بخشی از مقاله
چکیده
»فن روایت« روشی که رماننویس برای روایت رمان خود برمیگزیند. میتوان، بر تفاوتهایی تأکید میگذارد که هم او، از رهگذر تدبیر درست عناصر »داستان « و »طرح« و »زمان« در حالت شتاب رمان پدید آورده است. با اینکه بیشتر آثار اخوان ثالث با درونمایه اجتماعی و سیاسی است و هنر و شهرت اخوان به فن روایتگری او به شیوه و سبک نیمایوشیج و شعرنیمایی است. روایتپردازی اخوان از جنبههای مدرن شعر او شمرده میشود. اخوان بنا به توصیه» پیر و پیشوای یوشی« خود شعر را با داستان درمیآمیزد تا به یاری عناصر دراماتیک آن بتواند یاد و خاطرههای ماندگار را بسراید و مخاطب را مسحور افسانههای خود نماید.تمام روایتها و قصههای اخوان ثالث قصه درد است.
یکی از شیوههای تبیین ارتباط شخصیتها با یکدیگر الگوی روایی گریماس است. گریماس کار خود را بر اساس زبانشناسی سوسور و یاکوبسن آغاز کرد و تحت تأثیر تفکّر آنها، هسته پدید آمدن قصهها را در تقابل کنشگر ما دانست. او به نقش تقابلهای دوگانه در داستان و روایت توجه زیادی داشت و این تقابلها به گونه زیر در الگوی او دیده میشود.فاعل، مفعول/ فرستنده، گیرنده/ یاریدهنده، مخالف.یکی دیگر از مباحث روایتشناسی گریماس توجه به زنجیرههای روایی - پیرفت - است که به نظر او در سه قسم قابل بررسی است. اجرایی، پیمانی و انفصالی. در این مقاله به روایتشناسی اشعار اخوانثالث از منظر گریماس پرداخته شده است.
کلیدواژهها: شعرمعاصر، روایتشناسی، مهدی اخوان ثالث، گریماس، الگوی کنشگر، پیرفت.
مقدمه
روایتشناسی یکی از حوزههای مطالعاتی است که به دنبال بررسی نظام حاکم بر روایتها و کشف و دریافت مناسبات و پیوند-های درونیِ اجزای سازنده روایت است. »به طور کلی میتوان تاریخ روایتشناسی را به سه دوره تقسیم کرد: دوره پیش ساختارگرا - تا - 1960، دوره ساختارگرا - از1960 تا - 1980 و دوره پساساختارگرا. دوره ساختارگرایی در تاریخ روایتشناسی بسیار مهم است و مهمترین نظریات روایت را در بردارد. - «نبیلو، 1389،» . - 8آ،ج،گریماس در کتاب ساختار معنایی - - 1966 با درکی عملیتر از طرح پراپ توانست با استفاده از مفهوم کنشگر به مختصر کردن کار او بپردازد.گریماس تلاش میکرد به یک دستور زبان جهانی برای روایت دست یابد، در حالی که پراپ بر یک شکل ادبی واحد تأکید داشت. - آدام و رواز،1385، - 101
گریماس» که اساساً معنیشناس است، به روایت نیز از دیدگاه معنیشناسی مینگرد و روایت را بیشتر محدود به قصه وداستان میداند. بنابراین با توجه به شش کنشگر ذهن و عین، فرستنده و گیرنده، یاریدهنده و دشمن میتوان حوزههای گوناگون پراپ را استنتاج کرد و حتی به سادگی زیباتری دست یافت.« - ایگلتون،1383، - 144»در شعر روایی، ساختار اصلی شعرقصه، و روایت است و آنچه صرفاً آن را در حوزه شعر وارد میکند، بیان منظوم و ترفندهای شاعرانهای است که به اصل روایت افزوده میشود، یعنی شاعر قصه اصلی را با آرایههای شعری شاخ و برگ میدهد و آن را تأثیرگذارتر میکند. - «انوشه،1376، - 887
اخوان به نوعی شاعری مورّخ است که وقایع تاریخی را با زبانی روایی به شعر درآورده است و به قول خودش »روای افسانه-های رفته از یاد« است. لحن در اشعارش تند و انتقادی است و روایت نقش اساسی دارد.به جرئت می توان گفت که: »در میان شاعران هم روزگار ما، اخوان بیش از هر شاعری از شیوه روایت و داستانسرایی در شعر خود بهره برده است، به گونهای که میتوان »روایت« را یکی از ویژگیهای سبکی و ساختاری شعر اخوان دانست، به همین سبب بسیاری او را شاعر روایتگر و داستانسرا نامیده اند.« - مرتضوی، 1388، - 188 ، او خود نیز به این نکته اشاره دارد و می گوید: اصولاً» من راوی هستم و در آن کار هم هیچ ایرادی نمیبینماصولاً. قصه یکی از پر اهمیتترین قسمتهای زندگی استاصولاً. خودِ زندگی است. من قصه را به حد شعر اوج دادهام.« - کاخی، 1382، - 185
پیشینه تحقیق
چندی است در باب روایتشناسی، پژوهشهایی در ایران صورت گرفته است. نخستین کتاب که با نظریه پراپ به بررسی قصههای ایران پرداخته است، ریختشناسی قصههای جادویی نام دارد و پس از آن گریماس توانست از او فراتر رود. همچنین مقاله-هایی درباره ساختارشناسی داستانهایی چند از قبیل تاریخبیهقی، کلیله و دمنه، مثنوی، هفت پیکرو... نوشته شده است. اما در حوزه موضوع پیشنهادی کاری تحقیقی و علمی صورت نپذیرفته است. بنابراین پرداختن در اشعار مهدی اخوانثالث به ابعاد روایت-شناسی با رویکرد به الگوی کنشگر گریماس،پژوهشی کاملاً نو به حساب میآید.
روایت و ویژگیهای آن
تعریف حداقلگرا از روایت چنین است:»روایت نوعی از بیان است که عمل، با سیر حوادث در زمان و زندگی در حرکت و جنبش و جوش سرو کار داشته باشد. - «میرصادقی،1390، - 129در واقع »روایت، تصویر پرجنب و جوشی است که زندگی را در حال حرکت نشان میدهد و دگرگونی زندگی از لحظهای به لحظه دیگر را به نمایش میگذارد. روایت درباره داستان نیست، خود داستان است.« - همان - هر» شکل روایت، هرگونه گزارش، از حکایت اخلاقی تا رمان، از فیلمی سینمایی تا قصّه کودکان، از حکایتی که مردم از رؤیاهای خود تعریف میکنند تا لطیفهها و آگهی های تبلیغاتی، همه استوارند به گزارش داستانی، از این رو شناخت ساختار روایی داستان یکی از مهمترین نکتهها در پژوهش ادبی است و از دوران فرمالیستهای روسی در مرکز توجه پژوهشگران قرار داشت.« - احمدی، 1372، - 160 اکنون ویژگیهای روایت را مطرح میکنیم:
1 مصنوعی بودن: تفاوت روایت با زبان طبیعی و روزمرهمثلاً - گفتگوی بین دو نفر در یک قهوه خانه - در این است که از قبل دارای طرح و برنامهای است و طبق آن طرح » ساخته« میشود. حتی در روایت شفاهی هم از آن رو که قصهگو قبلاً روایتی را که میخواهد تعریف کند »تمرین کرده« است در این حالت تصنع وجود دارد. در این جامعه همه چیز در خدمت داستاننویس - و یا قصهگو - و داستان اوست: حتی مکالمه میان آدمها هم در راستای اهداف داستاننویس انجام میشود.
2 تکراری بودن: در روایت - به خصوص روایت داستانی - چیزی هست که به نظر تکراری میرسد، چیزی که در داستان و یا قصههایی که قبلاً خواندهایم تکرار شده است. این حالت تکرار و - یا بهتر بگوییم آشنایی تنها منحصر به قصّه نیست زیرا قصه، از آنجا که بیشتر با تیپ سروکار دارد، این ویژگی کاملاً واضح است - بلکه در داستان هم با حال و فضا و شخصیّتهایی روبهرو می شویم که اگر عیناً مثل هم نیستند دست کم خصایص و وجوه مشترکی دارند که برایمان آشناست و قبلاً هم در آثار دیگران آنها را دیدهایم.این حالت تکرار ریشه در طبیعت دارد و از ویژگی های آن است.
3 هر روایت مسیر مشخصی دارد: هر روایت از جایی آغاز و به جایی ختم می شود. داستاننویس و یا قصّهگو قصّهاش را از جایی شروع میکند و می داند - و یا دست کم انتظار دارد - که داستانش باید به کجا ختم شود و چه نتایجی به دست آوردالبتّه. تشخیص این روند در داستان امروز، با همه پیچیدگیهایش، کمی مشکل است و نیاز به دقّت و تأمّل دارد.
4 هر روایتی یک راوی و یا قصّهگو دارد - هر چند ناپیدا وضمنی - .
5 در هر روایت با نوعی جابهجایی روبهرو هستیم. روایت سلسلهای از حوادث همزمان نیست که پشت سرهم هم قطار شوند. بلکه راوی - نویسنده - میتواند حادثهای را جابهجا کند و به دلخواه خود دست به ترکیبهای تازهای بزند و یا در سیر زمانی وقایع دست ببرد. - اخوت، 1371، - 12-14 مثلاً» در یک رمان برای حادثهای تبعات مختلفی میتوان درنظر گرفت و هر کدام را میتوان به جای دیگری قرار داد. - «شمیسا، 1381، - 323
نظریه روایتشناسی گریماس
گریماس پایهگذار مکتب نشانهشناسی پاریس هست که بعد از ولادیمیر پراپ به بررسی ریختشناسی قصّهها و افسانههای جادویی روسیه پرداخت، از جمله کسانی بود که بر ساختار روایتها تکیه کرد و کوشید عناصر سازنده روایتها را توصیف کند.گریماس یافتههای پراپ را پیش روی خود قرار داد و با تکیه بر آنها از ژانر خاصّ مورد بحث پراپ که همان قصّههای عامیانه بود فراتر رفت و تلاش کرد تا یک طبقهبندی کلّی از ساختار روایت بر داستان پیدا کند و یک دستور زبان جهانی برای داستان بیابد.»واحد بنیادین »دستور روایت« پیرفت است - گروه کوچکی از کارکردها که به عنوانی عام نظیر »منازعه« یا »خیانت« نسبت داده میشود و درنتیجه در چهارچوب دانش کلیشهای بشر از جهان درک میشود - .« - هرمن و همکاران، 1391، - 65
»گریماس مفهوم پیرفت را جایگزین کارکرد پراپ کرد و از نقش ویژه به عنوان مشارک یاد کرد. فهرست پیرفتهای گریماس حاصل جست وجوی عمیق وی درباره حوزه کنش یا همان 31 کارکرد پراپ است. او نخست آنها را به 20 کارکرد تقلیل میدهد و سپس آنها را در سه ساختار جمع میکند. هر پیرفت روایی به طور قطع شامل دو مشارک متقابل است.گریماس از سه پیرفت اصلی همچون »سه قاعده نحوی« نام میبرد. این سه پیرفت عبارتند از:
الف - اجرایی: Performative - آزمونها و مبارزهها - ب - میثاقی: Contractual - بستن و شکستن پیمان - ج - انفصالی: Disjunctiona - رفتن و بازگشتنها -
- 1 پیرفت اجرایی، که وابسته است به زمینهچینی وظایف، نقش ویژهها، کنشها و غیره. - 2 پیمانی یا هدفمند که وضعیت داستان را به سوی یک هدف راهنمایی میکند. همچون اراده به انجام کاری یا سرباززدن از آن. - 3 متمایزکننده که دگرگونیها و حرکتها را دربرمیگیرد. پیرفت اجرایی، طرح اصلی داستان را می سازد و ساختار روایی هر داستان متکی به آن است اما از دیدگاه روش شناسیک، پیرفت پیمانی یا هدفمند مهمتر از آن است، چرا که نشان میدهد وضعیتها در خود نکته مرکزی طرح نیستند. بل آنچه که ما وضعیت میخوانیم در حکم پذیرش یا رد پیمان است.« - احمدی، 1386، - 162»در تمامی داستانها یا از وضعیتی مثبت و متعادل به وضعیتی منفی و نامتعادل حرکت میکنیم و یا بالعکس از یک حالت نامتعادل به سوی یک حالت متعادل سیر میکنیم.« - همان، - 164»گریماس به پیروی از پراپ که شخصیتهای یک روایت را به هفت دسته تقسیمبندی کرده بود، فهرست مشارکین خود را در سه دسته به صورت تقابلهای دو سویه قرار دارد. فاعل مفعول/ دهنده گیرنده/ یاری دهنده مخالف.« - تولان، 1383، - 82
بحث و بررسی بررسی شعرروایی در اشعار مهدی اخوان ثالث
اخوان یکی از شاعران نامآور، نوگو و نوجوی فارسی است. »در برخی از شعرهای کوتاه، روایت، زمینه تمامی آثار اخوان را تشکیل میدهد. گاهی بر این روایت، گفتوگو نیز افزوده میشود، ولی شعر اخوان، جز در بعضی از شعرهای کوتاهش، موقعی در اوج واقعی است که روایت، شکل ساده خود را از دست داده، تبدیل به تمثیل شده و کتیبه، نمونه کامل یک روایت بدل به اسطوره گردیده است. ولی حتی هنگام تمثیلسازی یا اسطورهسازی هم حاضر نمیشود روح روایت را در شعرش بکشد.« - براهنی، 1371، ج 2، - 1017البته باید این نکته را در نظر گرفت که »اخوان شعر ناب نمیگوید، بلکه شعری میگوید که در آن همیشه روایت نقش اساسی داردحتی. در بعضی از شعرهای کوتاهش، مثلاً »هنگام« و یا »نوحه« تمایل به سوی روایت و در نتیجه تمثیلسازی گسترده و یا اسطورهسازی است« - همان، - 1019
در میان روایتها و یا روایت گونهها، کتیبه بدون شک زیباترین شعر اخوان است. پس از کتیبه، قصه شهر سنگستان، شاید بهترین روایت یا روایتگونه اخوان باشد که »در آن، اخوان با بازآفرینی یکی دو داستان فولکلوریک و درهم آمیختن آنها، و بازآفرینی چندتایی از اسطورههای ایران کهن، موقعیت امروز را ارائه می دهد؛ مفردات اساطیری و فولکلوریک را طوری کنار هم قرار میدهد و در قالب آنها اشاراتی آنچنان مناسب و بجا به وضع اجتماعی و تاریخی معاصر می کند، که بهتدریج خواننده متن لذتبخش روایتگونه را کنار مینهد و در قالب شهریار شهر سنگستان و از دید او تمام آرزوهای خود را بر باد رفته میبیند.
خواننده از طریق حلول در شخصیت شهریار شهر سنگستان، امید رستگاری خود را از دسترفته میبیند و شکست آن سردار سر در غار کرده را، شکست فردی و اجتماعی خود مییابد.« - همان، - 1020روایتگری شعر او را به سوی توصیف سوق میدهد، و همین توصیفات باعث شده که»برخی منتقدان شعر او را جایجای دارای اطناب بدانند. حال آنکه فضاسازی و نوعی تمهید و زمینهسازی برای وقایع و حوادث مختلف در شعر روایی، از نیازهای ضروری این نوع شعرهاست. توضیح و تفسیر مسائل مختلف در طول شعر و نوعی اطناب اطنابی که آگاهانه به وجود آمده و عامل