بخشی از مقاله
چکیده
مدت زمان توقفات ناگهانی و هزینه های تعمیراتی دو فاکتور اساسی در تعیین میزان موفقیت یک کارخانه می باشند، بنابراین تشخیص و کنترل بموقع خرابی تجهیزات، در اولویت کاری مجموعه تعمیرات قرار می گیرد. چرا که تشخیص بموقع و در مراحل اولیه خرابی، سبب می گردد تا مجموعه تعمیرات نیز به مثابه واحد تولید - بهرهبرداری - ، در فرایند تولید، ایجاد ارزش افزوده نماید، و درجهت تغییر دیدگاههای پیشین، تنها به عنوان یک منبع هزینه در روند تولید دیده نشود.
در صنایع داخلی دو استراتژی تعمیراتی، تعمیرات پیشگیرانه - Preventive Maintenance - و تعمیرات پیشگویانه - Predictive Maintenance - در راستای نیل به این آرمان استفاده می گردد. با توجه به پیشرفت های روزافزونی که در روش های پایش وضعیت صورت می گیرد، این امکان فراهم می گردد تا خرابی تجهیزات با بکارگیری ابزارها و روشهای مناسب، هرچه بهتر و در مراحل اولیه تشخیص داده شده و تحت کنترل واحد های تعمیراتی درآید. در این مقاله سعی می گردد تا نقش تفکر مدیریتی تئوری محدودیت ها در بهینهسازی استفاده از استراتژی تعمیرات بر پایه وضعیت تجهیزات تبیین و در قالب مثالهایی ارائه گردد .
1 مقدمه
یکی از مهمترین مسائل در مدیریت تولید و عملیات مساله "نگهداری و تعمیرات" است. در جهان امروز مسئولیت افرادی که مسئولیت نصب، راه اندازی، نگهداری و تعمیرات را در کارخانهها و مراکز صنعتی بر عهده دارند، روز به روز سنگین تر می شود. با تنظیم یک برنامه صحیح تعمیرات و نگهداری برای تجهیزات و ماشینآلات کارخانه، از یک سو از خرابیهای غیرمترقبه آنها پیشگیری و از اتلاف وقت و هزینه های گزاف تعمیراتی جلوگیری می شود و اختلالات تولید به حداقل کاهش می یابد؛ از سوی دیگر عمر مفید و موثر ماشین آلات زیاد میشود و از نظر کمی و کیفی دارای حد متعادل بازدهی و سودآوری خواهند شد.
هزینه های نگهداری و تعمیرات، در مجموع، بخش عمده ای از هزینه های تولید را در بر می گیرد. با توجه به نوع صنعت مورد بررسی، این هزینه چیزی حدود 15 تا 60 درصد هزینه محصول تولید شده را در بر میگیرد. تحقیقات نشان داده است که حدود 33 سنگهداری و تعمیرات از هر دلار که برای فعالیتهای نگهداری و تعمیرات هزینه میشود، مربوط به فعالیتهای غیر ضروری در حوزه نگهداری و تعمیرات میباشد.[1]
به کارگیری سیستم نگهداری و تعمیراتِ خاصِ یک سازمان، میتواند نقش بسیار زیادی را در کاهش قیمت تمام شده محصول نهایی ایفا نماید. اما این تأثیرات تنها محدود به هزینه نبوده و در سرعت ارائه محصول در کل زنجیره تامین، کیفیت محصول، قابلیت اطمینان، چابکی سازمان و عواملی از این دست نیز تأثیرات خاص خود را خواهد داشت که هر یک از آن ها محلی از تامل خواهد بود. از این رو می توان به نقش مهم و تأثیر گذار استراتژی های مختلف نگهداری و تعمیرات بر روی کسب و کار یک بنگاه اقتصادی پی برد.
به هر حال، فرآیند نگهداری و تعمیرات در تعیین سطح شاخص رقابت پذیری یک سازمان از نقش حساس و غیر قابل انکاری برخوردار است و در مجموع می توان تحلیل های گوناگونی را در ارتباط با این فرآیند در چهار حوزه هزینه، کیفیت، انعطاف پذیری و قابلیت تحویل مورد بررسی قرار داد.3]، [2 بر این اساس ارائه مدلهای تصمیم گیری برای انتخاب استراتژیهای مختلف نگهداری و تعمیرات و یا انتخاب ترکیبی از آنها، همواره از اهمیت خاصی برخوردار بوده و توسط برخی نویسندگان مد نظر قرار گرفتهاست.[7-4]
در این مقاله سعی می گردد تا نقش تفکر مدیریتی تئوری محدودیت ها1 در بهینه سازی استفاده از استراتژی تعمیرات بر پایه وضعیت تجهیزات2 تبیین و در قالب مثالهایی ارائه گردد. خواهیم دید که با بکارگیری تفکر تئوری محدودیت ها و اولویت بندی اقدامات تعمیرات پیشگیرانه بر مبنای خروجی تولید، با کمترین سرمایهگذاری در بخش تعمیرات، تغییر چشمگیری در افزایش خروجی تولید خواهیم داشت. همچنین در سطح سیستمی - بهبود مستمر استراتژی - ، ملاحظه خواهد گردید که میتوان از تئوری محدودیتها به عنوان یک فرایند تفکر در بهبود مستمر چرخه اجرای تعمیرات و نگهداری پیشگیرانه استفاده نمود.
2 مروری بر ادبیات بکارگیری تئوری محدودیتها در نگهداری و تعمیرات
در طول زمان دیدگاههای موجود درخصوص نقش واحدهای تعمیرات در زنجیره خلق ارزش در واحدهای تولیدی بسیار تغییر نموده است. تعمیرات در طول زمان به عنوان هزینه خالص دیده شده و بنابراین سیستم های مدیریتی حاکم بر آن نیز بازتابی از این رویکرد هزینه محور بودهاند. در جدیدترین این دیدگاهها، صنایع تولیدی، تعمیرات و تولید - بهره برداری - را دو فرایند به هم وابسته می دانند که توسط حلقه "کارایی موثر تجهیزات" به یکدیگر اتصال می یابند. نقطه عطف این رویکرد آن است که در این دیدگاه از واحد تعمیرات نیز به مثابه واحد تولید - بهره برداری - خواسته می شود تا میزان ارزش افزودهای که در فرایند تولید ایجاد می نماید، عرضه کند و برخلاف دیدگاههای پیشین، واحد تعمیرات، تنها به عنوان یک منبع هزینه در روند تعمیرات دیده نمیشود.
برای دستیابی به چنین رویکردی کافی است از فلسفههای مدیریتی که در بحث "کارایی بهینه تولید" به کار گرفته میشوند، استفاده نمود. یکی از این ابزارهای مدیریتی تئوری محدودیت ها میباشد. در مدیریت تولید مدرن، دیدگاه نگهداری و تعمیرات از اقدامات مقطعی همچون استفاده از منابع و تخصیص هزینه ها به ملاحظات استراتژیکی چون بالا بردن سود دارایی ها و سرعت در پاسخ گویی به نیازهای بازار تغییر یافته است.[8] تئوری محدودیت ها چهارچوب مناسبی را برای مدیریت نگهداری و تعمیرات در محیط تولیدی مدرن فراهم می نماید. تئوری محدودیت ها بر روری منابع با ظرفیت محدود - CCR3 - به عنوان تجهیزات/عملیاتی که کارایی سیستم تولید را تعیین می کنند، توجه می نماید.[10]
Chakravorty و - 1994 - Atwater از تئوری محدودیت ها برای طبقه بندی تجهیزات بر اساس اهمیت در تعمیرات پیشگیرانه استفاده نمودند. آنها رویکردی جدید و نوآورانه برای هدایت برنامه های تعمیر و نگهداری پیشگیرانه با استفاده از تئوری محدودیت ها ارائه نمودند. بر اساس نتایج تحلیل آنها، پیشنهاد گردید که برای افزایش خروجی سیستم تولیدی و درنتیجه افزایش بازده، CCRها در سیستم شناسایی و اقدامات تعمیرات پیشگیرانه بر روی آنها متمرکز گردد. یافته های آنان نشان داد که چگونه کاربرد تئوری محدودیت ها در نگهداری و تعمیرات پیشگیرانه، میتواند باعث افزایش خروجی کل سیستم و به تبع آن ایجاد ثروت بیشتر گردد.[9]