بخشی از مقاله
چکیده
مهمترین موضوعی که جامعه کنونی بدان محتاج است و سخت هم احتیاج دارد اخلاق و هوش اخلاقیاست زیرا جداً انسان هنگامی که طبقات مختلقه جامعه را در نظر می گیرد و اندکی در راه و روش آن تأمل می کند یک تابلوئی که دیدن آن هر بیننده منصف و متفکری را متأثر می سازد بچشم می خورد که این عبارات بر آن نقش بسته است . اینکه نیک نظر کن و بنگر آیا می بینی بجز فقیر و تهیدستی که با فقر و تنگدستی دست بگربیان است یا توانگری را که نعمت های خداوند را بکفر و وسیله ارتکاب جنایت تبدیل نموده . یا بخیلی که ندادن حقوق خدا و بخل ورزیدن در آنرا سبب فزونی و فراوانی مال پنداشته است یا گردن کشی را که از فرمان خدا سر بر تافته و تو گویی در گوشش از شنیدن سخن حق و اندرز گرفتگی است.
راستی جامعه کنونی ما مصداق اکمل این فرمایش حضرت علی - ع - نمی باشد و اگر می باشد میتوان آنرا جامعه زنده نامید یا اینکه علم و وجدان بما میگویند حیات و زندگی حتی حیات همه جهان و مجموع پدیده های آن به برقراری تعادل و توازن در بین آحاد و اجزاء آنها بستگی دارد . منظومه شمسی آن گاه منظومه حیات و حیات بخش است که تعادل در بین آنها برقرار باشد درخت زمانی زنده است که تعادل در بین ریشه و ساقه و شاخ و برگ آن برقرار باشد . انسان هنگامی زنده است که توازن در بین ضربان قلب وگردش خون در عروق و صدها همکاری اعضاء دیگر برقرار باشد و در صورت عدم تعادل زندگی جای خود را به مرگ و نیستی خواهد سپرد جامعه نیز جز تشکیل از آحاد انسانها مفهومی ندارد پس با عدم تعادل عدم حیات معنوی از مسلمیات خواهد بود.
آری رسیدن به کمال هر چیزی موکول به آن است که حساب و اندازه ای دربین باشد و از راهی معتدل رود واز دو جانب افراط و تفریط - خارج از اندازه و نارسا - بگریزد تا بتواند شاهد مقصود را در آغوش کشداصولاً. بایستی به این نکته توجه داشته باشیم که بنیاد این جهان هستی بر پایه و اساس تغییر و تغیر یا به عبارت دیگر زوال و ایجاد نهاده است . شکافتن دانه و از بین رفتن نشانه مقدمه پیدایش سبزه است، خشکیدن درختان در زمستان سبب سر سبز شدن و شکوفه و میوه دادن در بهار و تابستان است، طی شدن دوران کودکی نوید رسیدن هنگام جوانی است، فرا رسیدن زمان پیری معلول پشت سرماندن زمان شباب است، پیدایش نسلی اعلام کننده کوچ کردن نسل پیشین است، شدت گرما دلیل آمدن سرما است و بالعکس، سوختن و روشنایی دادن چراغ مفسر خاتمه یافتن و به خاموشی گرائیدن است، حرکت اتومبیل و هواپیما بازگو نمودن اسقاط و استهلاک و از بین رفتن آنها است، فعالیت و حیات آدمی حاکی از مرگ اوست، پخش اشعه تابناک خورشید دلیل تکویر و خاموش شدن آن است و خلاصه هر لغت و مفهومی مشعر است به مفهوم ضد خود مانند پیوستن و گسستن، شب و روز، صحت و بیماری، آمدن و رفتن، زندگی و مرگ.عزت وذلت نیزهمین نقش را دارند عزت و قدرت ممتد به شرارت و فتنه و فساد بی حد منتهی می شود و ذلت و زبونی بی انتها نیز توالی فاسده ای را برخواهد داشت.
هدف از انجام این مقاله بررسی جایگاه اخلاق و هوش اخلاقی در سبک زندگی است؛اگر شما خواسته باشید شخصیت و وزن معنوی یک فرد را بدست بیاورید و مقدار عقل و دانش ویرا درست بفهیمد بهترین ترازویی که شما را با آنها واقف میسازد زبان خود اوست که به محض سخن گفتن از منطقی و مستدل بودن حرفش و یا یاوه سرائی و بی ریشه و اساس و یا بس بهم بافتن میزان دانش و خرد و شخصیت و فهم اورا درک خواهید نمود واین ترازوئی است منحصر که با هیچ ترازوی دیگری نمیتوان کار آنرا انجام داد . حضرت علی - ع - می فرماید: زبان ترازوی انسان است و نیز می فرماید: زیان مترجم عقل است . و نیز ترازویی که می تواند زبانرا از تخلف باز دارد و خلاف واقع را نشان ندهد علم است که آدمی را در گفتارش بدانچه میداند قناعت کند آنچه را که نمی ×داند لب فرو بندد.
مقدمه
مهمترین موضوعی که جامعه کنونی بدان محتاج است و سخت هم احتیاج دارد اخلاق است زیرا جداً انسان هنگامی که طبقات مختلقه جامعه را در نظر می گیرد و اندکی در راه و روش آن تأمل می کند یک تابلوئی که دیدن آن هر بیننده منصف و متفکری را متأثر می سازد بچشم می خورد که این عبارات بر آن نقش بسته است . اینکه نیک نظر کن و بنگر آیا می بینی بجز فقیر و تهیدستی که با فقر و تنگدستی دست بگربیان است یا توانگری را که نعمت های خداوند را بکفر و وسیله ارتکاب جنایت تبدیل نموده . یا بخیلی که ندادن حقوق خدا و بخل ورزیدن در آنرا سبب فزونی و فراوانی مال پنداشته است یا گردن کشی را که از فرمان خدا سر بر تافته و تو گویی در گوشش از شنیدن سخن حق و اندرز گرفتگی است.
راستی جامعه کنونی ما مصداق اکمل این فرمایش حضرت علی - ع - نمی باشد و اگر می باشد میتوان آنرا جامعه زنده نامید یا اینکه علم و وجدان بما میگویند حیات و زندگی حتی حیات همه جهان و مجموع پدیده های آن به برقراری تعادل و توازن در بین آحاد و اجزاء آنها بستگی دارد . منظومه شمسی آن گاه منظومه حیات و حیات بخش است که تعادل در بین آنها برقرار باشد درخت زمانی زنده است که تعادل در بین ریشه و ساقه و شاخ و برگ آن برقرار باشد.
انسان هنگامی زنده است که توازن در بین ضربان قلب وگردش خون در عروق و صدها همکاری اعضاء دیگر برقرار باشد و در صورت عدم تعادل زندگی جای خود را به مرگ و نیستی خواهد سپرد جامعه نیز جز تشکیل از آحاد انسانها مفهومی ندارد پس با عدم تعادل عدم حیات معنوی از ×مسلمیات خواهد بود . آری رسیدن به کمال هر چیزی موکول به آنست که حساب و اندازه ای دربین یاشد و از راهی معتدل رود واز دو جانب افراط و تفریط - خارج از اندازه و نارسا - بگریزد تا بتواند شاهد مقصود را در آغوش کشد.
بیان مساله
در مسئله اخلاق و هوش اخلاقی در سبک زندگیاصولاً بایستی باین نکته توجه داشته باشیم که بنیاد این جهان هستی بر پایه و اساس تغییر و تغیر یا بعبارت دیگر زوال و ایجاد نهاده است . شکافتن دانه و از بین رفتن نشانه مقدمه پیدایش سبزه است .خشکیدن درختان در زمستان سبب سر سبز شدن و شکوفه و میوه دادن در بهار و تابستان است. طی شدن دوران کودکی نوید رسیدن هنگام جوانی است. فرا رسیدن زمان پیری معلول پشت سرماندن زمان شباب است ، پیدایش نسلی اعلام کننده کوچ کردن نسل پیشین است.
شدت گرما دلیل آمدن سرما است و بالعکس. سوختن و روشنایی دادن چراغ مفسر خاتمه یافتن و به خاموشی گرائیدن است. حرکت اتومبیل و هواپیما بازگو نمودن اسقاط و استهلاک و از بین رفتن آنها است. فعالیت و حیات آدمی حاکی از مرگ اوست. پخش اشعه تابناک خورشید دلیل تکویر و خاموش شدن آن است و خلاصه هر لغت و مفهومی مشعر است به مفهوم ضد خود مانند پیوستن و گسستن شب و روز صحت و بیماری آمدن و رفتن زندگی و مرگ . عزت و ذلت نیز همین نقش را دارند عزت و قدرت ممتد به شرارت و فتنه و فساد بی حد منتهی می شود و ذلت و ×زبونی بی انتها نیز توالی فاسده ای را برخواهد داشت. - رجایی و بیاضی، . - 1387
پس اقبال و ادبار نیز بمانند شب و روز از عوامل نظم جهان و منشعب از اراده خداوند سبحان هستند و هنگامیکه حکمت اقتضاء کند اقبال را اقبال رو می کند و زمانیکه مصلحت در ادبار باشد ، ادبار آغاز میگردد و در این وقت مجموع نیروها و کوشش ها بی ثمر و بلا اثر خواهد بود و لذا در حدیث است که خداوند فرموده است شگفت آور است بنده گان من گاهی می خواهند عزت بخشد کسی را که من ذلیلش فرموده ام و یا زبون سازند آنکس را که من عزتش بخشیده ام آری همه نیروها در قبال اراده خداوند خنثی است - رشاد، . - 1375 پیشوایان دینی که خود فرموده اند نه مصیبت و نکبت همیشگی است نه نعمت و عزت جاوید بلکه هر یک را زمانی است مقرر و مدتی است مقدر توجه نموده و در زمانیکه به عزت رسیدیم ذلت را نیز در نظر بگیریم و چو به محنتی اندر شدیم خوشی و ×لذت را نیز در نظر داشته باشیم. - ساکی، . - 1380
اگر شما خواسته باشید شخصیت و وزن معنوی یک فرد را بدست بیاورید و مقدار عقل و دانش ویرا درست بفهیمد بهترین ترازویی که شما را با آنها واقف میسازد زبان خود اوست که به محض سخن گفتن از منطقی و مستدل بودن حرفش و یا یاوه سرائی و بی ریشه و اساس و یا بس بهم بافتن میزان دانش و خرد و شخصیت و فهم اورا درک خواهید نمود واین ترازوئی است منحصر که با هیچ ترازوی دیگری نمیتوان کار آنرا انجام داد.
حضرت علی - ع - می فرماید : زبان ترازوی انسان است و نیز می فرماید : زیان مترجم عقل است . و نیز ترازویی که می تواند زبانرا از تخلف باز دارد و خلاف واقع را نشان ندهد علم است که ×آدمی را در گفتارش بدانچه میداند قناعت کند آنچه را که نمی داند لب فرو بندد - ساکی، . - 1380 قرآن کریم: ما به مردان و زنانی که عمل صالح بهمراه ایمان داشته باشند زندگی پاک و پاداش احسن خواهیم داد . اخلاق، یکی از مسائل مهمی است که در زندگی بشر نقش اساسی دارد.
این موضوع در اسلام جایگاه ویژهای دارد و در حقیقت یکی از ارکان تشکیل دهنده دین است. به تعبیر دیگر، چگونه فکر کردن و چه اعتقادی داشتن - اعتقادات - ، چسان عمل کردن - احکام - و با چه منش و خویی زیستن - اخلاق - ، سه رکن اساسی است که محدوده تعلیمات دینی را تعیین میکند و در یک کلمه چنان که از برخی تعبیرات قرآنی و روایی به دست میآید، هدف و مقصد انبیای عظام، تکمیل مکارم اخلاقی و تهذیب نفوس بوده است. بدون شک، آسایش دنیا و آخرت، در سایه اخلاق نیک، تحقق مییابد.انسان اگر بخواهد در زندگی دنیا آسوده بوده و دور از نگرانیها و اضطرابهای ویرانگر به سر ببرد، راهی جز مبارزه با صفتهای زشت و پاکسازی دل از خوهای پلید ندارد.
کیست که نداند صفاتی از قبیل: خوشرویی، تواضع، قناعت، محبت، اخلاص، بلندهمتی، طهارت و سلامت نفس و... انسان را از دغدغههای بیحاصل و از پریشانیهای بدفرجام، نجات میدهد و بر عکس، حالات و اوصافی مانند: غضب، خودخواهی، حرص، حسد، بخل، بدبینی، بدخواهی و آلودگیهای روحی، او را در غل و زنجیر گرفتار میکند و همین دنیای او را که میتواند در سایه اخلاق و رفتار شایسته، به خوشی و آسایش بگذرد، بهجهنمّیسوزان و عذابی پر رنج و بیپایانتبدیل میکنند - علاقه بند،. - 1381
اهمیت و ضرورت
برخی از جوانان معتقد به اسلام که در عمل دنبال هوسرانی و خوشگذرانیهای زودگذر هستند، وقتی به توبه و کنار گذاشتن اشتباهات خود دعوت میشوند، در پاسخ بگویند: ما جوانیم و باید از دوران جوانی و عیش و نوشهای آن بهره ببریم، بعد از گذشت این دوران خوش و پرطراوت، در پیری از گذشته خود توبه خواهیم کرد و بدین وسیله خود را برای پذیرش مرگ و رسیدن به سعادت آخرت و لذتهای آن آماده خواهیم ساخت.
ما هنوز وقت بسیاری داریم، چرا باید جوانی خود را فدا کرده، از حالات و روزهای خوشآن صرفنظر کنیم و نقد را به نسیه بفروشیم. چنین کارهایی ناشی از محرومیت و عقبماندگی ذهنی است - رجایی،. - 1387 این سخن، از برداشت نادرست آنها در باره برنامههای تربیتی اسلام، سرچشمه میگیرد. آنان خیال میکنند که اسلام تنها برای آبادانی آخرت آمده و با انسان و زندگی او در دنیا کاری ندارد و اگر او را به انجام اعمالی موظف کرده، تنها به خاطر این است ×که نتیجه آن را در آخرت ببیند و وارد بهشت شود.