بخشی از مقاله
چکیده
تمامی متفکران اعم از فیلسوفان، مروجان مذهبی و علما با داشتن هر نوع وابستگی به نحله های فکری گوناگون به دنبال یافتن انسان کامل بودهاند و به همین علت هرکدام از این مشربهای متنوع، سعی در معرفی اسوهها و الگوهای خویش کردهاند. داشتن حق انتخاب آدمی در شکل دادن به شخصیت خویش، یکی از سؤالات بنیادینی است که از دیرباز ذهن آدمی را به خود مشغول داشته است.
مکاتب گوناگون روانکاوی، انسانگرایی و رفتارگرایی در قرن بیستم میلادی، شخصیت و رفتار انسان را در کانون تحقیق و تفحص خود قراردادند. آبراهام اچ. مزلو - 1980-1908 - با مطرح نمودن نظریه کلنگر- پویشی ازجمله روانشناسان مشهور آمریکایی است که تحقیقاتش با ا صطللاح خودشکوفایی درهمآمیخته است و وجود آدمی را لایق خلیفه الهی میداند و آن را شاخصه اصلی روانشناسی خود نموده است. او رفتارهای آدمی را ناشی از نیازهای پنج گانه میداند:
-1 نیازهای فیزیولوِژیکی
-2 نیازهای ایمنی
-3 نیازهای محبت و تعلق پذیری
-4 احترام
-5 خودشکوفایی.
مزلو خودشکوفایی را در پراکتیزه کردن شخصیت میبیند و به همین علت ویژگیهای متعددی را برای آن بر میشمارد. این مقاله به دو ویژگی پذیرش واقعیت، دگرپذیری و خود پذیری در برخی از غزلیات مولانا می پردازد. روش تحقیق در این مقاله، روش تحلیلی-توصیفی و از نوع کیفی است. جامعه آماری تمام متن نوشتاری مثنوی معنوی است. از دیدگاه مولانا و مزلو پیچیدهترین سر جهان، شناخت هستی است. مدارا و تحمل آرای دیگران دوری از تعصب از دیگر نمودهای خود پذیری و دگرپذیری در خودشکوفایی مولانا است و در نهایت اثبات این نکته که مولانا را میتوان جزو افراد خودشکوفا محسوب کرد.
مقدمه
سده بیستم میلادی مصادف با ظهور مکاتب مختلف روانشناسی در عرصههای مختلفی شخصیتی انسان است؛ مکاتبی چون روانکاوی روان پویشی، یادگیری رفتاری شناختی، آمادگی، ونهایتاٌ نظریه انسان گرایی که هر یک از این مکاتب به نحوی در تلاش بودند تا الگوی انسان آرمانی خویش را به دیگران معرفی نمایند. در قرن بیستم سه نهضت: روانکاوی، رفتارگرایی و انسانگرایی توجه به شخصیت انسان جنبههای عینیتر و واقعیتر به خود گرفت و از میان آنها روانشناسی انسانگرا به دلیل تمرکز بر طبیعت پاک و نیک انسان، نظر بسیاری از پژوهشگران را به خود جلب کرد - شاملو، - 139
هدف عمده حضرت حق از آفرینش انسان نیل به کمال بوده و با توجه به اهمیت تکامل در مناسبات فردی و جمعی، شخصیت سالم و انسان کامل از دیرباز موردتوجه متفکرین مختلف قرارگرفته و هرکدام بر اساس مشرب خاص خویش، انسان حکیم، عاشق، مقتدر، ضعیف و... را الگوی انسان کامل معرفی کردهاند - مطهری،. - 137- 121 :1372 گاهی مزلو را پدر نیروی سوم در روانشناسی میشناسند - نیروی اول روانکاوی و شکلهای تغییریافته آن و نیروی دوم رفتارگرایی بود - ، اما او خودرا نه ضد فرویدی میدانست نه ضد رفتارگرایی. در واقع، او خود را هم روانکاو و هم رفتارگرا میدانست. او هیچیک از آنها را رد نکرد و در هر کدام ارزشهای زیادی یافت. با این حال، او معتقد بود که هم روانکاوی و هم رفتارگرایی نظر محدودی در مورد انسان داشتند و هیچکدام آنطور که باید و شاید به انسان سالم و بهنجار نپرداختند.
مزلو باور داشت که انسانها ماهیتی عایتر از آنچه روانکاوی و رفتارگرایی فرض کردهاند، دارند؛ او در سالهای آخر زندگی خود سعی کرد بفهمد رسیدن به اوج سلامتی و روانی به چه میماند - فیست. جیس، . - 586 :1388 دیگران نیز متد اورا ستودهاند: بررسی نمونههای معلول، رشد نایافته، ناپخته و ناسالم، تنها میتواند یک روان شناس معلول را به بار آورد...بنابراین، رویکرد مزلو که بهترین نمونههای نوع انسان را ارزیابی میکند، ویژگی برجسته نظریه شخصیت اوست - شولتز، . - 338 :1385 او بیآنکه شرارتها و رزالتهای برخی از افراد شرور را انکار کند، همسو با متفکران اسلامی، عقیده دارد که ماهیت فطری انسان اساساٌ خوب، شایسته و مهربان است و شرارت، بخش ذاتی ماهیت او نیست؛ بلکه محصول محیط نامناسب میباشد و شخصیت بر اساس تعامل طبیعت و تربیت، وراثت و محیط، متغیرهای شخصی و موقعیتی تعیین می-شود.
مفاهیم نظری
-1 سلسله مراتب نیازها
مفهوم سلسله مراتب نیازهای مزلو بر این فرض استوار است که نیازهای سطح پایین باید قبل از اینکه نیازهای سطح بالا برانگیزنده شوند، ارضا یا حداقل نسبتاٌ ارضا شده باشند. نیازها میتوانند در یک سلسله مراتب یا پلکان ترتیب یابند، به طوری که هر پلکان بعدی بیانگر نیاز بالاتر، اما برای بقا کمتر اساسی است - فیست. جیس، . - 592- 591 :1388
-2 خودشکوفایی
خودشکوفایی در سلسله مراتب پیشنهادی مزلو در رأس هرم واقع است. این نیاز اگرجه از لحاظ انگیزشی در سطح ضعیفی قرار دارد اما دارای ارزش و اهمیت زیادی است.