بخشی از مقاله

 

چکیده

 

ارتقاء جامعه در بخش های مختلف مستلزم داشتن آموزش و پرورشی کارآمد و دارای شیوه های درست آموزشی، است. روانشناسی تربیتی در جوامع امروزی بخش چشم گیری از آموزش را در بر می گیرد.با استفاده از نظریات مختلف آن در بخش آموزش می توان به رشد در تمام زمینه ها، به جامعه کمک کرد. در این مقاله درباره موضوعاتی از قبیل تعریف روانشناسی تربیتی ، یادگیری، یادگیری شناختی ، یادگیری رفتاری و نظریات دانشمندان مختلف به شیوه تحلیل اسنادی؛ توضیح داده شده است.

مقدمه

علم روانشناسی به شاخه های مختلفی تقسیم می شود، یکی از این شاخه ها به اسم - روانشناسی تربیتی - نام گذاری شده ؛ که در آن به مسائل آموزش و یادگیری پرداخته شده است. امروزه روانشناسی تربیتی به عنوان یک علم کاربردی و کارآمد مطرح شده است و تمام کسانی که بصورت حرفه ای یا غیرحرفه ای و مستقیم یا غیرمستقیم به آموزش و هدایت یادگیرندگان می پردازند می توانند از موضوع های متنوع آن بهره ببرند .

دانش یا علمی که این افراد با آن سروکار دارند روانشناسی تربیتی یا روانشناسی پرورشی نامیده می شود که این علم مهمترین فعالیت های وابسته به آموزش و پرورش را تبیین می سازد.وظیفه ی نظامهای پرورشی - مدارس و دانشگاهها - پرورش دادن افراد مورد نیاز جامعه است واین کار از راه کمک به رشد شخصیت پرورش یافتگان و آشنا ساختن آنها با علوم جدید و معرف فرهنگی و اجتماعی میسر می گردد بدیهی است نقش روانشناسی تربیتی برای رسیدن به این مهم نقشی مهم و انکار ناپذیر است.

روانشناسی تربیتی

یکی از شاخه های علم روانشناسی است که به تحقیق در مسائل یادگیری و آموزشی می پردازد .روانشناسان تربیتی در مسائل یادگیری و آموزشی تخصص یافته دیده اند وممکن است به کار در مدارس بپردازند ولی اغلب در استخدام دانشکده های تربیت معلم هستند و به تحقیق درباره شیوه های آموزش دادن به کودکان می پردازند. - نولسن، - 1393 می توان بیان کرد که این علم با بکار گیری معلومات حاصل از موضوعات و میدان های مورد مطالعه علوم دیگر ، معلومات دیگری بوجود می آورد که در زمینه آموزشی و مسائل مربوط به آن قرار می گیرد.

یادگیری و رشد

مطالعه یادگیری یکی از با اهمیت ترین شاخه های مطالعاتی در روانشناسی است.رشد، یعنی عامل تغییر دهنده رفتار ،بزرگترین رقیب یادگیری است.به مدد رشد و یادگیری است که تغییرات مداومی در انسان به وجود می آید.اگر مجموعه رفتار هایی با توالی معقول و بدون مداخله تمرین به وجود آید، می گوییم این رفتار با رشد کسب شده است نه با یادگیری . اگر آموزش باعث تغییر رفتار یا تسریع آن نشود ، می گوییم این آموزش اثری در آن رفتار ندارد و آن تغییرات در یادگیری طبقه بندی نمی شوند.

معمولا یادگیری بر کسب دانش تاکید دارد.عواملی که بر رسش و نمو اثر می گذارند بیشتر به وسیله ژن ها تعیین می شوند،در حالی که عواملی که بریادگیری اثر میگذارند،به وسیله وقایعی که در زندگی فرد رخ می دهد تعیین می شوند.نظریه پردازان یادگیری ،در بیشتر موارد بر جنبه های نظری تکیه دارند تا جنبه های کاربردی و به همین دلیل ، سعی کرده اند قوانینی را در یادگیری انسان مطرح کنند که در عالی ترین سطح انتزاع و تجرید است .علاوه بر این ، بسیاری از نظریه های یادگیری کاملا فنی بوده و از یافته های تجربی بسیار پیچیده ای نشأت گرفته اند. - کدیور، - 1387

آموزش و یادگیری

آموزش به مجموعه فعالیت هایی گفته می شود که معمولا به یادگیری منجر شود، این فعالیت ها به وسیله معلم و یادگیرنده تواما انجام می شود، ولی در تجزیه وتحلیل نهایی ، یادگیری که نتیجه آموزش است به وسیله یادگیرنده صورت می پذیرد؛ در واقع معلم روش یادگیری را آموزش می دهد نه صرفا موضوع درسی را . موفقیت در امر آموزش به عواملی چون معلم، وسایل آموزشی ، یادگیرنده و تعامل آنها با یکدیگر مربوط است .آموزش و یادگیری ضمن ارتباط بسیار نزدیک ؛ دو فرایند مستقل اند. - کدیور، - 1378

چگونگی شکل گیری روانشناسی تربیتی

روانشناسی تربیتی به معنی امروزی آن با کوشش ادوارد ثوراندایک از شاگردان ویلیام جیمز در دانشگاه هاروارد و استاد دانشکده تربیت معلم در دانشگاه کلمبیا آغاز شد. ثوراندایک به یادگیری علاقه مند بود و مطالعات خود را با آزمایش حیوانات آغاز کرد ولی بعد ها توجه او به چگونگی یادگیری انسان منعطف شد و در اوایل قرن بیستم تحقیقات زیادی در مورد انتقال یادگیری در انسان انجام داد .از سوی دیگر مطالعات روانشناسی کودک ، مخصوصا تلاش های استانلی هال در تاسیس مرکز مطالعات کودکان و نوجوانان در دانشگاه کلارک ، توجه تعلیم و تربیت را به روانشناسی علمی معطوف کرد . - کدیور، - 1379

سه تن از پیشگامان روانشناسی تربیتی ویلیام جیمز

بعد از تدوین اولین درسنامه روانشناسی با عنوان "اصول روانشناسی" به ارائه چندین سخنرانی با موضوع گفتگو با معلمان پرداخت. جیمز، خاطرنشان ساخت که روانشناسی آزمایشگاهی اغلب نمیتواند به ما بگوید که چگونه بهطور اثربخش به کودکان آموزش دهیم. او بر اهمیت مشاهده تدریس و یادگیری در کلاسها به منظور بهبود آموزش تأکید داشت. یکی از توصیههای وی این بود که معلمان برای کمک به رشد ذهنی کودکان باید درس را از نقطهای شروع کنند که کمی فراتر از سطح دانش و فهم کودک باشد.

جان دیویی

دومین پیشگام در شکلگیری روانشناسی تربیتی، جان دیویی است که نقش بسزایی در کاربرد علمی روانشناسی داشت. دیویی، اولین آزمایشگاه روان شناسی تربیتی را در سال 1894 در دانشگاه شیکاکو در ایالات متحده امریکا راه اندازی کرد. نخستین ایده او این بود که به کودک به عنوان یادگیرندهای فعال بنگریم، قبل از دیویی، اعتقاد بر این بود که کودکان باید ساکت در صندلیهای خود بنشینند و منفعلانه و طوطیوار مطالب را یاد بگیرند. در حالی که او معتقد بود که کودکان از طریق عمل کردن به بهترین شکل یاد میگیرند.

ما مدیون این ایده او هستیم که در آموزش باید کودک را به صورت کلی در نظر گرفت و بر انطباق او با محیط تأکید کرد. او اعتقاد داشت که کودکان را نباید تنها با موضوعهای تحصیلی مورد آموزش قرار داد بلکه باید آنها یاد بگیرند که چگونه فکر کنند و با دنیای بیرون از مدرسه انطباق یابند. بهویژه وی فکر میکرد که کودکان باید یاد بگیرند که چگونه مسائل را حل کنند. دیویی، این ایده آزادمنشانه را زمانی مطرح کرد که کیفیت آموزش تنها برای عده کمی از کودکان، بهویژه پسران خانوادههای مرفه، مطرح بود. وی یکی از روانشناسان و مربیان بانفوذ بود که بر آموزش مناسب برای همه کودکان گروههای مختلف اجتماعی، اقتصادی و قومی اصرار داشت.

ادوارد ثرندایک

سومین پیشگام این عرصه از علم که میتوان او را آغازگر تأکید بر سنجش و اندازهگیری و ارتقای شالوده علمی یادگیرندگان دانست. ثرندایک، عنوان کرد که یکی از مهمترین تکالیف مدرسه، پرورش مهارتهای استدلال کردن در کودکان است. او مطالعه علمی آموزش و یادگیری را بنیان نهاد. بهویژه این باور را تقویت کرد که روانشناسی تربیتی باید بنیان علمی داشته و به شدت بر اندازهگیری مبتنی باشد. روش او برای مطالعه یادگیری، هدایتکننده روانشناسی تربیتی در طول نیمه اول قرن بیستم بود. در روانشناسی امریکایی، رویکرد بی.اف.اسکینر که بر اساس باورهای ثرندایک بنا نهاده شده بود، تأثیر شگرفی بر روانشناسی تربیتی در دهههای میانی قرن بیستم گذاشت. دیدگاه رفتاری او، دربرگیرنده تلاشهای وی برای تعیین دقیق بهترین شرایط یادگیری بود. - مک دانلد، - 1366

رشد شناختی

منظور از شناخت دانستن،یاد گرفتن ،به یاد آوردن،فهمیدن و اندیشیدن است. رشد یا تحول شناختی به تغییرات منظمی گفته می شود که در طول زمان در این فرایند ها رخ می دهد؛ هر چند که رشد یا تحول شناختی و یادگیری شبیه هم به نظر می رسند، اما به رغم شباهت با هم فرق دارند.درست است که هم رشد شناختی و هم یادگیری به تغییرات نسبتا پایدار می انجامند، اما تغییرات تحولی از تجربه های مشخص و دقیق ناشی می شود. - سیف، - 1393

نظریه رشد شناختی پیاژه

ژان پیاژه سوییسی، یکی از پژوهشگران بنام در زمینه رشد کودک است. با این حال، کار های نخستین پیاژه درباره زیست شناسی انجام گرفته است.وی در ابتدا علاقه چندانی به روانشناسی و آموزش و پرورش از خود نشان نمی داد.در حقیقت ،او به شناخت شناسی - دانش شناسی - ژنتیک یا مطالعه چگونگی تحول دانش در انسان علاقه مند بود.پیاژه از راه جمع آوری اطلاعات درباره رفتار ها و اندیشه های کودکان در صدد بود که به شناسایی اعمال و افکار کودکان و بزرگسالان هر دو دست یابد. به سخن دیگر ؛ پیاژه می خواست منشا و چگونگی تکامل دانش در نزد نوع بشر مطالعه کند و بدین منظور چگونگی رشد شناخت را درکودکان ساخته می شود ، آن گاه خواهد فهمید که دانش چیست، زیرا ساختمان دانش ماهیت آن را نشان می دهد؛ درست همان طور که ساختمان صندلی موادی را که صندلی از آن ساخته شده است نشان می دهد. - سیف، - 1393

نظریه پیاژه یک نظریه مرحله ای

1.    مرحله حسی- حرکتی - تولد تا 2 سالگی -

2.    مرحله پیش عملیاتی 2 - تا 7 سالگی -

3.    مرحله عملیات عینی 7 - تا 11 سالگی -

4.    مرحله عملیات صوری 11 - تا 12 سالگی -

پیاژه معتقد بود که این مراحل ،توالی ثابتی دارند؛به این معنا که افراد در هر کشور و فرهنگی، به ترتیب یکسانی از این مراحل می گذرند.دامنه سنی مطرح شده از سوی پیاژه ، تقریبی است؛برخی کودکان ممکن است مرحله را زودتر یا دیرتر طی کنند. نکته کلیدی این است که هر مرحله با مرحله قبل و بعد خود ، تفاوت کیفی دارد و از نظر روش تفکر به تدریج پیچیده تر می شود. توالی مراحل یا پیچیده تر شدن روش های تفکر ، بر اساس مراحل قبلی یا روش های تفکر با پیچیدگی کمتر ، بنا نهاده می شود.

به گفته پیاژه امکان ندارد که فردی به طور جهشی از یک مرحله به مرحله بعد برود و یا اینکه یک مرحله را جا بگذارد.در نظریه پیاژه ، بر تعامل بین سطح پختگی یک فرد و محیطی که با آن ارتباط مستقیم دارد، تاکید می شود.بر اساس نظر پیاژه ،کودک فعالانه دانش خود را از دنیا بنا می نهد و در معنا همانند یک دانشمند کوچک به نظر می رسد. پیاژه هدف نهایی رشد تفکر را واقع گرایی منطقی و تفکر انتزاعی می دانست.نظریه پیاژه از این بابت جامع است که هدف او،تبیین فیزیکی اعداد،زبان،بازی و رشد اخلاقی مطالعه کرده است. - بنتهام، - 1389

نظریه رشد شناختی ویگوتسگی

نظریه معروف دیگر رشد یا تحول شناختی از آن دانشمند روسی ،ویگوتسکی استکه به نظریه اجتماعی - فرهنگی رشد شهرت دارد. ویگوتسکی و پیاژه هم عصر بودند و هر دو در یک سال - 1896 - متولد شدند، اما به خلاف پیاژه که 84 سال زندگی کرد ویگوتسکی در سال 38 سالگی بر اثر بیماری سل در گذشت. نظریه ویگوتسکی تا سال ها پس از مرگ او برای دنیای خارج از روسیه ناشناخته بود ، اما پس از ترجمه آثارش به زبان انگلیسی به سرعت مورد توجه دانشمندان و مربیان کشور های و مربیان کشور های مغرب زمین قرار گرفت . بنا به گفته اسلاوین - - 2006، نظریه ویگوتسکی اکنون در روانشناسی رشد یک نیروی قدرتمند است و بسیاری از انتقاد هایی که او بیش از 60 سال پیش به نظریه پیاژه وارد کرده بود هنوز هم مطرح اند. - سیف، - 1393

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید