بخشی از مقاله


روش، روشهایِ طراحی و روشهایِ طراحی در معماری

 

چکیده

رساله گفتار در روشِدرستِراه بردنِعقل رنه دکارت را متنِبنیادیِ تفکرِ مدرن و تمدنِ مدرن دانندمی و نکته کلیدی و اصلیِ آن را تأکیدِ دکارت بر روش ، بهگونهای که امروزه این رسالهبا عنوانِاختصاریِ گفتار در روش شناخته میشوددر. بررسیِ گفتارِ دکارت درباره روش، مشخص میشود که روشِ دکارتیکه بر مبنایِ الگویی هندسی پرداخته شده است، خود بر چند پایه استوار است که از جمله آنها میتوان از اینها نام برد:تعریفِ انسان بهعنوانِ جوهرِ اندیشنده (Res Cognitas)، عقلگرایی Rationalism)،تأکید) بر یکسانی و برابریِ همه آدمیان از لحاظِ عقلانی و نادیده گرفتنِ تفاوتهایِ فرهنگی، سوبژکتیویسم Subjectivism)و)تقابلِ عالم و آدم، ورا زمانی، ورا مکانی و ورا تاریخی بودنِ روش و در یک کلمه: فرمالیسمخواستِ. دکارت از روش چیزی بود که همهبتوانند با کاربستِ آن، برکنار از هر زمینه و محتوایی، به حقیقت دست یابندجدا. کردنِ صورت از محتوا و اولویت دادن به صورت-فرمالیسممیراثِ- دکارت است که ریشه در سوبژکتیویسم و تقابلِ عالم و آدم دارد. تقابلی که بیشترِ کوششِ اندیشمندانِ بعدی،نظیرِ لایبنیتس و اسپینوزا و کانترابه رفعِ آن معطوف کرد و موجبِ انتقادهایِ فراوانی بر دکارت شد. اساسیترینِ این انتقادها را میتوان در هایدگر بازجست، بهگونهای که گادامر

که از بزرگترین شاگردان و اندیشمندانِ مکتبِ هایدگر است از تقابلِ حقیقت و روش سخن میگوید و نیز پست مدرنیستها در تقابل با روشگراییِ دکارتی، خود را تعریف میکنندپس. از معرفیِ روش به معنایِمدرنِ آن و طرح و بررسیِ انتقادیِ آن، این مقالهنخست به معرفیِ روشهایِ طراحی به طورِ کلی و پس از آن، به صورتِ ویژه به روشهایِ طراحی در معماری میپردازد. در یکنگاهِ کلان میتوان طراحی رامشتمل بر سه بخشِ تجزیه، ترکیب و ارزیابی میداندن و در هر بخش هم روشهایِ متفاوتی ارائه میدرکن نبخشِد، تجزیه از روشهایِ نظریه تصمیم، تحلیلِ ارزش، مهندسیِ سیستمها و ... در بخشِ ترکیب از ماتریسِ تعامل، شبکه تعامل و ... بهره میبرندروشهایِ. طراحی مورد بحث تا اینجا اختصاص به معماری ندارد بلکه در سایر رشتهها نیز بکار میرودروشهایِ. طراحی در معماری را به گونهایِ مختلفی دسته بندی کردهاند، جِفری برادبِنت (Geoffrey Broadbent)در کتابِ طراحی در

معماری: معماری و علومِ انسانی به بازشناسیِ چهار روشِ طراحی در تاریخِ معماری میپردازد؛ عملگرا (Pragmatic)، نمادگرا (Iconic)، قیاسی (Analogical) و قاعدهگرا (Canonic)که. به شرحِ کوتاهی از آنها خواهیم پرداختجدا. از نگاهِ تکوینیتاریخیِ-رادبنت، روشهایِ طراحی در معماری را به اشکالِ دیگر نیز دستهبندی کردهاند که میتوان به روشهایِ ارجاع به طبیعت و هندسه،الگو قراردادنِ موسیقی و ریاضیات، رخدادهایِ تصادفی و ناخودآگاه، نگاه به گذشته، کارکردگرایی، منطقهگرایی، فرایندهایِ زاینده (مُرفینگ، فولدینگ، طراحی پارامتریک) اشاره کرد که سعی میشود هر یک جداگانه معرفی شوندبا. نظر به این انتقادات، این مقاله، به روشِ انتزاعی و فرمال نمیپردازد بلکه روش را با هدف و مقصد با هم در نظر میگیرد. یعنی فرم و محتوا و روش و هدف را جدا نمیانگاریم و آنها را در ارتباط مستقیم و دو سویه با یکدیگر میدانیم، هر روشی به هدفی خاص میانجامد و هر هدفی

هم با هر روشی دست یافتنی نیستپس. به جایِ پرسش ازروشِ طراحی ، ازروشِ طراحی و هدف از طراحی پرسش میکنیم.

واژههایِ کلیدی: روش،معماری، روشهایِ طراحی


مقدمه

واژگان و مفاهیم روش و طراحی آنچنان آشنایند که تأملی نمیطلبند معمولاً از ترکیب آنها و اصطلاح روشهای طراحی بحث و پرسش میشود. این اصطلاح هنگامی مورد تأمل قرار میگیرد و جایگاه و معنای خود را نشان میدهد که روش و طراحی، پیشتر معنی شده باشند. قضیه وقتی روشنتر است که به یاد داشته باشیم در زمانهایی، نه سخن از روش در طراحی میرفت و نه معماری تا این حد وامدار طراحی بود و یا در آن خلاصه میشد. پس بهتر است نخست به بنیانهای این تفاوت پرداخته شود. در یک نگاه کلی، مسائلی از این دست را ذیل تفاوت مدرنیسم با غیر مدرنیسم توضیح میدهند. در این مقاله نیز ضمن پذیرش این رویکرد در کلیت آن کوشش میشود به ویژه به معماری پرداخته شود و ازکلیات عمومی به جزئیات اختصاصی برسیم و این تفاوت را در راستای معماری پیگیری کنیم.

شاید بتوان روش و نگرش و رویکرد روشمند را فصل ممیز و مشخص مدرنیسم و تمدن جدید دانستطبعاً. این ادعا با مطالعه تطبیقی میان مدرنیته و غیر مدرنیته باید بهتر خود را نشان دهد. در ادامه میکوشیم به ویژه با گزارش تاریخی کوتاهی از مطالعات تطبیقی فلسفی در مورد ایران پیشامدرن و غرب مدرن، نور بیشتری بر این مطلب بتابانیم. اینجا بحث به دو جهت به دکارت مربوط میشود. نخست اینکه دکارت، مؤسس فلسفه مدرن است و دیگر آنکه نخستین فیلسوف مدرن غربی است که مورد اعتنای جدی در ایران قرار میگیرد. این فیلسوف فرانسوی هم پدر فلسفه مدرن و تمدن فلسفی مدرن است و هم روش از مهمترین مسائل در منظومه فلسفی اوست. راجر اسکروتن مینویسد: رنه دکارت (1650-1596) بنیانگذار فلسفه جدید و ریاضیدان مشهور به دو دلیل سزاوار مقام برجستهای است که به او نسبت میدهند. نخست به جهت عزم راسخش برای جستجوی روش در همه شاخههای پژوهشهای انسانی؛ دوم، به سبب اینکه او، عمدتاً به واسطه آن جستوجو، مفاهیم و دلایل فراوانی را وارد فلسفه کرد که از آن به بعد به مثابه بنیاد فلسفه دکارت به کار رفته است ( اسکروتن،1382 ،.(55 دکارت پس ازیک دوره تامل و سکوت فلسفی، رسالهای نوشت با عنوان گفتار در روش درست راه بردن عقل و جستجوی حقیقت در علوم، این رساله را که به اختصار گفتار در روش نامیده می شود، اگر نتوان مشهورترین رساله فلسفه مدرن دانست، دست کم دربردارنده معروفترین گزاره آن است: میاندیشم، پس هستم. دراین رساله علاوه بر روش، سوژه مدرن (دکارتی)، شک روششناختی، جوهر اندیشنده (5HV &RJQLWDV)، جوهر امتداد (5HV ([WHQGD)، راسیونالیسم، کمی سازی عالم، تقدم معرفت و شناخت بر هستی و وجود و تقدم مواجهه معرفتی و سوبجکتیو (6XEMHFWLYH) با عالم، تقلیلگرایی و تحلیل مسائل و مکانیکالیسم، به صورت کنونی متولد و معرفی میشوند.

اهمیت دکارت تا بدان حد است که گفتهاند: شاید از لحاظ هیچ فیلسوفی عصر جدید به اندازه دکارت، ریشهها و مسائل تفکر جهان غرب را یکجا انعکاس نمیدهد و شاید بدون تأمل در فراز و نشیب و زوایای پنهان تفکر او که نهایتاً در عین سادگی بسیار پیچیده و مبهم مینماید نتوان جنبههای مختلف فرهنگ غربی را در عصر جدید به نحو اساسی احیا کرد و با آنچه از گذشته همراه دارد و یا آنچه را که به نحو جنینی از آینده خبرمیدهد آشنا شد (مجتهدی1387، (9 بدین سبب نخستین کوششهایی که در جهت آشنایی ایرانیان با فلسفههای مدرن صورت گرفته، معطوف به دکارت و رساله گفتاردرروش است. کنتدوگوبینو اندیشمند و مستشرق فرانسوی عصر ناصرالدین شاه، که هم آشنایی کاملی با فلسفههای اروپایی زمان خود را داشته، به گونهای که؛ او از اولین کسانی است که متنی از هگل را به فرانسوی برگردانده است (مجتهدی،1388، (133، و هم آشنایی کاملی با فلسفه اسلامی و ایرانی داشته، به نحوی که در کتاب ادیان و نحلههای فلسفی در آسیای مرکزیفهرست؛ نسبتاً مفصل و دقیق از تمام فلاسفه ایرانی از زمان ملاصدرا تا نیمه دوم قرن نوزدهم در این مملکت زیستهاند و به نحوی نماینده جنبه های مختلف سنت فکری ایرانی بودهاند، نام می برد (همان)،رساله در روش را؛ اولین باردر1379 هـ.ق. با اجازه مخصوص ناصرالدین شاه، نخست عنوان حکمت ناصریه به کمک خاخام ملا لاله زار همدانی در تهران به چاپ رسانیده است (همان 131و134، با اندکی حرج و تعدیل برای هماهنگی با متن) زیرا؛ به نظر او ]گوبینو[ فلسفه دکارت از تمام نحلههای

 


فلسفی دیگر اروپایی بیشتر از اوصاف غربی برخوردار است و کوچکترین شباهتی به فلسفههای رایج واحیاناً اسلامی و ایرانی ندارد و به همین دلیل میتواند عنصرواقعاً جدیدی وارد شرق کند. این عنصر ... چکیده خالص و محض فکر غربی است (همان ،.(136

افضل الدین کرمانی نیزکه از یاران و پیروان سید جمال الدین اسد آبادی و از شخصیتهای روشنفکر و تأثیرگذار از لحاظ اجتماعی و سیاسی در عصر قاجار بوده، در راستای ارائه راه حلی ریشهای برای مدرنیزاسیون ایران، رساله گفتار در روش دکارت را؛ در سنه 1321هـ.ق. در شیراز از ترکی ترجمه کرده است (همان ،.(201 محمدعلیفروغی هم که با فلسفههای اسلامی و غربی آشناست و اولین تاریخ فلسفه غرب را به فارسی می نویسد نیز در دیباچه سیر حکمت در اروپا ، علت نگارش کتاب را معطوف به رساله دکارت میداند و با هدفی مشابه افضلالملککرمانی بیان میدارد: چند سال پیش ]منظور1310 هـ.ش.[ برای اشتغال به امری که ضمنا سود ابناء نوع در آن متصور باشد، به ترجمه رساله کوچکی که معروفترین اثر دکارت فیلسوف فرانسوی میباشد، دست بردم. پس از انجام برخوردم به اینکه این رساله به کسانی که از معارف اروپا آگاهی نداشته باشند چندان بهره ای نمی دهد. پس برای مزید فایده مقدمهای برآن افزودم (فروغی، 1344، شش) که این مقدمه مفصلتر از رساله، جلد اول کتاب سیر حکمت در اروپا را تشکیل می دهد.


روش

در این تاریخِمختصرِ تطبیقِ فلسفی هم دیده شد که علت توجه به دکارت آن است که دکارت چکیده فکر غربی به معنای مدرن آن است. اما این فکر چه ویژگیهایی دارد؟ دکارت رساله گفتار در روش را با بحث از این می آغازد که بهره همه آدمیان از عقل برابر است و اختلافات موجود ناشی از اختلاف در روش بکار بردن عقل است. تا همین جای رساله، دکارت عقل جمعی و بشری را به عقل فردی تقلیل می دهد و عقل را به صورت انتزاعی و غیر تاریخی تعریف میکند. در ادامه از اینکه عقل همه آدمیان یکی است، نتیجه میگیرد که کلیه علوم هم برابر و از یک سنخاند، پس علم هم یکی است و بنابراین روش رسیدن به آن هم یکی است. روش دکارت براساس الگویی هندسی و ریاضی بنا شده است و روش او را ریاضیات عمومی (8QLHUVDO 0DWKHPDWLFV) هم نامیدهاند . پس دکارت در رساله چند کار انجام می دهد:- 1 اولویت بلامنازع روش-2 روش هندسی و ریاضی، یعنی فرمال و صوری و بیزمان و بیمکان، ابدی، ازلی و جهانشمول -3 این روش کمیتگرا و عددی است -4 مبتی برجهان شناختی مکانیکی و جدایی روح و جسم است، چون روش به این معنای مدرن و دکارتی، کمی، مکانیکی، اقتدارگرا، مبتنی برجدایی جسم و روح، بیزمان و بیمکان و بی تاریخ است. در این دیدگاه آدمی در تقابل با عالم است و در آن جایی ندارد. هرچند روش دکارت، روش غالب مدرنیته و مانیفست آن است، اما نباید چنین پنداشت که همه چنین میاندیشیدهاند و عمل میکردهاند، پلفایرابندِ روش ستیز، که در ادامه بیشتر از او یاد می کنیم در این باره مینویسد: ... حوادثی مانند اختراع اتمیسم و ... ظهور تدریجی تئوری موجی نور، فقط به این دلیل رخ دادهاند که بعضی متفکرین یا تصمیم گرفته اند خود را به برخی قاعدههای آشکار معرفت شناختی محدود نکنند، و یا این قاعدهها را بدون توجه زیر پا گذاشته اند (فایرابند1375، .(48 به عنوان نمونه ای ضد قاعدهای، می توان از کلیسای زیارتی رونشان لوکوروزیه نام برد که در تقابل با کلیه اصول او قرار دارد. با روش دکارت قرار است به چیز واحدی برسیم، یعنی همه ،که طبق روش دکارت، در واقع یکی می شوند، به یک چیز هم می رسند، پس تنوع وگوناگونی از میان می رود و نقش فرد و بویژه فردیت هنرمند و خلاقیت او دیگر جایگاهی نخواهد داشت. چون همه چیز وضوح و تمایزی یقینآور چون ریاضیات باید داشته باشد، جایی برای طنز، مطایبه و لطیفه، تاریخ، فردیت، سلیقه، فرهنگ، جغرافیا، احساسات، خصایص انسانی ...

نخواهد بود، اینها همان مواردی است که پست مدرنیست ها به پی جویی و طلب آنها علیه مدرنیسم شوریدند. در واقع روش به معنای دکارتیاش چیزی به نام هنر، آزادی و اختیار را تاب نمیآورد و یکسره دربند ضرورت راسیونالیستی وکمیت است، دکارت به نوعی از عالم انسان زدایی میکند. از اینروی وقایع بعد ازمِی 1968 و بعد از آن تلاشهایی بود افراطی برای احیای آزادی و اختیار در تقابل با تفریط گرایی راسیونالیستی ضرورت عقل. برنارد چومی که خود معمار صاحب نامی است در مقاله یک، دو، سه؛ جهش ، تحت عنوان گسست سوم از چنین مطلبی یاد می کند، اندکی بعد بیشتر به چومی وگسست خواهیم پرداخت ولی پیش از آن به روش اشاراتی دیگر

 


خواهیم داشت تا روشن شود روشصرفاً آلتی خنثی نیست بلکه خود فلسفه و نوعی جهان بینی است.
روش دکارت و فلسفه او جدایی ناپذیرند؛ محرز است که اصالت عقل ]راسیونالیسم[ دکارت رابطهای ناگسستنی با کل روش او دارد. بطوریکه اگر آن دو رانتوان کاملاً مساوی یکدیگر تلقی کرد، در عوض اوصاف هیچ یک را بدون توجه به معنای دیگری نمی توان مورد شناسایی قرارداد (مجتهدی، 1387، (99 و؛ به دیگر سخن در نظرگاه او ]دکارت[ هر نوع سوال در مورد عقل مستلزم بررسی نحوه شناخت و همین نیز براساس طرح سوال درمسئله روش است و بدون آن نه فقط هیچ یقینی حاصل نمیآید، بلکه عملا ماهیت عقل، قلب شده و اصالت از آن سلب می گردد. منظور اینکه اصالت عقل ]راسیونالیسم[ در نزدکارت انحصاراً از طریق شناخت اوصاف ذاتی روش میسر است و بدون تعیین ضوابط صحت روش، سلامت عقل تضمین نمی شود و فعالیت عقل اعتبار نمییابد. از این جهت در واقع نه فقط ارزش عقل بلکه به معنایی حتی ماهیت آن از طریق روش تعیین می گردد (همان،(134 همین اصالت روش که می توان آن را چون راسیونالیسم، از ویژگیهای اساسی مدرنیسم دانست، همانگونه که گذشت، گذشته از ارزش عقل ماهیت آنرا نیز تعیین می کند و اینگونه روش، اصالت روش و عقل روشمند مدرن خود را بر تمامی حیطهها مسلط کرده که معماری نیز یکی از آنهاست. راسیونالیسم دکارتی، جدای از الگویی هندسی که برمبنای آن ساخته شده است، به معنایی یگرد عمیقاً کمیتگراست؛ اصطلاحی که در زبانهای غربی برای مشخص کردن اصالت عقل دکارت به کار میرود، همان راسیونالیسم است که در سنت او در واقع به معنای ریشه ای و آنچه فقه اللغه گفته می شود مطابقت دارد. زیرا این اصطلاح از کلمه راسیو لاتینی به معنای عقل گرفته شده که با راسیون به معنای جیره و سهمیه هم ریشه است و در نتیجه حتی از لحاظ صورت خارجی، راسیونالیسم دکارت متضمن نوعی تقطیع کمی است و به خودی خود بر عقلی دلالت دارد که امور را صرفا به نحوکمی مورد سنجش قرارمیدهد (همان، 7و.(136

این روشگرایی و برخورد معرفتی و انتزاعی و نقشهای با معماری را چومی تحت عنوان گسست دوم در تاریخ معماری، که به نظر او عمیقاً با تاریخ آموزش معماری در آمیخته است، نام میبرد. چومی در همان مقاله یک، دو، سه؛ جهش، تاریخ معماری و آموزش آن را در غالب سه گسست بزرگ شرح میدهد، او از اهرام مصر تا سال 1670 میلادی را تحت عنوان گسست اول جای می دهد، 1671) سال تأسیس آکادمی سلطنتی معماری در پاریس است).1670 دقیقا بیست سال پس از درگذشت دکارت است و تقریبا از نظر تاریخی با آنچه دراین مقاله، ازلحاظ تقسیمبندی تاریخی آمده یکسان است. در این دوره؛... معمار در محوطه ]کارگاه[ ساختمان میزیست و کار میکرد (آرمسترانگ، بل و دیگران، 1379، .(121 به بیان دیگر در دوره اول، معمار کسی بود که رابطه انضمامی با ساختمان داشت و نه کسی که از پیش بنا راتماماً در ذهن خود اندیشیده است و با آن رابطه ای انتزاعی دارد و در واقع فعالیتی نظری و تئوریک انجام میدهد . برای همین در آن دوران احتیاجی به نقشه و ترسیم آن نداشتند و پلان همه چیز معماری نبود. باید توجه داشت که تقابل سوژه-ابژه از مبانی متافیزیکی ایجاد پلان است و آنگاه که چنین تقابلی درکار نباشد، پلان خود به خودرنگ باخته است.

در بیان چومی مطلب مهم دیگری است که از آن با اصطلاح گسست نام برده است. چومی به جای پیوستگی در تاریخ و تاریخ معماری، از گسست در آن صحبت می کند و آن را تحت عنوان سه گسست کلی دسته بندی می کند. گسسته دیدن تاریخ، گذشته از آنکه دیدگاهی پسامدرن است که در تقابل با ایده پیشرفت در تاریخ مدرنیسم قرار دارد، در فلسفه علم یادآور پارادایمهای تامس کوهن است که در کتاب ساختار انقلابهای علمی شرح شده است (کوهن، .(1369 آنچه اینجا مهم است، اندیشهای است که در همین گفتمان کوونی و در ارتباط مستقیم با بحث درباره روش شکل گرفته است. ضدیت با روش، همان مطلبی که چومی به عنوان گسست سوم از آن یاد میکند و فایرابند، نویسنده کتاب بر ضد روش، با آنارشیسم و طرد قاعده و روش در علم و پیشرفت علمی. فایرابند مینویسد: ایده روشی که برثبات عدم تغییر اصول مطلقاً نافذ برای تنظیم آشفتگی علم مشتمل است، هرگاه به همراه نتایج پژوهش تاریخی لحاظ شود، با مشکلات فراوانی مواجه میشود، بنابراین در مییابیم که در معرفتشناسی هیچ قاعده واحد و پذیرفتنی و دارای زمینه ثابت که هرگز نقضپذیر نباشد، وجود ندارد (فایرابند،1375 ،(47، و یا ... آنارشیسم در نیل به پیشرفت ... کمک میکند. حتی علمی قانونمند و منظم، فقط زمانی که اجازه داده شود که حرکات آنارشیستی رخ دهند، موفق خواهد بود (همان ،.(53

به عنوان اشارهای کوتاه در اینجا می توان از آلوار آلتو نام برد که او را پیشگام ضد روش مداری در معماری مینامند (یورماکا و دیگران،1391، (57 در اولین نقل قولی که از فایرابند آوردیم، فایرابند مدعی بود برخی حوادث و اختراعات علمی فقط به این دلیل رخ

 


دادهاند که بعضی متفکرین تصمیم گرفته اند خود را به برخی قواعد آشکار معرفت شناختی محدود نکنند و یا این قواعد را بدون توجه زیر پا گذاشتهاند، شباهت ضد روشی آلتو و فایرابند وقتی خود را بهترنشان می دهد که آلتو؛ درمقالهای ادعا می کند که در روند طراحی تلاش میکند تا بیشتر اطلاعات مربوط به طراحی را نادیده گیرد و ترسیماتی چون نقاشی کودکان بکشد، درنوشتاری دیگر او رهیافت طراحیاش را به بازی توصیف میکند (همان،(60، شباهت میان بازی در کلام آلتو و آنارشی در سخن فایرابند بینیاز از توضیح به نظر می رسد. حتی؛ برخی از معاصرین آلتو به صراحت از روشهای طراحی آنارشیستی استفاده می کردند. برای مثال، جوزف فرانک... (همان ،(62 باز به بازی باز میگردیم.

اما جدیترین انتقادها بر فلسفه مدرن و دکارت را در مارتین هایدگر می توان دید. هایدگر بر خلاف دکارت که اندیشیدن را مقوم هستی انسان میدانست، در-عالم-بودن را مشخصه اصلی انسان (دازاین) میداند: موجودی که خود ماییم ... نیز به این معنا نیست که در این تالار مثلا نیمکتها هست و میزها و تخته-چیزهایی که تنها فرقشان با موجودی که ماییم در آن است که این موجود به نسبتی که به دیگر چیزها،مثلاً به پنجره و نیمکتها دارد داناست- میداند که چیزها، صندلی و نیمکت کنار هم است اما دازاین چنان کنج دیوار است که بدین کنار هم بودن داناست. برای آنکه اختلاف ذاتی نوعی میان موجودات... و دازاینی که با این موجود ات ... طرف است خالی ازابهام هستی شناسانه تثبیت شود، این فرق میان دانستن و ندانستن کفایت نمی کند. آن نیست که دازاین نیز در میان چیزها موجود میباشد... منتها تنها با این فرق میان که آنها را در مییابد، بلکه دازاین به نحو در-عالم-بودن است که اگزیستانس دارد و این تعیین اساسی اگزیستانس اوست و پیش فرض است برایآنکه اصلاً چیزی را در بتواند یافت (هایدگر،1393، 211و .(212 همانگونه که مشاهده میشود، هایدگر تفاوت میان دانایی ونادانی، آگاهی و ناآگاهی را که فلسفه دکارت و فلسفههای عقلگرا از آن میآغازند را برای تبیین هستی انسان کافی نمیداند و نه تنها هستی را برخلاف دکارت بر اندیشه مقدم میکند، که هستی انسان را به در-عالم-بودن منوط می کند. یعنی انسان همیشه در عالمی است و هیچگاه و هرگز ازصفر و از پی، آنگونه که دکارت در نظر داشت، نمیآغازد. هایدگر با نظریهگرایی((7KHRUHWLFLVP و تقدم برخورد علمی و معرفتی مخالف است، او چون از مسیر سوبجکتیویسم عبور نمیکند، در عوضِ تقابل با عالم و جهان، پیشاپیش در عالم قرار دارد و دچار معضل جدایی از عالم نمیشود. پس او در عالم ساکن است، برخلاف سوژه بیجایِ دکارت که برای ساختن خانه از آن خارج شد و هیچگاه نتوانست خانه ای را که ویران کرده بود، باز سازد. دکارت در رساله گفتار در روش مینویسد: ... بسیار دیده می شود که مردم خانههای خود را میکوبند و از نو میسازند و حتی بعضی اوقات که پای بست آنها استوار نیست و خود آماده ویرانی است این کار را از ناچاری میکنند... و لیکن نسبت به عقایدی که تا آن زمان در خاطر پذیرفته بودم هیچ به از آن ندیدم که یک مرتبه عزم کنم بر این که همه آنها را از ذهن بیرون سازم... چه دلخواه من بیش از این نیست که افکار خویش را اصلاح کنم و بر بنیادی استوار سازم که خود آنرا پی افکنده باشم (فروغی،1344 ، 192تا.(190 در برابر سوژه دکارتی که می خواست از صفر بیآغازد، دازاین هایدگری پیشاپیش همواره در وضعیتی است و در جایی، او همیشه از امور پیش فهمی دارد و این پیش فهم نه تنها مانع فهم نیست، بلکه موجد فهم است و چون هردازاین بر حسب وضعیت، جا و پیش فهمش، فهمی ویژه مییابد، امکان حذف تفاوتها برای رسیدن به فهم واحد وجود ندارد و لذا روش دکارتی از کار میافتد. اگر فایرابند به صراحت نام کتاب خود را بر ضد روش انتخاب کرد، شاگرد بزرگ هایدگر، هانس گئورگ گادامر با طعنه وکنایه، نام کتاب خود را حقیقت و روش گذاشت؛ او حقیقت روش را مورد سوال قرار میدهد. میتوانیم بگوییم که عنوان کتاب او متضمن طعنهای است و آن اینکه طریقی که به حقیقت مؤدی میشود، روش نیست و اگر کوششهای انسان در پیمودن طریق حقیقت محصور به روش شناسی باشد راه به حقیقت نمیبرد (ریخته گران،1378، .(156 گادامر در توضیح روش مینویسد: واژه روش به معنایی که دکارت آن را تثبیت کرده، مبتنی بر این فرض است که بیش از یک روش برای رسیدن به حقیقت وجود ندارد. او در گفتار در روش و نوشتههای دیگر، به تاکید میگوید که تنها یک روش برای کلیه متعلقات ممکنه معرفت وجود دارد. حتی اگر بپذیریم که این روش در عمل ممکن است انعطاف پذیر باشد، باز باید تصدیق کنیم که روش به این مفهومنهایتاً دست بالا را پیدا کرده و بر معرفت شناسی جدید سیطره یافته است (گادامر،1382 ،(34 اما اگر هایدگر و گادامر، روش را بر میدارند، چه به دست میدهند و چه بر جای مینهند؟ گادامر ضمن طرد انحصار حقیقت در روش، از رخداد فهم سخن میگوید. رخداد فهم، رخداد حقیقت، ریشه این مطالب را در نگره اگزیستانسیالیستی سورن کییرکهگور میتوان باز جست. کییرکهگور در قطعات


فلسفی به مطالب رساله منون افلاطون میپردازد که گفتگویی است راجع به علم؛ آیا ما میتوانیم چیزی را که نمیدانیم بیاموزیم؟ در این گفتگو نظریه علم افلاطون پرورده میشود؛ که علم چیزی نیست جز تذکر و یادآوری و انسان فقط چیزهایی را کهقبلاً میدانسته به یاد میآورد و برای این یادآوری به اسباب و روشهایی نیازمندیم. در مقابل، کییرکهگور، دانش را یک لحظه روشن شدگی ((QOLJKWPHQW) میداند و به جای تبیین شناخت به عنوان یادآوری، شناخت را به سبب دگرگونی و انقلاب غیر قابل توضیحی که در متعلم در لحظهای قطعی درتجربه او اتفاق میافتد به عنوان امری خارق العاده و اعجازآمیز تلقی میکند (پاپکین و استرول1388، 421و(422 بدین گونه است که آگاهی و معرفت در نظر کییرکهگور امری وجودی و قاطع است. این مقطع از مقاله موقعیت مناسبی است تا نکتهای یادآوری گردد. تا اینجا از مخالفت با روش سخن رفت، باید دانست مخالفت با روش یعنی مخالفت با انحصارگرایی روشی

æ نه روش، و نیز یادآوری میکنیم که نقد عقل دکارتی، زیرسؤال بردن عقل نیست، بلکه در واقع عقل راسیونالیستیک است که مورد نقد قرار میگیرد. کییرکهگور در مورد یقین ریاضیاتی دکارتی هم چنین نظری دارد: در خصوص شناساییظاهراً یقینی که ما در ریاضیات

æ رشتههای نظیر آن داریم، بنابر تحلیل کییرکهگور همه آنچه میدانیم این است که اگر مفاهیم معینی را به طرق معینی تعریف کنیم، آنگاه نتایج معینی به دنبال خواهد آمد. این امر ما را درباره روابط منطقی مفاهیم آگاه می سازد، لیکن درباره اینکه آیا در هیچ موردی از تجربه ما این صفات و خواص صدق می کند یا نه،اصلاً چیزی نمیگوید... حتی اگر نقاط یا خطوط یا سطوح در دنیای ما وجود ]تاکید از من است[ نداشته باشند، هندسه اقلیدس باز هم معتبر است... (همان ،(424، در واقع همین عدم پیوند دکارت با عالم و جدایی او از عالم است که مورد ایراد و انتقاد است، آنگاه که سخن ما ارتباطی با واقع ندارد، یقینی بودن یا نبودن آن چه جایگاهی دارد؟

اکنون اشاره به معنای لفظی روش، روشنتر است، روش با رسیدن، هم ریشه است. روش گرایی یعنی چیزی ، حقیقتی، طرحی...

موجود است و دنبال راه رسیدن به آن (روش) هستیم. پس روشگرایی، از پیش موجود بودن حقیقت. طرح و...را پذیرفته و قرار است به آن دست یابد، یعنی همیشه به چیزی می رسیم که از پیش موجود است. لذا روشی برای رسیدن به چیزی که از پیش موجود نیست، وجود ندارد. با روش نمی توان چیزی را که نیست، ساخت. روش، چگونگی رفتن به سوی چیز از پیش موجود را نشان میدهد. برای همین وقتی از روش طراحی، نوازندگی، خیاطی و... در آموزش می گویند، میخواهند به الگویی که در برابر و یا در نظر، دارند برسند، مانند نقاشی خاص، بکشند و یا چونان طراحی بزرگ، طراحی کنند. ولی چون ساختن، روش ندارد، خلاقیت و ایجاد چیزهای از پیش ناموجود آموختنی نیست. اگر برای دکارت اصل، روش است، برای گادامر اصل، پرورش است. روش، رسیدن به هدف از پیش موجود را در دستور دارد و پرورش، پروراندن هسته و تخم پیش داشت اولیه را. با پرورش به چیز از پیش موجود نمیرسند، بلکه چیز ناموجودی را موجود میکنند و به حیات و هستی آن اجازه می دهند و احترام میگذارند، پس طراحی و خلاقیت در نظام دکارتی غیر ممکن و ممتنع است و امکان آن را در گادامر موجود است. پروراندن با تیمارداری، پرستاری، مادری و باغبانی هم خانواده است. پیش از ادامه بحث، توجه به یک نکته ضروری است، گرچه گادامر به دیلتای نظر دارد، اما چون دیلتای بر آن است که روشی مشابه علوم طبیعی برای علوم انسانی دست و پا کند و لذا الگویی دکارتی را در نظر دارد، گادامر را میتوان منتقد شیوه دکارتی در علوم انسانی دانست. ژانگروندن که متخصص در فلسفه گادامر است در بیان نظر گادامر مینویسد: بهتر است علوم انسانی به جای پیروی کورکورانه از یک روش شناسی ناهمخوان با اهداف این علوم از سنت کمابیش فراموش شده این اومانیسم الهام بگیرد، زیرا وجه تسمیه این علوم از واژه لاتین +XPDQLRUD است. بنابراین احیای مسئله هرمنوتیک درنخستین بخشهای حقیقت وروش با اعاده حیثیت مفهوم اومانیستی معرفت آغاز میشود. وجه ممیز اومانیسم این است که خلاف علوم روشمند طبیعی ،در وهله اول به دنبال تحصیل نتایج عینیت پذیرد قابل اندازهگیری نمیرود، بلکه بیشتر میکوشد با تقویت قوه تشخیص افراد، در پرورش وتربیت((%LOGXQJ >*@ آنها مشارکت داشته باشد. این آرمان پرورشی به شکل دیگری یک فهم عرفی همگانی، فهم آنچه کلی وصحیح است، منجر میشود. این آرمان پرورشی مولد یک فهم متعارف همگانی برای شناخت راستی و درستی است (گروندن،1393 ،.(55

آنچه در آخرین بخش این قسمت اهمیت دارد و پلی است برای ورود به عالم هنر، آن است که گادامر الگویی را که برای شناخت در نظرمی گیرد، برخلاف دکارت و دیلتای که علوم طبیعی و ریاضی را در نظر داشتند، تجربه هنری است. او ضمن رد نگاه زیباشناسانه به

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید