بخشی از مقاله

چکیده

از آنجا که تفحّص در باره ساختار متون ادبی اجتنابناپذیر است و مقوله ادبیّات نیز گستره پهناوری دارد، لذا در این مقاله به تجزیه و تحلیل دو داستان از تاریخ بیهقی بر مبنای " الگوهای کنشگر گریماس" پرداخته شده و در این راستا، ابتدا بحث کوتاهی در باره روایتشناسی و تاریخچه آن بیان گردیده و سپس نظریه گریماس مطرح و با این رویکرد،طرحِ " شش الگوی کنشگر گریماس" و چگونگی زنجیره پیوندی آنها با یکدیگر ترسیم و توضیح داده شده است. در ادامه، هر یک از داستانهای مورد نظربا توجّه به ژرفساخت آن؛ رویدهای بطنِ آن به بهترین نحو ممکنمشخّص و هر یک از نمادهای آن بر اساس برجستگی وخیزشِنمودِ خود گزینش و تبیین گردیدهو طرحِ مربوط به آن ترسیم شده است. بنابر این سعی بر آن است تا در این مقاله ثابت شود که تجزیه و تحلیل حکایتها، داستانها و متون دیرین ادبی بر مبنای "الگویهای کنشگر گریماس" همپوشانی دارد وتحقّق پذیر است و میتوان به مدد دانش روایتشناسی به این مقوله جامه عمل پوشید.

واژگان کلیدی : تاریخ بیهقی - داستان و حکایت - روایتشناسی - الگوهای کنشگر گریماس 

مقدّمه

تاریخ بیهقییکی از شاهکارهای ادبیّات فارسی و یادگاری گرانسنگ استکه بر مبنای واقعیّت نگاشته شده و از نظر شیوه روایتنویسی و تاریخنگاری پدیدهای کم نظیر است. بیهقی در این اثر ارزشمند، از لحاظ جنبه ساختاری و انسجام محتوایی، صحنه وقایع و رویدادها را به بهترین و زیباترین نحو ممکن به تصویر کشیده و آن را به پیش برده است که گویی صحنه هر یک از حکایتها، داستانها، حواث و رویدادها زنده و ساریاند که در نتیجه این مقوله، بستری مناسب برای باروری معانیِ تازه و بدیع بشمار میرود موجب زایشِ مضامین و آرایههای نو ازبطنِمتنِ این میراث جاودانه میگردد که این امر بدون شک در جذبنویسندگانِ نوپرداز،پژوهشگران و استعدادهای خلّاق به منظور تحقیق در معانی و تفحّص در لایههای پنهان آنتأثیر بسزایی دارد.

واقعیّات و زنده بودن صحنههای آن منجر به پویایی نثر آن گردیده و راز ماندگاری آن را رقم زده است که با این وصف، تغییر زاویه دید باعث میشود تا مفاهیم تازهای کشف گردد ونکات و ظرایفِ نوظهوری آشکار شود که در حقیقت این یافتههاحکایت از طبعِخلّاقِبیهقی در آفرینشِ این میراث غنی و بی بدیل دارد. به کلّیطور با یک نگاه عمیقِ متفکّرانه میتوان گفت؛ تاریخ بیهقی گنجینهای گرانبها و آیینهای تمامنما در شیوه روایتنویسی محسوب میشود.

بیان مسأله

روایت در حقیقت یکی از عناصر بنیادین دانش بشری است و به این اعتبار در نقد ساختاری متون ادبی نقش بسزایی دارد و از جایگاه ویژهای برخوردار است که باتوجّه به این جایگاه؛ کاربرد آن در گستره دانش بشری مقولهای است کهجذّابیّتاز واهمیّتخاصّی برخوردار بوده که در نتیجه آفرینش تازه و بدیعی را به دنبال داشته و این امر متون ادبی را با تجزیه و تحلیل ساختاری، ارزشمند میسازد و زیباییهای بطنِ این متون را برجسته و آشکار مینماید. بنابر این از آنجا که این موضوع اصالت و ریشه اجتماعی دارد و همچنین از فطرت پاک انسان سرچشمه میگیرد ، پس بر پایهسنّتها ، ارزشها و هنجارها پیریزی گردیده که بدون هیچ تردیدی اندیشههای تراویده از ذهنخلّاق یکملّت را در ورای خود پنهان نموده و گسست اجزا و پیکره این اندیشهها را انسجام و سر و سامان بخشیده است.

با این تفسیر، روایتگویی در حقیقت از ضمیر ناخودآگاه و ذهن پویای آدمی بر اساسقوّه عاقله وی جاری میشود؛ زیرا انسان به پیروی از طبع کمالجوی خویش پیوسته به دنبال زیباییها وبدیعیّات است. پس در نتیجه روایت پدیدهای دیرین و دیرندهپا و نیز پنهان در لایههای بسیار پیچیده و اسرار آمیز، در گسترهتاریخِ پر فراز و فرود درازدامنِتمدّن بشری به شمار میرود و عمری به درازای روزگار دارد. بنابر این میتوان گفت این فرایند شیوهای برای کشف راز جهان آفرینش و شناساندن استعدادهایبالقوّه و هنرهای بالفعلبشریّت است، که در نتیجه امری ضروری به نظر میرسد.

ضرورت واهمیّت تحقیق

سیر تحوّل و به دنبال آن پدیده جهانی شدن یکی از مقولههایی است که امروزه گستره گیتی را درنوردیده و چهره جهان را دگرگون کرده است و این امر سبب گردیده تا پژوهشگران ومحقّقان علوم مختلف به آنتوجّه ویژهای داشته باشند. از سوی دیگر این فرآیند، رو به گسترش بوده و موجب تغییر زیر ساختها، افکار و اندیشهها و نیز منشأتحوّلات عظیم و شگرفی در ایجادارتباطِ بین پدیده-های اجتماعی، فرهنگی و ... شده است؛ که در نتیجه این رویداد،ادبیّات نوین جامعه جهانی رامتحوّل نموده و بر آن تأثیر بسزایی گذاشته است.

اکنون با اثبات و پذیرش این فرآیند وارتباطِ پدیدهها و سایر علوم با یکدیگر، ادیبان،محقّقان و مترجمان فارسیزبان بر این عقیدهاند تا به موازات پیشرفت علوم، همگام با سایر جوامع بشری در رسیدن به مدینه فاضلهای که شایسته و درخور انسنیّتا است دست بابند. بنابر این برای رسیدن به سعادت و ارزشهای والای انسانی، و همسو شدن با سایر جوامع، تحقیق و تفحّص پیرامون علوم و فنون مختلف با رویکرد پدیدارشناسانه اجتنابناپذیر است که بدون شک لازم است باتلاشِ بی وقفه و با نگاهی ژرف به این مقوله به منظور رشد و پیشرفت در زمینه علوم انسانی بپردازیم.

پیشینه تحقیق

امروزه با توجّه به این که مقوله روایتشناسی از دیدگاه ساختارشناسی در حوزه ادبیّات به امری کاربردی مبدّل گشته و گسترش چشمگیری یافته است؛لذا تحقیق و تفحّص در باره متون ادبی، امری ضروری و انکارناپذیر به نظر میرسد که در نتیجه بایسته است تا با ژرفاندیشیِ دقیق و با تکیه بر نظریات و دیدگاههایِگوناگونِ نظریهپردازان نوگرا دست به نوآوری زده و با کمک نیروی اندیشه و استعدادهای خلّاق به خواستههای نسل امروز، جامه عمل بپوشیم. بنابر این از آنجا که تا کنون

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید