بخشی از مقاله
چکیده
جلال الدین محمد بن محمد - 672 – 604ق - ملقب به مولانا شاعری عارف است. به ندرت میتوان مسألهای را در زمینه مسائل اخلاقی و عرفانی یافت که از نگاه دقیق او دور ماندهباشد. کبر هم از آنجمله صفات اخلاقی است که مولانا توجه خاصی به آن نشان دادهاست. بهویژه در مثنوی که با کمک اصطلاحاتی چون استکبار، عجب، خودبینی، منی و أنایی دراین زمینه شاهد آموزههای مفصلی هستیم. با توجه به آنچه گفتهشد، در این پژوهش به بررسی رویکردهای گوناگون شاعر در زمینه تکبر پرداخته شده است. اطلاعات این مقاله با استفاده از شیوه توصیفی- تحلیلی جمعآوری شدهاند و نتایج حاصل از این بررسیها نشان میدهد که مولانا در مثنوی در صدد است تا راههای شناخت تکبر، راههای دوری از آن و درمان آن را برای مخاطب روشن کند و به منظور عینیت بخشیدن به آموزهها و ملموستر کردن آنها از متکبران بزرگی چون ابلیس، نمرود و فرعون هم سخن به میان میآورد و حدود تکبر و تواضع را مشخص میکند. شاعر علاوه بر شناساندن عوامل تکبرزا،راههای درمان را نیز به وضوح بیان میکند. بزرگترین راه چاره این بیماری در مثنوی شناخت خداوند و عشق ورزیدن به پروردگار است. خودشناسی و یاری گرفتن از اعمالی چون تواضع، استغفار، ریاضت، سجده در پیشگاه حق، قرار رفتن در ظل پیر و مهمتر از همه اینها توکّل راههای دیگر درمانند.
کلید واژه: مولانا، مثنوی، تکبر
مقدمه
ازجمله بدترین صفات اخلاقی که در منابع دینی و اخلاقی نکوهیده شده میشود تکبر استتکبر. در لغت به معنای تعظﱞم - خود را بزرگ پنداشتن - آمده است - ابن منظور، . - 1363:129 برخی واژههای کبر، استکبار و تکبر را در معنای یکسان به کار میبرند - راغب اصفهانی، 1363 ج - 442 : 1 و بعضی کبر را أمری باطنی و حالتی نفسانی و تکبر را از ثمرات کبر میدانند که به صورت افعال و اقوال ظاهر میگردد - راغب اصفهانی، . - 299 : 1373 به طور کلی میتوان تکبر را اینگونه تعریف کرد: حالتی که در آن انسان خود را برتر از دیگران میبیند، یعنی خود را بزرگ و دیگران را حقیر می-شمارد.
امام محمد غزالی در منهاج العابدین در تعریف کبر میگوید: کبر خاطری است در ترفّع نفس و تعظیم او و تکبر در پی آن خاطر رفتن است و تواضع خاطری است در فروتنی قدر نفس و حقیرداشتن او و تواضع پیروی آن خاطر کردن است و هر یکی را از این عامی هست و خاصی. او تواضع عام را در کفایت کردن به ملبس و مرکب دونقدر خویش و تکبر را در نقطه مقابل آن برتریجویی در زمینه این امور میداند. اما تواضع بالاتر و مهمتر همان تواضع خاص است که به رام کردن نفس در قبول حق از همه اقشار جامعه بر میگردد. این حقگویان خواه وضیع، شریف، صغیر یا کبیر باشند باید حق را از آنان پذیرفت و تکبر دقیقاً نقطه مقابل این امر است که آن را گناه محض دانسته و خطایی بزرگ:
- » پس حسن تواضع عامی آن است که ابتدا و انتهای خویش یادکنی و حالی که در آنی از انواع آفات تذّ کر فرمایی چنانکه گفتهاند: اولّک نطفه مذره و آخرک جیغه قذره و أنت فی مابینهما حامل الغدره. و حسن تواضع خاصی تذکر عقوبت آن کسی است که از حق روی بگرداند و در باطن از حد بگذرد «. - محمد غزالی، - 124 : 1365 عزالدین محمود کاشانی نیز همچون غزالی از ترفع در معنای تکبر استفاده میکند:
- »مراد از ترک ترفع و توقّع آنکه خود را با خلق در محلی فوق مرتبهای که مستحق آن است نیارد بلکه توقّع رعایت حق مرتبه خود از ایشان هم ندارد. - « محمود کاشانی، - 245: 1381:245 غزالی در در باب پنجم کتاب نصیحه المللوک تکبر را ارثی میدانند. او در باب حکمتحکیمان و ذکر حکمت پنج چیز را میراثی میداند؛ روی نیکو، خوی نیکو، همت بلند، متکبری و سنگدلی. - غزالی، - 225 : 1361در مثنوی هم که مجموعهای از معارف است به موضوعات متنوعی پرداخته میشود که از نگاه تیزبین مولانا دور نماندهاند. او در مثنوی برآن است تا به کمک آیات، احادیث ، تمثیل ها و حکایات صفات پسندیده و نکوهیده ، را به مخاطب معرفیکند. یکی از این صفات تکبر و خود بزرگبینی است که تمامی عرفا از جمله مولانا آن را در زمره مهلکات و خصائص مذموم بشری به شمار آوردهاند.
ضرورت ، هدف و شیوه پژوهش
بیان مسائل اخلاقی و تحقیق و تفحص درمورد چگونگی شکلگیری هریک از خصایص نیک و بد اخلاق ازجمله کارآمدترین شیوهها برای اصلاح و تعدیل اخلاقیات در جامعه است. همین طور نشاندادن آثار، کارکردها و نشانههای آن، نتایج و عواقب بد و نیک آن و راه مبارزه با رذایل اخلاقی و کسب فضایل اخلاقی نقشی بهسزا در بهبود و پرورش اصول اخلاقی ایفاء میکند. در این میان و در راه رسیدن به این هدف شاعران عارفی چون مولانا را نمیتوان نادیده انگاشت. زیرا او در مورد هریک از ویژگیهای اخلاق به روشنی سخن گفته است. مقوله تکبر نیز از این قاعده مستثنی نیست.تا کنون رویکردهای گونانی به شعر مولانا شدهاست اما به نظر میرسد جای بررسی جامعی در زمینه مبحث خودبزرگ بینی در شش دفتر مثنوی خالیست. به این منظور نگارنده این مقاله بر آن است تا با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی مفاهیم و معانی تکبر را از دیدگاه مولانا بررسی کند و عوامل رشد و یا سرکوب این رذیله اخلاقی را واکاود و راههای درمان آن را در اندیشه این عارف گرانقدر بشناسد.
بحث
اغلب بزرگان عرفانی از جمله مولانا براین عقیدهاند که انسان باید در مسیری گام بگذارد که بتواند از طریق آن کمال خود را شناسایی کند و زندگی خود را در آن راستا تنظیم نماید. مسیری که او را به هدف نهایی قائل میرساند. در این راه موانعی وجود دارد و بزرگترین آنها اوصاف زشتی است که در وجود خود او جا گرفتهاند و رفتارش را کنترل میکنند. یکی از مهمترین موانع تکبر است. دیدگاه مولانا در این زمینه مهر تأییدی بر آراءبزرگان دیگر است. با بررسی و تفحص در شش دفتر مثنوی زمینههای کاربرد مفهوم تکبر در این اثر را می توان به چند گروه عمده تقسیم کرد. این حوزهها عبارتند از:
-1 حدود تواضع و تکبر
مولوی اغلب هریک از آموزههای مورد نظر خود را به صورتی جامع توضیح میدهد و شفافسازی میکند. او در زمینه تکبر حد و مرزی را مشخص میکند وهر چیز را به