بخشی از مقاله
چکیده
فرهنگ غنی اسلام، با تحوّلی بنیادین، بینشهای منفی نسبت به زن را اصلاح نمود و با تزریق این فرهنگ در روح عرفان اسلامی، مقامی رفیع برای زنان به ارمغان آورد. شکل گیری طریقت صوفیانه حول محور پرارزش ولی، لزوم واکاوی اندیشه عارفان درباره انسان کامل را پر معنا میکند. اینکه کمال در نگاه عرفا و از جمله مولانا چه تعریفی دارد و کاملترین فرد که کامل کننده دیگران نیز هست، از میان کدام رسته از انسانها انتخاب میشود، محتوای اصلی این پژوهش را تشکیل میدهد. بررسی ادبیات تحقیق نشان داد که مولوی در تمثیل کدبانو و نخود، از زن به عنوان پیر طریقت یاد میکند و زنگار از چهره فراموش شده او میزداید تا با این حکایت ندا در جهان درافکند که جنسیت، در طریق سیر إلی االله مفهومی ندارد و آنچه ارزشمند است، روح انسان دورافتاده از مبدأ میباشد.
کلید واژهها: ولی، زن، صوفیه، اسلام، مولوی.
مقدمه
اسلام، به عنوان کامل کننده ادیان پیشین و خاتم همه آنها، موقعیتی والا برای زن به وجود آورد که او را از سیطره بدبینیها و لجام گسیختگیهایِ تلقی اجتماع نسبت به این جنس رهایی داد. در حالی که تحریفات کتاب مقدس یهودیان، رفته رفته بر سایر ادیان نیز تأثیر گذاشته و فضای زن ستیزی را در اذهان و فرهنگ مردم جهان تزریق نموده بود، فیض خداوند باری دیگر بر زمینییان جاری گشت تا انسانها را از وجود حقیقیشان آگاه سازد، وجودی فراتر از جنس و نژاد و اصالتی واحد و رنگ باخته از رنگهای دروغین.در پی آموزههای نوین دین اسلام، فرهنگ و تفکر نیز بالید و از دل اسلام، حقیقتجوییِ ارزشمندی تولد یافت که عرفان نامگرفت.
معرفتی که بر کشف و شهود و ذوق و اشراق قلبی و روحی، بیشتر اعتماد دارد تا بر عقل و استدلال. حالتی روحانی و توصیف ناپذیر که برای انسان این احساس پیش میآید که ارتباطی مستقیم و بیواسطه با وجود مطلق یافته است. تکیه عرفان بر ذوق و کمرنگ انگاشتن نقش استدلال در طریق شناخت حق، باعث ایجاد رخنه بین مسلمانان قشری و باطنی گردید. در این سیر، آنان که فقط ظاهر اسلام را ملاک و ارزش قرار داده بودند، مورد نقد قرار گرفتند و اصیل اندیشان، به عمق تعالیم اسلامی راه یافتند . بررسی نقش زنان در مراسم مذهبی و عهده دار شدن مسئولیتهای خطیری همچون پیشوایی در حوزه دین، از ضروریاتی است که کمتر مورد توجه قرار گرفته است.
-1ولایت و ولی
از جمله مسائل مهم آئین تصوف و عرفان که از آبشخور مذهب تشیع بارگرفته و شکوفا شده، بحث ولایت است. این مسئله که از بنیادیترین اصول سلوک انسانی است، جایگاه مهمی را در ادبیات عرفانی فارسی به خود اختصاص داده است؛ به حدی که سلوک و قدم نهادن در طریق سیر الی االله، بدون وجود واسطهای کامل که دست سالک را گرفته و چون طفلی نوپا راهنمایش باشد ، محال است. از این رو قبل از پرداختن به بحث ولایت زنان، ارائه شمایی کلی از این مفهوم بیفایده نیست؛ به همین جهت، ولایت از دید نظریهپردازان این مکتب تعریف میشود.محمد نسفی معتقد است که »ولایت نزدیکی و دوستی است. نزدیکی و دوستی که مقام قرب و محبت است، یک مقام استو اگر چنانچه دو مقامند، مقام محبت بعد از مقام قرب باشد که محبت بیقرب امکان ندارد« - نسفی،. - 79:1344
همچنین هجویری ولایت را به معنی محبت دانسته است - هجویری،. - 266:1366 و جامی آن را مأخوذ از »ولی« به معنای قرب حق میداند - جامی،. - 214:1356از این رو میتوان ولایت را چنین تعریف کرد:»نزدیکی و قربی است که عبد به حق پیدا میکند و بر اثر این نزدیکی و فنای امیال و خواستههای خود، در خواستههای حق تعالی به مقام سرپرستی بندگان میرسد. شخصی که به مقام ولایت رسیده، از نفس خود فانی شده و در حق باقی گردیدهو شایسته نصرت الهی گشته است.« - معینالدینی،. - 215:1385این مقام همان است که در اندیشه ابن عربی به مرور تبدیل به مفهوم انسان کامل میشود. اما وظیفه این شخص در میان معتقدان طریقت عرفانی، چیزی جز هدایت و دستگیری سایر در راه ماندگان نیست.
»مشیخیت در نظر صوفیان یک نوع مأموریت الهی بود، نه امری عادی که از همه کس ساخته باشد. شیخی را صوفی واصل و صاحب ولایت میدانستند که به جهت تکمیل دیگران به إذن الهی و با بصیرت تامه به سوی خلق باز فرستاده میشد« - صفا،بیتا:ج30،. - 4تعلق داشتن این مقام به کل انسانها و محصور نبودن امتیاز آن در دست مردها، محور اصلی این تحقیق را تشکیل میدهد. همانطور که قرآن کریم صراحتاً اظهار میدارد که سیر کمالات انسانی مختص طبقه و جنس خاصی نیست، مشرب ذوقی اسلامی یعنی عرفان نیز متأثر از کلام وحی، ذکوریت و انوثیت را در تکامل دخیل نمیداند.
-2جایگاه زنان در موقعیت سنجی ادیان بزرگ دنیا
دین از جمله مؤلفه های بزرگ فرهنگی به شمار می رود که تمام جوامع بشری پس از رسیدن به تکاملی نسبی، از آن آغاز کردهاند. به بیانی دیگر، دین ریشهایه مهم تمدن یک قوم و ملّت را تشکیل میدهد.زنان به عنوان نیمی از پیکره اجتماع، از جمله مخاطبان تولیدات این اندیشه به شمار میروند. کندوکاوی در شیوه برخورد این اعضا با اعتقادیترین اصل فرهنگی جامعه، نشان می دهد که اینان در همه برش های زمانی، یا مورد غفلت واقع شدهاند و یا با تحریف و باژگون خوانی متون دینی مورد استثمار قرار گرفته و واپس زده شدهاند.انسانهایی که به اقتضای بهرهمندی ازعاطفه و هوش هیجانی سرشار خود، در صورت بهادادن و دیده شدن، قادر خواهندبود، تکامل یافته و تکامل دهند.
از آنجایی که در اکثر قریب به اتفاق جوامع، زنان جزء سرمایه و دارایی مردان بهشمار آمده اند، همواره در پستوها نهان شدهاند تا محروم از آموزش و تعالی، فقط بیافرینند و در نادانی خویش تباه شوند. در دین یهود، زنان بدون مردان نمی توانند حضور مذهبی داشته باشند. جماعت زنان در صورت عدم حضور 10 مرد، حتی اگر از صد نفر متجاوز باشند، مجاز به انجام برخی مراسم از قبیل نماز جماعت نیستند.در آئین یهود، اجر عبادت زنان نصف اجر همان عبادت از مردان است و شهادت و نذر و سوگند آنها را قبول نمی کردند، و خوب می دانستند که زنان را از چه نعمتی محروم کردهاند این بود که با خواندن دعایی از خدا تشکر می کردند که آنها را زن نیافرید تا بیسواد و بیمعرفت شوند.
و این محروم نگهداشتن زنان با حربههای فرهنگی قویای صورت گرفته است؛ مردانِ بیخبر از حقیقت برای حفظ قدرت خویش، چنان به روح ظریف زنان تازیدهاند که قرنها تلاش برای زدودن این تأثیر منفی از ذهن زن بینتیجه خواهد بود.در مسیحیت، زن را تا حدی مورد تحقیر قرار میدهند که حتی قائل به عدم خلود روح زن میباشند. درحالیکه برای مردان قائل به جاودانگی روح هستند. آنان معتقدند در میان زنان دنیا فقط حضرت مریم - س - انسان بوده و دارای روح جاوید است ولی بقیه زنان دارای صفات انسانی نیستند و علاوه بر اینکه روح جاوید ندارند، برزخِ مابین انسان و حیوان محسوب میگردند. هر انسان اندیشمندی با اندکی تأمل درخواهد یافت که چنین تلقی هایی از زن در این ادیان بزرگ الهی، چیزی جز تحریف و سوء استفاده قدرت غالب زمان نبوده است.
خداوند رحمانی که بشر را برای آمادگی روز وصل خویش به زمین فرستاد، وسایل این سفر را نیز برایش مهیا نمود و با تئوریهای سازنده، لطف هدایت خویش را بر او کامل کرد؛ لیکن طبق اصل طبیعت وحشی، قوی بر ضعیف چیره شد و نیمی از پیکره اجتماع را از فعالیت، تفکر، کمال و بودن فلج ساخت. خداوند در لطفی دوباره، اسلام را بر قلب پیامبر رحمت - ص - فایض گرداند تا بشریت را به تکاپویی مجدد برای نیل به کمال تشویق کند و اسلام، این کاملترین دین آسمانی به دور از هر تحریف و تغییری، در همه جهان ندای برابری سر داد و زن را در مقام واقعیاش ابقا نمود.
خداوند در دستوری صریح به پیامبر خویش در آیه 12سوره ممتحنه چنین فرمود: »ای پیامبر! اگر زنان مؤمن نزد تو آمدند تا با تو بیعت کنند که هیچکس را شریک خدا قرار ندهند، دزدی و زنا نکنند ،..... ودر کارهای نیک از تو نافرمانی نکنند، با آنان بیعت کن و برای آنها از خدا آمرزش بخواه که خدا آمرزنده و مهربان است.
« فرمانی که حق شرکت در امور دینی را برای زنان تحکیم نمود.هر چند در میان مسلمانان نیز هستند کسانی که »مانند اکثریت مؤمنین یهودی و مسیحی، ضعف غرایز خویش را در برخورد با زنان، بر دوش آنان میاندازند و با تحقیر و تضیف ایشان و بالا بردن جنسیت خویش، زنان را تحت استیلای مردان در میآوردند تا از خطر تحریک غرایز خویش در امان بمانند« - آزاده مدنی،. - 189:1386این زنستیزی متحجرانه، در آثار عرفانی نیز نمود و جلوهای قابل توجه کسب کرد تا جایی که برخی عرفا، کمال را مساوی ترک مصاحبت با زنان معرفی کردند و در جایجای آثارشان با تکیه بر مستدلاتِ تأویل شده خویش، خویشتن را به پاکی و بیآلایشیای دروغین و خودفریبانه نزدیک ساختند.لیکن باز به اقتضای رحمت عام خداوندی، پذیرش چنین ادعاهایی از سوی این قشری مذهبان نارواست.
»واقعیت این است که میراث اجتماعی تاریخ مذکر بر تفکر دینی ما اثر گذاشته و در نتیجه اسلام و قرآن را هم ضد زن و علیه او و به نفع مرد و در جهت توجیه مردسالاری فهم وتفسیر کردیم. وگرنه از قرآن کوچکترین تبعیضی در این مورد و کوچکترین حق انحصاری ویژهای برای مردان استنباط نمیشود. و اگر اشارتهایی است صرفاً توصیف است و نه توصیه« - یوسفی اشکوری،. - 300:1376حقانیت اسلام در زنده کردن حقوق زن بر همه کس حتی غیر مسلمانان واضح است »لوپلای دانشمند فرانسوی میگوید: اسلام به جای اینکه از مقام زن بکاهد ارج او را در جامعه بشری بالا برد« - علویقی،. - 37:1357گوئی بر همگان چنین مشتبه شده است که ادیان جهت رد کردن زنان به ظهور میرسند که این اندیشمند چنین می نویسد. همانطور که محفقق هم کیش او معتقد است: »اسلام تنها دینی است که در اصلاح حال زن و پیشرفت و ترقی او قدمهای وسیعی برداشت« - همان:. - 38
-3زنان و ولایت