بخشی از مقاله

چکیده

آموزش و پرورش به عنوان اصلی ترین و معتبر ترین شریان در فرایند یاددهی- یادگیری باید به تمامی جنبه های محیطی، فیزیکی و روحی فراگیران در امر تعلیم و تربیت توجه داشته باشد، چراکه آموزش و پرورش صحیح در گرو توجه همه جانبه به نیاز فراگیران است.

در این میان، یکی از عواملی که نقش غیر قابل انکاری در تعلیم و تربیت فراگیران - بخصوص در دوره ی ابتدایی - ایفا می کند، امر دوزبانگی و تفاوت گفتاری در میان کودکان، هنگام ورود به ساختار رسمی آموزش است.در جهان کنونی پدیده دوزبانگی امری عادی است و یافتن کشوری که در بین گویشگران آن حداقل دو زبان وجود نداشته باشدتقریباً امری محال به نظر می رسد. که این موضوع در سرزمین پهناور ایران به علت وجود اقوام مختلف به فراوانی مشاهده می گردد.

دوزبانگی پدیده ای است جهانی که در اکثر کشورهای جهان وجود دارد و عبارت از حالتی است که فرد به زبان دیگری غیر از زبان مادری خود آموزش می بیند. پژوهش حاضر که به صورت مروری و کتابخانه ای نگارش شده است، سعی بر آن دارد که تاثیر دوزبانگی در آموزش و پرورش دانش آموزان و بطور خاص در دوره ی آموزش ابتدایی، بررسی نماید.

مقدمه:

در جهان امروز که آموزش و پرورش رکن اساسی رشد و شکوفایی ملت هاست بنابراین آموزش و پرورش باید برای همه آحاد ملت شرایط یکسان فراهم آورد تا هر کس به مقتضای استعداد و توانایی خود، ویژگی های ارزنده نهفته در درون خود را آشکار سازد. از این روست که امروزه مسأله رفع نابرابری از چهره آموزش و پرورش در سردر ورودی همه نظام های تعلیم و تربیت در همه کشورها قرار دارد.

در ایران که دارای اقلیت های قومی مختلف با گونه های زبانی زیاد می باشد، کودکان تا آغاز دوره ی آموزش رسمی خود بر زبان مادری و محلی خود تسلط کامل پیدا می کنند و با دانش اندکی نسبت به زبان فارسی، که زبان آموزش رسمی محسوب می شوند وارد ساختار آموزش رسمی می شوند، از این رو آموزش و پرورش باید به خوبی به نقش خود در آموزش زبان رسمی به کودکان عمل کند تا موانع یادگیری را از سر راه کودکان بردارد. همچنین مدرسه باید بتواند اولین و مهم ترین متولی پرورش توانایی های زبانی چنین افرادی باشد.

ورود کودک دوزبانه به مدرسه، حادثه ای ناگوار برای او به حساب می آید که در پیشرفت تحصیلی و رشد اجتماعی، عاطفی و شناختی وی پیامدهایی منفی دارد و چون کودک در برابر زبانی قرار می گیرد که با آن ناآشناست و در محتوای فرهنگی وی یافت نمی شود، درنتیجه، فاصله ای ارتباطی میان کودک، آموزش و مدرسه برقرار می شود.

- 1 دو زبانگی

واژه دو زبانه یا چند زبانگی درباره افراد یا جوامعی به کار می رود که بیش از یک زبان را در امر ارتباطات خود به کار می برند. البته درک این که چه کسی دوزبانه است کاری سخت است. چهار مهارت درباره زبان وجود دارد که عبارت است از صحبت کردن، شنیدن یا درک کردن، خواندن و نوشتن. یک شخص ممکن است توانایی سخن گفتن در یک زبان را داشته باشد اما در نوشتن و یا خواندن آن ناتوان باشد. یا این که قادر به درک و خواندن آن زبان باشد، اما توانایی نوشتن و صحبت کردن را نداشته باشد.

وان اوربیک - به نقل از کمالی، - 1384 کسی را دو زبانه می داند که بیش از یک زبان را به کار می برد و بر چهار مهارت هر زبان، یعنی صحبت کردن، شنیدن یا درک کردن، خواندن و نوشتن تسلط دارد. بیکر - 2008 - معتقد است که فرد دوزبانه کسی است که می تواند از دو زبان در موقعیت های مختلف برای افراد مختلف و برای اهداف خاص استفاده کند.

براهنی - 1371 - دوزبانگی را به معنی دانستن و به کار بستن دو زبان متفاوت می دانست به طوری که فرد بتواند از هر یک از زبان ها بسته به موقعیت برای رفع نیازهای ارتباطی خود استفاده کند. مهارت زبانی به توانایی فرد در چهار مهارت زبانی - صحبت کردن، خواندن ،گوش دادن و نوشتن - گفته می شود. میزان تسلط فرد به هر کدام از این مهارت ها طبقه بندی بسیار وسیعی از دوزبانگی ایجاد می کند که ساده ترین آن طبقه بندیکُهنرت و بیت - 2002 - است. آنها دوزبانگی را بر اساس میزان تسلط به مهارت های زبانی به چهار گروه تقسیم می کنند:

1.    دوزبانگی غیرفعال: شخص بر زبان اولکاملاً تسلط دارد و زبان دوم را نیز می تواند درک کند، بخواند و بشنود ، ولی توانایی صحبت کردن و نوشتن با آن را ندارد.

2.    دوزبانگی غالب: فرد به یک زبان ،که زبان مادری اش محسوب می شود،کاملاً مسلط است ، اما میزان تسلطش بر زبان دوم کمتر است و فقط می تواند کمی صحبت کند و شنیده هایش را بفهمد، اما توانایی خواندن به آن زبان و نوشتن یا آن را ندارد و یا توانایی اش بسیار کم است.

3.    دوزبانگی متعادل: میزان تسلط فرد به چهار مهارت زبانی هر دو زبان نسبی و مساوی است.

4.    دوزبانگی همسان: قطعی ترین نوع دوزبانگی است و فرد در هر وضعیت می تواند از هر چهار مهارت زبانی هر دو زبان چون گویشور آن زبان استفاده کند.

همچنین کهنرت و همکاران - 2006 - دوزبانگی را براساس زمان شروع آموزش به دوزبانگی زودهنگام - همزمان 3 و متوالی - 4 و دیرهنگام تقسیم می کنند. که توجه به این نکته برای آموزش رسمی در مدارس بسیار حائز اهمیت است.

- 2 بررسی کودکان ایرانی هنگام ورود به ساختار رسمی آموزش و پرورش از نظر دوزبانگی

در محدوده جغرافیایی کشورمان اقوام گوناگون با آداب و رسوم وگویش های متفاوت در جوامع شهری و روستایی زندگی می کنند، کودکان شش ساله که هر کدام برخاسته از این بافت های فرهنگی هستند، همراه با ویژگی های شخصیتی منحصر به فرد خود وارد مدرسه می شوند. به طورکلی کودکان این مرز و بوم را هنگام ورود به مدرسه و در مواجهه با زبان آموزشی می توان به سه دسته تقسیم کرد:

دسته اول کودکان فارسی زبان: این کودکان به هسته اصلی زبان فارسی آشنا هستند، پدیده های اطراف خود را با اصوات و کلمات فارسی می فهمند و منظور و احساس خود را به صورت گفتاری بیان می کنند. چنین کودکانی در مدرسه روند طبیعی زبان آموزی را طی می کنند و در حالی که مدرسه به تقویت دو وجه شنیداری و گفتاری می پردازد، خواندن و نوشتن را نیز به آنان یاد می دهد و بالاخره در صورت مناسب بودن برنامه درسی زبان آموزی و دیگر عناصر برنامه آموزشی در ابتدایی، آنها به اهداف مورد انتظار دست می یابند.

دسته دوم کودکانی که دارای لهجه خاصی هستند: این دسته را می توان به دو طبقه تقسیم کرد: طبق های که در گفتار محلی آنها بیشتر تفاوت های آوایی و تلفظی با زبان فارسی وجود دارد و طبقه دیگر که علاوه بر آن، تفاوت هایی بین آن گویش و زبان فارسی دیده می شود، مانند: گویش دری، بندرعباسی، بوشهری و بسیاری از گویش های رایج در ایران. این کودکان، اگرچه در شروع سال تحصیلی پایه اول، با زبان آموزشی سردرگم می شوند و منظور و مفاهیم مندرج در برنامه های درسی برای آنها دیرفهم است، ولی با تلاش معلم بعد از مدتی این مشکل برطرف شده، خود را با برنامه های درسی سازگار می کنند.

دسته سوم کودکانی را دربرمی گیرد که گویش غیرفارسی دارند: این دسته را نیز می توان در دو طبقه جای داد:

1.    طبق های که گویش آن ها با زبان فارسی معیار تفاوت دارد و برخی اوقات این گویش برای فارسی زبانان قابل فهم نیست - مانند گویش گیلکی، بلوچی، کردی - این کودکان در هنگام ورود به مدرسه اگرچه در مواجه شدن با برنامه های درسی، سردرگمی و بدفهمی های بیشتری نسبت به دسته اول دارند و مفهوم و منظور اصلی برنامه ها و به طورکلی زبان آموزشی را براحتی متوجه نمی شوند، در صورت طراحی مناسب فعالیت های آموزشی و تلاش معلم، بالاخره بعد از مدتی می توانند خود را با برنامه درسی سازگار کنند. - عصاره، . - 1384

2.    طبقه دیگر از دسته سوم را کودکانی تشکیل می دهند که دارای گویش ترکی و ترکمنی هستند. این کودکان را می توان به سه دسته تقسیم کرد:

❖    کودکان دسته اول که دوران خردسالی خود را در شهرهایی گذرانده اند که زبان محاوره ای مردم فارسی بوده و دسترسی به برنامه های رادیو و تلویزیون نیز داشته اند که می توان گفت این دسته به نوعی دوزبانه هستند

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید