بخشی از مقاله

چکیده

در وجود مولانا و آثار اوست که آفرینش کاملی را میان ادبیات اسلامی ،موسیقی و همچنین معنویت اسلامی میتوان پیدا کرد.آثار مولوی و افکار نهفته در آنها نه تنها کاملترین شرح از فلسفه هنر اسلامی به دست میدهد و نمونهای از ارتباط و وابستگی میان ادبیات و معنویت است. در مورد مولانا میتوان از معرفت عمیق باطنی بهرهمند بود و این را صرفا نتیجه شهود حقیقت مثالی را در ورای جسم خاکی دانست و نمود آن کاملا در اشعار مولانا بالاخص در مثنوی مولوی مشهود است و بدینگونه که معماری سنتی اسلامی ما چیز جدایی از بیان معنویت نمیباشد به گونه ای که دل مشغولی های معماری سنتی ایرانی بس فراتر می رود،و به دیدگاهی از وقوف و معرفت می رسد و در این دیدگاه مسجد اثری بزرگ وشاخص مهم است و معماران در آثارشان محتوای غنی فکر از حد آفرینش ساده تجسمی بس فراتر رفته است و ریشه در عالم مثال دارد به این وسیله می باشد که میتوان این دو هنر را از یک سنخ دانست.این مقاله بر آن است که به وسیله روش توصیفی- تحلیلی به بیان اشتراکات موجود در معماری اسلامی سنتی و اشعار مولانا بالاخص مثنوی معنوی پرداخته شود و همچنین رمزگشایی اشعارش به گونهای که نمود آن در معماری اسلامی متبلور شود به گونه ای که نمود آن به صورت صوری - ساختاری - و مفهومی پدیدار شده است .

واژگان کلیدی:مولانا ،معماری اسلامی،رمزگشایی،صور معماری 

مقدمه

مطالعه دقیق آثار مولوی نه تنها صحت این ادعا که مثنوی تفسیری از قرآن است را به اثبات می رساند ، بلکه می نمایدکه حتی دیوان نیز همچون رودخانه پهناوری است که از چشمه های کوهستانی وحی قرآن جار یشده است .در باره صوفیان پیش از مولوی نیز باید گفت که او با شخصیتمعنوی تقریباً تمامی مرشدان سرشناس آشنایی کامل داشت و قائدتاً باید مطالعه ای عمیق در آثار و شرح احوال آنها انجام داده باشد افزون بر آن ، او معرفت عمیق باطنی نسبت به آنان داشت ، که صرفاً می توان نتیجه شهود حقیقت مثالی برای جسم خاکی آنها باشد. . - نصر149، - 1389ساختار این شاهکار آموزشی مولوی بیش از هر چیز به قرآن مانند است و در واقع نوعی تفسیر باطنی به حساب می آید .

مولوی با الهام گرفتن از قالب کلام االله مجید در عرصه الهام بشری ، حکایات و تمثیلات را با نظریه و سلوک عملی تصوف در هم می آمیزد ، به نحوی که تمامی حیات بشری و انواع مشکلات و موانعی راکه بشر در طلب حقیقت با آن مواجه است ، شامل می شود . این سیر و طلب در ضمن مترادف سفری است در درون هزار توی روح به سمت مرکز نورانی آن . . - نصر،136، - 1389اگر چه شاعری حرفه مولوی نبود اما او پس از ملاقات با شمس تبریزی به شاعری با وجوه جهانی و با شکوه بدل شد . مولوی از آن لحظه تا آخرین روزهای حیات عمیق ترین حقایق مابعد الطبیعی را در قالب شعر ریخت و برخی از زیباترین اشعار فارسی را خلق کرد ، گیرم برخلاف بعضی از اشعار او ، به ویژه در دیوان ، به واسطه صرف زیبایی صور خیال و قافیه و وزن آنها جذبه و شور ایجاد می کند.

این مقاله بر آن است که به وسیله روش توصیفی- تحلیلی به بیان اشتراکات موجود در معماری اسلامی سنتی و اشعار مولانا بالاخص مثنوی معنوی پرداخته شده است و همچنین رمزگشایی اشعارش به گونهای که نمود آن در معماری اسلامی متبلور سازد مورد بررسی قرار گرفته است.در این مقال به تفحص اشعار مولانا ویک سری از مفاهیم کلیدی پرداخته پرداخته شده است به صورتی که این مفاهیم اشتراک اشعار مولانا ومفاهیم معماری را متبلور ساخته ،این نقاط رمز گشایی شده در اشعار مولانا به صورت صوری - ساختاری - و مفهومی در معماری اسلامی نمود پیدا کرده است. همچنین به صورت آمار توصیفی نتیجه آن متصور شده است و بیانگر بیشترین نمود واژگان اشتراکی در اشعار مولانا است.

رمزگشایی اشعار مولانا و معماری اسلامی سنتی

از نظر مولوی و نیز نزد همه اهل تأمل و عارفان هیچ چیز جزء ذات الهی بر خود متکی نیست . سایر اشیاء و امور رمز مراتبی هستند که در زنجیره وجود ورای آنها قرار دارند . نزد مولوی همه اشیاء رمز هایی هستند که به عوامل روحانی مافوق اشاره دارند ، کل صور رموزی هستند که نزد او چنان که در منظر همه عرفان ، شفافیت یافته اند و معانی ماورای خود را بر پرده می اندازندو این رموز جزییات نمادین به صورت صور معماری در کالبد بنای معماری سنتی اسلامی نمود پیدا می کند.

صور

Bدل مشغولی های ساخمان سازی ایرانی از مسائل ایرانی فراتر می رود،و به دیدگاهی از وقوف و معرفت می رسد و در این دیدگاه مسجد اثری بزرگ وشاخص مهم است و معماران در آثارشان محتوای غنی فکر از حد آفرینش ساده تجسمی بس فراتر رفته است. - استیرلن،82، - 1377حضور چند معنایی هم در اشعار مولانا محسوس است به گونه ایی که هر که اشراف بیشتری به مضوعات داشته باشد می تواند بهره بیشتری بگیرد واین رویکرد در معماری سنتی اسلامی و اشعار مولانا محسوس است.

مناره

»میل« های هند و آریائی بر روند توسعه ی مناره در قلمروهای ایران باستان سر راست ترین تاثیرات را گذاشته همگی در حکم نهادهائی از حرمت گزاری و افتخار به نیکان بودند . می گویند که این ستونهای چوبی به کار جهت یابی نیز می آمده اند . اصطلاح مناره یا منار ، بنابر معانی ریشه اش یعنی »فروزشگاه نار« یا »تابشگاه نور. « شاید که رسانای رابطه ئی با برجهای آتشگاهی زردشتیان باشد . یک

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید