بخشی از مقاله

چکیده

یکی از مباحث مهمی که در قرن بیستم مورد توجه قرار گرفت روایتشناسی است که در معنای عام گذر از وضعیتی اولیه به سوی وضعیتی ثانویه است که کنش کنشگران بر این مبنا صورت میپذیرد.گریماس روایتشناسی ساختارگراست. او تلاشهای فراوانی جهت ارائه الگوهای معین در زمینه روایتشناسی انجام داده است.روایتشناسی گریماس بر اساس ریختشناسی حکایتهای پراپ استوار است. در این مقاله داستان اکوان دیو در شاهنامه بر اساس نظریه جدید روایت شناسی ساختار گرا و معنیشناسانه گریماس بررسی شده استو نگارنده/ نگارندگان به بررسی پیرنگ و الگوی کنشی گریماس و نیز تحلیل این داستان بر اساس مربع معناشناسی او پرداخته اند.

.1مقدمه

امروزه یکی از حوزه های موفق پژوهش روایت شناسی یعنی مطالعه نظری روایت است. این دانش میان رشته ای در سال 1966 به عنوان یک دانش شکل گرفت. تودورف، پراپ، برمون، پراپ از بزرگان و نظریه پردازان روایت شناسی به شمار می آیند. آلژیر جولیوس گریماس زبان شناس، ساختارگرا و نشانه شناس روسی است که تحصیلات خود را در پاریس در زمینه نشانه شناسی تکمیل نمود و چندین سال مدیر مکتب نشانه شناسی- زبان شناسی در فرانسه بود. او برای روایت زیرساختی مشابه که بر اساس تئوریهای ولادیمیر پراپ است متصور می شود؛ ولی با آن تفاوت دارد و این تفاوت در ساختارگرایی است. هدف اصلی این پژوهش، شناخت کارکرد روایی داستان اکوان دیو در شاهنامه از منظر گریماس است و در آن پیرنگ، الگوی کنشی و مر بع معنا شناسی بررسی و تحلیل شد.

.2 پیشینه پژوهش

پیشینه این پژوهش را به دو بخش می توان تقسیم کرد.

الف - پژوهشهایی که در زمینه اکوان دیو انجام شده است: تعداد مقالاتی که در این زمینه انجام شده بسیار کم است از جمله: مقاله جمال احمدی در فصلنامه کاوشنامه تحت عنوان » در شناخت اسطوره اکوان دیو« و مقاله »بررسی دو نگاره از داستان اکوان دیو « نوشته فریا آریایی نژاد در فصلنامه هنر و مقاله » اکوان دیو و وای اسطوره باد« به قلم معصومه باقری در مجله مطالعات ایرانی.

ب - پژوهشهایی که در زمینه روایت شناسی انجام شده است: در این زمینه پژوهشهای بسیاری انجام شده که به چند نمونه اشاره میشود. مقاله »پژوهشی در عنصر پیرنگ« به قلم دکتر علی عباسی در مجله زبانهای خارجی دانشگاه تهران و مقاله دکتر پورنامداریان و دکتر بامشکی در مجله جستارهای ادبی باعنوان » مقایسه داستانهای مثنوی و منطقالطیر با رویکرد روایتشناسی ساختارگرا«،مقاله »روایت شناسی داستان فرود سیاوش « نوشته مینا بهنام و دکتر محمد جعفر یاحقی که در فصلنامه کاوشنامه به چاپ رسیده است.

مقاله سید شهاب الدین ساداتی تحت عنوان »روایت شناسی داستان حسن کچل« در فصلنامه گلستانه و مقاله »تحلیل منطق الطیر بر پایه روایت شناسی« به قلم کاظم دزفولیان و فؤاد مولودی در فصلنامه پژوهش زبان و ادبیات فارسی. مقاله »روایت شناسی مقامات حمیدی بر اساس نظریه تودورف« به قلم راضیه آزاد در فصلنامه پژوهشهای ادبی و مقاله روایت شناسی »رولان بارت: نگاهی به درآمدی بر تحلیل ساختاری روایتها« نوشته حنیف افخمی ستوده در کتاب ماه ادبیات.

.3مباحث نظری پژوهش

.3-1 تعریف روایت

روایت در لغت به معنی نقل کردن خبر یا حدیث یا سخن گفتن از کسی یا داستان گویی آمده است و در اصطلاح ادبی رشته یی از حوادث واقعی و تاریخی یا خیالی است به نحوی که ارتباطی بین آنها وجود داشته باشد - میمنت و میر صادقی، . - 172 :1388 روایت قدمتی به درازای تاریخ دارد.انسان های نخستین شبانگاهان که در کنار آتش مینشستند، ماجراهای روزگار گذشته را به همدیگر روایت می کردند.آنان در همین راستا به انواع ابزارها به روایت تصویری حوادثی مانند شکار بر روی دیواره غارها می پرداختند.

تزوتان تودورف اعتقاد دارد که روایت خود مبدأ زمان است. منتقد و نظریه پرداز آمریکایی فردریک جیسون می گوید: » فرآیند بسیار تأثیر گذار روایت را کارکرد اصلی یا نمونه ذهن انسان تلقی می کنم.« بدین نحو روایت شالوده تفکر و همه شکل های نوشتار و شناخت را تشکیل می دهد و یا به آن سامان می بخشد - وبستر، - 81 :1382 و »روایی بودن متن به این معناست که متن از طریق کلام، داستانی را نقل می کند. اصطلاح دیگر برای این نوع داستان گویی ارتباط روایی است که نشان دهنده فرایند انتقال از مؤلّف به عنوان خطابگر به خواننده به عنوان مخاطب است« - لوته، . - 21 :1386

.3-2 روایت شناسی

در مورد روایت شناسی و تعریف آن روایت» شناسی علم نسبتاً نوبنیادی است که به بررسی ساختارهای مختلف روایتمی پردازد« - اخوت، - 2 :1371 و » یکی از زمینه های موفق ساختارگرایی، روایت شناسی یا مطالعه روایت بوده است. روایت ها را دیگر محدود به جنبه های خاص فرهنگی-و در نتیجه» شفاف-« نمی دانند بلکه آنها جنبه های اساسی از زندگی انسان هستند - « گرین و لبیهان، . - 110 : 1383به نظر ابوالفضل حری روایت شناسینظریه روایت یا علم مطالعه ساختار و دستور زبان روایت هاست؛ فصل مشترک و نیز فصل تمایز روایت ها را مورد توجه قرار می دهد. - حری، . - 322 :1382

.3-3ویژگیهای روایت

موارد زیر ویژگیهای بنیادین یک روایت است.

.3-3-1مصنوعی بودن: تفاوت روایت با زبان طبیعی و روزمره در این است که روایت از قبل دارای طرح و برنامه ای است که طبق آن طرح ساخته می شود.

.3-3-2تکراری بودن: این تکراری بودن به این معناست که چیزهایی که ما در داستان می خوانیم، در داستان ها یا قصه هایی که قبلاً خوانده ایم، تکرار شده و فضا سازی و شخصیت های داستان هم برای ما آشناست.

.3-3-3سیر مشخص روایت:هر روایت از جایی شروع می شود و به جایی ختم می شود. .3-3-4هر روایتی یک راوی یا قصه گو دارد.

.3-3-5در هر روایت با نوعی جابه جایی روبه رو هستیم، به این معنا که روایت سلسله ای ازحوادث نیست که پشت سر هم قطار شده باشند، بلکه راوی - نویسنده - می تواند حادثه ای را جابه جا کند یا دست به ترکیب های تازه ای بزند و یا سیر زمانی وقایع را عوض کند - اسماعیل آذر، . - 35 :1393

.3-4پیرنگ

یکی از مهم ترین اجزای یک روایت پیرنگ است و » نقشه، طرح، چیدمان یا الگویی از حوادث در نمایشنامه، شعر یا اثر داستانی و فراتر از این سامانهای از رویدادها و اشخاصی است به طریقی که حس اعجاب و تعلیق را در خواننده یا تماشاگر افزایش دهد. طرح دلالت میکند بر زنجیره ای از حوادث و رویدادها و اصلی که آنها را در هم می بافد« - میور، » . - 7 :1383 ارسطو در کتاب بوطیقا، پیرنگ را یکی از عناصر اصلی و شش گانه تراژدی به شمار می آورد.

در نگاه او پیرنگ باید از کلیتی برخوردار باشد؛ یعنی ابتدا، وسط و انتها داشته باشد. او معتقد است که اگر عنصری از پیرنگ کاسته شود، اساس داستان به هم می ریزد« - اخوت، :1371 . - 36 تمام روایت ها بر یک ساختار اساسی و مهم پایه ریزی شده اند که به دلیل پنج مرحله ای بودن، آن را طرح کلی روایت یا طرح پنج تایی می گویند بر این اساس، روایت به این صورت تعریف می شود: تغییر و تحول از یک حالت به حالت دیگر. این تغییر و تحول از سه عنصر تشکیل شده است:

.1عنصری که روند تغییر و تحول را به راه می اندازد - نیروی تخریب کننده در داستان - ؛

.2پویاییای که این تغییر و تحول را تحقق می بخشد و یا نمی بخشد؛ .3یک عنصر دیگر که این روند تغییر و تحول را خاتمه می دهد - نیروی سامان دهنده در داستان - - عباسی، . - 4 :1385 با توجه به شکل زیر نیروی تخریب کننده پاره آغازین پاره پایانی پاره میانی    سامان دهنده » حضور یک ساختار ثابت و تغییر ناپذیر که همان سه پاره ابتدائی، میانی و انتهایی است، دیده می شوداین. سه پاره حتماً باید تغییر و تحول داشته باشد؛ زیرا در غیر این صورت نمی توان آن اثر را دارای یک طرح داستانی دانست؛ زیرا تغییر و تحول باید هر دو با یکدیگر همراه باشند« - همان - .

.3-5معرفی الگوی کنشی گریماس

عناصر روایت - کنشگران - از دیدگاه گریماس با توجه به تقابل و مناسبت هایی که با هم دارند در شش گروه جای میگیرند که دو به دو با هم در ارتباطند. »گریماس پیشنهاد می کند که فقط شش نقش - کنشگر - ، به منزله مقولات کلی در زیر بنای همه روایات وجود دارد که سه جفت مرتبط با هم را تشکیل می دهند« - محمدی، . - 65 :1378 در واقع او شخصیت - کنشگر - اصلی را در ارتباط با هدف مرکز قرار می دهد. در الگوی کنشگر ، شخصیت ها نماینده همه نقش ها هستندفقط. هدف است که لزوماً شخصیت نیست و می تواند شیء یا مفهوم باشد. همچنین کنشگر اصلی با همه عناصر دیگر در ارتباط است.

این شش کنشگر عبارتند از:

-1 فرستنده یا تحریک کننده: او »کنشگر« را به دنبال خواسته یا هدفی می فرستد و دستور اجرای فرمان را می دهد.

-2 گیرنده: کسی است که از »کنشگر« سود می برد.

-3 کنش گر: او عمل می کند و به سوی »شیء ارزشی« می گراید.

-4 شیء ارزشی: هدف و موضوع »کنشگر« است.

-5 کنش گر بازدارنده: کسی است که جلوی رسیدن »کنشگر« را به »شیء ارزشی« می گیرد.

-6 کنشگر یاری دهنده: او کنش گر را یاری می دهد تا به »شیء ارزشی« برسد - محمدی، . - 114 :1378 نمودار مطابقت الگوی کنشگر گریماس

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید