بخشی از مقاله

چکیده

در قرنی که ما زندگی میکنیم شیوع مشکلات روانی به قدری بالاست که شماری از متخصصان بهداشت روانی قرن حاضر را قرن »گرسنگی عصبی« نامیدهاند - کیمیایی، 1381، به نقل از کریستین لاتویلر[1]،. - 1997 وظایف مشاوره که جزء حرف یاریبخش[2] به حساب میآید، در این قرن و بخصوص در کشور ما که شیوع اختلالات روانی رو به افزایش است، بیش از پیش سنگینتر شده است. مشاوران ایران نیز مسؤولیتهای خطیری بر عهده دارند و در بسیاری از موارد فقط آنها هستند که وظیفهی بهداشت روانی جامعه را انجام میدهند. با این وجود به نظر میرسد که جایگاه مشاوره و نقش و عملکرد مشاوران به روشنی تعریف نشده و مبهم است - لوک، مییرز و هر[3]، . - 1994 از اینرو چالشهایی فراروی مشاوره به عنوان یک تخصصو مشاوران به عنوان متولّیان آن بخصوص در کشور ما وجود دارد که مهمترین آنها عبارتند از:

چالش اول: علیرغم وجود و تشکیل سازمان نظام روانشناسی و مشاوره، سیستمهای حمایتی و ابزار قانونی کافی در اختیار این نظام و مشاوران قرار ندارد تا بتوانند نقشها و وظایف خود را جامهی عمل بپوشانند در نتیجه سلیقهای عمل کرده و ناهماهنگ هستند.

چالش دوم: که منبعث از چالش اول است، این است که وظایف و نقشهای مشاوران به شدت از طرف سیستمهای بهداشت جسمی، پزشکی و بخصوص افراد غیرحرفهای که به دلیل ضعف قانونی و نبود نظارت کافی در آشفته بازار کشور ما به سوء استفاده مشغول هستند، تهدید و سرانجام به پای مشاوره و مشاوران گذاشته میشود.

چالش سوم: نبود سیستم بیمهای برای اینگونه خدمات است.

چالش چهارم: فرهنگی است، که هنوز فرهنگسازی کافی برای پذیرش این خدمات از طرف آحاد جامعه صورت نپذیرفته و اغلب دریافت خدمات مشاورهای را نوعی برچسب خوردن تلقی میکنند.

چالش پنجم: این است که مشاوران حین کار چه اطلاعاتی را باید جمعآوری کنند؟ چگونه آن را تجزیه و تحلیل نموده؟ و چگونه اطلاعات گردآوری شده را ارائه دهند؟

چالش ششم: موضوع »توانمندسازی[4]« در مشاوره است. به طور سنتی نقش مشاوران کمک به افراد، خانوادهها و... بوده و بیشتر سعی در درمان علامتی دارند تا توانمندسازی. در حالیکه هم در بسیاری از رویکردهای مشاورهای همچون رویکرد - آدلر[5]، راجرز [6]، پرز[7] و برن[8] تأکید بر دستیابی مراجع به استقلال، خودکفایی و توانمندسازی در پایان مشاوره دارند و هم 40 درصد درمان را تغییرات خارج از درمان extra theraputic changes تشکیل میدهد. شامل: IQ، EQ ، مهارتهای اجتماعی و حل مسأله و... . بنابراین، فرایند مشاوره به جای درمان علامتی باید به سمتی حرکت نماید که به جای ماهیخوردن، ماهی گرفتن را به مراجعان آموخته و در نهایت خود مشاور خودشان باشند.

چالش هفتم : مشاورهonline در اینترنت است. که با توجه به گسترش تکنولوژی و دسترسپذیری آن رو به افزایش است. مشاورانی که از طریق online مشاوره میدهند باید به رازداری، ایجاد ارتباط مشاورهای online و منابع محلی توجه داشته باشند.

مقدمه

انسان بصورت وجودی شامل سه بُعد است :روح، جسم و روانبُعد.جسم انسان مرتبط با علم پزشکی است و بُعد روحِ انسان به الاهیات ارتباط دارد. علم روانشناسی به بُعدِ روان مرتبط است. یعنی شناخت روان و کارکردهای آن در زندگی انسان. متأسفانه در کشور ایران روانشناسی جایگاهی ندارد و طرز فکر مردم این است که روانشناسی برای کمک به بیماران روانی است .در حالی که اولین و مهمترین دلیل بوجود آمدن روانشناسی کمک کردن به انسان است تا خود را بهتر بشناسد و زندگی بهتری داشته باشد و از توانایی های خود از قبیل هوش، استعداد، تفکر، هیجان، احساس و ... استفاده درستی به عمل آورد تا احساس رضایت از زندگی در او بیشتر شود.

در این حالت روانشناسی بیشتر جنبه آموزشی به خود می گیرد و به فرد مهارت هایی مثل چگونگی تسلط بر افکار، ارتباط مؤثر با دیگران، تربیت صحیح فرزند، مهارت های تقویت حافظه و تمرکز، روابط زناشویی مؤثر و ... را آموزش می دهد. در قرنی که ما زندگی میکنیم شیوع مشکلات روانی آنقدر بالاست که برخی از متخصصین بهداشت روانی قرن حاضر را قرن »گرسنگی عصبی« نامیدهاند - کیمیایی، 1381 به نقل از لاتویلر[1]،. - 1997 مشاوره که جزء حرف یاریبخش[2] به حساب میآید در این قرن وظایفی بیش از پیش سنگین برعهده دارد. مشاوران نیز مسؤولیتهای خطیری برعهده دارند و در بسیاری از موارد فقط آنها هستند که وظیفهی بهداشت روانی جامعه را انجام میدهند. با این وجود به نظر میرسد که جایگاه مشاوره و نقش و عملکرد مشاوران به روشنی تعریف نشده و مبهم است.

کارکرد ها

یک کارکرد روانشناسی پیشگیری است. پیشگیری از بروز مشکلات روانشناختی فردی و خانوادگی و اجتماعی. در این قسمت روانشناس به ما کمک میکند با شناسایی بهتر خودمان در موقعیت های مختلف از بروز برخی مشکلات جلوگیری کنیم. در این راستا مشاور به ما مهارت هایی مثل مدیریت استرس، مدیریت خشم، مدیریت زمان، مهارت های حل مسئله، مهارت های افزایش اعتماد به نفس، عزت نفس، ... آموزش می دهد مشکلاتی از قبیل افسردگی، اضطراب، ناامیدی، افکار خودکشی، .و اگر افراد با مشکلاتی مواجه شده اند مشاور به درمان آن ها کمک می کند ... استرس، مشکلات زناشویی، اعتیاد و مواجهه با مسائل مختلف زندگی فردی، خانوادگی، اجتماعی، تحصیلی، شغلی و .... اغلب چالش برانگیز و همراه با احساس نارضایتی، سردرگمی، اضطراب، استیصال و درماندگی است.

همه ما به تجربه دریافته ایم که به تنهایی قادر به ساماندهی مسائل مختلف زندگی نیستیم. گاهی ممکن است به منظور حل مشکل، از راهنمایی خانواده، دوستان و اطرافیان بهره مند شویم، اما دریافت کمک تخصصی، کنترل بهتر و سریع تر مشکل را با احتمال خطای کمتر میسر می سازد مشاوره به معنی پند و اندرز دادن نیست، مشاور به دنبال این است که به ما کمک کند تا بر مسائلی که شما را نگران کرده یا به زحمت انداخته، تمرکز کنیم و به درک روشنی از آن ها برسیم.

نقش مشاور حمایت کردن، درک کردن، گوش دادن و کمک کردن است. او به ارزشها، انتخابها و سبک زندگی ما احترام می گذارد. در عین حال به ما کمک می کند تا افکار احساسات و رفتارهایمان را بهتر بشناسیم و در مواردی، آنچه را که در لایه های زیرین روانمان وجود دارد و به مشکلات موجود دامن زده است، شناسایی کنیم. او می تواند در تصمیم گیری ها، انتخاب ها یا تغییراتی که به نفع مان است، ما را یاری کند. مشاور به حل اکثر مشکلات شخصی، ارتباطی یا هویتی کمک می کند. تمام مطالبی که در طول جلسات مشاوره مطرح می شود کاملاً محرمانه خواهد ماند.

عدم اعتماد

هرچند به گفته متولیان بهداشت روان کشور هم اکنون درصد پذیرش و مراجعه به روانپزشکان و روانشناسان افزایش یافته است اما به نظر می رسد هنوز این گروه از پزشکان آنچنان که باید مورد اعتماد مردم نیستند و بسیاری معتقدند که برخی روانپزشکان و روانشناسان حتی حرف ×های بیماری که به آنها مراجعه می کند را متوجه نمی شوند و گاهی تجویزهایی می کنند که به هیچ وجه فایده ای برای آنها ندارد.

در حالی که آمارهای جهانی و تحقیقات انجام شده در کشورهای مختلف حاکی از ابتلای 20 درصد جمعیت آن کشور به یکی از اختلالات روانی خفیف تا شدید است اما متأسفانه آمار دقیقی از تعداد روانپزشکان و روانشناسان موجود و میزان مراجعه های افراد به آنها برای مقایسه ×وضع کنونی با گذشته و اثبات افزایش اعتماد وگرایش مردم برای مراجعه به روانپزشکان و روانشناسان وجود ندارد. در عین حال سرپرست دفتر سلامت روانی و اجتماعی وزارت بهداشت و درمان در این باره با تأکید بر این که به هیچ وجه وجود بی اعتمادی میان مردم نسبت به روانپزشکان و روانشناسان را نمی پذیرد، در این زمینه می گوید: هم اکنون گرایش به روانپزشکان و روانشناسان در مقایسه با 5-6 سال اخیر خیلی بهتر شده و این موضوع به اقدام هایی که برای افزایش آگاهی مردم در این زمینه صورت گرفته است، برمی گردد.

اکنون نگرانی ها وترس از »انگ زدن ها« به افراد به دلیل مراجعه به روانپزشکان و روانشناسان بسیار کم شده است. »دکتر محمدباقر صابری زفرقندی« می گویند: گذشته از این هم اکنون نه تنها مراجعه به روانپزشکان و پزشکان بدون ترس است بلکه بسیاری از مراجعان نیز تحصیلکردگان هستند. این در حالی است که درگذشته فقط بیماران روانی شدید و آن هم به اجبار و تهدید خانواده پس از مراجعه به دیگر پزشکان به روانپزشک روی می آوردند. البته وضع کنونی مطلوب نیست، هنوز هستند افرادی که از انگ بیمار روانی می ×ترسند اما در مجموع نسبت به گذشته پیشرفت های خوبی داشته ایم.

دکتر »احمد برجعلی« روانشناس درباره میزان اعتماد مردم به روانپزشکان و روانشناسان می گوید: باید دید آیا اکنون در لایه های دیگر جامعه نیز »اعتماد« افراد به یکدیگر جایی دارد یا نه. وی افزود: اما در سال های اخیر مراجعه به روانپزشکان و روانشناسان بویژه در اموری چون ×ازدواج، رفع مشکلات خانوادگی و تربیت کودکان درحال تبدیل به فرهنگ است.« به گفته او هم اکنون به علت فرهنگسازی مناسب رسانه های جمعی تصور سنتی که هرکس بیمار روانی شدید است باید به روانپزشک و روانشناس مراجعه کند از میان رفته است و از سویی دیگر چون تعداد تحصیلکرده ها نیز افزایش یافته تمایل به کمک و مشاوره گرفتن از ×روانپزشکان و روانشناسان در میان این گروه بیشتر شده است.

اما در این میان شنیدن صحبت های افرادی که دست کم یک بار تجربه مراجعه به روانپزشکان و روانشناسان را داشته اند، خالی از لطف ×نخواهد بود. شیرین حمیدی، دانشجوی رشته علوم اجتماعی در این زمینه می گوید: »یک بار برای مشکلی به روانشناس مراجعه کردم اما هنگامی که مشکلم را مطرح می کردم متوجه شدم که گویا اصلاً متوجه صحبت های من نمی شود و درنهایت هم به نتیجه ای نرسیدم. فکر می کنم برخی ×ازروانشناسان و روانپزشکان در مواقعی چندان توجهی به گفته های مراجعه کننده ندارند.

در این شرایط مشورت با یک دوست بیشتر می تواند برای حل مشکلات راه گشا باشد.« وی می افزاید: »به نظر من چون برخی از روانپزشکان و روانشناسان با مشکلات متعددی که مردم برای رفع آنها مراجعه می کنند آشنایی ندارندبعضاً درک درستی هم از آنها نخواهند داشت. شاید هم برخی از مشکلات مردم برای آنها پیش پا افتاده باشد.« زهرا شهبازی نیز که تجربه مراجعه به روانپزشک را داشته است، می گوید: »آخرین باری که به علت مشکلی کوچک مراجعه کردم پس از گفتن مشکلم به وی، آنقدر دارو برایم تجویز کرد که از تعجب دهانم باز ماند و وقتی خانواده ام داروها را دیدند به هیچ وجه اجازه مصرف داروها را ندادند.«

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید