بخشی از مقاله

رابطه تزکيه و تعليم از منظر فلاسفه اسلامي (شيخ اشراق )
چکيده
با بررسي برون دادهاي نظام تعليم و تربيت و عدم توانائي دانش آموختگان در تامين انتظارات جامعه اسلامي ، ضرورت توجه به حلقه ي گم شده ي تزکيه در نظام آموزشي بيش از پيش به چشم مي خورد، در حالي که اين امر در مکتب اسلام همواره مقدم بر تعليم بوده است . در اين مقاله سعي مي شود با توجه به نظرات انديشمندان اسلام بالاخص شيخ اشراق، لزوم بازگشت به اين اصل به منظور ايجاد بستر مناسب براي تحقق چشم انداز بيست ساله نظام جمهوري اسلامي ايران ، بازبيني شود. از منظر شيخ اشراق، انسان کامل يعني کسي که به علم حضوري مي رسد و نخستين مصداق علم حضوري آگاهي نفس از خود و تزکيه آن است . براي رسيدن به مرحله ي کمال در هر رشته ي علمي ، تزکيه و اهميت دادن به ارزشهاي اخلاقي از مرتبه بالايي برخوردار است . رهايي از خود، محاسبه ي نفس ، رياضت ، استقامت ، تخليه (پيراستن نفس از رذائل ) ، تجليه (آراستن نفس است به فضائل ) و تحليه (صفا دادن دل ونوراني کردن جان ) اهم مواردي است که متعلم بايد آنهارا مورد توجه قرار دهد تا به تزکيه برسد. اصول تربيت از منظر اشراق شامل غفلت گريزي ، صبر، کرامت نفس و خود شناسي است و روش هاي تربيتي عبارتند از: آموختن حکمت ، عمل صالح ، رياضت ، تفکر، ذکر، دعا و تضرع و تلاوت قرآن است . لذا هدف نهايي تعليم و تربيت ، نيل به اشراق است که آن هم به نوبه خود، چون پاي عنصر عقلي و نفس در تمام وجوه و ساحات آن را به ميان مي کشند، مستلزم کمال يافتن تمام قواي ذهني و رواني يا نفساني انسان است .
واژه هاي کليدي : تزکيه ، تعليم ، فلسفه اسلامي ، اشراق


مقدمه
توسعه نيروي انساني متعهد و متخصص پايه برون رفت از مشکلات ، پيشرفت و توسعه همه جانبه ي يک کشور است .
اگر چه پيشرفت هاي شگرفي در تعليم بعضي علوم و فناوري هاي نوين صورت گرفته ولي از آنجا که بيشتر آنها منبعث از علوم غرب بوده است کمتر به مقوله خودسازي و توجه به اخلاق و تزکيه نفس شده است زيرا در غرب قوانين مدون جايگزين اخلاق و مذهب شده است . اين در حالي است که تعدادي از مدرسين و انديشمندان وظيفه ي اصلي خود را تدريس آن علم خاص مي دانند و تزکيه را به دانش جو يا معاونت هاي فرهنگي و پرورشي وا مي گذارند و بعضي از آنها نيز به دليل حجم زياد مطالب درسي فرصت پرداختن به آن را ندارند. با توجه به اين که کشور عزيزمان در زمينه هاي مختلف نياز به سازندگي دارد شديدا نياز مند افرادي متعهد و متخصص مي باشد. با بررسي محصول نظام تعليم و تربيت به شيوه ي غربي به خوبي مي توان دريافت که توفيق اين سيتم در تربيت دانش آموختگاني متعهد و متخصص که بتوانند انتظارات جامعه اسلامي را تامين کنند، چندان نخواهد بود. لذا توجه به تعليم و تربيت اسلامي و بازگشت به آنچه در گذشته ، روش متداول انديشمندان بزرگ اسلامي بوده است امري ضروري است . بر اين اساس تزکيه مقدم بر تعليم و تربيت است . چه اينکه به قول مرحوم سنائي : چو دزدي با چراغ
آيد گزيده تر برد کالا. در اين مقاله سعي مي شود به جاي مراجعه به منابع غربي ، به آنچه از پيشينيان موفق و پيشروان علم در عرصه جهاني در زمان خود، بر جاي مانده رجوع نمود و با توجه به نظرات انديشمندان اسلام بالاخص شيخ اشراق ، به اين مهم پرداخت . اين کار به منظور ايجاد بستر مناسب براي تحقق چشم انداز بيست ساله نظام جمهوري اسلامي ايران ، و تبين نظام درست آموزشي مبتني بر انسان سازي امري ضروري است .
حکمت اشراق
يکي از مهم ترين جريان هاي فکري در ايران اسلامي ، جريان «حکمت اشراق » است . بنيان گذار اين مشرب فکري ، «شهاب الدين سهروردي » است که پيوندي بين انديشه ايران باستان و انديشه اسلامي ايجاد کرده است . اشراق يعني روشن کردن و روشني بخشيدن ، و در اين منظر، خدا ذات روشنايي يا نور الانوار است وهمه مراتب هستي پرتو هاي آن نور الانوار نور محض و وجود واجب است ،و هرآنچه در سراسر آفرينش موجوداست مرتبه اي از روشنايي است و هر چه به اين سرچشمه ي نور نزديکتر باشد بهره اش از روشني بيشتر است . حکمت اشراق بيش از آنکه بر آموختن تکيه کند بر کشف و شهود يافتن و در يافتن ،بيش از انديشيدن منطقي بر بينش دروني تاکيد دارد. سهروردي برانديشه ي منطقي و حکمت بحثي تاکيد بسيار دارد، او حکمت بحثي را مقدمه بر رسيدن به حکمت ذوقي مي داند. انسان پس از اکمال در حکمت بحثي به حکمت ذوقي مي رسد چنين کسي مي تواند از راه کشف و شهود حقايق را دريافته و به زبان انديشه ي منطقي باز گويد..معارف شهودي بنياد انديشه اند و آغازه هاي هر دانش و نگرشي هستند ولي خود، بر خود استوارند و نياز به ديگري ندارند.
در معرفت شناسي سهروردي علم دو قسم است : حصولي و حضوري . . اساس معرفت شناسي اشراقي بر نظريه «علم حضوري »
مبتني است . نخستين مصداق علم حضوري آگاهي نفس از خود است .
ادراک حسي و شناخت عقلي از ديگر سرچشمه هاي شناخت در معرفت شناسي سهروردي مي باشند. «حس » ابزار شناخت عالم مادي و جزئي است . اما کار عقل درک کليات است و مفاهيم کلي محصول عقل هستند.
تزکيه
تزکيه در لغت گاه به معني پاک شدن يا پاک کردن وتطهير نمودن يا به معني افزودن و رشد دادن به کار مي رود که در تزکيه نفس معناي اول مناسبتر است . تزکيه بر چهار گونه است :
الف ) تزکيه از ناحيه ي بنده که آن را کسب کرده و به آن دست مي يابد خدواند در قرآن مي فرمايد"قد افلح من زکيها"١کسي که تزکيه ي نفس کرد رستگار شد .
ب) گاهي خداوند منشاء و فاعل تزکيه است و تزکيه به خداي تعالي نسبت داده مي شود"بل الله يزکي من يشاء".
پ) گاه پيامبر واسطه در وصول تزکيه به انسان است " يتلو عليکم آياتنا و يزکيکم ".
ت) تزکيه به عباداتي که وسيله ي ايجاد تزکيه است نسبت داده مي شود"ذلکم ازکي لکم تزکيه با تربيت متفاوت است . تربيت عام و جنبه هاي مادي و معنوي را در بر مي گيرد و شامل رشد دادن خصوصيات جسماني
، انساني و قواي عقلاني نيز مي شود.ولي تزکيه تنها در امور معنوي و تحقق صفات حميده و برطرف ساختن صفات رذيله به کار مي رود.
تعليم و تربيت :
به اعتقاد شهاب الدين سهروردي کسب معرفت از طريق فرايندي که به معناي کلي واژه تعليمي - تربيتي است . دراين فرايند بايد عطش دروني براي دستيابي به معرفت در«دانش جو» ايجاد شود و که ، اين جستجو گري يا جويندگي ، «طلب » ناميده مي شود؛ و جوينده دانش در اين مرحله ي تعليم و تربيت «طالب » ناميد مي شود. اين روند وقتي با پرورش قواي ذهني يا عقلي ادامه يابد دانش جو «طالب البحث » ناميده مي شود. مرحله ي بعدي مهار تمايلات نفساني و تصفيه ي نفس است ؛ زيرا بنا به نظر سهروردي زماني که قواي بحثي انسان کمال يابد و نيز نفس چنان از آلودگي ها و نقائص صافي شود که بتواند به اشراق نائل گردد به فلسفه و حکمت حقيقي دست مي يابد وجوينده ي معرفت «طالب التاله » ناميده مي شود.و در مرحله ي بالاتري ، دانش جو هم طالب معرفت بحثي است و هم طالب تاله ، و در عين حال رفته رفته پرورش يافته و به يک «حکيم » تبديل مي شود، حکيمي که نخست در تفکر بحثي ، سپس در تاله و نهايتا در هر دو ورزيده و کار کشته شده است . سرانجام انسان به يک
«حکيم الاهي » مبدل مي شود، نهايتا به مقام «امام »که . برتر از همه ي مراحل کمال انسان است ،دست مي يابددر اين مرحله از معرفت کامل نسبت به حقايق مابعدالطبيعي ، کيهان شناختي و آخرت شناختي برخوردار است و مثل اعلاي مرتبه ي انساني و نمونه ي کمالي است که نيل به آن براي انسان ممکن است .
علم نزد سهروردي عبارت از اشراق انوار الهي است بر جان انسان که در پرتو آن انوار، اشياء و امور، حقايقشان براي جان عارف آشکار مي گردد و اين گونه شناخت و آگاهي به گونه اي است که جاي هيچ ترديد و ابهام در آن نيست و در آنچه ديده ، ديگر هيچ گاه شک روا نمي دارد. هرگاه حقايق امور و اشياء را ديد، ديگر جايي براي شک نمي ماند. در اين نوع شناخت ، شئ معلوم ، نزد عالم داراي حضور اشراقي است و علم همان اضافه اشراقي اشياء و امور است به جان عالم .راه رسيدن به علم نزد سهروردي ، تنها تعلم نيست ، بلکه به نظر او راهي که در آن شبهه روا نباشد، همانا (رصد روحاني ) است . از پايگاه جان آدمي که رصدخانه انوار الهي است ، بايد چشم جان را بدان سو هدايت کرد، نفس انساني اگر مانع بدن در ميان نباشد، داراي توانايي نقش پذيري علوم است . گاهي نفس در خواب يا بيداري به اموري آگاه مي گردد، چراکه به طور فطري داراي اين توانايي است ، يا اين که مي تواند ملکه انوار الهي را در خود پرورش دهد.
اهداف تعليم و تربيت از منظر اشراق عبارت از:
پرورش تفکر و انديشه . پرورش تفکر زمينه ي معرفت به جهان هستي است و همچنين انديشه قوي و تفکري خلاقلازمه ي فهم حکمت اشراقي است .
قرب الهي : برترين هدف تعليم و تربيت نزديکي به کمال مطلق است . هر چه انسان با علم شهودي عظمت خداوند و اسماء و صفات او و نيز فقر و ذلت خويش را احساس کند به همان ميزان به مقام قرب نائل آمده است . قرب که غايت تربيت است مراتب بسياري دارد بلکه تا بينهايت گسترده است و انسان مي تواند بدانجا برسد که جز حضور و نور الهي نيابد و جز خدا نشناسد.
عبوديت : عبوديت يعني انسان خدا را رب و مدبر و صاحب اختيار خود بشناسد و در هر شأني از شئون حيات ، از انانيت به عبوديت برگردد و اوامر خدا را انجام دهد و موارد نهي شده را ترک کند. لبته اين هدف نسبت به هدف قبلي جنبه واسطه اي دارد و انسان از طريق عبوديت به مقام قرب الهي مي رسد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید