بخشی از مقاله

اسباب بازی های بومی در حال فراموشی هستند. این نقیصه در جامعه امروزی به راحتی قابل مشاهده است. کودکان نسبت به محیط خود دایماً در حال تعامل هستند و در این تعاملات الگوهایی های را برمی گزینند. گزینش این الگوهایی که مدام در حال تغییر و تحول هستند، معمولاٌ از طریق رسانه ها صورت می گیرد. اما آنچه در این بین اهمیت دارد الگوهای وارداتی هستند که تحت تکرار نمایش، تقویت شده و به صورت عناصر مهم در ذهن کودک حک می شوند.

از این  روست که اسباب بازی های بومی که محلی برای ارایه، الگوسازی و تقویت خود ندارند کم کم به فراموشی سپرده می شوند. آلبرت بندورا، یکی از مهمترین روانشناسان تأثیرگذار در تاریخ این علم است. به اعتقاد بندورا، آموزش و فراگیری رفتارهای جدید در انسان، بیشتر از طریق الگوسازی از رفتارهای دیگران رخ میدهد که به دو صورت تجسمی - تصویر ذهنی پدیده ها - وتجسم کلامی بازنمایی می شود.

در بازنمایی تجسمی در نتیجه ی تکرار مشاهدات، محرکات سرمشق سرانجام تصویرهای ذهنی پایدار و قابل بازیابی از عملکردهای سرمشق را در مشاهده گر تولید می کنند. با توجه به این نظریه این پژوهش توصیفی-تحلیلی با تطبیق نمونه هایی از اسباب بازی های محلی و اسباب بازی های وارداتی به دنبال دلایل عدم تمایل کودکان به بازی با اسباب بازی های بومی می پردازد و با بهره گیری از نظریه شناختی بندورا به این نتیجه می رسد که چنانچه این اسباب بازی ها تحت تکرار مشاهده و الگوسازی - به خصوص رسانه ها - ، تقویت شوند، کودکان به آن ها علاقمند شده و از طریق آنها با فرهنگ جامعه خود نیز آشنایی بیشتری پیدا می کنند.

مقدمه

بازی یکی از نیازهای کودک است و تاثیرات بسیاری بر رشد او دارد. کودک، همراه بازی می آموزد، الگو انتخاب کرده واز طریق انواعِ آن تمرین زندگی را می کند. معمولاً بازی ها برای انجام، به واسطه یا اسبابی نیاز دارند که آنها را اسباب بازی مینامند. اسباب بازی ها هم مانند بازیها متوعند. این تنوع حاوی مفاهیم و معانی متفاوت برای کودک است. این پیام ها به وسیله رسانه ها تقویت میشوند معمولاً به طور غیر مستقیم بر کودک تاثیرگذارند. یکی از راه هایی که رسانه ها از آن به منظور تاثیر بیشتر بهره میبرند، تکرار است. تکرار مشاهدات موجب می شود که تصویرهای ذهنی پایدارتری در ذهن مخاطب ایجاد شود.

این پژوهش توصیفی-تحلیلی از طریق اسناد کتابخانه ای و با بررسی نمونه اسباب بازی هایی که از طریق رسانه ها تقویت شدهاند و بر اساس نظریه شناختی آلبرت بندورا، انجام پذیرفته است. سوال پژوهش حاضر این است که رسانه ها چگونه بر جذب کودکان به سمت اسباب بازی های هدف، تاثیر میگذارند؟ در بررسی های انجام شده و با توجه به نظریه شناختی آلبرت بندورا، این نتیجه حاصل شد که چنانچه اسباب بازیها تحت تکرار مشاهده و الگوسازی - به خصوص رسانهها - ، تقویت شوند، کودکان به آنها علاقمند شده و از طریق آنها با فرهنگ جامعه خود نیز آشنایی بیشتری پیدا می کنند. در مورد پیشینه این پژوهش نیز می توان اذعان داشت که هیچ تحقیقی با این عنوان انجام نشده است.

بازی و اسباب بازی

همانطور که ذکر گردید بازی و اسباب بازی، لازم و ملزوم یکدیگرند. کودکان از طریق بازیها به تواناییهای مختلف خود میپردازد. لذا به همین منظور اسباب بازیهایی تولید می شوند که در این مسیر به کمک آیند »اسباب بازی ها توسط بزرگسالان طراحی می شوند. این مسئله از طرفی نشان دهندهی توجه و علاقهی آنها به کودکان است و از طرفی دیگر شاکله اسباب بازی، ویژگی ها، پیام و هدف نهایی آن توسط بزرگسالان در اسباب بازی ها تعبیه می شود.

بدین معنا که آنان مفاهی مورد نظر خود ار از طریق اسباب بازی به کودکان انتقال می دهند . - اکبریان » - 9 1393,کودکان گاه به تنهایی و گاه با بزرگسالان خود بازی می کنند. در این میان، همسالان هم بازی محبوب تری هستند. آنها در کنار یکدیگر تنظیم هیجان, همدلی و درک اجتماعی را تمرین می کنند. بنابراین، بازی ابزاری ایده آل برای یادگیری هر مهارت اجتماعی مورد نیاز است. - « برگر، 1388، - 42 نظریه آلبرت بندوراٌ »محیط اطراف و رسانه ها ی جمعی از منابع اصلی شکل گیری هویت فرهنگی می باشند و اسباب بازی ها اصلی ترین ابزار برای آموزش کودکان به شمار می روند ,هر اسباب بازی حاوی پیامی فرهنگی و ارزشی است که در صورت طراحی درست محصول درست، به کودک منتقل و باعث به وجود آوردن باور و ارزش در ذهن او می شود و با انباشته شدن این پیام ها ,الگوی فکری و هویتی کودک شکل خواهد گرفت. از این جهت، اسباب بازی ها ابزاری مهم و مناسب برای انتقال ارزش ها و فرهنگ جامعه به حساب می آیند.

به مرور زمان این الگوها جایگزین آنچه در هویت کودک نهفته است، می شود و اگر فرد در شناخت و پذیرش هویت و    شخصیت خود، دچار تردید باشد، زیر بمباران الگوهای رفتاری، فرهنگ ها و جهت گیری های متنوع توان نخواهد آورد. این الگوهای رفتاری، که از طریق رسانه های جمعی می تواند به تقویت یا تغییر نگرش ها، رفتارها و ارزش های فرهنگی بپردازد به آثار اجتماعی رسانه تعبیر می شود. یکی از نظریه های مربوط به آثار اجتماعی رسانه ها، نظریه ی یادگیریاجتماعیِ آلبرت بندورا است که به-طور ویژه با ارتباط جمعی در ارتباط است. بر اساس این نظریه، انسان ها بیشتر آن چه را که برای راهنمایی و    عمل در زندگی نیاز دارند،صرفاً از تجربه و مشاهده ی مستقیم یاد نمی گیرند، بلکه عمدهی آن ها به طور غیرمستقیم و به ویژه از طریق رسانه های جمعی و محیط آموخته می شود. ادعای اصلی بندورا این است که بیشتر رفتارهای آدمی بهBصورت مشاهده ی رفتار دیگران و از طریق الگوبرداری یاد گرفته میشود. « - شعیبی - 15'1392,

پیشینه ی نظریه آلبرت بندورا - یادگیری مشاهده ای -

به عقیده بندورا محیط بی شک در رفتار تاثیر میگذارد و نظریه او بر اساس چندین پیش فرض کلیدی بنا شده است:

الف: تعامل متقابل بین افراد، عوامل محیطی و رفتار

ب: یادگیری فعال و یادگیری جانشینی

ج: یادگیری و عملکرد

- 1 آلبرت بندورا، - - Albert Bandura روانشناس کانادایی-آمریکایی است که نظریه یادگیری مشاهدهای یا مدلینگ را مطرح کردهاست.یکی از مشهورترین پژوهشهای »آلبرت بندورا« مربوط به آزمایشی با یک عروسک باد شده به طول 90 تا 120 سانتیمتر به نام »بوبو« است که این آزمایش به آزمایش »عروسک بادکرده بوبو« - به انگلیسی: - Bobo doll experiment مشهور است که بندورا به وسیله آن، توانست نشان دهد که چگونه مشاهده رفتارپرخاشگری میتواند بر یادگیری خشونت کودکان تأثیر داشته باشد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید