بخشی از مقاله

چکیده

روایت شناسی یکی از مهمترین مباحث در حوزه ادبیات است که در قرن بیستم بسیار مورد توجه قرار گرفت. روایت شناسی به آزمون بُعدی می پردازد که منتقدان نوآمریکاییتقریباً یکسره آن را نادیده میگیرندبُعد: روابط همنشینی. گریماس به عنوان یک روایت شناس، در تلاش برای تقلیل کنشهای استاندارد ارائه شده توسط پراپ است. گریماس از دو جنبه روایت را بررسی میکند؛ شخصیتها و کنش هادر. بررسی روایت، دستوری خاص کاملاً شبیه دستور زبان، درنظر می گیرد.

هر یک از شخصیتها نقشهایی برعهده دارند و کنشهای آنها فعلهای جملههایی است که میسازند.در تاریخ ادبیات فارسی روایتهای زیادی با عنوان خسروشیرین وجود دارد که میتوان گفت هنرمندانهترین این روایتها از آن نظامی گنجوی است.نظامی یکی از پنج گنج خود را با این نام به این داستان عاشقانه ایرانی اختصاص دادهاست. فردوسی برخلاف نظامی، توجه ویژهای به این داستان ندارد. او در ضمن حماسه عظیم خود به این داستان به شکلی کوتاه و گذرا می پردازد، آن هم برای شرح جزئیات پادشاهی خسرو پرویز. با بررسی این دو روایت درمییابیم که روایتها همچنانکه از نظر روساخت متفاوتند، ژرف ساختهای متفاوتی نیز دارند. 

روایت شناسی

روایت شناسی یکی از مهمترین مباحث در حوزه ادبیات است که در قرن بیستم بسیار مورد توجه قرار گرفت. برخی از صاحبنظران نظیر والاس مارتین، نظریه روایت را جایگزین نظریه رمان میدانند. - مارتین، - 5 :1386در تعریف این علم گفته شده:»روایت شناسی مجموعهای از احکام کلی درباره ژانرهای روایی، نظامهای حاکم بر روایت - داستانگویی - و ساختار و پیرنگ است. - «مک کاریک، - 149 :1388 هرچند روایت موضوعی است که در متون ادبی همواره مورد توجه بوده است، در قرن بیستم بیشتر به آن پرداخته اند.»مهمترین تطور نظریه روایت در سالهای پس از دهه 1960 است؛یعنی کاربرد آن در مطالعه تاریخ،زندگینامه نویسی، زندگینامه خودنوشت و روانکاوی - «مارتین، - 2 :1368این دوران همزمان است با رواج روایت شناسی ساختاری؛ روایت شناسی به سه دوره تقسیم شده است:»دوره پیش ساختارگرایی - - 1960دوره ساختارگرایی - 1960 تا - 1980 و دوره پسا ساختارگرایی - «مک کاریک، - 1388:149 بنابراین میتوان گفت ساختارگرایی تحول عظیمی در روایت شناسی پدید آورد.

به شکلی که در بسیاری از کتب ادبی این دو مبحث در کنار هم بررسی میشوند. روایت» شناسی به آزمون بُعدی میپردازد که منتقدان نوآمریکایی تقریباً یکسره آن را نادیده میگیرندبُعد: روابط همنشینی. بارت می گوید، روایت یک جمله بلند است، همانطور که هر جمله قطعی، به نحوی طرح کلی اولیه یک روایت کوتاه است. بر اساس این قیاس، پرداخت کلی قصه از قواعد معینی پیروی میکند، درست همانگونه که پرداخت جمله از قواعد نحوی پیروی میکند. - «هالند، - 361 :1381با این نگرش شاهدیم بسیاری از روایتشناسان به دنبال یافتن قواعد کلی روایت هستند به عبارت دیگر در جستجوی یافتن دستور زبان روایت. برای مثال پراپ درصدد است ساختار اصلی و یگانه قصههای پریان را بیابد، او معتقد است همه قصهها از یک ساختار زیرین مشترک برخوردارند.

در واقع آنچه موجب تمایز میان آنها میشود، ساختار رویین آنهاست. پراپ تا حدودی به آن ساختار یگانه دست مییابد.او سی و یک نقش متفاوت در میان تمام روایتها شناسایی میکند و معتقد است این سی و یک نقش در تمام قصههای پریان روسی وجود دارد.پراپ در آغاز سخن خود توجه مارا به این نکته جلب میکند که هر تعداد شخصیتهای داستان میتوانند یک کنش معین انجام دهند. این موضوع بررسی داستان را بر حسب کارکرد شخصیتهای گوناگون ممکن میسازد.»پراپ اظهار می دارد که فقط تعداد محدودی کارکرد یافت میشود - 31 مورد - و توالی کارکردهایی که در قصههای جن و پری دیده می شود همواره یکسان است.

تمامی چنین داستانهایی، ساختاری همانند دارند. - «به نقل از آسابرگ، » - 38 :1380تزوتان تودوروف نیز می کوشد تحلیل دستوری مشابهی از کتاب دکامرون اثر بوکاچیو به دست دهد. - «به نقل از ایگلتون، - 144 :1380 از سوی دیگر لویی اشتراوس همین شیوه را برای یافتن ساختارهای یکسان در اسطورهها به کار میبرد. گریماس هم به عنوان یک روایت شناس، در تلاش برای تقلیل کنشهای استاندارد ارائه شده توسط پراپ است.

گریماس

آلگیرداس جولیوس گریماس - - Algirdas Julius Gremas در سال 1917 در روسیه به دنیا آمد.پدر و مادر او لیتوانیایی بودند و پس از استقلال لیتوانی در سال1918 به کشور خود بازگشتند. پس از آنکه گریماس تحصیلات ابتدایی و دانشگاهی خود را در لیتوانی به پایان رساند برای ادامه تحصیل به فرانسه رفت. اولین مقاله گریماس با عنوان »سروانتس و دون کیشوتش« در سال 1943 به زبان لیتوانیایی چاپ شد. بعدها او مطالعاتش را در حوزه زبان شناسی و روایت شناسی ادامه داد و مقالاتی به زبانهای لیتوانیایی و فرانسوی نوشت که مجموع آنها نظرات او را در حوزه روایت شناسی و نشانه شناسی آشکار میکند. در نهایت به نظریه نسبتاً پیچیدهای در معناشناسی ساختاری رسید.

گریماس اعتقاد دارد که داستانها با همه تفاوت هایشان از یک گرامر تبعیت میکنند ساختار روایت بسیار شبیه گرامراست و کار ما کشف این گرامر.گریماس همچنین به تبع سایر نشانه شناسان در مطالعات خود تقابلهای دوگانه را مورد بررسی قرار میدهد زیرا واحدهای معناشناسی براساس تقابلهایی مثل تاریکی و روشنایی و خیر و شر هستند. نظریات گریماس شکل تعدیل یافته نظریات پروپ است که جنبههای کلیتری از روایت و ساختار داستان را عنوان میکنند.همچنین قوانین گریماس فرمولهایی جهانشمول را بیان میکند که بسیار کلیتر هستند که از داستانهای عامیانه فراتر میروند و ساختار تمامی نوع ادبیات داستانی را شامل میشوند.

- ساداتی، سید شهاب الدین، - 5 گریماس از دو جنبه روایت را بررسی میکند؛ شخصیتها و کنشهادر. بررسی روایت، دستوری خاص کاملاً شبیه دستور زبان درنظر میگیرد.هر یک از شخصیتها نقشهایی برعهده دارند و کنشهای آنها فعلهای جملههایی است که میسازند ».در روایت شناسی گریماس مفهوم عنصر روایی جایگاه مهمی دارد.عنصر روایی مانند فاعل در دستور زبان روایت،میتواند یک شخص یا چیز باشد. به این ترتیب موجب میشود که نقش کنشگران آزاد یا شخصیتهادر روایت کاهش یابد. گریماس میتواند نوعی دستور زبان ژرف را به وجود آورد در نتیجه روایت را کاملا در چارچوب دستگاه اصطلاحشناختی زبان شناختی قرار دهد. - «مک کاریک، :1388 - 178در نظریه گریماس در ساختار روایت همواره این تقابلها وجود دارد:

فاعل در برابر مفعول فرستنده دربرابر دریافت کننده یاری دهنده دربرابر مخالف

فاعل/ مفعول به رابطه میان فاعل اسمی و مفعول اسمی در جمله شباهت دارد؛ این قانون کلی را می توان در مورد تمام روایت ها به کار برد. به این ترتیب در هر روایت ما با مفعول، دریافت کننده و دهنده و یاریگر و مانع مواجهیم. همچنان که در یک جمله ممکن است با نقشهای مختلف مواجه باشیم. نقشهایی که در تمام جملات یکسانند و تنها واژههایی که در آن نقشها را به عهده میگیرند با هم متفاوت هستند.

چنان که مشخص است تعداد کنشها و شخصیتها در این نظریه نسبت به نظریه پراپ محدودتر وکلی تراست.گریماس در »ساختار معنایی« نمونه گسترده و برجسته دیگری برای روایت ارائه میدهد، درحالیکه پراپ بر یک شکل ادبی واحد تأکید داشت. گریماس قصد داشت با تحلیل معنایی جمله، به یک دستور زبان جهانی روایت دست یابد. گریماس به جای هفت محدوده کنش پراپ، سه جفت تضاد دوگانه به کار می بردکه شامل شش نقش می شود؛ فاعل/مفعول، فرستنده/دریافت کننده، یاری دهنده/ مخالف یا رقیب. این جفتها سه انگاره بنیادین را توصیف می کند که شاید در تمام روایتها تجلی دارند:

»گریماس معتقد است هر داستان از تعدادی پیرفت - توالی رخدادها به لحاظ زمانی - تشکیل شده است والبته برای پیرفتها سه قاعده اصلی در نظر گرفته است:        

الف- اجرایی    

ب-قراردادی    

ج-انفصالی 

مربع گریماس

گریماس میان روساختها و ژرف ساختها تمایز قائل شد. او از مربع نشانهای برای توصیف ژرف ساختها و نظامی که برای این عناصر روایی تعیین کرده بود، استفاده کرد. در این مدل شخصیت ها بر اساس کارکردی که در روایت دارند، طبقهبندی میشوند.»شخصیت اصلی در راه دستیابی به هدف خاصی است. با مقاومت حریف روبه رو میشود و از یاریگری کمک می گیرد. یک قدرت راسخ - فرستنده - او را به مأموریت گسیل میدارد. این روال یک دریافتگر - گیرنده - هم دارد. - «

»مربع نشانهشناسیک با بهره گیری از عدم توازن میان دو شکل مخالف دوتایی، مفاهیم ایستای دوتایی را به حرکت درمیآورد. - «ایگلتون،» - 367 :1380از نظر گریماس که کار را بر اساس زبانشناسی سوسور و یاکوبسن آغاز کرده، دلالت با تقابل های دوتایی شروع میشود.پایین/بالا، چپ/راست، تاریک/ روشن و... براساس تقابلی که با هم دارند در ارتباط با یکدیگر تعریف میشوند. - «خادمی، - 48 :1388 اگر به عنوان مثال یک روایت با زندگی آغاز شود، در مرحله بعد به جایی میرسد میان مرگ و زندگی، به نام » نه زندگی«، که زندگی نیست اما مرگ هم نیست. مرحله بعدی روایت اگر مرگ باشد در ادامه »نه مرگ « قرار می گیرد. »نه مرگ« و »نه زندگی«، در واقع شکلی از مرگ و زندگی هستند اما خود مرگ و زندگی نیستند. او این ارتباطات را به شکل یک مربع تقسیم می کند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید