بخشی از مقاله

چکیده

مسائل پیچیده چالش های زیادی را به همراه دارند که در صورت نگرفتن تصمیم متناسب با شرایط پیچیدهمدیر، احتمالاً در تصمیم گیری مرتکب اشتباه خواهد شد. اکثر مسائلی که رهبران امروزی با آن مواجه می شوند، بینهایت پیچیده هستند. آنها برای ارزیابی مسئله واقعی و کشف بهترین روشها برای کار بر روی آن، نیازمند روش های پیشرفته و نوآورانه هستندرهبران. متمرکز بر روی تفکّر نوآورانه قادر خواهند بود از دریچهای نو به موضوعات نگاه کنند. رهبران باید بدانند که چگونه به مشکل نزدیک شوند. در این مقاله که گزارش یک تحقیق انجام شده توسط دیوید اس. وایس و کلاد لگرند - 2011 - 1 می باشد، به این موضوع خواهیم پرداخت که اگر رهبران به جای جهش به سمت راه حلها، مهارت برتری در زمینه مبارزه با پیچیدگی و درک فرضیات مربوط به آن را داشته باشند، بهتر میتوانند با چالشها روبرو شوندرهبران. مؤثّر لزوماً نباید نوآور باشند یا جزء کسانی باشند که راه حلها را ارایه میکنند؛ بلکه، در اقتصاد دانش، رهبران باید فرآیند تفکّر نوآورانه را درک نموده و الگویی برای آن باشند.

کلمات کلیدی: رهبری، هوش نوآوری، تفکر نوآورانه، شرایط پیچیده

.1 مقدمه

بسیاری از مدیران اجرایی نیاز بهپرورش رهبران متفکّری که بتوانند در شرایط پیچیده رهبری کنند را درک نمیکنند. آنها زمانی به اهمّیت این موضوع پی میبرند که خیلی دیر شده است. کلایتون کریستنسن 1 معتقد است، "به طور میانگین مدیران، باهوشترین افراد در جهان هستند، امّا ... آیا مدیران ارشد اجرایی به اندازه کافی باهوش هستند تا از فرصت پیش آمده برای نوآوری بهره برداری کنند؟ هنگامی که وضعیت شغل آنها معلوم نیست و با مسائل بسیار زیاد دیگری روبرو هستند." - چرباک2، 2005تا - زمانی که مدیران اجرایی اهمّیت حیاتی پرورش رهبران نوآور در تمام قسمتهای سازمان خود را درک نکنند، نمیتوانند به خوبی از قابلیّت خود برای پاسخگویی به چالش های پیچیده دنیای کسب و کار استفاده نمایندهمچنین. شکست در این زمینه به معنای آسیب رسیدن به قابلیّت رقابت و پتانسیل رشد آنها میگردد.

پیچیدگی 3، دغدغه جدیدی برای مدیران به حساب نمیآید؛ در حقیقت، وقتی به اقتصاد جهانی شده کنونی که مبتنی بر دانش است وارد می شوند، چنین نتیجهای به طور طبیعی قابل پیش بینی است. تغییر دیگری که به همین اندازه حائز اهمّیت است، پیدایش اقتصاد صنعتی4 در قرن بیستم است که سبب پیچیدگی محیط کار و توسعه روشها و فرآیندهای جدید مثل تیلوریسم5 و شش زیگما 6 گردیدتحوّلی. که اخیراً در زمینه اقتصاد دانش رخ داده است، حتّی اوضاع را پیچیدهتر ساخته است. این پیچیدگی با تغییر مداوم و اصلاحات غیر قابل پیشبینی روشها همراه بوده است که این موضوع تأثیر مستقیم یا غیر مستقیمی بر کسب و کارها و تمام صنایع داشته است. پیش فرض اساسی ما این است که دلیل ریشهای شکاف نوآوری، عدم توانایی در مدیریت مؤثّر بر روی پیچیدگی ذاتی اقتصاد دانش است . افزایش توانایی رهبری در شرایط پیچیده، به طور چشمگیری در بستن این شکاف نوآوری نقش دارد . در واقع میتوان گفت بزرگترین مانع برای رهبری درایطش پیچیده، طرز تفکّر رهبران در دنیای امروز است و مؤثّرترین راه برای رهبری در این شرایط بکارگیریتفکّر نوآورانه برای دسترسی و استفاده از هوش نوآورانه رهبران، کارمندان و تیم ها است.

در نتیجه، لازم است رهبران جدید دارای شرایط زیر باشند:

• در زمینه تفکّر نوآورانه دارای مهارت باشند تا بتوانند در برابر مشکلات پیچیده پاسخ مناسبی ارایه دهند. جوّ• سازمانی ایجاد کنند که حامی و پشتیبان استفاده منظّم از تفکّر نوآورانه توسط رهبران، کارمندان و تیمها باشد. • بتوانند موانع استفاده از تفکّر نوآورانه در سازمان را از میان بردارند. برای بستن شکاف نوآوری، رهبران در سراسر سازمان باید در زمینه رهبری در شرایط پیچیده و توسعه راه حلهای نوآورانه برای موفّقیت کسب و کارمؤثّر، عمل کنند.

چرا مسائل پیچیده چالشهای زیادی را به همراه دارند؟

علّت موفّقیت بسیاری از رهبران در گذشته این بوده است که آن ها به خوبی توانستهاند مشکلات را از طریق بکارگیری تجارب گذشته و منطق خود حل کنند. آنها با خرد کردن مشکل به چند قسمت، ساده سازی و حلّ مشکلات کوچکتر و سپس کنار هم قرار دادن راه حلهای مشکلات کوچکدرتر کنار یکدیگر به عنوان راه حلّ مشکل کلّی به مشکلات پیچیده پاسخ میدادند. این افراد آن چه یاد گرفته بودند را به کار میبستند، "بهترین شیوهها" که همواره پاسخگو بوده را مورد استفاده قرار میدادند و مشاوران مناسبی را استخدام میکردند که راهحلّ مشکلات جدید پیش آمده را میدانستند. این روش در اقتصاد صنعتی بیشتر پاسخگو بوددر. این اقتصاد، موفّقیت به فرآیندهای هموار شده7 و قابل تکرار بستگی داشت و محیط نسبتاً کند تغییر میکرد و قابل پیش بینی بود. بسیاری از سازمانها سیستمها و مکانیزم هایی را جهت توسعه این نوع رهبری مورد استفاده قرار میدهند.

با این حالاکنون، جهانِ کار تغییر کرده است و به اقتصاد دانش روی آورده است. بسیاری از روشهای گذشته دیگر مؤثّر نیستند. پیچیدگیهای جدید اقتصاد دانش سبب میشوند که کار کمتر قابل پیش بینی باشد و همواره راه حلهای جدید و نوآورانه در این شرایط مورد نیاز است؛ پاسخهای دیروز اغلب دیگر به اندازه کافی خوب نیستند. رهبر نوآور امروزی، به جای این که به دنبال شباهتها باشد، باید تیمها را تشویق به کشف جنبههای منحصر به فردی از مشکلات کند که سبب تمایز آنها از مشکلات قبلی میشوند. این کار نیازمند یک توانایی عقلی و فراتر از منطق است؛حتّی ممکن است انجام آن با عواملی که سبب موفّقیت رهبران در گذشته شدهاند، در تناقض باشد . بعضی از سازمانها به این نکته پی میبرند که دارای یک استعداد رهبری در درون خود نیستند که بتواند آنها را در چنین شرایط پیچیدهای رهبری کندمتأسّفانه،. آنها با موفّقیت نمیتوانند از وجود چنین رهبران و استعدادهایی بهرهبرداری کنند. واضح است رهبرانی که بتوانند به یک سازمان در جهت رویارویی با شرایط پیچیده کمک کنند، انگشت شمارند.

تقریباً تمام سازمانها تغییراتی را در محیط کسب و کارشان صورت دادهاند، که این موضوع سبب افزایش پیچیدگی میشود. از آن جمله میتوانیم به سازمانهای فعّال در اقتصاد دانش و همچنین بخش ساخت و بخش خدماتی که به سرعت در حال رشد هستند، اشاره کنیم. همچنین مؤسسات اجتماعی - غیر انتفاعی - و بخش عمومی نیز جزء این دسته هستند که در آنها معیارها و خروجیها غیر شفّاف هستند و منافع طرفهای مختلف ذینفع1 ممکن است با هم در تعارض باشند. به طور مثال، وقتی آینده کمتر و کمتر قابل پیش بینی به نظر میرسد، رهبران در بخش عمومی باید به این پرسش بسیار پیچیده پاسخ دهند: "چه چیزی در بلند مدت به مصلحت عموم است؟" آنها باید به طور منظّم نحوه در نظر گرفتن منافع طرفهای مختلف ذینفع و برقراری تعادل بین آنها را ارزیابی نموده و به آینده نگاه کنند تا ببینند تصمیماتشان چه تأثیراتی در بلندمدت خواهد داشت. این تغییرات همچنین بر بخشهای داخلی سازمان مثل بازاریابی،فنّاوریاطّلاعات، بخش مالی و منابع انسانی تأثیر میگذارد که با چالشهای پیچیده و روز افزون در زمینه پشتیبانی و حمایت از استراتژی کسب و کار مواجه هستند.

نیاز به رهبرانی که بتوانند سازمان را در شرایط پیچیده رهبری کنند، چالشی است که در تمام جهان وجود دارد. یکی از نویسندگان - وایس2، - 2008 وقتی برای سخنرانی در کنفرانسی به هند رفته بود، این موضوع را در آن جا مشاهده کرد. بسیاری از رهبران در هند در کشور خود مؤثّر هستند. با این حال، اگر شرکتهای هندی برای حمایت از شرکتهای بین المللی و همچنین برای ایفای نقش خود به عنوان بازیگران جهانی3 بخواهند جهانی شوند، انتظارات جدیدی از آنها وجود خواهد داشت. آنها باید نحوه تعامل بین فرهنگی و روبرو شدن با پیچیدگیهای جدید را یاد بگیرند. بسیاری از رهبران در ابتدا تلاش میکردند، راهحلهای ساده را بر اساس آن چه در گذشته جواب داده است، جستجو کنند تا از این طریق به این شرایط پیچیده پاسخ دهند . با این حال، زمان تغییر کرده است. طرزفکّتر رهبری "قدیم"، راه حلهای مورد نیاز برای وضعیتهای پیچیده دنیای جدید کسب و کار را تولید نمیکند. مشکلات موجود در محیط کاری کنونی، نیازمند طرزفکّترهایی فراتر از آن چه

که این رهبران میدانند و آموزشهایی که آنها در زمینه تفکّر دیدهاند، میباشد. مدیر عامل یک سازمان با یادآوری روزهای خوب گذشته در مورد تغییرات رخ داده و چالشهایی که اکنون تجربه میکند، اینطور صحبت کرده است: "به نظر میرسد که دیگر مشکلات را حل نمیکنیم و تنها بر روی وضعیتهای دشوار، مدیریت میکنیم."او کاملاً درست میگفتاکنون. در محیط کسب و کار کنونی به ندرت اتّفاق میافتد که مشکلات و راه حلهای آنها ساده باشند. اگر رهبر با این فرض که میتوان مشکلات را ساده کرد، به مسائل نگاه کندالبتّه - در صورتی که نتوان مسائل را ساده کرد - ، در این صورت احتمالاً در تصمیم گیری مرتکب اشتباه خواهد شد. اکثر مسائلی که رهبران امروزی با آن مواجه می شوند، بی نهایت پیچیده هستند. آنها برای ارزیابی مسئله واقعی و کشف بهترین روشها برای کار بر روی آن، نیازمند روش های پیشرفته و نوآورانه هستند.

مقایسه مسائلنسبتاً پیچیده4 و مسائل پیچیده5

منظور از مسائل1، مشکلات و فرصت ها است. این دو اساساً سه جنبه مختلف مسئله هستند:

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید