بخشی از مقاله

چکیده

امروزه محصولات پیچیده و بنیادین نیاز به نوآوری دارند و سازمانها برای کسب مزیت رقابتی باید رویکرد خود را از استانداردسازی به رویکرد سفارشیسازی تغییر دهند و به این منظور خواهان سطوح بالاتری از عملکرد هستند. امروزه مفهوم نوآوری باز و شبکههای همکارانه مورد توجه بسیاری واقع شده است و بسیاری از سازمانها به سمت شبکه های همکارانه پیش میروند که ممکن است شامل راه حلی برای پاسخ به این چالشها باشد.

در پژوهشهای پیشین نویسندگان به این نتیجه رسیدهاند که موفقیت نوآوری شبکهها با درجه همراستایشان گره خورده است و شبکههای همکاری در نوآوری نیازمند برقراری رابطه و هم راستا بودن تمام ارکان توسعه نوآوری نظیر منابع انسانی مؤثر، تحقیق و توسعه، فرهنگ و غیره می باشد تا بتواند سبب افزایش و موفقیت همکاریهای سازمانها شود.

هدف از این پژوهش، شناخت و بررسی فاکتور ها و عوامل مؤثر در شبکههای همکاری در نوآوری با توجه به همراستایی استراتژیک میباشد. براین اساس، با در نظرگرفتن چارچوب همراستایی لافتمن و رویکرد نظریه دادهبنیاد، به بررسی تأثیر همراستایی استراتژیک بر شبکههای همکا ری در نوآوری پرداخته شود و با مطالعه ادبیات، کدگذاری باز را آغاز و یا استخراج مفاهیم و دستهبندی آنها در چارچوب همراستایی لافتمن به استخراج زیرمقوله ها و ابعاد آن پرداخته و با ارزیابی تم آنالیز، به 30 بعد و 16 مقوله عمده استخراج شد.

 مقدمه

پدیده نوآوری باز3 و خلاقیت گروهی اندک زمانی است که در جوامع پیشرفته به عنوان یک راهبرد جدی در سرعت بخشیدن به رشد و شکوفایی اقتصادی و اجتماعی و ایجاد ارزش مورد توجه قرار گرفته است. سازمانها بهمنظور دستیابی به بهرهوری و کیفیت در سطوح بالاتر در محصولات و فرایند های خود باید مفهوم همراستایی را که باعث تطابقپذیری بیش تری با نیازمندیهای مختلف سازمانها از جمله هزینه، کیفیت و پاسخگویی دارد را اتخاذ نمایند و همراستایی برای موفقیت شبکه های همکاری در نوآوری4 یا نوآوری باز به عنوان یک پیشنیاز باید در نظر گرفته شود

آنچه موجب برتری شبکه های همکاری در نوآوری میگردد این است که کمک میکند تا با به کارگیری اصول همکاری های نوآورانه، تبادل اطلاعات و شبکههای ارتباطی، سازمانها با ساختاری نوآورتر و کارآمدتر روبهرو شوند. شبکه های همکاری در نوآوری توانایی پرورش بهتر ارتباطات مشتری، برقراری فرایند مدیریت پروژه، ساختار، مدیریت و فرایندهای مالی کارآمد تری نسبت به دیگر سازمانها از خود نشان دادهاند. شبکههای همکاری میتوانند فرصتهایی را برای سازمانها فراهم کنند که از یکدیگر، از طریق جمعآوری اطلاعات و کسب مهارت های جدید، دانش و منابع را برای بهبود رقابت سازمانی برحسب محصولات و خدمات بیاموزند

اما تقریبا در تمامی تحقیقات پیشین، هر کدام از حوزههای همراستایی و شبکه های همکاری در نوآوری به صورت جداگانه بررسی شده اند و جای خالی پژوهش کیفی در بررسی همراستایی استراتژیک بر شبکه های همکاری در نوآوری محسوس میباشد. از طرفی دیگر، با توجه به جدید بودن این پدیده و امکان مقاومت و مواجه سازمان ها با مشکلات برای همکاری، باید عوامل مؤثر همراستایی استراتژیک بر شبکه های همکاری در نوآوری را بررسی نمود. بنابراین، هدف این پژوهش ارائه مدل، شناخت و عوامل مؤثر در شبکه های همکاری در نوآوری با توجه به همراستایی استراتژیک میباشد. در ادامه در بخش 2 پیشینه پژوهش، در بخش 3 روش پژوهش، در بخش 4 تجزیه و تحلیل یافته ها و در بخش 5 مباحث مربوط به نتیجهگیری این پژوهش مطرح می شود.

پیشینه پژوهش

در این بخش، به بررسی مبحث همراستایی استراتژیک، نوآوری باز، شبکه های همکاری در نوآوری و همراستایی در شبکه های همکاری و نوآوری باز پرداخته میشود.

-2-1 هم راستایی استراتژیک

همراستایی درجهای از تناسب و یکپارچگی بین زیرساخت کسبوکار، زیرساخت فناوری اطلاعات، راهبرد کسبوکار و راهبرد فناوری اطلاعات میباشد - . - Henderson and Venkatraman همچنین به عقید ه »چن « و همکارانش - 2007 - همراستایی باعث می شود که سازمان ها، فناوری اطلاعات را در شرایط معین، به صورت بههنگام و در راستای اهداف، استراتژی و نیازمندیهای کسبوکار به کار گیرند. در این پژوهش، مدل سنجش همراستایی لافتمن جهت مقوله بندی عمده استفاده شده است.

»لافتمن« عقیده دارد که استراتژی واحد یا ترکیب واحدی از فعالیتها وجود ندارند که شرکت را قادر به دستیابی و حفظ همراستایی کند و ابعاد مختلفی وجود دارند که باید مورد توجه قرار گیرند. مدل همراستایی لافتمن دارای پنج سطح بوده و هم چنین دارای شاخصهای مختلفی جهت سنجش سطح بلوغ همراستایی بین استراتژیهای کسبوکار و فناوری اطلاعات وجود دارد که در کل این شاخص ها قابل دستهبندی در شش بعد میباشند که عبارتند از: بعد ارتباطات، بعد شایستگی و ارزش، بعد حاکمیت، بعد مشارکت، بعد حیطه و معماری و بعد مهارت ها.

-2-2 نوآوری باز و شبکههای همکاری در نوآوری

امروزه نوآوری باز به یکی از موضوعات مهم و بحث برانگیز در بین پژوهشگران مدیریت تبدیل شده و به عنوان یک الگوی نو ظهور برای مدیریت و درک فرایندهای نوآوری در سالهای اخیر شناخته شده است. - - Gloor نوآوری باز استفاده هدفمند و سودمند از جریان داخلی و خارجی دانش و یا سرعت بخشیدن به نوآوری های درونی و گسترش بازار برای اس تفاده خارجی از نوآوری میباشد. نوآوری باز پارادیمی است که فرض میکند شرکت می تواند و باید ایدههای خارجی را همانند ایدههای داخلی استفاده نماید و همانگونه که شرکتها به پیشرفت تکنولوژی شان مینگرند باید مسیرهای داخلی و خارجی را برای ارائه به بازار انتخاب نمایند و نوآوری باز از ایدههای باارزش، که حتی میتوانند از داخل به خارج از شرکت منتقل شوند، پشتیبانی مینماید

هدف از نوآوری باز مشارکت خارجی برد - برد با شرکتهای دیگر و رسیدن به حداکثر سود و ارزش تجاری میباشد.

»گاسمن« و »انکل5 - 2004 - « با مطالعه روی سازمانهای مختلف، سه فرایند اصلی در فرایندهای مدلهای نوآوری باز را شناسایی کردند:

1.    فرایندهای خارج به داخل: فرآیندهای خارج به داخل شامل غنیسازی دانش داخلی شرکت از طریق ادغام با دانش خارجی مشتریان، تأمینکنندگان یا شرکا است؛ که از طریق انتقال فعال فناوریها از دیگر شرکتها و دانشگاهها صورت میگیرد و همچنین این فرایند میتواند از طریق شناسایی و جذب منابع بیرونی ایدهها میزان نوآوری سازمانها را افزایش دهد.

2.    فرایندهای داخل به خارج: به معنی بهرهبردای خارجی از ایدههای داخلی، فروش حق مالکیت معنوی و انتقال ایدهها به محیط خارجی است. سازمان هایی که فرایند درون به بیرون را بهکار میگیرند، بر بیرونی ساختن دانش درونی به منظور تجاریسازی سریعتر ایده ها تمرکز دارند و همچنین سازمانها با تکنولوژی بالا، با هدف کاهش هزینه های ثابت تحقیق و توسعه و همچنین تقسیم کردن خطر نوآوری با دیگر سازمانها، بر اجرای فرایند داخل به خارج در تحقیقات تمرکز می کند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید