برخوردار باشند، یادگیری و تحول صنعتی نیست که به زور یا با تحمیل اندیشه و اطلاعات و به شیوه غیر علمی بتوان آن را در دیگران بوجود آورد.

امروزه فعالیت در مدرسه و گرفتن دانستنی ها، مهارت ها و نگرش بخش عظیمی از زندگی انسان شده است و دیگر نمی توان با طرز تلقی گذشته تدریس را به معنای انتقال معلومات از ذهن معلم به ذهن شاگرد دانست زیرا این امر باعث می شود که ذهن شاگرد انباشته از مطالب شود که با نیاز و فکرشان متناسب نیست و آن ها آنچه را که آموخته اند طوطی وار تکرار کنند و بتدریج از یادگیری احساس کسالت می کنند و چنین یادگیری نه تنها سازندگی آنها نقش موثری ایفا نمی کند بلکه زمینه رکورد علمی و دلزدگی از فعالیت های علمی را فراهم می کند.

طراحان برنامه های آموزشی برای پاسخگویی به نیازهای روزافزون حاصل از گسترش مداوم دانش بشری مرتباً، بر حجم برنامه ی درسی می افزایند که این شیوه طراحی برنامه درسی فراگیران را به صورت افرادی منفصل ، مصرف کننده و تحویل گیرنده انبوه اطلاعات روزافزون و اغلب فراموش شدنی در می آورد ، در این بین روش تدریس معلم محوری نیز که اغلب در مدارس ما به کار برده میشود براین مشکل می افزاید چرا که در این روش تدریستقریباً محتوای تمام دروس از طریق معلم به دانش آموزان انتقال می یابد و شیوه هایی نظیر درگیر کردن دانش آموز با مسائل مورد تدریس که لازمه رشد مهارتهای ذهنی در آنها میباشد مورد بی مهری قرار گرفته است.

ارائه دانش نیز به عنوان یک فراورده نمی تواند نیازهای یادگیری دانش آموزان را در آینده فراهم آورد چراکه دانش باید به عنوان یک فرآیند در اختیار دانش آموزان قرار گیرد تا بتوانند در فعل وانفعالات یادگیری شرکت کنند و در ساختن مفاهیم و ایجاد خلاقیت نقش داشته باشند ، برای نیل به این هدف باید روشهای تدریس را به گونه ای تغییر داد که علاوه بر مفاهیم پایه راهی را به دانش آموزان نشان دهد که بتواند به دنبال واقعیتها و دانشهای موردنیاز خود برود تا آنچه را که می آموزد پایدار و عمیق باشد. توجه به الگوی تدریس نقش سازنده ا ی در ایجاد فرصت برای تعمیق یادگیری دانش آموزان دارد .

از انجایی که روش تدریس غالب همانطور که گفته شد روش تدریس مستقیم می باشد باید گامی موثر برای تغییر این روش به سمت شیوه های فعال یاددهی و یادگیری برداشت تجربیات کشورهایی که در این قدمهایی برداشته اند نشان می دهد که بهترین نقطه ی آغاز برای ایجاد تحول در کیفیت آموزش عمومی کشور ، متحول کردن درس علوم تجربی و روش تدریس آن است. شریعتمداری اصل فعالیت را جزء اصول تعلیم و تربیت می داند و بیان می کند - - از جمله حقوق ابتدایی و مسلم شاگرد این است که او را راحت بگذارند و به او اجازه دهند که خود امور را آزمایش کند و از نتایج فعالیت خود برخوردار شود - - . فرصت کافی جهت امتحان و آزمایش برای شاگرد ضروری است.

باید از رغبت ها و علائق شاگردان در امور تربیتی استفاده شود - شریعتمداری، . - 1375 آیزنر1983 - 1، به نقل از شعبانی، - 1382 مشکلات مدارس امروز را یادآور شده، می نویسد: »در مدارس امروز تنها بر مهارت های خواندن، نوشتن و حساب کردن تاکید می شود، در حالی که این مهارت ها، ذاتا دارای ارزش نیستند. مساله این نیست که دانش آموز بخواند، بلکه مساله این است که او چه و چگونه بخواند؟« به نظر آیزنر مدارس، باید توانایی تفکر منطقی و خلاق دانش آموزان را در آنچه می بینند، می شنوند و می خوانند پرورش دهند.

همچنین علوم تجربی یکی از دروس اساسی برای دانش آموزان دوره ابتدایی است که مبتنی بر آزمایش و مشاهده می باشد طوری که دانش آموزان قادر به یافتن کشف راه حلی برای جواب باشند، لذا این درس می تواند یکی از دروس مهم در پرورش خلاقیت به حساب می آیند. تدریس علوم به صورت سخنرانی و انتقال معلومات با تکیه بر محفوظات نه تنها یادگیری عمیقی در پی نخواهد داشت بلکه باعث بی توجهی به امر مهم پرورش خلاقیت نیز می شود. تا آنجایی که گروهی از صاحبنظران و کارشناسان یونسکو معتقدند که هر کجا علوم تجربی به شیوه سخنرانی و انتقال معلومات و محفوظات تدریس شود علوم تجربی نابود خواهد شد و به دنبال آن خلاقیت دانش آموزان از بین می رود.

با توجه به آنچه که بیان شد، لزوم تجدید نظر در روش های تدریس سنتی و توجه بیشتر به روش های فعال تدریس از سوی مدارس و مراکز آموزشی ضرورت پیدا می کند و از بین الگوهای نوین و پیشرفته تدریس که یادگیری معنی دار را در فراگیران شکل می دهد، رویکرد اکتشافی است، این شیوه به عنوان استراتژی مفیدی می تواند در یادگیری متون درسی کمک فزونتری به فراگیران بکند. نظریه های تدریس یادگیری در جهت دادن به فعالیت های آموزشی تأثیر بسیاری دارند. بسیاری از معلمان از فضای غیر فعال و شرایط خشک و غیر واقعی کلاس های خویش ناراضی هستند، آنان به دنبال روشی هستند که بتوانند در دانش آموزان انگیزه کافی برای کسب دانش، خلاقیت و انجام فعالیت های آموزشی ایجاد کنند.

-2مبانی نظری پژوهش

نگرش - رویکرد - 2 در آموزش علوم اهمیت زیادی دارد. اگر ما بتوانیم همهی سواد علمی مورد نیاز هر فرد را در اختیار او بگذاریم اما نگرش ها را به مسیری درست سوق ندهیم، نه تنها هیچ مشکلی از مشکلات جهان امروز حل نخواهد شد بلکه از اهداف سواد علمی دور می شویم؛ بنابراین باید در کنار سایر ابعاد، به نگرش ها نیز توجه کنیم. در بحث اهمیت نگرش ها می توان به نگرش هر فرد نسبت به خود اشاره کرد. نگرش مثبت، فکر مثبت و رفتار سازنده و مثبت تولید می کند.

تاثیر نگرش در فرآیند آموزش علوم نیز اهمیت ویژهای دارد. با این که جریان شکل گیری نگرش ها به آسانی دانستنی ها و مهارت ها نیست و پیچیدگی های آن موجب می شود که سنجش، اکتساب و تغییر این جریان دشوار گردد ولی به نظر می رسد که شرایط برای یادگیری نگرش ها، پیچیده تر از شرایط لازم برای ایجاد سایر انواع حالت های درونی آموخته شده باشد. البته تردیدی نیست که نگرش ها از طریق یادگیری ایجاد و سازماندهی می شوند.

رویکردهای مختلف در تدریس علوم تجربی:

-1 رویکرد انتقالی3

-2  رویکرد فرآیندی4

-3  رویکرد اکتشافی5

-4  رویکرد تعاملی6

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید