بخشی از مقاله

چکیده

اخلاق، یکی از مسائل مهمی است که در زندگی بشر نقش اساسی دارد. این موضوع در اسلام جایگاه ویژهای دارد و در حقیقت یکی از ارکان تشکیل دهنده دین است. به تعبیر دیگر، چگونه فکر کردن و چه اعتقادی داشتن - اعتقادات - ، چسان عمل کردن - احکام - و با چه منش و خویی زیستن - اخلاق - ، سه رکن اساسی است که محدوده تعلیمات دینی را تعیین میکند و در یک کلمه چنان که از برخی تعبیرات قرآنی و روایی به دست میآید، هدف و مقصد انبیای عظام، تکمیل مکارم اخلاقی و تهذیب نفوس بوده است. این مقاله با روش توصیفی و به بررسی جایگاه اخلاق و هوش اخلاقی در سبک زندگی می پردازد.

بدون شک، آسایش دنیا و آخرت، در سایه اخلاق نیک، تحقق مییابد.انسان اگر بخواهد در زندگی دنیا آسوده بوده و دور از نگرانیها و اضطرابهای ویرانگر به سر ببرد، راهی جز مبارزه با صفتهای زشت و پاکسازی دل از خوهای پلید ندارد. کیست که نداند صفاتی از قبیل: خوشرویی، تواضع، قناعت، محبت، اخلاص، بلندهمتی، طهارت و سلامت نفس و... انسان را از دغدغههای بیحاصل و از پریشانیهای بدفرجام، نجات میدهد و بر عکس، حالات و اوصافی مانند: غضب، خودخواهی، حرص، حسد، بخل، بدبینی، بدخواهی و آلودگیهای روحی، او را در غل و زنجیر گرفتار میکند ودنیای او را که میتواند در سایه اخلاق و رفتار شایسته، به خوشی و آسایش بگذرد، بهجهنمّیسوزان و عذابی پر رنج و بیپایانتبدیل می کنند.

مقدمه

مهمترین موضوعی که جامعه کنونی بدان محتاج است و سخت هم احتیاج دارد اخلاق است زیرا جداً انسان هنگامی که طبقات مختلقه جامعه را در نظر می گیرد و اندکی در راه و روش آن تأمل می کند یک تابلوئی که دیدن آن هر بیننده منصف و متفکری را متأثر می سازد بچشم می خورد که این عبارات بر آن نقش بسته است . اینکه نیک نظر کن و بنگر آیا می بینی بجز فقیر و تهیدستی که با فقر و تنگدستی دست بگربیان است یا توانگری را که نعمت های خداوند را بکفر و وسیله ارتکاب جنایت تبدیل نموده . یا بخیلی که ندادن حقوق خدا و بخل ورزیدن در آنرا سبب فزونی و فراوانی مال پنداشته است یا گردن کشی را که از فرمان خدا سر بر تافته و تو گویی در گوشش از شنیدن سخن حق و اندرز گرفتگی است.

راستی جامعه کنونی ما مصداق اکمل این فرمایش حضرت علی - ع - نمی باشد و اگر می باشد میتوان آنرا جامعه زنده نامید یا اینکه علم و وجدان بما میگویند حیات و زندگی حتی حیات همه جهان و مجموع پدیده های آن به برقراری تعادل و توازن در بین آحاد و اجزاء آنها بستگی دارد . منظومه شمسی آن گاه منظومه حیات و حیات بخش است که تعادل در بین آنها برقرار باشد درخت زمانی زنده است که تعادل در بین ریشه و ساقه و شاخ و برگ آن برقرار باشد . انسان هنگامی زنده است که توازن در بین ضربان قلب وگردش خون در عروق و صدها همکاری اعضاء دیگر برقرار باشد و در صورت عدم تعادل زندگی جای خود را به مرگ و نیستی خواهد سپرد جامعه نیز جز تشکیل از آحاد انسانها مفهومی ندارد پس با عدم تعادل عدم حیات معنوی از مسلمیات خواهد بود.

مفهوم اخلاق

در تعریف اخلاق گفته اند: اخلاق جمع "خُلق" است، و خلق عبارت است از: » قدرت و توانایی روح انسانی که باعث شود کارها را به آسانی و بدون فکر و تأمل انجام دهد.« پس اخلاق ملکه ای است که در نفس انسانی رسوخ کرده و باعث میشود که اعمال بدون کراهت نفس از او سر بزنند. پس هر عمل خیری که با اندیشه و درنگ در عاقبت آن کار انجام شود، فضیلت اخلاقی نیست، اگر چه به عنوان یک حالت اخلاقی مورد ستایش است. شخص اخلاقی کسی است که چنان کارهای خیر و نیک، عادت او شده باشد که بدون هیچ تعللی از او صادر میشوند؛ مثلا کسی غوّاص یا شناگر است که بدون تأمل، داخل آب شده و مشغول شنا گردد، امّا کسی که ابتدا مدتی به ارزیابی آب و تأمل در آن پرداخته و سپس با احتیاط وارد آب میشود غوّاص نیست.

مسائل اخلاقی نیز این گونه هستند که اگر کسی عادت به فضائل اخلاقی کرده به طوری که بدون تأمل به انجام آنها میپردازد او دارای ملکه فضائل اخلاقی است، اما کسی که ابتدا مقداری فکر میکند و پس از تأمل به این نتیجه می رسد که با عفت باشد یا به عدالت عمل کند، او دارای ملکه عدالت نبوده و از نظر اخلاقی نمی توان او را صاحب فضائل اخلاقی نامید، اگر چه کار اخلاقی انجام داده است اخلاق مانند بسیاری از علوم، به دو بخش تقسیم می شود:

الف. اخلاق نظری ب. اخلاق عملی

دانستن مطالب و قواعد اخلاقی ارتباط مستقیمی با هوش دارد؛ یعنی هر قدر شخص، قدرت هوش بیشتری داشته باشد، از فراگیری بیشتری برخوردار است، و هر مقدار از هوش کمتری بهره مند باشد کمتر از آن علم بهره مند می شود نتیجه این که هوش تنها با فراگیری قواعد و علم اخلاق ارتباط دارد، و ما را در درک معارف اخلاقی مساعدت می کند، امّا در حوزه عمل به قواعد اخلاقی، آنچه مهم است التزام عملی و انجام دستورات اخلاقی است - مصباح یزدی،. - 1380

مفهوم هوش اخلاقی

هوش اخلاقی توانایی تشخیص و تمیز درست از نادرست است. به بیان دیگر، کسی دارای هوش اخلاقی تعریف می شود که از باورهای اخلاقی راسخ و قوی و توانایی عمل کردن به آنها برخوردار باشد، به گونه ای که فرد به شیوه ای صحیح و محترمانه رفتار کند. پژوهش های محققان تعلیم و تربیت نشان داده کودکانی که به هر دلیل هوش اخلاقی کسب نکرده اند در معرض خطرهای جدی قرار دارند. این کودکان به دلیل وجدان متزلزل، ضعف در مهار کردن امیال، رشدنیافتگی حساسیت های اخلاقی و باورهای که به گونه ای نادرست هدایت شده، تا حد زیادی به عقب افتادگی اخلاقی و اجتماعی دچار و در بزرگسالی به شخصیت های نابهنجار و ناموفق تبدیل می شوند.

شاید بتوان گفت مهم ترین نکته در مبحث هوش اخلاقی این است که این هوش ی ه طور کامل آموختنی و قابل یادگیری است و به هیچ وجه جنبه ی وراثتی ندارد و تنها از طریق تربیت به کودکان منتقل می شود. بهترین زمان آموزش هوش اخلاقی در فرزندان از دوره ی نوزادی تا پایان نوجوانی است و تعلل والدین در این زمینه موجب ضعف بالقوه ی کودکان در یادگیری فضایل اخلاقی و ایجاد عادات مخرب می شود - انصاریان،. - 1381

هفت فضلیت هوش اخلاقی همدلی

همدلی یعنی همدردی با مردم و درک نگرانی ها و احساسات دیگران. این فضیلت به کودک کمک می کند غیر از نیازهای خود، نسبت به نیازها و احساسات دیگران نیز حساس باشد و تمایل بیشتری به یاری افراد آسیب دیده یا دچار مشکل پیدا کند. همچنین یک اهرم اخلاقی قوی است که کودک را وامی دارد به درستی رفتار کند و از آنجا که می تواند رنج های عاطفی دیگران را تشخیص دهد و درک کند، از ظالمانه رفتار کردن در حق دیگران پرهیز کند.

وجدان

وجدان، ندای درونی بالقوه ای است که به کودک در تصمیم گیری برای تعیین درستی و نادرستی امور کمک می کند و باعث می شود او در مسیر اخلاق بماند و در صورت انحراف احساس گناه کند. وجدان بیدار، کودک را در مقابله با نیروهایی که در برابر خوبی قدعلم می کنند تقویت می کند و او را قادر می سازد در مواجهه با وسوسه ی نفس نیز به طور صحیح رفتار کنداین خصیصه سنگ بنای تقویت حصایل نیک بنیادی مثل صداقت و مسؤولیت پذیری و امانتداری است.

خویشتن داری

به فرزند شما یاد می دهد قبل از مبادرت به انجام هر عمل، فکر کند. در نتیجه او به گونه ای صحیح رفتار می کند و کمتر احتمال دارد به انتخاب های عجولانه که برایش پیامدهای خطرناک دارد، دست بزند. این فضیلت همچنین به فرزند شما کمک می کند و به خود متکی باشد زیرا او می داند به تنهایی قادر است اعمالش را مهار کند. همچنین پایه گذار بخشندگی و مهربانی است چرا که به کودک کمک می کند از لذات آنی چشم بپوشد و در عوض به کمک دیگران بشتابد.

احترام

فرزند شما را تشویق می کند . به دلیل آن که احترام به دیگران را ارزشمند می داند، با دیگران با ملاحظه رفتار کند. این ویژگی فرزند شما را بر آن می دارد با دیگران همان گونه رفتار کند که دوست دارد با خودش رفتار شود. به همین دلیل اساس پیشگیری از خشونت، بی عدالتی و نفرت را پایه گذاری می کند. وقتی کودک احترام را بخشی از زندگی روزانه اش بداند، احتمال بیشتری دارد که به حقوق و احساست دیگران توجه کند، در نتیجه برای خودش هم احترام بیشتری قایل می شود.

مهربانی

توجه فرزند شما را به رفاه و احساسات دیگران جلب می کند. با تقویت این فضلیت در فرزندتان او کمتر خودخواهی به خرج خواهد داد و بیشتر دلسوز و غمخوار می شود و درک می کند که مهربانی کردن به دیگران، ساده ترین کاری است که می شود کرد. وقتی فرزند شما مهربان باشد بیشتر به فکر نیازهای دیگران است. به آن ها توجه می کند و در کمک به نیازمدان پیشقدم می شود و از کسانی که دچار آسیب یا مشکل شده اند، دفاع می کند.

انصاف

به کودک کمک می کند ویژگی های دیگران را درک کند و آمادگی پذیرش چشم اندازها و باورهای جدید باشد. او یاد می گیرد بدون توجه به تفاوت جنسیتی، نژادی، ظاهری، فرهنگی، اعتقادی، و فارغ از توانایی ها با جهت گیری های قومی، به دیگران احترام بگذارد و همدلانه و مهربانانه رفتار کند. چنین فرزندی در برابر خشم، خشونت و تعصب ایستادگی می کند و از همه مهم تر، به افراد بر اساس منش آن ها احترام می گذارد.

بردباری

باعث می شود کودک با دیگران عادلانه، منصفانه و بی طرفانه رفتار کند. بنابراین با رعایت قواعد نوبت و مشارکت با دیگران بازی می کند و قبل از قضاوت در مورد مردم، همه ی جوانب را به خوبی می سنجد . چون این فضیلت حساسیت اخلاقی کودک را افزایش می دهد، این شجاعت را خواهد داشت تا از کسانی که در حقشان بی عدالتی شده حمایت کند و خواستار این باشد که با همه ی مردم عادلانه و یکسان رفتار شود.

به هر حال ایجاد ظرفیت هوش اخلاقی در کودکان شاید بزرگترین میراثی باشد که برای آن ها به جا می گذاریم. این توانایی ها در آینده می تواند بر تمام جنبه های زندگی کنونی آن ها و نیز کیفیت روابط، حرفه، خلاقیت، و مهارت های زندگی زناشویی و فرزند پروری شان اثر بگذارد و نقش آن ها را در تمامی ابعاد زندگی شان تغییر دهد. از آنجا که این فضایل همیشگی هستند و همه ی عمر با فرزندان ما می مانند و از آنجا که این درست همان چیزی است که در نهایت اعتبار آن ها را در مقام انسان تعیین خواهد کرد، می توان نتیجه گرفت که پی ریزی پایه و اساس هوش اخلاقی و سعی در ایجاد و حفظ آن اصلی ترین و دشوارترین وظیفه ی هر پدر و مادر است.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید