بخشی از مقاله

چکیده

هدف این تحقیق،بررسی برخی ازویژگی های کودکان استثنایی ازمنظر روان شناسی بوده است. مساله ای که درکانون توجه این مقاله قرارداشته است ، وبرای خیلی ازخانواده ها جای سوال دارد این است که کودک استثنایی به چه کودکانی گفته می شود ؟ بسیاری ازمفاهیم واصطلاحات اساسی دراین مورد دراین مقاله سعی شده است ، بیان شود. هدف این بوده که به تفاوتهای کودکان عقب مانده ی ذهنی وتیزهوش بپردازمومشکلات ناسازگاری که این افراددارندبحث شده است..تحقیق حاضر به روش کتابخانهای انجام پذیرفته است و به صورت توصیفی، تحلیلی انجام گرفته است.

مقدمه

یکی ازمعضلات کنونی جهان وبه طورکلی جوامع مختلف ، بخصوص درکشورهای درحال توسعه ازدیاد روزافزون جمعیت است. ازدیاد جمعیت بدون شک درسالهای آینده بشریت رابامشکلات بزرگی ازقبیل تغذیه ، مکان مناسب زندگی ، بهداشت ودرمان ، تحصیل علم ودانش وحتی مسائل اخلاقی وعاطفی روبرو خواهدساخت.ازجمله دیگر مشکلات ازدیادجمعیت که بشریت با آن روبروخواهدبود وجود کودکان وافرادمعلول واستثنایی وافزایش روزافزون آنها درجوامع مختلف بشری است.

ازنظرآموزشی کودک استثنایی کودکی است که نیازبه تعلیم وتربیت خاص داشته باشد واز کلاس وتعلیم عادی نتواند بهره ی کافی گیرد واز جنبه کلی نیز چنانچه کودکی ازنظر فراگیری مطالب ، رفتار، هوش ویا گذران زندگی نتواند چون کودکان عادی وبهنجار عمل کند وبه جهتی باکودکان همسال خودتفاوتهای رفتاری ، گفتاری ویادگیری داشته باشد واز حدیک کودک عادی همسن خود خارج باشداستثنایی نامیده می شود.

درهرجامعه ای بخش قابل توجهی ازافرادانسانی راکودکان تشکیل داده وباتوجه به این که آنان ازلطافت روحی بالایی برخوردارندوهمچنین بسیارآسیب پذیر وشکننده می باشند، به طوری که تحولات سریع اجتماعی وفرهنگی درجوامع امروز برپیچیدگی روابط انسانی تاثیرگذاربوده فدرجهان امروز، عمده فعالیت های مشاوره ای معطوف به مدرسه است، ومدارس وآموزشگاهها به مهمترین پژوهش وعمل درمشاوره تبدیل شده اند. ولی متاسفانه این مساله درمیهن ما جایگاه واقعی خود راپیدانکرده است.

درحالی که اهمیت این دوره وبه طورکلی دوره ابتدایی برهیچ کس پوشیده نیست، وچه بسا کودکانی که بعلت طلاق والدین دروضعیت نابسامانی بسرمی برند، وهرروزمی بینندکه مادریاپدر، همکلاس هایشان به مدرسه مراجعه می کنند، واصطلاحاتی که ممکن است دوستانشان به آنه بزنندکه فلانی پدریامادرندارد وهمچنین درمورد افرادی که والدین رابه دلایل گوناگون ازدست داده اند . .[2] فروید روان انسان رابه کوه یخی بزرگ تشبیه می کندکه بخش بزرگی ازآن دراعماق آب غوطه وراست وتنها قله ی آن ازآب بیرون است .به عبارتی، آگاهی ما ازافکارمان بسیاراندک است وبخش عظیمی از ادراک ها ، تمایلات وآرزوهای عمیق در زیر آستانه آگاهی قراردارد ودورازدسترس است.

عملکردها وجلوه های روان یاذهن رامستقیما" نمی توان دیدکه به آن اصطلاحا" رفتارمی گویند.رفتارکلمه ای است که روان شناسان برای بیان آنچه مردم انجام می دهند به کارمی برند وآن رامطالعه می کنند. . [3]ازآن جاکه روانشناسان عمدتا" روانشناسی راعلم مطالعه رفتارمی دانند،یعنی تاکیدبرعینیت،دقت،اندازه گیری،سنجش وآزمایش است . مشکل اساسی دراین تعریف ،ممکن است تفاوتهای فردی به آسانی ازنظردوربماند.وجودارتباط بین تواناییهای ذهنی ونتایج کا، بارها موردتحقیق گرفته وبه تاییدرسیده است.مثلا"تحقیقی که درموردکارمندان ادارات انجام گرفته1 ، نشان داده است که بین هوش ودشواری کاررابطه معنی داری وجود دارد.

بدین ترتیب که افرادباهوش،رویهمرفته،مشاغل مشکل را اشغال می کنند.باگذشت زمان ،فردتمایل پیدامی کنددرجهتی پیش برودکه بااستعدادهای اوهماهنگی دارد. .[4] انسان موجودی است که آفرینش عالم هستی به خاطر اوست وگرچه ازمسلم ترین پدیده های جهان هستی است ولی با این همه پیشرفت علوم واطلاعاتی که درباره اش گردآوری شده است ، هنوزبعضی اورا»موجودی ناشناخته« معرفی کرده اند.وحقا" انسان رازهستی ومعمای بزرگ قرون واعصار وعالمی شگفت انگیز وناشناخته است.انسان که ازسویی مظهربرترین وزیباترین حقایق هستی است، ازسویی دیگر، محل بروز زشتی ها وپستی های بی ماننداست.

این عنصربااستعداد می تواند برترین موجودگیتی یاپست ترین پدیده هستی شود. .[5]یافته های علم روانشناسی به صورتی روزافزون سراززمینه های علمی دیگربرمی آورد وبردامنه ی روبه گسترش یافته های روانشناسی درپهنه ها وشاخه های گوناگون دانش بشر، به سرعت افزوده می شود.امروزه دیگر ، یافته های روانشناختی محدود به حیطه های پزشکی و در مانی ، آموزشی و تربیتی ، زبان شناسی وجامعه شناسی و اداره و مدیریت کارگاه ها وکارخانه ها وسازمان های خدماتی وطراحی ماشین ها و ابزارهای دقیق و تربیت نیروهای گوناگون با قابلیت های جورواجو و ...نمی شود.[6]

انسان موجودی است که آفرینش عالم هستی به خاطر اوست وگرچه ازمسلم ترین پدیده های جهان هستی است ولی با این همه پیشرفت علوم واطلاعاتی که درباره اش گردآوری شده است ، هنوزبعضی اورا»موجودی ناشناخته« معرفی کرده اند.وحقا" انسان رازهستی ومعمای بزرگ قرون واعصار وعالمی شگفت انگیز وناشناخته است. انسان که ازسویی مظهربرترین وزیباترین حقایق هستی است، ازسویی دیگر، محل بروز زشتی ها وپستی های بی ماننداست.این عنصربااستعداد می تواند برترین موجودگیتی یاپست ترین پدیده هستی شود.

[5] بشر موجو دغریبی است ، آن گونه که توصیف ناپذیرجلوه می کند، یادست کم درمقوله ی یک تعریف واحدنمی گنجد، تعریف منطق دانان که اورا »حیوان ناطق « می خوانند، پاسخگوی طیف گسترده صفات وخصال انسانی وگاه حیوانی اونیست وبه قول همان » استدلالیان « جامع افراد ومانع دخول اغیارنیست ، زیراکه نه تنها پاره ای ازجانداران دست آموز سخن می گویند، بلکه اکنون روبوت های بی جان نیزلب به سخن گشوده اند ونه به یک زبان ، که به چندزبان تکلم می کنند!موجوددوپایی که درراه ارضای جاه طلبی ها وافزون خواهی های افراطی خوددنیا رابه خاک وخون می کشد وبه نام دموکراسی ، بامخوف ترین جنگ افزارهای کشتارجمعی جان پاک انسان های بی شماری رامی گیرد تابرتری وسروری را از آن خویش سازد ، انسان نامیده می شود. و موجود دیگری نیزکه آرمان والای صلح ، دوستی وتعالی نوع بشررادرسرمی پروراندوایثارگرانه درراه تحقق آن می کوشد نیزانسان نام دارد. .[7]

تاریخچه

روان شناسی یک رشته علمی نسبتا" تازه است. رشته روان شناسی درسال 1879 به وسیله ویلهلم وونت - 1832-1920 - 1 پی ریزی شد.اودراین سال ، نخستین آزمایشگاه رسمی روان شناسی رادردانشگاه لایپزیک آلمان تاسیس کرد. .[8]دراوایل قرن نوزده ، وزارت آموزش وپرورش فرانسه مسأله کودکانی راکه نمی توانستنددرس بخوانندبه طورجدی مطرح کرد.درسال1904 گروهی مأمورشد تاروشی برای تعلیم کودکانی که نمی توانستندبا بقیه پیش بروند تهیه کند. .[3]روان شناسی درایران ، تحت عنوان علم النفس یا اخلاق ، ازقرنها پیش موردتوجه بوده است ودانشمندانی مثل ، فارابی ، ابن سینا ، وملاصدرا هریک به نوعی ازعلم النفس صحبت کرده اند.اماروان شناسی علمی ، به صورتی که امروز ه مطرح است، پس ازتأسیس دانشگاه تهران ، دانشسراهای مقدماتی ودانشسرای عالی - دانشگاه تربیت معلم فعلی - گسترش می یابد. دکترعلی اکبرسیاسی ، که اورا پدرروان شناسی جدیدایران می دانند ، به همراه دکتر هوشیار ، روان شناسی جدیدراپایه ریزی کردند.

کتاب دکترسیاسی به نام علم النفس یاروان شناسی ازلحاظ تربیت وکتاب دکترهوشیارتحت عنوان سنجش هوش یا روان شناسی علمی ، هردو درسال 1317انتشارمی یابد.دکترسیاسی ، روان شناسی جدیدراباروان شناسی سنتی ایران پیوندمی دهد ودکترهوشیار نتایج آزمایشهایی راشرح می دهد که درآزمایشگاه روان شناسی دانشکده ادبیات تهران انجام داده است.بااین همه ،شکوفایی روان شناسی جدید درایران پس از1340مشاهده می شود.زیراتاآن زمان روان شناسی بخشی ازبرنامه های رشته فلسفه وعلوم تربیتی یابخشی ازدوره های تربیت آموزگار ودبیرراتشکیل می داد. طی دهه 1340روان شناسی ، به صورت رشته جداگانه ، ابتدا دردانشگاه تهران بعددرسایردانشگاهها دایرمی شود. این موفقیت بیشتردراثرتلاش های دکتر محمودصناعی به دست می آید.خدمت بزرگ ایشان به روان شناسی این است که کتاب اصول روانشناسی ، اثرنرمال ، مان ، را به سال 1341 ، به فارسی برمی گرداند. . [3]

ضرورت واهمیت تحقیق

برسی های علمی نشان می دهد که ازهرده انسانی که دراین جهان پهناور زیست می کنند، یک نفرشناخته یاناشناخته با معلولیت وکمبودی درگیراست وقریب پنج درصد کودکان ، دچارنقصی جسمی، حسی یا ذهنی هستند ودرصد قابل توجهی از این عده نیازبه آموزش خاص ومراقبتهای ویژه دارند. این واقعیت ها وحقایقی نظیر وجودنارساییهایی ازقبیل سوء تغذیه ، جنگ ، سست شدن بنیان خانوادگی وکافی نبودن بهداشت ودرمان دربسیاری ازنقاط جهان که خود ازعوامل موثر درازدیادکودکان استثنایی هستند لزوم توجه عمیق تر به مساله راایجاب می کند وبه موضوع پیشگیری ازتولد کودک معلول ، وجلوگیری ازابتلای به معلولیت بعدازتولد ارزش واهمیتی خاص می دهد.

[1] اگرچه قرن بیستم،عصرکودک نامیده شده است، اما هنوزمحرومیت عاطفی وجودداردومسئول این محرومیت هادرحال حاضر جامعه ای است که به نظرنمی رسدکودکان رادوست داشته باشد.به همان اندازه ای که ماپیشرفته ترشده ایم ، به همان اندازه نیزکوکان رااز مردم جدا کرده ایم وازآنها انتظارداریم، ازمحیط های طبیعی دوری جویندودرآپارتمانهای چندطبقه زندگی کنندومحیط های آرام بخش وتفریحی را،برای بزرگترها بگذارند.زمانی که آمدن نوجوان به دنیای خارج ازخانه،امری ناخوشایندتلقی می شود، وظیفه والدین درقبال فرزندان،بطور روز افزون، مشکل تر می گردد.

درروستاهاوشهرهای کوچک،بچه هابه محض اینکه به اندازه کافی بزرگ شدند،برای کمک به والدین خود،به آنهامی پیوندند.تحقیقات نشان داده است که این همکاری،به آنهاکمک می کندتانقش فعالتری را،درجامعه اطراف خودبه عهده بگیرندوبهمان اندازه، فعالیت خیلی بهتری رادرسطح مدرسه داشته باشند. .[9]والدین کودکان می پرسند : آیامن کاردرستی کرده ام که فرزندم رابه مهدکودک فرستاده ام؟والدین کودکان بزرگترمی پرسند:بالاخره چه وقتی می خواهندبه بچه ام خواندن رایادبدهند؟

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید