بخشی از مقاله
چکیده:
فرهنگ الگوهای کلی ذهنی مشترک و مرسوم در میان اعضای یک اجتماع فرهنگی است که به نحوه تفکر، احساس و رفتار اعضای آن اجتماع در رابطه با خود، محیط و ماوراء، در مراتب مادی و معنوی زندگی، شکل معنیدار میبخشد. فرهنگ، پدیدهی پیچیدهای است که از سه رکن اصلی مرتبط با یکدیگر؛ ارزش ها، هنجارها و چیزهای مادی، تشکیل شده است.
فرهنگ هر اجتماعی، از طریق مظاهر خود نظیر زبان، هنر و معماری نمود مییابد و بررسی و تحلیل در حوزهی فرهنگ، به بررسی درباره ی مظاهر فرهنگی مربوط می شود. معماری به عنوان ظرف زندگی انسان، آیینهی تمام نمای فرهنگ در هر جامعه ای است که در تعاملی تنگاتنگ با ویژگیهای ساختاری، تاریخی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی آن جامعه قرار دارد. مردم هر سرزمینی، در ساخت اثر معماری در تلاشند تا با بهرهگیری از چیزهای مادی، از ارزشهای خویش حفاظت و از هنجارهای خود تبعیت کنند. تغییر نگرش های فرهنگی و اجتماعی در جوامع، بیشترین تأثیر ر ا بر معماری دارد.
هدف از این تحقیق درک و بررسی مقوله های مربوط به فرهنگ در معماری بومی است تا بتوان راهکاری مناسب برای رجوع دوباره به فرهنگ غنی ایران در ساخت بناها و طراحی معماری و به تبع آن شهرسازی اندیشید. این تحقیق بر اساس مطالعات کتابخانه ای انجام گرفته است. نتایج تحقیق نشان می دهد الگوهای فرهنگی، نه تنها در نحوه تلقی انسانها از چیستی و مفهوم شهر و معماری، بلکه در صورت شهر و معماری نیز قابل بازیابی و مشاهده است.
-1 مقدمه:
سنتهای ارزشمند فرهنگ خودی، مواجه است و این گسست از سنت، آسیبهای جدی به معماری و شهرسازی معاصر وارد کرده است. یکی از دلایل برجسته در جدایی از سنتهای ارزشمند گذشته، هویت و شاخصههای بومی معماری اسلامی-ایرانی ورود جریان مدرنیسم به ایران بوده است. » مدرنیسم نوعی ایدئولوژی است که در پی جایگزین کردن نو به جای کهنه است و نو و مدرن را برتر از کهنه میداند«
امروز بعد از گذشت حدود یک قرن از تجربه مدرن نادرستی این بینش در جنبههای گوناگون روشن شده است. »تماس مدرنیته با گذشته قطع شده است و مدرنیته ستمراً با چنان سرعت سرسامآوری به سوی آینده پرتاب میشود که هرگز نمیتواند در جایی ریشه بدواند وصرفاً با گذر از امروز به فردا به حیات خود ادامه میدهد مدرنیته قادر نیست به سرچشمههای خود بازگردد و از این طریق قوای احیاگر و حیاتبخش خویش را بازیابد..«
در دوران معاصر توجه به سنت و هویت بومی در ایران تحت تأثیر جریان مدرن و سیاستهای اقتصادی جوامع غربی قرار گرفته و دچار آسیب شدهاست. مدرنیته با جدایی از سنتها و حرکت سریع در حال بهسوی آینده، هویت را از آثار به جای مانده از خود گرفته است. اثر هنری بیهویت سبب بیهویتی هنرمند میشود، هنرمند برای هویت بخشیدن به اثر هنری خود و در نتیجه به خود و همه جهانی که در آن زندگی میکند و رهایی از وضعیت نابسامان پدید آمده توسط مدرنیسم، میبایست از الگوهای اصیل گذشته بهره گیرد.
شکی نیست میان معماری و فرهنگ رابطه عمیقی وجود دارد. معماری که فرهنگ در آن شکل میگیردو فرهنگی که معماری را بنا میکند. شهر را نیز نوعی خاص از سازمانیافتگی و انطباق زندگی اجتماعی و فضا تلقی نمود که در آن تقسیم فضا، فرهنگ و روابط انسانی و چگونگی اثرگذاری آنها بر یکدیگر، از جمله مشخصههای مهم و اصلی شهر محسوب میشوند.
معماری همواره به عنوان بستر فرهنگ جهانی مطرح بوده است، این هنر والای انسانی با ترکیب مناسب خود با علم هندسه، ریاضیات، نجوم و... از دیرباز خالق آثار زیبا و ماندگاری در اقصی نقاط گیتی شدهاست. نمیتوان به معماری به عنوان علمی جدا از مقولههای فرهنگ، جامعهشناسی، سیاست، اقتصاد، روانشناسی و... نگریست؛ زیرا این هنر متعالی که همواره در طول تاریخ، به ید توانای معماران برجسته و فرهیخته، دست به دست و سینه به سینه به ما رسیده است زیباترین تجلی و انعکاس فرهنگ و سنت در هر دوره تاریخی بوده است.
یک بنای تاریخی قبل از آنکه معرف صورت مسأله فنی ساختمانی باشد در برگیرنده یک سلسله روشهای تفکر و کردار است که راه و رسم زندگی مردمان عصر خود را بازگو میکند و نسبت به بناهای مشابه و مجاور در زمانهای گذشته بوسیله بعضی از منتقدان معماری انتخاب شدهاند، و معماری بومی شهرها، شهرک و روستاهای پراکنده در مناطق قابل سکونت بشر، در لحظه بوجود آمدن و شکل کالبدی گرفتن نماینده تفکری خاص هستند، که فرهنگ و تحرک فرهنگی زمان خودش را متبلور می کند.
انعکاسی هستند از عقاید و نظرها، شیوه های کار برد و ابداعات فنی زمان با همه تأثیر پذیریها که میتوانند از زمان های گذشته درفواصل دور و از تمدنهای گذشته و شهرهای دور دست داشته باشند. نزد بعضی از اقوام و ملل شیوه ساختن بنایی قدیمی، به خاطر اینکه شدیدترین تعلقها را به زمان احداث خود دارا بوده، و این تعلق نیز تنها در شکل گیری بنا انعکاس یافته بصورت مداوم حفاظت می شود و احترام گذاردن به آن در درجه نخست از راه نگهداری و باز پس دادن شکل اصیل بنا یعنی از راه تکرار هر بخش یا هرعنصر مخدوش، فرسوده و معلوم از بنادقیقاً بصورت اولیه آن، عملی می شود. این روش طرز اندیشه و مداخله در وضع بناها که زاده آنست از راه قبول امر ثابت نگهداشتن شکل بنا و اصل تغییر ناپذیری مشخصات بنا در طولزمان، حضور مداوم فرهنگ گذشته مراکز مسکونی را برای همه نسلهایی که با بنا تماس خواهند داشت تضمین میکند.
.2 نقش فرهنگ در معماری:
عوامل و پدیدههای مختلفی وجود دارند که در شکلدهی فضاهای معماری نقش دارند. فرهنگ یکی از عوامل مهم در چگونگی شکل گیری فضاهای معماری بهشمار میآید. گاهی برخی فرهنگ را حتی مهمتر از اقلیم عامل درجه اول بر میشمارند. فرهنگ را در یک تعریف بسیار کلی میتوان مجموعهای از اعتقادات، باورها، سنتها و الگوهای رفتاری و نیز دانش، اطلاعات و ادبیات مکتوب و شفاهی یک جامعه دانست و آن را از تمدن که در این تعریف مجموعهای از دستاوردهای جامعه است متفاوت دانست.
هر جامعهای دارای فرهنگ خاص خود است که شالوده معماری آن جامعه را پی ریزی میکند و معماری آن جامعه تصویر عینی آن فرهنگ میباشد. در حقیقت معماری وسیله واقعی سنجش فرهنگ یک ملت بوده و هست. فرهنگ هر جامعه پاسخگوی چگونگی شکلگیری فضاهاست.
حضور فرهنگ در فضاهای معماری و شهری از راههای گوناگون صورت میگیرد که برای نمونه میتوان به حضور آن به شکل عناصر، نقشها، ترکیبهای حجمی یا ترکیبهایی خاص در پلان اشاره کرد. هر بنایی به عنوان جزئی از فرهنگ معماری وظیفه عینیت بخشیدن یک اندیشه ذهنی را از طریق فرم ظاهری خود دارد که نمودی است برای سنجش فرهنگ. البته نقش فرهنگ در شکلگیری تمام فضاهای معماری یکسان نیست بلکه در سازمانیابی فضاهای فرهنگی، آیینی و عمومی بیشتر بودهاست.
هر جامعه با هر سیستمی که اداره شود و هر نوع ایدئولوژی که بر آن حاکم باشد دارای اهداف وآرمانهای خاص خود میباشد. وظیفه اصلی فرهنگ نمایش این ایدههای ذهنی است بهوسیله نمود اشکال عینی، در فرآیند این استحاله معماری نقشی اساسی بر عهده دارد.
هر بنایی به عنوان جزئی از فرهنگ معماری این وظیفه را بر عهده دارد که یک اندیشه ذهنی را از طریق فرم ظاهری خود عینیت ببخشد و به این ترتیب نمودی خواهد بود برای سنجش این فرهنگ. از این دیدگاه تعریفی که هانس هولاین از معماری میکند قابل درک است: »معماری نظمی معنوی است که در ساختمانها تجسم بافته است.« به این ترتیب هر ساختمانی یک شاهد فرهنگی است چه یه مفهوم خوب و چه به مفهوم بد آن.
.3 معماری به عنوان مظهر فرهنگ:
هر جامعه ای با هر سیستمی که اداره شود و هر نوع ایدئولوژی که بر آن حاکم باشد دارای اهداف و آرمانهای خاص خود میباشد. وظیفه اصلی فرهنگ، نمایش این ایدههای ذهنی است به وسیلهی نمود اشکال عینی، در فرآیند این استحاله معماری نقشی اساسی بر عهده دارد.
به عقیدهی هرمان موتسیوس » معماری وسیلهی واقعی سنجش فرهنگ یک ملت بوده و هست. هنگامی که ملتی می تواند مبل و لوسترهای زیبا بسازد اما هر روزه بدترین ساختمانها را می سازد، دلالت بر اوضاع نابسامان و تاریک آن جامعه دارد. اوضاعی که در مجموع، بی نظمی و عدم قدرت سازماندهی آن ملت را به اثبات می رساند«
گروتر در کتاب »زیبایی شناسی در معماری« به هر بنا، به عنوان جزئی از فرهنگ معماری مینگرد که وظیفه دارد که یک اندیشه ذهنی را از طریق فرم ظاهری خود عینیت ببخشد و به این ترتیب نمودی خواهد بود برای سنجش این فرهنگ. وی در ادامه به تعریف هانس هولاین از معماری اشاره می کند که »معماری نظمی معنوی است که در ساختمانها تجسم یافته است؛ به این ترتیب هر ساختمانی یک شاهد فرهنگی است چه به مفهوم خوب و چه به مفهوم بد آن.